درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الصوم

95/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اول ماه با قول منجمین ثابت نمی‌شود/ ششم: حکم حاکم/ فصل في طرق ثبوت هلال رمضان وشوال للصوم والإفطار/ کتاب الصوم

مرحوم سید فرموده‌اند: در رؤيت هلال، قول منجّم حجت نيست.[1]

درحالی که علم تنجيم در زمان ما خيلی ترقّی کرده است، اما بارها ديده شده که آنچه گفته‌اند، خلاف درآمده است و هميشه هم چنين بوده است. مثل اينکه علم تنجيم،‌ علمی حدسی است و به تجربه اثبات شده که چنين نيست که واقعيت را بنماياند. حال حدسيات و علم غيب‌گويي‌ها هيچ و معلوم است که واقعيت ندارد؛ اما راجع به رؤيت هلال، اجتماعی دارند که مثلاً ماه تمام است، درحالی که ماه بيست و نهم ديده می‌شود و اين خطای آنها به ما می‌گويد: اگر کسی کثیرالخطا باشد، قولش حجت نيست.

در باب ظواهر گفتيم: چه ظاهری حجت است؟ و هفده شرط برای حجيّت ظواهر آوردیم. يکی از آنها اين است که کثيرالخطا نباشد و اما اگر کثيرالخطا شد، قولش حجت نيست. نمی‌گوييم: این‌ها دروغ می‌گويند، بلکه معلوم است که عمداً دروغ نمی‌گويند و علمشان کار می‌کند، اما به تجربه اثبات شده است که اين علم، تطابق با واقع ندارد و به همين جهت عقلا به اين قول و به اين ظاهر عمل نمی‌کنند. لذا مرحوم سيّد و همه‌ی محشين در این‌جا می‌فرمايند: قول منجّم در رؤيت هلال حجت نيست.

اين مسأله حرفی ندارد؛ برای اينکه گفتم: در زمان ما خطای زيادی در رؤيت هلال ديده می‌شود. مثلاً منجّمين گفته‌اند: ماه بيست و نه روز است، اما سی روز بوده است و يا برعکس منجمين گفته‌اند: ماه تمام است، اجماع هم دارند، اما ماه ديده می‌شود. اگر اين‌طور شود، معلوم است که قول منجّم وجهی ندارد و قطعی حجت است که متعارف باشد و مظنّه‌ی اخباری وقی حجت است که عقلا قبول کنند و عقلا قول کسی را که وضعش چنين باشد، قبول ندارند. اگر يقينی باشد، او را کذّاب می‌دانند و اگر حدسی باشد، او را خطاکار می‌دانند و علی کل حال کذاب و خطاکار قولش حجت نيست، ولو اينکه اجتماع هم باشد. مثلاً در زمان ما زياد اتفاق افتاده که همه‌ی منجّمين گفته‌اند: ماه تمام است، اما شب سی‌ام مردم ماه را به خوبی ديده‌اند. لذا در اين باره حرفی نداريم.

حرفی که داريم، راجع به پيدا شدن ماه بعد از شفق است؛ مثلاً آسمان تاريک شده است و ماه ديده می‌شود. مثلاً‌ فرض کنيد ابر بوده، يا تفحّص نکرده‌اند و علی کل حال ماه قبل از شفق ديده نشده است، اما بعد از شفق و بعد از اينکه آسمان تاريک شده، پيدا شده است. آيا اين رؤیت حجت است يا حجت نيست؟

مرحوم سيّد می‌فرمايند: پيدا شدن ماه بعد از شفق حجت نيست.

در مسأله دو روايت داريم: يک روايت می‌گويد: پيدا شدن ماه بعد از شفق دليل بر اين است که شب دوم ماه است. يک روايت می‌گويد: دليل بر اين است که شب اول ماه است. يک تعارضی بين اين روایت‌ها هست.

