موضوع: کفاره صید حیوانات برّیِ وحشی/مقصد دوم:
احکام صید/ رکن سوم: لواحق/ کتاب حج
مشهور در میان اصحاب فرمودهاند: اگر در حال احرام، شتر
وحشی- که ظاهراً همان شترمرغ است- یا گاو وحشی و یا آهو
را صید کند، علاوه بر این که کار حرامی کرده، کفارهی آن
هم مثل همان چیزی است که صید کرده است و کشته است.
بنابراین اگر شتر است، کفارهی آن شتر و اگر گاو باشد، کفارهی
آن گاو است.
[1] در این باره، روایات فراوانی هم هست و البته
روایات متشتّت و مختلف است. اما آیهای که دیروز
خواندیم، دلالتش بر مطلب خیلی خوب است. آیه شریفه
این است: «
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ
أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا
قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ.»
[2]صرف نظر از روایات، این آیه شریفه به
خوبی دلالت دارد که کفارهی مثل نَعامه یعنی شترمرغ،
یک بدنه یعنی یک شتر است؛ برای این که این
ها تقریباً مثل هم هستند. یا کفاره گاو وحشی، یک گاو
اهلی است؛ برای این که تقریباً مثل هم هستند. کفاره آهو
هم یک گوسفند است؛ برای این که معمولاً مثل هم هستند. این
آیهی شریفه قطع نظر از روایات اهل بیت علیهم
السلام دلالتش خوب است؛ هم دلالتش بر حرمت خیلی خوب است و فرموده: «
لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ» و
هم دلالتش برکفاره خوب است و فرموده: «
وَ مَنْ قَتَلَهُ
مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»؛ یعنی هر چیزی از چهارپایان را
کشتی، باید به همان اندازه کفاره بدهی. بنابراین اگر شتر
را صید کرده، شتر و اگر گاو صید کرده، گاو، و اگر گوسفند صید
کرده گوسفند به عنوان کفاره بدهد. و ممکن است کسی بگوید روایات
مختلف مفسّر همین آیه شریفه است.
چنانچه اگر این حیوانهای وحشی مأکول اللحم
نباشند، خواه ناخواه اگر بگوییم: «
وَ
مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» معنا پیدا نمیکند و باید روی قیمت برویم.
مثلا کشتن خرگوش که فایده ندارد و حرام گوشت است و روباه حرام گوشت است،
بگوییم آیهی شریفه میگوید: «
فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»
یعنی قیمتُه. لذا هر حیوان وحشی اگر مأکول اللحم
باشد، باید مثل همان را ذبح کند و فدیه باشد و هرکاری
برای قربانی خودش میکند با این هم بکند.
یعنی سابقاً گفتیم سه قسمت کند و مقداری را خودش و
مقداری را به اطرافیان و غالب آن را به فقرا بدهد و چون در مثل خرگوش
و روباه و شیر و امثال این ها نمیشود، پس «
مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»
برمیگردد به قیمت. لذا باید ببینیم قیمت
این شیر چه اندازه است و آن قیمت را بپردازیم، یا
قیمت روباه چقدر است و همان قیمت را بدهیم. قیمت را
نیز باید به فقرا بدهد. دلالت آیهی شریفه بهتر از
روایات اهل بیت علیهم السلام است، اما باید از آیه
شریفه دربیاوریم و بگوییم: آیه که میفرماید:
«
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ
أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا
قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»، این مثل به ذمه میآید
و کشتن آن مثل فایده ندارد و نوبت به قیمت میرسد؛ برای این
که عین و قیمت از نظر عرفی یک نوع است و الان که
نمیتواند عین بدهد، خواه ناخواه قیمت بدهد.
ظاهراً این طور که عرض میکنم، دلالت آیه خوب
درمیآید. این که اگر کسی یک حیوانی را
صید کرد، مثل آن حیوان را کفاره بدهد. راجع به شترمرغ و گاو
وحشی و آهو، همین طور که قرآن میفرماید «
فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»؛
اما در مثل روباه و خرگوش و پلنگ و شیر و امثال این ها، «
مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»
معنا ندارد. در آنجا مثلاً گاو را میکشت؛ برای این که
بین مردم قسمت کند و به فقرا رسیدگی کند، ولی شیر
را باید زیر خاک کرد. مانند معاملات که میگویند اگر
مثلی باشد، مثل بدهد و اگر قیمی باشد، قیمت بدهد، در این
جا هم که مثلی نیست، نوبت به قیمت میرسد.
