درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قران بین طوافین

مسئله ی قِران بین طوافین، مسئله ی مشکل در فقه است. درحالی که از نظر روایات صریح در اینست که ائمه ی طاهرین قِران بین طوافین داشتند، ولو در طواف مستحبی.
مرحوم صاحب جواهر بیش از شش صفحه در این باره صحبت می‌کنند، و اقوال گوناگونی در این مسئله آوردند و رد و ایراد می‌کنند، و آنطور که دلشان می‌خواسته نشده مسئله را حل کنند.
مرحوم محقّق در شرایع خیلی صاف می‌فرماید قِران بین طوافین اگر در طواف واجب باشد، جایز نیست و اگر در طواف مستحب باشد، مکروه است؛ و این شهرت از قبل از محقق و مخصوصاً از بعد محقق پیدا شده است که قِران بین طوافین، یعنی اینکه پنج یا شش طواف به جا بیاورد و بعد پنج یا شش نماز بخواند، وضع این قِران چه می‌شود؟!
مشهور در میان اصحاب که ادعای اجماع هم شده و الان هم در مناسکها هست، معمولاً اینطور است که قِران بین طوافین در واجب نمی‌شود. طواف حج را به جا می‌آورد و طواف تمام شده و باید نماز بخواند و اما نماز را نمی‌خواند و یک طواف مستحب دیگر به جا می‌آورد و بعد یک نماز برای طواف واجب و یک نماز برای طواف مستحب بخواند، گفتند این کار نمی‌شود.
و اما اگر پنج یا شش طواف مستحبی به جا بیاورد و بعد به گوشه‌ای از مسجدالحرام رود و نمازهایش را بخواند، مکروه است. این شهرتی بین اصحاب شده و مشکلی که در مسئله جلو آمده و مسئله را متعرض نشدند، این بود که مکروه یعنی چه و مگر عبادت مکروه می‌شود؟!
لذا قِران بین طوافین اگر مرجوح باشد، باید بگوییم عبادت نیست. که اگر یادتان باشد ما تأویل می‌کردیم و می‌گفتیم مراد از کراهتی که آقایان می‌فرمایند یا در روایات آمده، معنای عدم افضلیت است. معنایش اینست که قِران بین طوافین یعنی سه یا چهار طواف به جا بیاورد و بعد سه یا چهار نماز بخواند، طوری نیست اما معلوم است که اگر قِران بین طوافین نکند و اول طواف را به جا بیاورد و نماز بخواند و بعد دوباره طواف به جا بیاورد و نمازش را بخواند، این بهتر است و فاضل و افضل است و اینکه ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» پنج یا شش طواف به جا می‌آوردند و بعد پنج شش نماز می‌خواندند، یک داعی عقلائی بوده است. حال یا تقیه بوده و یا اینکه مثلاً جمعیت زیاد بوده و بیرون آمدن از مطاف و دوباره وارد مطاف شدن مشکل بوده و بالاخره داعی عقلائی داشتند و افضل را رها کرده و فاضل را گرفتند، به خاطر آن داعی عقلائی. و روایاتی که دلالت می‌کرد بر اینکه قِران بین طوافین جایز نیست و در آن روایات آمده بود واجب باشد یا مستحب، ما آنها را حمل بر تقیه کردیم. آنگاه اگر حرف ما درست باشد و بتوان همه ی آن روایات را حمل بر تقیه کرد، فاضل و افضل هم نیست. سه یا چهار طواف می‌کند و بعد هم سه چهار نماز می‌خواند و مثل آنجاست که یک طواف کند و یک نماز خوانده باشد و آنگاه افضل فالافضل هم نیست و اگر بشود حمل بر کراهت شود و اگر یادتان باشد، ما در بحث گذشته یکره داشتیم که این یکرهُ را آقایان حمل بر مبغوضیت کرده بودند و ما گفتیم حمل بر کراهت کنید و ظهور یکرهُ یعنی مرجوح، ولی خیلی از آقایان این را قبول ندارند، چه از قدماء و چه از متأخرین و من جمله در مناسکها و می‌گویند این یکره به معنای مبغوضیت است و در طواف واجب نمی‌توان این کار را کرد.
در مسئله پنج شش قول هست و بعضی از بزرگان که شهرت بسزایی پیدا کرده، همین قول مرحوم محقق در شرایع است که فرموده قِران بین طوافین در واجب جایز نیست و در مستحب مکروه است. به عبارت دیگر قِران بین طوافین خوب نیست، حال یا واجب باشد که باطل است و یا اگر واجب نباشد، کار خوبی نیست. این قول شهرت بسزایی دارد و الان هم در مناسکها شهرت بسزایی دارد.