روايتی که بر «حجيّة رؤية الهلال بعد الشفق» دلالت می‌کند، روایت اسماعیل بن حرّ است.[2]

گفته‌اند: اسماعيل ضعيف است.[3]

اما مشايخ ثلاثه اين روايت را از اين اسماعيل بن حرّ نقل کرده‌اند؛ ولی آنچه خيلی مهم است، اين است که از علی بن ابراهيم و حمّاد بن عيسی نقل کرده‌اند. روايت را علی بن ابراهيم و حمّاد بن عيسی از اسماعيل بن حرّ نقل کرده‌اند و ما عقيده داريم که روايات علی بن ابراهيم در تفسير، به روایات موثقيّت داده است. حمّاد بن عيسی هم از اصحاب اجماع است. لذا ما روايت را مصحّحه می‌‌دانيم؛ ولو صحيحه به آن معنا که اسماعيل بن حر را توثيق کرده باشند، نيست، اما نقل روايت علی بن ابراهيم و حماد بن عيسی از اسماعيل بن حر، روايت را مصحّحه می‌کند.

روايت اين است: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا غَابَ الْهِلَالُ قَبْلَ الشَّفَقِ فَهُوَ لِلَيْلَتِهِ وَ إِذَا غَابَ بَعْدَ الشَّفَقِ فَهُوَ لِلَيْلَتَيْنِ»؛ اگر آسمان تاريک نشده و ماه غائب باشد، شب اول ماه است و اگر ماه بعد از شفق غروب کند؛ يعنی آسمان تاريک است و ماه پيدا است، معلوم می‌شود که شب دوم است.

معناي این روایت اين است که اين رؤیت اثبات نمی‌کند که فردا عيد فطر است، بلکه اثبات می‌کند که عيد فطر گذشته است و اين لليلَتين است، يعنی ماه شب دوم را نشان می‌دهد. اين روايت می‌گويد: بايد آسمان تاريک نشده باشد و ماه غروب کند تا رويت هلال شود و مثلاً‌ فردا عيد شود و اما اگر آسمان تاريک شده باشد و آن‌وقت ماه پيدا شود، يا قبل پيدا بوده و اين ماه هست تا اينکه آسمان تاريک شود، آن‌وقت اين ماهِ شب دوم است.

اما روايتی هم داريم که آن هم صحيحه است و بر «عدم حجيّة رؤية الهلال بعد الشفق» دلالت می‌کند.[4] اگر ماه بعد از آنکه آسمان تاريک شد، پيدا شود، اين دليل بر اين نيست که فردا عيد است. روايت اين را ندارد، اما اينکه می‌فرمايند: اگر بعد از شفق پيدا شد، رؤيت هلال حجت نيست و اين ماه برای اين روز نيست، پی می‌بريم به همين که در آن روايت آمده است «لليلَتين» و دليل بر اين است که شب دوم است. اين روايت اشکال سندی هم ندارد و صحيح‌السند است.