لذا بگوییم آیه شریفه «
فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»،
ان کان مأکول اللحم، مثل آن را میکشد؛ مثلاً اگر یک گاو وحشی
باشد، یک گاو میکشد و اما اگر گرگ باشد، مثل آن فایده ندارد و
مثل جایی است که در باب معاملات نتواند مثل را بدهد، چطور نوبت به
قیمت میرسد، در این جا هم از نظر شرعی نمیتواند
مثل را بدهد به این معنا که مأکول اللحم نیست و کشتن روباه و گربه
فایده ندارد و نوبت به قیمت میرسد. لذا بگوییم: «
فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا
قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»، أی قیمته؛ مثل نمیشود،
پس باید بگوییم: «قیمة ما قتل من النعم». مثل باب معاملات
که در آنجا که عین است، همان عین به ذمه است و آنجا که عین
نیست، مثل است و آنجا که مثل نیست، قیمت است. در باب معاملات
همین را میگوییم که مثلاً کاسهی مردم را شکسته
است، صاحبش اول میگوید کاسه را بده. به او میگویند:
کاسه شکسته شده، آن گاه میگوید: مثل آن را بده. میگویند
مثل ندارد، آن گاه میگوید قیمتش را بده. آنچه به ذمه میآید،
عین است و آن عین اگر مثلی باشد، همان مثل و اگر مثلی
نباشد، قیمی است. در مانحن فیه نیز همین طور است، «
وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ
مِنَ النَّعَمِ»، مثلاً اگر شترمرغ است، شتر مثل آن است و اگر گاو وحشی است،
گاو اهلی مثل آن است و اگر آهو باشد، گوسفند تقریباً مثل آن است و
حال که نمیتواند آهو بدهد، باید گوسفند بدهد. ظاهراً دلالتش خوب است.
اگر وسائل، یا کتابهای فقهی نظیر جواهر را مطالعه
کرده باشید، میبینید که در کتابهای فقهی،
روایات خیلی با هم جور در نمیآید، لذا از
روایتها قطع نظر میکنیم، برای این که آیهی
شریفه به خوبی بر مطلب دلالت دارد. اما نمیدانم چه شده و اصلاً
انسان اصل قضیه را نمیداند که این صید چطور بوده که قرآن
اینقدر روی آن پافشاری دارد و بعد هم شاید بیش از
صد روایت دربارهی صید مُحرِم در روایات آمده است.
آیا آن وقتها چیز مشهوری بوده و این ها رمی جمره که
میکردند، به دنبال صید میرفتند و صید شتر یا گاو
یا مخصوصا آهو را صید میکردند و آیه شریفه آمد که آقای
حاجی این کار را نکن و بعد هم برای این که از این
کار جلوگیری کند، کفاره هم بار بر آن کرده است؟ ان شاء الله کم کم در
باب کفارات میرسیم به این جا که 20 چیز بر محرم حرام است
و سابقاً راجع به 20 مورد صحبت کردیم و بیش از 10 مورد از این
ها کفاره دارد. یعنی علاوه بر این که حرام است، کفاره هم بار بر
آن هست برای این که حتماً حاجیها مواظب باشند و
چیزی که در احرام حرام است، ترک کنند. احتمالاً قضیه این
طور بوده است و این صید- حالا یا برای خوردن و یا
برای تفریح کردن- چیز مشهوری بوده است. بنابراین در
زمان جاهلیت چیز مشهوری بوده و آیه شریفه آمده و آن
را حرام کرده و علاوه بر این، کفاره هم بار بر آن کرده است. اختلاف
بین سنی و شیعه هم زیاد است؛ لذا بگوییم
این تشتّت روایات از این جا درآمده است. این اختلاف در
روایات از این اختلاف در میان فقه سنی و شیعه
پیدا شده است. آن گاه ظاهراً این استبعاد من با این جمله رفع
میشود.
