موضوع: مسألهی اول: در مواقعه ای که موجب کفاره است،
فرقی نیست که حج واجب باشد یا مستحب، انزال شود یانه /
مقصد سوم: بقیهی محظورات/ رکن سوم: لواحق/ کتاب حج
در مسأله پنجم فرمودهاند: در نزدیکی که
موجب کفاره و موجب فساد حج است، فرقی نیست، بین اینکه
این حج مستحب باشد، یا واجب باشد.
[1]
که ما دیروز گفتیم: اگر اطلاقات دلالت داشته باشد، فرقی
نیست و الاّ قدر متیّقنش این است که حج واجب باشد و اگر حج
مستحب باشد، کفاره واجب نیست.
در مسألهی بعد فرمودهاند:
فرقی نیست بین اینکه انزال شود یا نه و صرف دخول
این حج را باطل میکند و موجب کفاره یعنی نحر یک
شتر میشود و اگر حج واجب باشد، حج من قابل هم میخواهد.
[2]
البته اطلاق کلمات این است که ولو اینکه حج واجب هم نباشد، حج من قابل
میخواهد. مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه از عامه نقل
میکند که آنها گفتهاند: باید انزال هم بشود و مرحوم علامه قبول
میکنند.
[3] اما مرحوم صاحب جواهر نمیپذیرند و میفرمایند:
صرف نزدیکی و صرف مواقعه، صدق جماع میکند و آن روایات
میگوید حج باطل میشود و علاوه بر اینکه حج باطل
میشود، باید حج من قابل هم باشد و علاوه بر این دو، کفاره هم
میخواهد و کفاره بدَنه است.
[4] اما قطع نظر از حرف عامه و خاصه، دلیل خاصی نداریم.
دیروز عرض کردم که در این خصوصیات، اگر ما باشیم و اصول،
اصل اقتضاء میکند رُفع مالایعلمون بیاید و کفاره و حج من
قابل را بردارد و اصلاً فساد حج را نیز بردارد و اگر احتیاط باشد،
همین است که مرحوم صاحب جواهر تبعاً از مشهور مشی فرمودهاند.
مسألهای که هست، این است که سابقاً در باب عمره
گفتیم: اگر بعد از سعی بین صفا و مروه باشد و هنوز تقصیر
نکرده، این کار را بکند، حج او فاسد نیست. الان هم در مناسکها در باب
عمره، همین فتوا را دادهاند، اما در باب حج گفتهاند: حتی اگر در
مشعرالحرام یا در منی این کار را بکند، حج او فاسد نیست،
اما در اینکه باید کفاره بدهد یا نه، اختلاف است و مشهور در
میان فقها گفتهاند: کفاره لازم است. بنابراین آن مسأله کلی که
مرحوم محقق در اول فرمودهاند، یا به واسطهی روایات و یا
به واسطهی اصول عملیه خیلی نقص پیدا کرد.
صحيحة معاوية بن عمار: «
عَنْ
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا وَقَعَ الرَّجُلُ
بِامْرَأَتِهِ دُونَ مُزْدَلِفَةَ أَوْ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَ مُزْدَلِفَةَ
فَعَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.».
[5]عرفاتش تمام شده و بعد از عرفات است و ظاهراً عرفات را نمیگیرد
و «دون مزدلفة» یعنی عند مزدلفة أو قبل أن یأتی مزدلفة،
یعنی عرفاتش تمام شده و خواسته به مشعر بیاید و در آنجا
این کار را کرده است.
روایت 2 از باب 7 از ابواب کفارات استمتاء: «
قَالَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: إِنْ جَامَعْتَ وَ أَنْتَ
مُحْرِمٌ قَبْلَ أَنْ تَقِفَ بِالْمَشْعَرِ فَعَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ الْحَجُّ مِنْ
قَابِلٍ وَ إِنْ جَامَعْتَ بَعْدَ وُقُوفِكَ بِالْمَشْعَرِ فَعَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ
لَيْسَ عَلَيْكَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.»