بعضیها گفتند قِران بین طوافین، طواف را باطل نمی‌کند اما کار حرامی است و اما قِران بین طوافین در مستحب حرمت تکلیفی را ندارد. که مرحوم صاحب ریاض روی این پافشاری دارد و خیلی هم ان قلت قلت دارد. بعضی هم فرمودند این قِران بین طوافین مطلقا جایز است و روایات را جمع کردند به اینکه آن روایتها را حمل بر تقیه کنیم. بعضی از بزرگان فرمودند قِران بین طوافین مطلقا جایز نیست، چه در طواف واجب و چه در طواف مستحب و آن روایاتی که دالّ بر جواز است، حمل بر تقیه کردند و گفتند اگر ائمه ی طاهرین به جا می‌آوردند در محظور بودند و لذا آن محظور، قِران بین طوافین ایجاد می‌کرد و الاّ قِران بین طوافین مطلقا جایز نیست، چه در واجب و چه در مستحب.
این به دلیل اینست که یک دسته روایات داریم که مطلقا دلالت می‌کند بر اینکه قِران بین طوافین جایز است و دو روایت خواندیم که ندارد طواف واجب باشد یا مستحب و مشهور آن فعل ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» و روایاتی که دلالت بر جواز می‌کند، حمل کردند بر طواف مستحبی و گفتند در طواف واجب نه و در طواف مستحبی آری و این فعل ائمه ی طاهرین مربوط به طواف مستحبی است، اما روایات را سابقاً خواندیم و گفتیم هم قاعده اقتضاء می‌کند جواز را و هم روایات اطلاق دارد اعم از واجب و مستحب.
اما چیزی که در مسئله هست و مسئله را مشکل کرده، اینست که ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» گاهی قِران بین طوافین را به جا می‌آوردند و بعضی اوقات می‌گفتند اینکه ما به جا می‌آوریم، به خاطر تقیه است و یا اینکه ائمه ی طاهرین نقل می‌کردند اگر امامان قبل، مثلاً امام صادق نقل می‌کنند که اگر پدرم قِران بین طوافین کردند، به دلیل تقیه بوده است و الاّ قِران بین طوافین مطلقا جایز نیست، در طواف مستحب باشد و یا در طواف واجب باشد. و اگر یادتان باشد روایتش را در جلسه قبل خواندیم.
اما از آن طرف نیز یک دسته روایات هست که آنها این تقیه را گفتند و حتی در روایت او سوال می‌کند قِران بین طوافین چگونه است، امام «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند حکم خودم را بگویم یا حکم اینها را. و او می‌گوید معلوم است باید حکم خودتان را بگویید. امام فرمودند قِران بین طوافین جایز نیست و اگر می‌بینی به جا آوردند یا من به جا می‌آورم، به خاطر تقیه است.
در اینجا انسان به راستی گیر می‌افتد. یک دسته روایات حمل بر تقیه شده که مطلقا جایز نیست و یک دسته روایات حمل بر تقیه شده که مطلقا جایز است. ندیدم کسی بگوید و صاحب جواهر هم نفرموده اما مثلاً شما بفرمایید در میان عامه دو قول بوده، یکی از اهل مکه بوده، مانند وهابی‌های الان که آدمهای بی معنا و رذلی هستند و اینها با عامه خیلی تفاوت دارند، درحالی که ادعا می‌کنند حنفی هستند اما با همین فتوای ابی حنیفه فوق العاده تفاوت دارند. ظاهراً آن موقع هم اینطور بوده که اهل مکه یک دسته بودند که قِران بین طوافین را جایز نمی‌دانستند اما مشهورشان قِران بین طوافین را جایز می‌دانستند، لذا ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» برای آنها گاهی می‌گفتند قِران بین طوافین جایز است و گاهی می‌گفتند جایز نیست. اگر بتوانید این حرف مرا بزنید، جمع بین روایات می‌شود والاّ همینطور که صاحب جواهر نتوانستند جمع بین روایات کنند، آنگاه جمع بین روایات کار بسیار مشکلی است.

صحیحه ابي نصر قال: سأل رجل ابا الحسن(ع) عن الرجل يطوف الاسباع جميعا فيقرن؟ فقال: لا، الا اسبوع و ركعتان، و انما قرن أبو الحسن (ع)، لانه كان يطوف مع محمد بن إبراهيم لحال التقية [1].
اسباع جایز نیست و باید هفت شوط باشد و دو رکعت نماز و قِران بین طوافین جایز نیست. اگر شنیدید که موسی بن جعفر قِران بین طوافین می‌کردند، به خاطر تقیه بوده است.
اما از آن طرف شما بگویید یک دسته روایات جایز می‌دانستند و یک دسته روایات جایز نمی‌دانستند و ائمه ی طاهرین هم گاهی می‌گفتند جایز است و گاهی می‌گفتند جایز نیست. همینطور که ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» قِران بین طوافین را خیلی به جا می‌آوردند اما این روایت می‌گوید اگر به جا می‌آوردند، به علت تقیه بوده است.