علی کل حال مسأله دوم این طور شد که اگر کسی از حیوانهای وحشی صید
کرد، مثل آن حیوانهای وحشی را کفاره بدهد، البته اگر حلال گوشت
باشد. آیه شریفه راجع به حلال گوشت و حرام گوشت نگفته است و مطلق
صید را میگیرد و اگر کسی بگوید: «لاَ تَقْتُلُوا
الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ
مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»؛ یعنی «لا تَقتُلُوا الصّید
الحلال و أنتم حُرُم» و بگوییم اصلاً آیهی شریفه
حرام گوشت را نمیگیرد. اما مفسّرین نگفتهاند، روایات هم
نگفته و روایات معنای عامی کرده و گفته است مطلق حیوانها،
حلال گوشت باشند یا حرام گوشت باشند. آن گاه راجع به حلال گوشت معلوم است و
راجع به حرام گوشت، چون صید کرده و فدیه و کشتن آن فایده ندارد،
پس بگوییم: «فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ»؛
یعنی الان که مثل نمیشود پس قیمتش را بپردازد.
اگر ما بودیم و آیهی شریفه، ممکن بود
کسی بگوید آیه شریفه دلالت دارد بر صید حلال، و
مخصوصاً «نَعَم» که در زکات هم آمده و از آن شتر و گاو و گوسفند و در اصل
بگوییم حلال گوشتها را اراده کردهاند. لذا بگوییم: «
لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ
مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» مربوط به حلال گوشتها است و اما راجع به حرام گوشتها
بگوییم: آیهی شریفه دلالت ندارد و باید برویم
روی روایتها، که دیروز هم یک قاعده کلی از
روایات استنباط میکردیم و میگفتیم حیوانها
دو قسم اند: حیوانهای حلال و حیوانهای حرام. صید حیوانهای
حلال، حرام است و کفاره دارد و کفاره هم مثل خودش است و اما حیوانهای حرام گوشت، اگر اذیت کنند، مثل سگ عقور و یا پلنگ و
گرگ، کشتن آنها طوری نیست و اگر اذیت نمیکنند، کشتن آنها
حرام است. حال بگوییم اگر کشتن آنها جایز باشد، کفاره ندارد،
چنانچه اگر کشتن آنها حرام باشد، نمیدانیم کفاره دارد یا ندارد
و بگوییم رُفع مالایعلمون میگوید کفاره ندارد.
البته فقها نگفتهاند، اما ممکن است کسی بگوید آیهی
شریفه مربوط به حلال گوشتها است و راجع به حرام گوشتها نیز اگر
اذیت میکنند، کشتن آنها طوری نیست و کفاره هم ندارد و
اما اگر اذیت نکنند، کشتن آنها حرام است، اما کفاره ندارد و نمیدانیم
آیا کفاره واجب است یا واجب نیست، رُفع مالایعلمون
میگوید کفاره واجب نیست. اگر از اجماع نترسیم، ظاهراً
گفتن این حرف مانعی ندارد و البته روایتها میگوید
مطلقا کفاره دارد، حرام گوشت باشد یا حلال گوشت باشد. همین طور که من
از آیه استفاده کردم که حرام گوشت باشد، یا حلال گوشت باشد، کفاره
دارد. کفاره حلال گوشت، مثل خودش است و کفاره حرام گوشت هم قیمتش است.
مسأله سوم این است که اگر نمیتواند،
چه کند.
[3] یعنی مثلاً
یک شترمرغ را صید کرده و اگر بخواهد یک شترمرغ جای آن
کفاره بدهد، نمیتواند، یا پولش را ندارد و یا پیدا
نمیکند. حال این شخص باید چه کند؟
مشهور در میان أصحاب گفتهاند: در
آنجا که یک شتر به ذمهاش باشد و نداشته باشد، چه میگویید؟
مثل این که اگر کسی حتی با حلیلهی خودش
نزدیکی کند، علاوه بر این که حجش باطل است باید
شتری هم ذبح کند و آن گاه اگر نداشته باشد، باید شصت روز روزه
بگیرد. در مانحن فیه نیز بگوییم: اگر ندارد، نوبت
به بَدل میرسد و بدل آن شصت روزه است. حال اگر نمیتواند شصت روزه را
بگیرد، فرمودهاند: به اندازهی وسعش بدهد.
