موضوع: ششم:
رساندن غبار غلیظ به حلق/ فصل دوم: ما یمسک عنه الصائم (مفطرات
روزه)/ کتاب الصوم
فرمودهاند: «
السادس: إیصال الغبار
الغلیظ الی حلقه، بل و غیر الغلیظ علی الأحوط، سواء
کان من الحلال کغبار الدقیق، أو الحرام کغبار التراب و نحوه، و سواء کان
بإثارته بنفسه بکنس أو نحوه، أو بإثارة غیره، بل أو بإثارة الهواء مع
التمکین منه و عدم تحفظه، و الأقوی إلحاق البخار الغلیظ و دخان
التنباک و نحوه، و لا بأس بما یدخل فی الحلق غفلة أو نسیانا أو
قهرا أو مع ترک التحفظ بظنّ عدم الوصول و نحو ذلک.»
[1]ششمین چیزی که روزه را باطل میکند، رساندن غبار
به حلق است. مثلاً وقتی که باد میآید، عمداً مواظبت نکند و
غبار به حلق او برود و یا جارو میکند و مواظبت نکند و غبار وارد حلق
او شود. بعد میفرمایند بخار غلیظ هم چنین است؛ مثلاً
خانم غذا میپزد و درِ ظرف را بر میدارد و بخار به حلق او میرود؛
یا این که مثلاً در حمامی که پر از بخار است، بنشیند و
استنشاق کند. غبار غلیظ و رقیق و بخار غلیظ و رقیق، اگر
عمداً وارد حلق شد، روزه باطل میشود.
مرحوم سید (رضواناللهتعالیعلیه) راجع به
غلیظش، چه در غبار و چه در بخار فتوا میدهند و راجع به رقیق و
غیر غلیظش احتیاط واجب میکنند و بالاخره در حقیقت میگویند:
روزهدار باید اجتناب کند و عمداً لاابالی گری نکند که عمداً
غبار یا بخار وارد حلق او شود. در غبار غلیظش فتوا میدهند و در
بخار غلیظ هم فتوا میدهند، اما در رقیقش فتوا نمیدهند،
اما احتیاط واجب میکنند. لذا میفرمایند: «
السادس: إیصال الغبار الغلیظ الی حلقه، بل و
غیر الغلیظ علی الأحوط»، بعد که به
اینجا میرسند، میگویند: «
و
الأقوی إلحاق البخار الغلیظ و دخان التنباک و نحوه.»
مسأله اختلافی است و مشهور در میان قدماء، همان را فرموده
اند که مرحوم سید میفرمایند، لذا مشهور، بعضی از
متأخرین را وادار کرده که همین را بگویند. اما عدهای از
بزرگان هم میگویند وارد حلق شدن مطلق غبار و بخار، اشکال ندارد. آنها
هم به جمع بین روایات تمسک میکنند و به قول قدماء هم
اعتنایی ندارند. مسأله به اندازهای در میانشان مشکل شده
که مرحوم محقق در شرایع قول قدماء و در معتبر قول متأخرین را گرفته اند
و در بعضی از کتابهای دیگرشان تردید کردهاند. اما
محشین بر عروه معمولاً طرفدار مرحوم سید هستند و طرفدار حاشیه
علیه مرحوم سید نیستند، مگر بعضی، مثل مرحوم آقای
خوئی (رضواناللهتعالیعلیه) که پا را بالا گرفتهاند و جرأت
کردهاند و حتی فتوا دادهاند که سیگار کشیدن در ماه رمضان
اشکال ندارد.
[2] و این از عجایب است. بحث سیگار و تنباکو و
تریاک و امثال این ها را نباید در بحث بیاوریم؛
برای این که به قول مرحوم شهید در مسالک، صدق شرب و تناول
میکند؛ لذا در میان عرف میگویند شرب التوتون و شرب
التریاک.
