موضوع: آیا محصور و مصدود باید دبح هم بکنند، یا حلق و
تقصیر کفایت میکند؟/ مقصد اول:احصار و صدّ/ رکن سوم: لواحق/ کتاب
حج
در مسألهی صدّ و احصار، هفت هشت ده مسأله متعرض شدهاند و
معمولاً صدّ و احصار به غیر از لغت، از نظر مسأله تفاوتی ندارد. اما
چون روایات ما گاهی در باب صدّ و گاهی در باب احصـار است، فقها
هم دو عنوان برای مسأله درست کردهاند. مسألهی صدّ را جدا از احصار و
مسألهی احصار را جدای از صدّ گفته اند اما معمولاً احکامش
تفاوتی ندارد. حال اینطور که جدا کردند، گفته اند معنای صدّ
این است که اگر دشمن نگذارد مُحرمی برود وحجش را به جا آورد، چه کند؟
احصار را معنا کردهاند به این که اگر کسی مریض
شود و یا مانع شخصی پیدا کند و بعد از احرام نتواند حجش را به
جا بیاورد، چه کند؟
از نظر قرآن تفاوتی بین صدّ و احصار نیست، الاّ در
موردی؛ یعنی آیه
[1] دربارهی صدّ وارد شده
است. فعلاً بحث ما این است که اگر کسی مصدود شد؛ یعنی محُرِم
بود، اما دشمن جلوی او را گرفت و نتوانست عمره یا حجش را به جا
بیاورد، معمولاً باید فقها و اسلام برای او فکری بکنند،
لذا فرمودهاند: اگر میتواند ذبح را به منی بفرستد تا آنجا
برایش ذبح کنند و بعد هم در همان جا که است، سر بتراشد، آنگاه مُحل میشود
و اگر نتواند، در همان جا که مصدود شده، ذبح بکند و همان جا سرش را بتراشد و مُحِل
میشود.
معمولاً فقها روی این فتوا دادند، چون دلالت آیه
شریفه خیلی خوب است و همینطور که عرض کردم روی
این هم فتوا دادهاند. لذا صاحب جواهر ادعای اجماع- هم اجماع محصّل و
هم اجماع منقول- میکنند، که این اگر بخواهد مُحلّ شود، باید
قربانی را به منی بفرستد و نائب بگیرد تا برایش ذبح کند و
بعد هم سر بتراشد و اگر عمره مفرده باشد ذبح نمیخواهد و همان جا
تقصیر کند.
[2] اما مرحوم صدوقین
[3]
و ابن ادریس
[4] فتوا دادند به این که ذبح
لازم نیست و همان جا تقصیر کند.
به صدوقین اشکال شده که آیهی
شریفه آورده که ذبح کند و بعد حلق کند.
مرحوم صدوق جواب دادهاند و فرمودهاند:
آیه مربوط به حج قِران است.، یعنی پیغمبر اکرم و
کسانی که با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم بودند،
محرم به احرام حج بودند و در جنگ حدیبیه دشمن نگذاشت پیغمبر
اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وارد مکه شوند و پیغمبر اکرم
هم ذبح کردند و بعد حلق کردند و ذبح را در منی نفرستادند و در همان
جایی که بودند هم ذبح و هم حلق کردند. لذا میگویند:
این حج قِران بوده و ربطی به بحث ما ندارد. در حج قِران
بگویید گوسفند یا شتر و گاوی که همراه دارد، ذبح کند و
اما در غیر از حج قِران، یعنی حج افراد یا حج تمتع، اصلاً
لازم نیست گوسفندی ذبح کند و وقتی مصدود شود، همان جا اگر عمره
است، تقصیر میکند، اگر حج باشد، سر میتراشد و یا این
که ما گفتیم به جای سرتراشیدن میتواند سر را کوتاه کند و
آنگاه مُحلّ میشود.
صاحب جواهر مثل این که نتوانستهاند از قول
مشهور بگذرند و ردّ مرحوم صدوقین گفتهاند: استصحاب داریم و استصحاب
به ما میگوید خواه حج قِران باشد یا غیر حج قِران باشد،
باید ذبح کند؛ برای این که تا ذبح نکرده، نمیداند مُحل
شده یا نه، بنابراین استصحاب احرام دارد.
