درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: / مسأله هفتم: کسانی که وقوف در منی در شب سیزدهم بر آن­ها واجب است/ رمی جمرات/ احکام متعلّق به منی/ رکن دوم: افعال حج/ کتاب
الحمدلله خدا توفیق داد و توانستیم یک دوره حج را به نحو اختصار  واستدلالی با هم مباحثه کنیم. مسأله­ی آخر در باب رمی جمرات و درباره منی که مسأله آخر حج است این است که حجاج معمولاً روز یازدهم و دوازدهم باید برای رمی جمرات در منی باشند و بعد از ظهر روز دوازدهم  و مثلاً بعد از نماز ظهر و عصر می‌توانند از منی به مکه بیایند. اما برای سه دسته واجب است که شب سیزدهم هم در منی بمانند، و روز سیزدهم تفاوت نمی‌کند صبح یا عصر از منی بیرون بیایند. اختلافی هم است و آن این است که باید روز سیزدهم رمی جمرات بکنند یا نه؟ بعضی گفته­اند نه و بعضی گفته­اند آری، و روایت صحیح السند دلالت می‌کند بر این­که باید رمی جمرات هم بکنند و از منی بیرون بیایند. این خلاصه­ی مسأله­ی امروز است.
سه دسته­ا­­­ی که باید در منی بمانند این­ها هستند:
اول: اگر کسی در منی نزدیکی کرده باشد. در روایات آمده با زنش، ولی تفاوت ندارد، اگر العیاذبالله با نامحرم هم باشد، باید شب سیزدهم را هم بماند. یکی هم کسانی که صدّی کرده باشند- که بعد درباره­ی صدّ صحبت می‌کنیم- علاوه بر این­که باید کفاره بدهد، باید در شب سیزدهم هم در منی بماند. طایفه­ی سوم کسانی هستند که عمداً بعد از ظهر دوازدهم از منی بیرون نیایند و تا غروب بمانند، این­ها هم باید شب سیزدهم را در منی بمانند. همین مقدار که در منی آفتاب غروب کرد، حق بیرون آمدن ندارند و در شب سیزدهم باید در منی بمانند و بعد هم روز سیزدهم رمی جمرات کنند و از منی بیرون بیایند.
راجع به همه­ی این­ها روایت داریم. حالا باید 4 روایت بخوانیم: یکی برای این سه دسته که باید در شب سیزدهم در منی بمانند و یکی هم برای این­که کسی که روز سیزدهم در منی مانده، قبل از ظهر می‌تواند بیرون بیاید، اما باید رمی جمرات هم بکند.
عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: « ‏: إِذَا أَصَابَ الْمُحْرِمُ الصَّيْدَ فَلَيْس‏ لَهُ أَنْ يَنْفِرَ فِي النَّفْرِ الْأَوَّلِ وَ مَنْ نَفَرَ فِي النَّفْرِ الْأَوَّلِ، فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُصِيبَ الصَّيْدَ حَتَّى يَنْفِرَ النَّاسُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ ... لِمَنِ اتَّقى" فَقَالَ: اتَّقَى الصَّيْدَ[1]
این نَفر اول اصطلاح شده، یعنی به بیرون آمدن از منی، نفر می‌گویند و نَفر اول برای عموم مردم است که در روز دوازدهم بعد از نماز ظهر و عصر است. نَفر دوم، روز سیزدهم قبل از ظهر یا بعد از ظهر بعد از رمی جمرات است. لذا در روایات ما و نیز در فقه ما به نَفر اول و نَفر دوم اصطلاح شده است. لذا امام صادق عليه السلام فرمودند: «إِذَا أَصَابَ الْمُحْرِمُ الصَّيْدَ فَلَيْس‏ لَهُ أَنْ يَنْفِرَ فِي النَّفْرِ الْأَوَّلِ» یعنی این بعد از ظهر روز دوازدهم حق بیرون آمدن ندارد به این معنا که باید نَفر دوم بیرون بیاید و نَفر دوم این است که در شب سیزدهم در منی بماند و در صبح رمی جمرات کند و آنگاه تفاوت نمی‌کند قبل از ظهر باشد یا بعد از ظهر باشد.
صحیحه محمد بن المستنیر: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَال: مَنْ أَتَى النِّسَاءَ فِي إِحْرَامِهِ لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَنْفِرَ فِي النَّفْرِ الْأَوَّل»ِ[2]
روایت از محمد بن مستنیر است که محمد بن مستنیر توثیق نشده، اما جبر سند به عمل اصحاب، روایت را مصححه می‌کند.
اگر کسی العیاذبالله با زنی نزدیکی کرده باشد، زنش باشد یا زنش نباشد، فی النفر الاول حق بیرون آمدن ندارد و علاوه بر این­که اگر محرم بوده باید کفاره بدهد، باید شب سیزدهم نیز در منی بماند.  