[3] و ما میگوییم: سیگار کشیدن و
تریاک کشیدن و أکل و شرب در روایات ما آمده است و از
چیزهایی که روزه را باطل میکند، یکی خوردن و
یکی هم آشامیدن است. لذا قضیه سیگار علاوه بر این
که استنکاف عرفی هم دارد؛ مثلاً بگویند روزه بگیر و از خوردن و
آشامیدن اجتناب کن، اما تریاک و سیگارت را بکش، این استنکاف
عرفی و استنکاف متشرعه دارد. لذا بعضی به سیره تمسک کردهاند و
گفتهاند: اگر به کسی گفتند روزه بگیر، سیره ی عقلا
میفهمد که باید از خوردن و آشامیدن اجتناب کند و میفهمد
که باید از کشیدن سیگار و تریاک اجتناب کند. هم
سیره عرفی هست و هم سیره متشرعه هست و هم لغت به معنای
شرب التوتون و شرب التریاک صادق است.
لذا خوب است همانند مرحوم آقای خوئی بحث نکنیم که
در آخر کار به بحث سیگار رفتند؛ بحثمان همانطور که فقها بحث کردهاند، بحث
غبار غلیظ و رقیق، یا بخار غلیظ و بخار رقیق است.
قدماء و متأخرین اینطور بحث کردهاند و انسان میفهمد که فقها
فرض کردهاند که سیگار و تریاک و امثال دودهایی که
برای همه عیب است، روزه را باطل میکند و رفتهاند روی این
بحث که این اگر خانم جارو بکشد، آیا باید دهانش را بگیرد
یا نه، یعنی در بحث غبار رفتهاند. اگر مطبخ پر از دود باشد،
آیا باید درِ دهانش را بگیرد یا نه؟ آیا
حمامی که پر از بخار است، باید از این حمام اجتناب کند یا
نه؟
همه، چه قدماء و چه متأخرین اینطور بحث کردهاند و ظاهراً
مفروغٌ عنه گرفتهاند که همینطور که خوردن و آشامیدن روزه را باطل
میکند، کشیدن سیگار و تریاک هم روزه را باطل میکند.
کسانی که میگویند روزه را باطل میکند، به
یک روایت تمسک کردهاند. بیش از دو روایت هم در مسأله
نداریم که یکی دلالت میکند بر اجتناب، که باید از
غبار غلیظ و رقیق اجتناب کرد و بک روایت هم میگوید
اجتناب از دود و بخار غلیظ اشکال ندارد.لذا هم قدماء و هم متأخرین روی
این دو روایت حرف میزنند.
هر دو روایت صحیح السند است ولو این که
یکی از آنها موثقه است، اما بالاخره هیچکدام از نظر سند اشکال
ندارد. چه کسانی که میگویند نمیشود و به روایت تمسک
کردهاند و چه کسانی که میگویند میشود و به روایت
تمسک کردهاند، روایتشان موثقه یا صحیح السند است و میتوان
به اینگونه روایتها تمسک کرد. لذا از نظر سند اشکالی
نداریم. از نظر دلالت هم اشکال نداریم؛ یعنی دلالت روایت
برای قول کسانی که میگویند باید غبار غلیظ
در دهان نرود، خوب است و حتی برای قول کسانی که میگویند
اگر مثلاً در مطبخ رفته که پر از دود است و دود در دهان او رفته، هم اشکال ندارد.
لذا هر دو روایت از نظر سند و دلالت اشکال ندارد. در جمع بین
روایات اشکال هست و الا کسی از نظر سند و دلالت اشکالی در
روایتها نکرده است.