[6]روایت از جازمات صدوق است و میفرماید: کفاره دارد،
ولی حج فاسد نیست. بنابراین آن حج را تمام کند و آن حج درست
است. روایت 1 از باب 3 هم همینطور بود و میفرمود: «
إِذَا وَقَعَ الرَّجُلُ بِامْرَأَتِهِ دُونَ مُزْدَلِفَةَ أَوْ
قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَ مُزْدَلِفَةَ فَعَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.». و این روایت میگوید:
«إِنْ جَامَعْتَ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ قَبْلَ أَنْ تَقِفَ بِالْمَشْعَرِ
فَعَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ وَ إِنْ جَامَعْتَ بَعْدَ وُقُوفِكَ
بِالْمَشْعَرِ فَعَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.»معلوم است جمع بین روایات اقتضاء میکند که
«علیه الحج من قابل استحباباً». این هم مورد فتواست و هم روایتها
خوب دلالت دارد. الان هم در مناسکها تقریباً همینطور است.
حرفی که در مسأله هست، این است که آیا حجی
که میگوییم حج من قابل دارد و یا فاسد است، معنایش
این است که این حج که این کار در آن وارد شده، به واسطهی
این کار، فاسد میشود و باید حج بعدی را به جا
بیاورد و یا این حج، صحیح است و اما حج بدی عقوبة
علیه است؟
مسأله اختلافی است و علاوه بر اینکه اختلاف است،
روایاتی هم در مسأله هست که یک دسته میگوید:
«عقوبة علیه» و یک دسته هم عقوبة علیه را ندارد و ظهور
روایات این است که این حجی که در دست اوست، فاسد است .
اما از آن طرف در همین روایتها میگوید: باید
این حج را تمام کند. این ظهور در این دارد که حج صحیح است
و عقوبتش این است که یک حج دیگر به جا بیاورد. لذا نمیتوان
از روایتها چیزی استفاده کرد؛ یک دسته از روایات
میگوید: حج فاسد است و یک دسته میگوید:
باید این حج را تمام کند و بعد حج من قابل به جا بیاورد و
این عقوبتی است که باید این حج باطل را تمام کند.
یک دسته از روایات میگویند این حج صحیح است
و همین حج را به جا بیاورد و تمام میشود و اما باید
کفاره بدهد و کفارهاش این است که باید در منی یک شتر نحر
کند و علاوه بر آن، یک حج هم به جا بیاورد؛ یعنی دو حج
صحیح انجام دهد: یکی حجی که کار زشتی را در وسط آن
انجام داده و یکی هم حجی که باید بعد به جا بیاورد،
بدون اینکه چیزی در آن واقع شده باشد.
اگر یادتان باشد ما در آنجا مسألهی عقوبت را انتخاب
کردیم و گفتیم اینکه حضرت میفرمایند این حج
را تمام کند و دیگران هم از او مواظبت کنند که کاری نکند و بعد حج من
قابل به جا بیاورد، دلیل بر این است که این حج صحیح
است، اما عقوبة علیه کفاره دارد و کفارهی آن دو چیز است:
یکی شتری که باید نحر کند و یکی هم حج من
قابلی است که باید بعد به جا بیاورد. اما مشهور در میان
اصحاب و من جمله صاحب جواهر نفرمودهاند و فرمودهاند: معنای اینکه
حج فاسد است، یعنی این حج نیست و گفتهاند: اما عقوبة
علیه این حج فاسد را به جا بیاور. مشکل است که انسان
بگوید حج فاسد را به جا بیاور، زیرا قصد قربت میخواهد.
ولی علی کل حال مشهور در میان فقها گفتهاند: این
باید طواف و سعی بین صفا و مروه کند و حتی طواف نساء به
جا بیاورد تا زن و چیزهای دیگر بر او حلال شود؛ اما
این حج برای حجة الاسلام او کافی نیست و باید حج
دیگری به جا بیاورد. مشهور این است و دو دسته روایت
هم هست و جوری است که انسان نمیتواند جازم شود به اینکه
روایاتی که میگوید حج فاسد است، یعنی حج
باطل است، و مخصوصاً اینکه حج من قابل به جا بیاورد و این حج
فاسد را تمام کند. ظاهراً معنایش این میشود که کاری که
کرده است، دو عقوبت دارد: یک عقوبتش این است که این حج
صحیح است و حج را به جا بیاورد و یک عقوبتش این است که
یک بدنه به عنوان کفاره بدهد. این امر دائرمدار فهم شماست که در تروک
احرام اگر یادتان باشد مفصل صحبت کردیم و استفاد کردیم که حج او
فاسد نیست و حجة الاسلام و صحیح است، اما کفاره دارد و کفاره اش
این است که نظیر حج نیابی و حج نذری، حجی به ذمّه
اوست و باید آن حج را به جا بیاورد.