[4]
این حرف در کفارهی ماه رمضان هم آمده است که فقها گفتهاند: اگر
کسی عمداً روزهاش را بخورد، باید شصت روزه بگیرد و اگر
نمیتواند، به اندازهای که میتواند بگیرد. لذا
بعضی گفتهاند: 18 روزه و بعضی گفتهاند 10 روزه و علی کل حال
اگر شصت روزه را نمیتواند، هرچه میتواند بگیرد. همین
حرف را در این جا نیز آوردهاند و گفتهاند: اگر میتواند، مثل این
که یک آهو صید کرده، یک گوسفند بدهد و اگر در مثل شتر نمیتواند،
شصت روز روزه بگیرد. و باز اگر نمیتواند، به اندازهی وُسعش
بگیرد.
در روزه ماه رمضان ما این گیر را داریم که قرآن
میفرماید: شصت روزه بگیر. و اگر نشد، باید
بگوییم ساقط است و اما این که به اندازه وُسعت بگیر، به
چه دلیل است؟ اگر ما باشیم و قرآن شریف، میفرماید:
کفاره این است که یا شصت مسکین را طعام بدهی و یا
یک بنده را آزاد کنی و یا شصت روزه بگیری و
این هم زیاد اتفاق میافتد. مثلا بنده نیست و یا
پولش را ندارد، طعام شصت مسکین را نیز ندارد و راجع به روزه هم
نمیتواند روزه بگیرد. در این حال «المفلس فی أمان الله»،
همان کفاره را بدهد و کفایت میکند. اما معمولاً در رسالهها این
طور فرمودهاند و در این جا هم مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع میکنند
که در کفارات اگر نمیتواند، آنچه مقدّر شده بدهد، پس به اندازه وسعش بدهد و
در این جا که نمیتواند شصت روزه بگیرد، سی روزه
بگیرد. در ماه رمضان اگر عمداً روزه را خورده و نمیتواند شصت روزه
بگیرد، پس شصت مسکین طعام بدهد و اگر نمیتواند به شصت
مسکین طعام بدهد، به اندازهی
وسعش بدهد. مثلاً اگر میتواند ده فقیر را طعام دهد، به همان ده
فقیر بدهد و یا اگر نمیتواند شصت روزه بگیرد، سی
روزه بگیرد.
اما این حرف هست که این وُسع را از کجا میآوریم؟
اگر روایت نداشته باشیم و اگر در این جا یا در ماه رمضان،
قدرت بر شصت روزه را ندارد، باید بگوییم ساقط است و اما به
اندازه وُسعت، ظاهراً دلیل ندارد.
این در میان مردم مشهور شده که میگویند
هرکس به اندازه وُسعش و یا آیه شریفه میفرماید: «
لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ
رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لاَ يُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً
إِلاَّ مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً»،
[5] حال بگوییم
این معنای عقلی است و هرکس به اندازهی وسعش به فقرا رسیدگی
کند. آن گاه بگوییم آیه شریفه به ما میگوید
در ماه مبارک رمضان هرکس به اندازه وسعش روزه بگیرد. مثلاً اگر نمیتواند
شصت روزه بگیرد، پنجاه روزه بگیرد و یا اگر نمیتواند شصت
مسکین را طعام دهد، بیست مسکین و یا ده مسکین را
طعام بدهد. اگر بگوییم آیهی شریفه یک
معنای عقلی است و میگوید هرکس باید به اندازهی
وسعش به خیر کمک کند، در ما نحن فیه هم اگر نمیتوانی شصت
روزه بگیری، پس به اندازهای که میتوانی. یا
در کفاره طعام شصت مسکین، اگر نمیتوانی به شصت مسکین
طعام بدهی، به ده مسکین بده و اما همهی این ها استحسان
است و نمیتوان روی این ها فتوا داد و دلیل فقهی
درست کرد.
لذا روایتها در این جا معارض دارد و در روایتهای
ماه رمضان، در بعضی از جاها 18 روزه آمده، که خیلی از فقها هم
روی آن روایتها فتوا ندادند و گفتند معارض دارد و حمل بر استحبابش
خوب است. در باب همهی کفارات، این مسأله سوم هست و گفتهاند: معلوم
است اگر نمیتوانی شصت تا پس پنجاه و اگر باز نمیتوانی
بیست تا یا ده تا و اما یک نحو افضلیت است و استحباب و
استحسان است و در ماه رمضان آمده 18 روزه و همان 18 تا نیز معارض دارد.