روایت 1 از باب 22 از ابواب ما یمسک عنه الصائم: مروزی، سلیمان بن حفص است و در روایات ما
خیلی روایت دارد و بزرگان هم او را توثیق کردهاند. اما
سلیمان بن جعفر که در وسائل آمده، ظاهراً مربوط به روایت نیست،
بلکه مربوط به نسّاخ است و سلیمان بن حفص با سلیمان بن جعفر فرق دارد
و لذا به علت شباهت میخواسته حفض بنویسد، جعفر شده و اصلاً در روایتها
سلیمان بن جعفر نداریم تا این که تایید کنیم
آیا صحیح السند یا ظاهرالدلاله و امثال اینها است
یا نه. لذا مسلّم سلیمان بن حفص است و مثل صاحب جواهر و مرحوم
شهید در مسالک اصلاً روی این صحبت نکردهاند و یا گفتهاند:
صحیحه مروزی و یا گفتهاند: صحیحه سلیمان بن حفص
مروزی.
[4] بنابراین از نظر سند
صحیح السند است و این که بخواهیم در سند اشکال کنیم،
ظاهراً وجهی ندارد.
فقط مرحوم صاحب مدارک و دیگران گفتهاند: مرسله است؛ برای این که میگوید «
سَمِعْتُهُ» و معلوم نیست که«
سَمِعْتُهُ» از کیست.
[5]
اما این را هم خیلیها جواب دادهاند و ندیدیم
کسی غیر از صاحب مدارک، از نظر ارسال روایت اشکال کند، بلکه همه
گفتهاند: معلوم است که اینگونه افراد از امام (علیه السلام) سوال
میکنند و لذا مثلاً مثل مرحوم شیخ طوسی تلقی به قبول
کرده و این اشکال را نکرده است.
آقای بروجردی (رضواناللهتعالیعلیه) در
اینجا راجع به کلی «سَمِعْتُهُ»، حرف دیگری داشتند که حرف متینی بود و این «
سَمِعْتُهُ» در روایات ما از افراد موجه زیاد دیده میشود.
آقای بروجردی (رضواناللهتعالیعلیه) میفرمودند:
وضع اصول اربعمأة ایناست که مسأله را نقل میکنند و بعد روی
این مسأله اول میگوید که قال الصادق (علیهالسلام) اما
در روایت دوم الصادق (علیهالسلام) را نمیآورد و میگوید:
«
سَمِعْتُهُ»، یا «قال». این درحقیقت
اصلش صحیحه بوده و مرسله نبوده است، اما وقتی مثل مرحوم کلینی
(رضواناللهتعالیعلیه) و مرحوم شیخ طوسی (رضواناللهتعالیعلیه)
روایتها را متفرق کردهاند، روایتها که متفرق شد، یکی
مسند و یکی مرسل شد، یکی مضمره و یکی موثقه
شد و الاّ در اصل، «
سَمِعْتُهُ» برمیگردد
به صدر نوشته و صدر کتابت و در صدر مسأله، اسم امام (علیهالسلام) برده شده
بوده و روایت دوم، سوم، چهارم و پنجم که مربوط بوده، اسم آقا آورده نشده و
به جای آن ضمیر آورده شده است.
حرف آقای بروجردی بهتر از حرف دیگران است. مثل اینجا همه میگویند: مثل مروزی و عمار
و بزرگان نمیشود از غیر امام نقل کنند و یقین
داریم که ضمیر «
سَمِعْتُهُ» به امام (علیهالسلام) میخورد. اظهار
یقین میکنند که یقین داریم روایت به
حسب ظاهر مرسله است، اما واقعاً روایت مسند است. اما استاد بزرگوار ما
آقای بروجردی، لمّ قضیه و علت قضیه را هم میفرمایند.
لذا در همین جا غیر از صاحب مدارک، کسی از نظر سند در روایت
اشکال نکرده است. همین جا، مرحوم آقای خوئی که سختگیر در
سند و رجال هستند، در کتابشان روایت را به عنوان صحیحه مروزی
نقل میکنند.
[6] عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَرْوَزِي: «
قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا تَمَضْمَضَ الصَّائِمُ فِي شَهْرِ
رَمَضَانَ أَوِ اسْتَنْشَقَ مُتَعَمِّداً أَوْ شَمَّ رَائِحَةً غَلِيظَةً أَوْ كَنَسَ
بَيْتاً فَدَخَلَ فِي أَنْفِهِ وَ حَلْقِهِ غُبَارٌ فَعَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ
فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُ مُفَطِّرٌ مِثْلُ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ النِّكَاحِ.»