صحیحه حلبی: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: فَإِنْ أَدْرَكَهُ الْمَسَاءُ بَاتَ وَ لَمْ يَنْفِر[3]
اگر کسی که باید بعد از ظهر روز دوازدهم بیرون بیاید و نیامد و تا غروب ماند، آنگاه وقتی آفتاب غروب کرد، خواه نماز خوانده باشد یا نخوانده باشد، باید شب را در منی بماند.
این­ها سه روایت برای این سه دسته­ای بود که باید در منی بمانند و حرفی هم درباره آن زده نشده و هم روایات دلالت دارد و هم اصحاب، قدیماً و حدیثاً مسأله را متعرض شده­اند، الان هم همین­طور که روایاتش را خواندم، در مناسک­ها موجود است.
مسأله­ی بعدی این است که روز سیزدهم قبل از زوال می‌تواند بیرون بیاید و اما نَفر اول حتماً باید بعدازظهر باشد.
صحیحه معاویة بن عمار: « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَنْفِرَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَيْسَ لَكَ أَنْ تَنْفِرَ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ وَ إِنْ تَأَخَّرْتَ إِلَى آخِرِ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ- وَ هُوَ يَوْمُ النَّفْرِ الْأَخِيرِ- فَلَا عَلَيْكَ أَيَّ سَاعَةٍ نَفَرْتَ قَبْلَ الزَّوَالِ أَوْ بَعْدَهُ الْحَدِيثَ[4]
یعنی در روز یازدهم و دوازدهم گفتیم «من الطلوع الی الغروب»، اما در روز دوازدهم حتماً باید بعد از ظهر حرکت کند. اما این کسی که باید شب سیزدهم در منی بماند، می‌تواند قبل از ظهر روز سیزدهم حرکت کند؛ به این معنا که اول رمی جمرات کند و بعد از این­که رمی جمرات کرد، قبل از ظهر به مکه بیاید و نماز ظهر و عصر را در مکه بخواند.
روایت این است: «وَ إِنْ تَأَخَّرْتَ إِلَى آخِرِ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ- وَ هُوَ يَوْمُ النَّفْرِ الْأَخِيرِ- فَلَا عَلَيْكَ أَيَّ سَاعَةٍ نَفَرْتَ قَبْلَ الزَّوَالِ أَوْ بَعْدَهُ الْحَدِيثَ»؛ یعنی هر وقت خواستی برو و اما رمی تو باید قبل از زوال باشد.
چنانچه اصحاب هم فهمیده­اند، معنایش این نیست که اگر کسی روز سیزدهم ماند، حتماً باید قبل از ظهر بیرون بیاید، بلکه می‌تواند هفت هشت ده روز در منی بماند. اما کسی که شب سیزدهم مانده، در صبح قبل از زوال می‌تواند بیرون بیاید و چون باید رمی جمرات کند، قبل از بیرون آمدن رمی جمرات می‌کند و آنگاه قبل از ظهر می‌تواند بیرون بیاید.
از مسأله دو چیز را می‌فهمیم: یکی این­که اگر شب سیزدهم ماند، روز سیزدهم می‌تواند  قبل از ظهر بیرون بیرون بیاید، به خلاف کسی که می‌خواهد روز دوازدهم بیرون بیاید، که باید بعد از ظهر باشد. مسأله­ی دیگر هم مسأله­ی اختلافی است که اصلاً در روز سیزدهم باید رمی جمرات کرد یا نه، بعضی گفته­اند: نه و اما این روایت می‌گوید باید رمی جمرات را انجام بدهد. همین­طور که در روز یازدهم و دوازدهم رمی جمرات واجب بود، کسی که در شب سیزدهم و روز سیزدهم مانده باید رمی جمرات به جا بیاورد، آنگاه تفاوت نمی‌کند که بعد از ظهر بیرون بیاید یا قبل از ظهر بیرون بیاید. نَفر دوم از این نظر، این تسهیل را دارد، یعنی جایز است که قبل از ظهر بیاید و نماز ظهر و عصر را در مسجدالحرام بخواند.
الحمدلله هرچه بود و مرحوم محقق متعرض شده بود و صاحب جواهر شرح داده بود، به طور مختصر بیان شد و اما ظاهراً چیزی جا نیفتاد و چیزی هم بی استدلال نشد و چیزی که باید توجه داشته باشید، این است که از خودمان هم خیلی چیز داشتیم.
چند مسأله باقی مانده که مربوط به اعمال حج نیست. اعمال حج تمتع که 12 چیز بود، گفته شد، اعمال عمره هم گفته شد. الاّ اینکه مرحوم محقق نمی‌دانم چه شده که بعد از این­که کفارات را می‌گویند، دوباره یک عمره به جا می‌آورند. یعنی دوباره اعمال عمره مفرده را به طور مختصر متعرض می‌شوند و اعمال عمره را دوباره می‌فرمایند. لذا مسایلی که از امروز به بعد داریم، یکی مسأله صدّ و احصار است و یکی هم مسأله کفارات و یکی هم مسأله عمره است.