اين بحثی که شده و مرحوم سيّد به طور کلی می‌فرمايند: اگر ماه قبل از شفق پيدا شود، حجت است، اما اگر بعد از شفق پيدا شود، حجت نيست،‌ بايد اين‌طور بفرمايند: اگر شفق بعد پيدا شود، شب دوم است و شب اول نيست. يعنی مثلاً هلال را ديدند و اين هلال ادامه پيدا کرد، تا اينکه آسمان تاريک شد و وقتی آسمان تاريک شد، آن‌وقت غروب کرد- مثلاً ‌يک ساعت از شب رفته غروب کرد- اين دليل بر اين نيست که اين هلال برای فردا است؛ يعنی فردا اول ماه است. مرحوم سيّد می‌گويند: دليل بر اين نيست که اين رؤيت هلال است و فردا عيد است. خواه ناخواه بايد بگويند: «لليلَتين» است و شب دوم است. کسانی هم که می‌گويند کفايت می‌کند، می‌گويند: ما رؤيت هلال می‌خواهيم و اگر قبل از اينکه آسمان تاريک شود، رؤيت هلال شد، خوب است، ولی اگر رؤيت هلال نشد و بعد از شفق پيدا شد، اين دليل بر اين است که فردا اول ماه است و اينکه آسمان تاريک شود، يا آسمان تاريک نشود، تفاوتی ندارد و ما رؤيت هلال می‌خواهيم و رؤيت هلال چه قبل از شفق و چه بعد از شفق باشد، فرقی ندارد. بايد بگوييم: رؤيت هلال بعد از شفق حجت است؛ برای اينکه لازم نيست اين ماه غروب کند. خيلی وقت‌ها ديده شده، من هم ديده‌ام که وقتی ماه سی روز تمام باشد، غروب ماه طول می‌کشد و ديده‌ايد که جداً آسمان تاريک است، اما هنوز ماه پيدا است و يا اينکه مثلاً‌ ابر بوده و ماه را نديده‌ايم، اما يک ساعت از شب رفته، بعد از شفق ماه را ديده‌ايم. به قول عوام می‌گويند: ماه بلند است و اين فرق نمی‌کند قبل از شفق باشد، يا بعد شفق باشد و اين‌طور نيست که انسان يقين پيدا کند که شب دوم است. چنين يقينی پيدا نمی‌شود و رؤيت هلال هم صادق است و بايد بگوييم: اين ماه چه بعد شفق و چه قبل شفق باشد، حجت است.

چيزی که در مسأله هست، اين است که معمولاً‌ سنّي‌ها اين حرف را نزده‌اند و اين مربوط به شيعه می‌شود و خيلی خوب انسان می‌فهمد يا می‌بيند که اين روایت‌ها در روايات شيعه جعل شده است. مثلاً مسأله‌ی بعد راجع به اين است که اگر فردا ماه پيدا شود، معلوم نمی‌شود که دیروز اول ماه بوده است. اما می‌بينيم در روايات صحيح‌السند و ظاهرالدلاله آمده است که اگر فردا ماه پيدا شد، اگر قبل از ظهر پيدا شد، اول ماه است و اگر بعد از ظهر پيدا شد، دوم ماه است و روز اول گذشته است. ولی هيچگاه نشده و نمی‌شود و معنا هم ندارد؛ هم پيش منجّمين معنا ندارد و هم در پيش خودمان چنين چيزی ديده نشده است که ماه در روز پيدا شود.

می‌دانيد که وقتی اول ماه يا دوم ماه باشد، ماه نيم ساعتی در افق است و بعد هم غروب می‌کند. بعد هم در شب سوم و چهارم پيدا می‌شود و هلالی بيش نيست، تا اينکه کم کم هلال بزرگ می‌شود و اما اينکه ماه در روز پيدا شود، آن هم در روز اول يا دوم، يا ماه در عصر روز اول يا دوم پيدا شود، همه خلاف واقع است. و عجب اين است که در روايات ما این‌ها آمده است. رواياتش هم، صحيح‌السند و ظاهرالدلاله است که اگر ماه روز پيدا شد، اما قبل از ظهر بود، اين دليل بر اين است که امروز عيد است و اما اگر بعد از ظهر پيدا شد، دليل بر اين است که عيد گذشته و دوم ماه است[5] و اين روایت‌ها يک خرافت است؛ درحالی که روايات صحيح‌السند است، اما خلاف و دروغ است.

مرحوم صاحب حدائق تقيه‌ای دارد که انصافاً تقيه‌ی شيرينی است و از کسانی که خيلی به آن عقيده داشت و بعضی اوقات عمل می‌کردند، مرحوم آقای داماد (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) بودند. ايشان می‌فرمايند: تقيه اقسامی دارد:

يک قسم اين است که ائمه‌‌ی طاهرين (‌عليهم السلام) مجبور بودند مثلاً مطابق ابوحنيفه حرف بزنند. اين تقيه را در روايات هم داريم و مواظبت کامل می‌خواهد و اهل رجال مواظبت کامل دارند که چه روايتی موافق تقيه و چه روايتی مخالف تقيه است.