[7]گاهی یک گل بو میکند، به این رقیقه
میگویند و گاهی مثلا در باغ پر از گل میرود، به
این «رَائِحَةً غَلِيظَةً» میگویند. حالا این فرض کرده«
شَمَّ رَائِحَةً غَلِيظَةً» یعنی
در باغ گل رفته و همه باغ گل عطر است.
روایت خیلی طنطراق دارد، هم میفرماید
باطل است و هم میفرماید کفاره دارد و کفارهاش هم کفارهی ماه
رمضان است و هم میفرماید: صدق مفطر بر آن میکند. این ها
مشکل میشود که از امام (علیهالسلام) باشد؛ برای این که
لفظ این روایتها که از امام نیست، بلکه محتوا از امام (علیهالسلام)
است و همه روایتها همینطور است. فرق بین قرآن و روایتها
ایناست که قرآن لفظش از خدا است و به توسط جبرئیل بر پیغمبر
(صلی الله علیه و اله و سلم) نازل شده و پیغمبر (صلی الله
علیه و اله و سلم) به کاتب وحی امیرالمؤمنین املاء کرده و
لفظ برای ما نقل شده است. اما در روایات اهل بیت (علیهم
السلام) لفظ خیلی کم است و باید بگردیم و
یقین کنیم که لفظ از امام (علیهالسلام) است. از
همین جهت نیز مرحوم شیخ انصاری در فرائد نقل میکنند
که از ائمه طاهرین (علیهم السلام) سوال میشود آیا ما
باید الفاظ شما را نقل کنیم، یا محتوا کفایت میکند؟
آقا امام صادق (علیهالسلام) یا امام باقر(علیهالسلام) میفرمایند:
اگر بتوانی محتوا را حفظ کنی، در هر لفظی بریزی
اشکال ندارد و اگر این روایت هم نبود، باز میدانستیم
طلبههای امام صادق (علیهالسلام)، جز از امام صادق (علیهالسلام)
یا امام باقر(علیهالسلام) نقل نمیکردهاند و اصول اربعمأه جمع
شدهی طلبههای امام صادق (علیهالسلام) و امام باقر (علیهالسلام)
است و همهی این ها مسأله را میشنیدهاند و بعد کتاب
میکردهاند و محتوا از امام میشد و لفظ از خودشان میشد. در
این باره کسی اشکال نکرده و مسلم باید چنین باشد و فرق
بین قرآن و روایت هم همین است.
حالا دراین جمله که «
فَعَلَيْهِ صَوْمُ
شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُ مُفَطِّرٌ مِثْلُ الْأَكْلِ وَ
الشُّرْبِ وَ النِّكَاحِ»، برای این که اشکالی
در این روایت وارد نشود، بگوییم لفظ از مروزی است و
مثلاً محتوا این بوده که علیه القضاء و الکفاره و لذا به این
صورت درآمده است و از نظر محتوا هم باید بگوییم اشکال ندارد و
روایت هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است و همه، از قدماء و
متأخرین و کسانی که گفتهاند باطل است و کسانی که گفتهاند باطل
نیست، اشکالی در سند و دلالت نمیکنند.
مرحوم سید در اینجا فرمودهاند: از جمله مفطرات، رفتن
غبار به حلق، به طور تعمد است؛ یعنی لاابالی گری کرده
است، حالا غلیظ باشد، یا غیر غلیظ باشد، روزه را باطل
میکند.