صحیحه زراره: «
أَيُّ
الْحَجَّتَيْنِ لَهُمَا قَالَ الْأُولَى الَّتِي أَحْدَثَا فِيهَا مَا أَحْدَثَا
وَ الْأُخْرَى عَلَيْهِمَا عُقُوبَةٌ»
[7]حضرت فرمودهاند: حج تو باطل است وباید یک بدنه نحر
کنی و یک حج من قابل هم به جا بیاوری. تقریباً
انسان میتواند بگوید که ظهور خیلی عالی است که
حضرت فرمودهاند: این باید دو حج به جا بیاورد، یکی
حجی را که در آن حج این کار را کرده، تمام کند و مواظب او باشند که از
این کارها نکند، علاوه بر این، یک شتر هم بکشد. یکی
هم اینکه یک حج دیگر نیز به جا بیاورد. زراره به
ذهنش آمد اینکه حج فاسد است، یعنی چه، آیا
یعنی این حج هیچ است و حجة الاسلام او حج من قابل، است؟
و یا این حج درست است و اما عقوبة علیه باید حج
دیگری به جا بیاورد/ لذا سؤال کرد و گفت: «
أَيُّ الْحَجَّتَيْنِ لَهُمَا؟ قَالَ الْأُولَى الَّتِي أَحْدَثَا
فِيهَا مَا أَحْدَثَا وَ الْأُخْرَى عَلَيْهِمَا عُقُوبَةٌ.»
حضرت فرمودند: آن حجی که مواقعه در آن واقع شد، حج او است،
ولی حج دیگری بر او واجب است، اما حجة الاسلام هم نیست،
بلکه حج عقوبتی است. لذا ما در تروک احرام گفتیم: این حجی
را که به گردنش آمده، نظیر حج نذری یا نیابتی
میماند و حجة الاسلامش به واسطهی آن حج تمام شده است. اما کفاره
دارد وکفارهی آن یک بدنه است و یک عقوبت برعهده او گذاشتند و
فرمودند: باید یک حج کفارهای به جا بیاوری.
روایت به خوبی بر این مطلب دلالت دارد.
چیزی که در مسأله هست و دیروز هم اشاره
کردیم، راجع به عامد و عالم است؛ یعنی کسی که بداند
این کار زشت حج را باطل میکند و موجب کفاره میشود، اما
دیوانه بازی درآورد و یا زنش و یا خودش زور شد و
این کار را کرد. مثلاً از عرفات عقب مانده بود و به تنهایی به
مزدلفه میآمدند و نرسیده به مزدلفه این کار را کردند. میدانستند
حج باطل است، اما غلبهی شهوت موجب شد که این کار را انجام دادند.
و اما اگر جهلاً باشد و مثلاً نمیداند که حج به واسطهی
این کار باطل میشود و این کار موجب کفاره میشود؛ و
یا ناسی باشد و غلبه شهوت شود و کسی که محرم است، نسیان کند
و مرتکب این عمل شود؛ یا اینکه معذور شود. در روایات ما
آمده است، واقع هم شده که مرد زور شده و زن میدانسته که حج باطل میشود
و این کار را کرد و یا زن زور شد و بالاخره مرد را مجبور کرد که
این کار را بکند. گفتهاند: در اینجا حج باطل نیست و کفاره هم
ندارد. معلوم است که در صورت عذر و جهل گناهی نکرده، کفارهی بدنه
هم ندارد و حج من قابل هم ندارد. این حرف در میان فقها مشهور شده و
روایات هم در این باره زیاد است.