[5]
اما استصحاب مرحوم صاحب جواهر وارد نیست؛ برای این
که این میداند که میتواند مُحل شود، اما نمیداند
آیا این تحلیل دو رکن دارد، یا یک رکن دارد و دو
چیز است یا یک چیز است. راجع به یک چیز، یعنی
تراشیدن سر میداند و راجع به ذبح نمیداند، بنابراین
رُفع مالایعلمون جلو میآید. لذا استصحاب صاحب جواهر وارد
نیست و أقلّ و أکثر ارتباطی و قدری بالاتر أقلّ و اکثر
استقلالی است و بالاخره سر تراشیدن را میداند و اما ذبح کردن
را نمیداند و رُفع مالایلعمون میگوید لازم نیست
ذبح کند و همین مقدار که سر بتراشد و یا تقصیر کند، مُحلّ
میشود.
اگر از اجماع نترسیم،
حرف صدوقین عالی است و اما اگر از اجماع بترسیم، خواه ناخواه
باید بگوییم: اگر خواست مُحلّ شود، باید دو کار کند:
یکی اینکه گوسفند را به منی بفرستد و اگر نمیتواند
در همان جا که هست، اول ذبح کند و بعد حلق کند.
آیهی شریفه این است:
«
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ
فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ
الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ....»
[6] دلالت آیه
خیلی خوب است و میگوید: اگر محصور شدی و دشمن
جلوی شما را گرفت، که این آیه در جنگ حُدیبیه نازل
شده و وقتی پیغمبر صلاح دیدند که جنگ نباشد و صلح باشد و
باید برگردد، لذا سر و صدایی شد، آنگاه آیهی
شریفه نازل شد که ذبح کنید و بعد حلق کنید و آنگاه مُحل
میشوید و از احرام بیرون میآیید. دلالت
آیه شریفه خیلی خوب است. علاوه بر این که به فعل
رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلّم تمسک شده، روایت
هم داریم و دلالت روایات هم خوب است.
چیزی که هست، این است که مرحوم صدوق و ابن
ادریس که هر دو خیلی بالا هستند، ابن ادریس از نظر تحقیق
و مرحوم صدوق از نظر تتبع و روایت خیلی بالا هستند و نسبت به
صدوقین هم داده شده است، که گفته اند: ذبح لازم نیست و به مجردی
که محصور شد، میتواند محل شود و اگر در عمره باشد، تقصیر میکند
و اگر در حج است، ذبح میکند. لذا اگر گوسفند ندارد، همان
حرفهایی است که اگر کسی گوسفند ندارد، باید چه کند.
بالاخره مرحوم صدوق و ابن ادریس گفتهاند اصلاً ذبح لازم
نیست و فرمودهاند: آیه در حج قِران است که گوسفندی همراهشان
بوده است و بحث ما در حج تمتع و عمره است، و گوسفندی همراهش نیست،
بلکه باید گوسفند را بخرد و بفرستد. حالا در حج قِران باید
گوسفندی که همراهش است بکشد و در حج تمتع نمیدانیم آیا
باید گوسفند بخرد یا نه، گفتهاند: نه و دلیلی بر مسأله
نداریم. مرحوم صدوق و مرحوم ابن ادریس به اصل هم تمسک نکردهاند و گفتهاند:
دلیل نداریم بر این که ذبح کردن واجب باشد.
مرحوم صاحب جواهر در همین جا میگویند دلیل
داریم که باید ذبح کند و آن استصحاب است و لذا در حج قِران دلیل
داریم و آن آیه شریفه است، در حج عمره و تمتع نمیدانیم
آیا ذبح لازم است یا نه؟! میگوییم مُحرم بوده و
وقتی یقین پیدا میکند که مُحلّ شده، که ذبح کند و
تا ذبح نکند، استصحاب میگوید که مُحل نمیشود.