اشکال در ایناست که چه کسی مضمون این را گفته است؟
یعنی چه فقیهی روی این روایت فتوا داده
است؟ احدی را نمیتوان گفت؛ برای این که مضمضه و استنشاق
روزه را باطل نمیکند و این روایت میگوید: هم
استنشاق روزه را باطل میکند و هم مضمضه که سابقاً هم خواندیم و
روایت هم داشتیم که طوری نیست و لذا کسی را
نمیتوان پیدا کرد که به این روایت عمل کرده باشد. آنوقت
اعراض اصحاب از روایت میشود و به عبارت دیگر لم یقل به
أحد.
حرف دیگری که من قبول ندارم و
بعضی اوقات بعضی از بزرگان میگویند و من جمله مرحوم
آقای خوئی در اینجا میگویند، این است که
مانعی ندارد تقطیع روایت کنیم و آنچه دلالت بر بطلان دارد
بگیریم و آنها که دلالت بربطلان ندارد، میگوییم
امام (علیهالسلام) جمع بین مستحب و واجب کرده است.
[8]و این انصافاً خیلی بعید است که
بگوییم امام (علیهالسلام) فرموده «إِذَا تَمَضْمَضَ»،
طوری نیست، «أَوِ اسْتَنْشَقَ»، هم طوری نیست و به «أَوْ كَنَسَ
بَيْتاً فَدَخَلَ فِي أَنْفِهِ وَ حَلْقِهِ غُبَارٌ فَعَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ»
عمل میکنیم، اما «إِذَا تَمَضْمَضَ» و«أَوِ اسْتَنْشَقَ»، را
میگوییم تعارض دارد و به خاطر آن تعارض عمل نمیکنیم.
لذا تقطیع روایت میکنیم و به عبارت دیگر وحدت
سیاق را میاندازیم و وحدت سیاق هم حجت نیست.
بنابراین روایت را به قرینه سایر روایتها تمضمض و
استنشق و یشم، میاندازیم و مابقی را میگیریم
و این خیلی بعید است. درحقیقت طرد روایت است.
علی کل حال این
جمله که بعضیها گفتهاند و نمیدانم چه شده که مرحوم آقای
خوئی در مفطرات، دو سه جا گفتهاند که مانعی ندارد یک کلمه را
حمل براستحباب کنیم و یک کلمه را حمل بر وجوب کنیم و آنچه حمل
بر وجوب میکنیم، ظهور است و آنچه را که حمل بر استحباب میکنیم،
روایات دیگر یا قول قطعی است و از یکی وجوب و
از یکی استحباب میفهمیم و وحدت سیاق هم هیچ.
علی کل حال من قبول ندارم؛ یعنی وحدت سیاق برایمان
کار میکند، مخصوصاً در مثل این روایت که خیلی ظهور
دارد که همه یک حکم دارد. و اما بعضی یک حکم داشته باشد، به
یک قرینه و بعضی یک حکم داشته باشد به یک
قرینه و یک روایت با دو ضد و دو قرینه باشد، مشکل است.
لذا احدی به روایت عمل نکرده است و معرض عنها عندالاصحاب است.
مرحوم آقای خوئی در این اعراض اصحاب حرف دارند و
بعضی اوقات من دیدهام در کلمات ایشان حتی باب صوم
میگویند اعراض اصحاب است و روایت حجت نیست و در
اینجا میگویند اعراض اصحاب است و ما اعراض اصحاب را قبول
نداریم.
[9] ولی اعراض اصحاب روایت را متهمه میکند. یک روایت
در مرئی و منظر باشد، اما هیچ کسی از قدما و متأخرین به
این روایت عمل نکرده باشد. مثلاً روایتی در کافی
باشد و احدی به آن عمل نکرده باشد، این روایت متهمه میشود
و آدم متهم قولش حجت نیست. چه رسد به روایتی که احدی به
آن عمل نکرده باشد و بگوییم حجت است. لذا اعراض اصحاب حسابی
روی آن است و احدی به روایت فتوا نداده است. حالا چطور میشود
ما این روایتی که احدی به آن فتوا نداده، طرد کنیم
و یک جمله اختلافی را بگیریم و بگوییم
روایت دلالت دارد؟