مرحوم محقق اول درباره­ی این­که چه چیزی کفاره را واجب می‌کند و غیره مفصل صحبت کردند و دوباره همان را تکرار می‌کنند که مثلاً گوسفند باید باشد یا شتر باشد یا گاو باشد و جا داشت که این هفت هشت ده صفحه در همان کفاراتی که قبلاً مباحثه کردیم، آمده باشد و جدا کردن وجوب کفاره با کیفیت و کمیت کفاره که کفاره باید یک شتر باشد، یا دو گوسفند باشد، در هفت هشت ده صفحه متعرض شده­اند. همین­طور که بناست از روی شرایع جلو برویم، ما هم همین­طور که مرحوم محقق مشی فرموده­اند و صاحب جواهر هم مسأله را متعرض شده­اند، ان­شاء الله متعرض می‌شویم. اما علی کل حال امروز مسأله حج تمام شد و این مسائل فروعاتی است که بر اعمال حج مترتّب است.
مسأله صدّ و احصار:
صدّ و احصار هر دو یک معنا دارند و آن این است که اگر جلوی کسی را گرفتند و یا جلوگیر شد، مثلاً آمد و هنوز نرسیده به مکه، سیل آمد و او پشت سیل ماند و کسی نبود او را نجات دهد. اما مهم­تر این­که ظالمی او را گرفت و زندانی کرد و در ایام حج زندانی بود و یا مثلاً تا پشت مکه آمد و ناامنی شد و اصلاً کسی از ناامنی می‌ترسید و نتوانست اعمال حج را به جا بیاورد. اسم اینها را صدّ و احصار می‌گذارند. از نظر لغت یک معنا دارد، گاهی مصدود و گاهی محصور می‌شود و آنجا که مصدود شود، محصور است و آنجا که محصور شود، مصدود است. اما در روایات ما دو اصطلاح شده و این دو اصطلاح در فقه ما آمده است. لذا راجع به صد می‌گویند «و هو المنع من الظالم عن العمرة أو الحج بعد تلبس المستور باحرامها»؛ یعنی محرم است، اما نمی‌گذارند به مکه بیاید و احرامش را به جا بیاورد. راجع به حصر هم گفته­اند: «منع من العمرة أو الحج بمرضٍ و نحوه». یک دفعه ظالم جلوی او را نگرفته، بلکه خودش زمین گیر شده است، یا مثلاً سیل آمده و نمی‌تواند جلو برود و به گونه‌ای شده که راه حج مصدود شده است. این نیز یک اصطلاح است و الاّ قاعده اینست که گفته باشند صدّ والاحصار عطف تفسیری باشد.
مسأله­ی این است که اگر کسی محرم شد و نتوانست اعمالش را به جا بیاورد، چه کند؟
فرموده­اند: این باید محلّ شود. حالا به واسطه­ی چه چیزی محلّ شود؟ خلاصه هم یک جمله است که این همان جایی که است، اگر در عمره است، تقصیر کند و اگر در حج است، ذبح کند و مُحلّ شود و وقتی مُحلّ شد، مثل کسی است که اعمال حج را به جا آورده و در مذبح قربانی کرده است، او چطور مُحلّ می‌شود و یا اگر عمره به جا می‌آورد، بعد از این­که سعی بین صفا و مروه کرد، قدری مو از سرش می‌چیند، چطور مُحلّ می‌شود، در اینجا نیز همین­طور است. در وقتی که نتواند به مکه برود و اعمال حج یا عمره را به جا بیاورد، در هرکجا باشد، خود را مُحلّ می‌کند. یعنی تقصیری که در عمره مفرده می‌کرد و مقداری مو از ریش یا سرش می‌چید و مُحل می‌شد، الان هم مقداری مو از صورتش می‌چیند و مُحلّ می‌شود. یا کسی که برای حج رفته، چطور در باب حج اگر می‌خواست مُحلّ شود باید قربانی کند، این نیز قربانی می‌کند و مُحل می‌شود. [5]
این خلاصه حرف است. اما هفت هشت ده تا مسأله دارد که ان­شاء الله فردا این مسایل صدّ و احصار را عرض می‌کنم.  


[1]وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، ج14، ص279، ابواب العود الی منی، باب11، ح3، شماره19197، ط آل البیت.
[2]وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، ج14، ص279، ابواب العود الی منی، باب11، ح1، شماره19195، ط آل البیت.
[3]وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، ج14، ص277، ابواب العود الی منی، باب10، ح1، شماره19191، ط آل البیت.
[4]وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، ج14، ص274، ابواب العود الی منی، باب9، ح3، شماره19181، ط آل البیت.
[5]شرائع الاسلام، محقق حلی، ج1، ص211، ط استقلال.