ایراد به صاحب جواهر این است که استصحاب شما خوب است،
اما برگشتش به أقل و أکثر ارتباطی است و شاید مرحوم صاحب جواهر در أقل
و أکثر ارتباطی مبنا ندارند؛ یعنی در جواهر میبینیم
که ایشان گاهی در أقل و أکثر ارتباطی، اشتغالی و
گاهی برائتی میشوند و شاید اینجا از همان
اشتغالی شدن است و أقل و أکثر ارتباطی را قبول نداشتهاند و لذا
چسبیدهاند به استصحاب و گفتهاند: این آقا مُحرم بوده و الان
میخواهد مُحلّ شود و نمیداند آیا با سر تراشیدن مُحلّ
میشود یا نه، اگر هم ذبح کند و هم سر بتراشد، یقین
پیدا میکند که مُحل شده است. «لا تنقض الیقین أبدا بالشک و انّما تنقضه
بیقین آخر.» و اما اگر فقط سر بتراشد یا تقصیر کند،
نمیداند آیا از احرام درآمده یا نه، پس استصحاب میکند.
لذا مرحوم صدوق میگویند ما روایتی مربوط به
حج تمتع و مربوط به حج افراد نداریم و آنچه داریم، مربوط به حج قِران
است و فعل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم مربوط به حج قِران
است، آیهی شریفه هم مربوط به حج قِران است و ما نمیدانیم
اطلاق روایات هر سه حج را میگیرد و یا مختص به حج قِران
است و اطلاق نداریم و آیهی شریفه هم دلالت ندارد و فعل
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم هم دلالت ندارد و مربوط به اصل
صد میشود و مرحوم صدوق و ابن ادریس گفته اند اصل اقتضاء میکند
که ذبح لازم نباشد.
ایشان به طور کلی فرمودهاند: آیهی
شریفه مربوط به حج قِران است و در حج تمتع یا عمره مفرده یا در
حج اِفراد، دلیلی بر این که هم ذبح کند و هم حلق کند،
نداریم و همان عدم دلیل کفایت میکند. حال شما اصل را
بیاورید و بگویید برائت، و قدری علمی
کنید و بگویید أقل و أکثر، برای این که این میداند
که میتواند مُحل شود و این حتمی است و اما نمیداند
مُحلّ شدن به چیست. یقین دارد که حلق است، اما نمیداند
ذبح است یا نه، مثل این است که نمیداند نماز 9 جزء است و
یا 10 جزء است و آن 9 جزء را میداند و یک جزئش هم «
رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»؛
[7]
دارد. یا نمیداند علاوه بر حلق، ذبح هم است یا نه، آنگاه «
رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»جلو میآید.
فعلاً بحث ما راجع به مصدود است که از عمره و حج منع شده است.
آیه شریفه هم در همین جا راجع به مصدود وارد شده است. آیه
شریفه مسلّم در حدیبیه وارد شده، یعنی وقتی که
نگذاشتند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حج کنند، لذا
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: بروید و
گوسفندانتان را ذبح کنید و بعد هم تقصیر یا حلق کنید. اما
بعضیها در مقابل پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
ایستادند و گفتند: ما مُحرم هستیم و امثال اینها، لذا
آیهی شریفه آمد و این آیهی شریفه
تودهانی برای افرادی است که در مقابل پیغمبر اکرم صلی
الله علیه و آله و سلّم ایستادند. آیه این است: «
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ
فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ
الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ...»
[8]لذا مرحوم صدوق و ابن ادریس حرفی ندارند در این که
اگر در حج قِران باشد، گوسفند را ذبح کند و بعد حلق کند اما آیا در حج تمتع
و حج افراد نیز همین است و آیا در عمره مفرده هم همین است؟
مرحوم ابن ادریس میگویند: دلیل نداریم.
معنایش این است که اگر شک هم بکنی، برائت است. مثلاً نمیداند
آیا ذبح لازم است یا لازم نیست، پس لازم نیست.
آنگاه مرحوم صاحب جواهر در همین جا میفرماید
این برائتی که شما میخواهید جاری کنید،
استصحاب دار د واستصحاب مقدم بر برائت است؛ برای این که مُحرم بوده و
نمیداند به واسطهی حلق یا تقصیر کردن از احرام
بیرون میآید یا نه. بنابراین استصحاب احرام
میکند. این حرف صاحب جواهر مطابق مشهور است. مشهور به اطلاق
آیهی شریفه و به اطلاق روایات و فعل رسوالله صلی
الله علیه و آله و سلّم تمسک کردهاند.