يک تقيه هم داريم که مجبور نبودند مطابق ابوحنيفه صحبت کنند، اما می‌ديدند اگر حق را بگويند و منتشر شود، برای شيعه ضرر دارد. لذا می‌فرمودند: «نحن نلقی الخلاف بينکم حفظاً لدمائکم»؛ ما در ميان شما اختلاف می‌اندازيم؛ برای اينکه جانتان محفوظ بماند. اين دو تقيه در علم رجال و در فقه ما مشهور است و خيلی خوب است.

اما يک تقيه هم داريم که حتی خود امام (‌عليه السلام) چيزهای عادی و چيزهای خرافی و چيزهايی که مردم می‌دانستند دروغ است، می‌گفتند. اما عمده دشمن بود؛ يعنی يکی از کارهای دشمن نفوذ بود؛ يعنی افراد نفوذی پيدا می‌کردند و این‌ها دشمن اهل بيت بودند و خودشان را به ائمه‌ی طاهرين (‌عليهم السلام) و به اصحاب می‌چسباندند؛ برای اينکه شيعه را خراب کنند و چيزهای خرافی به شيعه می‌بستند. عليه شيعه جعل روايت و جعل خرافت‌ها می‌کردند و این‌ها را مشهور می‌کردند و این‌ها برای مقام ولايت و برای مقام شامخ امامت خيلی در ميان مردم ضرر داشت. [6] بعد هم اين را تبليغ می‌کردند و می‌گفتند: امام صادق (‌عليه السلام) اين است که می‌گويد: اگر ماه فردا پيدا شود، اول ماه است. درحالی که ماه نيم ساعت هست و غروب می‌کند. معلوم است که این‌ها چيزی سرشان نمي‌شود و چيزهايی به هم می‌بافند.

اسم اين را تقيه‌ی صاحب حدايقی می‌گذاريم و اين تقيه به عقيده‌ی من در روايات بيشتر از تقيه اول و دوم است و اين تقيه خيلی به مقام شامخ امامت ضرر زد. و بنی العباس اين کار را کردند. بنی العباسي‌ها، مخصوصاً مثل مأمون خيلی موذی و بدجنس بودندو يکی از کارهايشان استخدام افراد نفوذی بود. و اين نفوذي‌ها هميشه ضررشان بالاتر از دشمن بود و اين فرمايش صاحب حدائق انصافاً خيلی حرف خوبي است. حتی مثل آقای بروجردی (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) که انصافاً‌ تخصصی در علم رجال داشتند و ابتکارها داشتند،‌ يا نمی‌گفتند، يا اينکه من يادم نيست؛ اما مثل آقای داماد (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) خيلی اين تقیه را درک کرده بودند و نقل می‌کردند و می‌فرمودند: اين تقيه‌ی حدايقی است.

ما بايد در اين بحث امروز و بحث بعد در اين باره مقداری يبيشتر صحبت کنيم. آنچه الان صحبت می‌کنيم، اين است که فقها در اين مسأله مانده‌اند و به اين مسأله هم توجه نکرده‌اند و ماه صبح و ماه بعدازظهر درست کرده‌اند. بايد بگوييم همه‌ی اين روایت‌ها حمل بر تقيه‌ی صاحب حدائقی است و همه‌ی اين روایت‌ها غلط است ولو صحيح‌السند هم باشد.


[1] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص629 ط ج.
[2] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص282، ابواب احکام شهر رمضان، باب9، ح3، شماره13420، ط آل البیت.
[3] المستند قی شرح العروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج12، ص93.
[4] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص281، ابواب احکام شهر رمضان، باب9، ح1، شماره13418، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص280، ابواب احکام شهر رمضان، باب8، ح6، شماره13415، ط آل البیت.
[6] الحدائق الناضرة، شیخ یوسف بحرانی، ج19، ص282.