صحیحه حلبی: «
عَنْ
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ: أَ رَأَيْتَ
مَنِ ابْتُلِيَ بِالْجِمَاعِ مَا عَلَيْهِ؟ قَالَ: عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ
كَانَتِ الْمَرْأَةُ أَعَانَتْ بِشَهْوَةٍ مَعَ شَهْوَةِ الرَّجُلِ فَعَلَيْهِمَا
بَدَنَتَانِ يَنْحَرَانِهِمَا وَ إِنْ كَانَ اسْتَكْرَهَهَا وَ لَيْسَ بِهَوًى
مِنْهَا فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْءٌ.»
[8]
روایت علي بن ابي حمزة: «
قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ مُحْرِمٍ
وَاقَعَ أَهْلَهُ قَالَ قَدْ أَتَى عَظِيماً قُلْتُ أَفْتِنِي فَقَالَ:
اسْتَكْرَهَهَا أَوْ لَمْ يَسْتَكْرِهْهَا قُلْتُ أَفْتِنِي فِيهِمَا جَمِيعاً،
قَالَ: إِنْ كَانَ اسْتَكْرَهَهَا فَعَلَيْهِ بَدَنَتَانِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ
اسْتَكْرَهَهَا فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ عَلَيْهَا بَدَنَةٌ.»
[9]
اگر اکراه شده باشد، کسی که اکراه کرده، باید دو بدنه بدهد
و برای دیگری چیزی نیست. اما اگر هر دو
تمایل داشتند، «
فعلیه بدنة و علیها بدنة».
ظاهراً دلالت روایت خیلی خوب است، اما مرحوم صاحب
جواهر از مرحوم صاحب مدارک نقل میکنند که مرحوم صاحب مدارک به روایت تمسک
اول کرده که هیچ چیز برعهده ندارد و این روایت میگوید
باید بدنه بدهد، بنابراین حمل بر استحباب کرده است. مرحوم صاحب جواهر
قضیه را نمیپذیرند.
[10] اما با قواعدی که ما جلو
آمدیم، هرکجا شک کنیم که آیا کفاره دارد یا نه، باید
بگوییم ندارد و هرکجا شک کنیم حج فاسد شد یا نه، باید
بگوییم فاسد نشده است و هرکجا شک کنیم که حج من قابل دارد
یا نه، باید بگوییم ندارد.
معمولاً وقتی برویم در کلمات، میبینیم
که فقها با احتیاط جلو آمدهاند، اما در حرفهایشان ان قلت قلت هست.
مخصوصاً کسانی که نظیر صاحب مدارک، جرئت در فتوا داشتهاند، از
این حرفها زیاد زدهاند. اما بارهها گفتهام که کتاب حج، کتاب
احتیاط است؛ یعنی فقها از اول حج تا آخر برای اینکه
بتوانند یک حج حسابی از این حاجی بگیرند، با احتیاط
جلو رفتهاند و با اصول و این حرفها جلو نیامدهاند و هرکدام هم از
این راهها جلو آمدهاند، به طور جزم جلو نیامدهاند و بعدیها
مثل صاحب جواهر، گاهی با «کما تری»، گاهی با اعراض اصحاب
روی آن است، گاهی با مخالف مشهور است و گاهی با مخالف با
احتیاط است، این حرفها را نپذیرفتهاند.
این خوب است و سابقاً گفتیم که باید با کلمات
اصحاب جلو برویم، اما این بحث طلبگی باید در ما قوی
باشد و خوب بتوانیم حلاجی کنیم و خوب بتوانیم
بگوییم که اگر کسی عمداً این کار زشت را بکند، بدنه و حج
من قابل دارد و اما اگر عمداً نباشد، به این معنا که جهلاً، یا
نسیاناً و یا عذراً این کار را انجام دهد، قاعده اقتضاء
میکند که حج او صحیح باشد و کفاره هم نداشته باشد. این بحث
اصولی است و اما بحث احتیاط و موافقت با کلمات اصحاب و بحث اینکه
ما باید مواظب باشیم خلاف شهرت حرف نزنیم، باید در فتاوا
و سیرهی ما باشد و اگر بخواهیم تک روی کنیم، هم
خطر دارد و هم بعضی اوقات به جاهای بدی میرسیم.