مرحوم صاحب جواهر، حرف مرحوم صدوق و ابن ادریس را قبول
میکند میگوید آیه شریفه راجع به محصور و راجع حج
قِران است یعنی گوسفند همراهشان بوده است.
[9]
حال نمیدانیم کسی که گوسفند همراهش نیست مثل حج تمتع و
حج افراد، وضعش چیست و یا وضع عمره تمتع چیست و نمیدانیم
آیا ذبح لازم است یا لازم نیست، میگوییم: به
دلیل أقل و أکثر ارتباطی لازم نیست.
حال میتوان گفت: این آیهی شریفه
مختص به حج قِران است؛ یعنی نزولش در حج قِران است و ما نمیدانیم
که آیا حج تمتع و حج اِفراد هم ذبح میخواهد یا نه.
مشهور به آیه تمسک کردهاند و گفتهاند: ذبح میخواهد؛
برای این که آیه میگوید هروقت محصور شدی،
باید ذبح و حلق کنی، شتر باشد یا گاو، یا گوسفند باشد.
بله، اگر نتوانست «
حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ
مَحِلَّهُ»، آنگاه چه کند؟ این حرفی است، اما مثل این که
مشهور مفروغٌ عنه گرفتهاند که اگر نتوانست، برمیگردد به کسی که
نمیتواند در منی حلق و ذبح کند؛ هرچه قبلاً برای کسی
گفتیم که نمیتواند در منی حلق و ذبح کند، همان را برای
محصور هم میگوییم.
فقط حرف همین است که مشهور بلکه اجماع هست، مخالف هم فقط
صدوقین و ابن ادریس است و اینها گفتهاند: اگر کسی محصور
شد، میتواند مُحلّ شود و محلّ شدن او فقط در این است که اگر در عمره
باشد، تقصیر و اگر حج باشد، حلق کند. گفتهاند: آیهی
شریفه مربوط به حج قِران است. مرحوم صاحب جواهر میگویند: حال
بگویید آیهی شریفه مربوط به حج قِران است، اما
آیا با استصحاب چه میکنید؟ ما جواب دادیم که استصحاب هم
در مسأله نیست؛ برای این که مسأله ما از باب أقل و أکثر
ارتباطی است و از باب استصحاب نیست.
تا اینجا مسأله احصار بود. حال در مسأله مصدود، اگر کسی
مریض شد، مثلاً محرم شد و حالش خوب بود و اتفاقا نرسیده به مکه سکته
کرد و فلج شد و نمیتواند حج را انجام دهد و اگر عمره است، نمیتواند
عمره را انجام دهد، چه کند؟
مشهور در اینجا هم گفتهاند: مثل محصور است.
این در نظر مبارکتان باشد که مسائل محصور و مصدود در همه جا
یک حکم دارد و ای کاش مسایلی که برای مصدود و
دوباره برای محصور میفرمایند، و نود و پنج درصد به بالا هم
یک حکم بر آن بارّ میکنند؛ از اول گفته بودند: مصدود و محصور فروعات
و مسائلی دارد و مسایل اولش را گفتیم، مسایل دوم، دوباره
تکرار است.
این که راجع به محصور که دشمن نمیگذارد، گفتیم:
بنا بر مشهور، هم ذبح و هم حلق میخواهد، آیا مصدود نیز هم ذبح
و هم حلق میخواهد؟
در این جا اختلاف است، هرچه آنجا گفتیم، در اینجا
نیز همینطور مشی میکنیم و مثل ما میگوییم:
حلق فقط و تقصیر فقط کفایت میکند و مشهور میفرمایند:
هم حلق و هم تقصیر میخواهد. ما به برائت و قاعده أقل و أکثر
ارتباطی تمسک میکنیم و مرحوم صاحب جواهر به استصحاب تمسک
میکند و قوم و اصحاب به آیه شریفه تمسک میکنند. لذا این
که مرحوم صاحب جواهر دوباره در اینجا بحث مصدود را مطرح کردهاند، همان بحث
محصور است ومسلّم کسانی که مطالعه کردهاند، میدانند که صاحب جواهر
تفاوتی بین دو مسأله نمیگذارند.