عن علی بن أبی حمزة قال: سألت أبا الحسن (علیه السلام) عن الرجل یطوف و یقرن بین أسبوعین فقال: إن شئت رویت ذلك عن أهل مكة؟ قال: فقلت: لاوالله مالی فی ذلك من حاجة جعلت فداك ولكن اِرو لی ما أدین الله عزوجل به فقال: لاتقرن بین اسبوعین كلما طفت اسبوعا فصل ركعتین وأما أنا فربما قرنت الثلاثة والاربعة، فنظرت إلیه؟ فقال: إنی مع هؤلاء.[2]
پرسید آیا قِران بین طوافین می‌شود؟ شاید این جمله ی أهل مکه قرینه باشد بر چیزی که من عرض می‌کنم. یعنی در میان اینها دو قول بوده است. مثل الان که سعودیها برای خودشان حرفهای زشتی دارند و عامه برای خودشان حرفهای دیگری دارند. بین سنّیهای سعودی و سنّیهای معمولی خیلی تفاوت است و شاید آن وقتها یک داعی سعودی منشی و وهابی منشی بوده است.
بالاخره گفت شما فتوای خودتان را بدهید و شما حرف خودتان را بزنید. می‌گوید تا امام جواب دادند نظر تعجب آمیزی به امام کردم و گفتم شما می‌گویید قِران بین طوافین نیست و بعد می‌فرمایید من قِران بین طوافین می‌کنم. امام فرمودند اگر من قِران بین طوافین می‌کنم برای اینکه اینها مواظب من هستند و من مجبورم که این قِران بین طوافین را انجام دهم.
حال بگوییم آنجا که تقیه نبوده، قِران بین طوافین را می‌کردند و آنجا که تقیه بوده، قِران بین طوافین را نداشتند. اما این نیز کار مشکلی است. یعنی ما یک دسته روایات داریم که دلالت می‌کند بر اینکه قِران بین طوافین جایز است اما اگر ما می‌گوییم جایز نیست برای اینکه سنّیها می‌گویند نه و یک دسته روایات می‌گوید قِران بین روایات جایز نیست و اگر ما می‌گوییم جایز است، برای اینکه سنّیها می‌گویند. گفتم صاحب جواهر این را متعرض نشده و اگر بتوانیم اینطور که من عرض می‌کنم، بگوییم سنّیها دو دسته بودند و یک دسته از آنها قِران بین طوافین را جایز نمی‌دانستند و یک دسته از آنها قِران بین طوافین را جایز می‌دانستند. و چیزی که تأسف آور است، اینجاست و جداً انسان خیلی متأثر می‌شود که ائمه ی معصومین «سلام‌الله‌علیهم» چقدر مظلوم هستند. و عامه هر حرفی بخواهند بزنند و هر کاری بکنند، وحدت حسابی دارند و هیچگاه همدیگر را رد نمی‌کنند و این خیلی عجیب است. یعنی طایفه اربع، یعنی ابوحنیفه و شافعی و مالکی و حنبل، خیلی اقوال مختلف با هم دارند، اما هیچ وقت ندیدیم که حنفی‌ها حنبلی‌هارا رد کنند و کشت و کشتار کنند و حنبلی‌ها مجبور شوند کارشان را حمل بر تقیه کنند بلکه این تقیه مختص به شیعه است و اما هر چهار دسته از آنها درحالی که شاگردان امام باقر و امام صادق و مخصوصاً امام صادق بودند، اگر ما چیزی بگوییم که مخالف آنها باشد، کتک و کتک کاری و زندان وشکنجه است و این خیلی عجیب است. درحالی که مرحوم محدث قمی در تتمة المنتهی از یکی از سنّیها و ظاهراً از حنبلی‌ها نقل می‌کند که ابوحنیفه می‌گوید من سیصد فتوا علیه رسول الله گفتم که اگر رسول الله بودند به من می‌گفتند بارک الله تو درست می‌گویی و من اشتباه کردم. اما هیچ گاه ندیدم شافعی‌ها درحالی که به مانزدیک هستند، یک بار بگویند ابوحنیفه بد است و فتوایش مخالف فتوای رسول الله است بلکه اتحاد حسابی با هم دارند برای کوبیدن شیعه. و همین دلیل بر حقانیت ماست و اما ائمه طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» همیشه گرفتار بودند.
اگر این حرف مرا قبول کنید، آنگاه اینطور جمع بین روایات کنیم که یک دسته از روایات می‌گوید قِران بین طوافین جایز است. ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» نیز این کاررا می‌کردند. اما یک دسته از روایات می‌گوید قِران بین طوافین جایز نیست، به خاطر تقیه و یک دسته از روایات می‌گوید قِران بین طوافین جایز است به خاطر تقیه. آنگاه بگوییم در میان آنها دو قول بوده و اهل مکه یک قول داشتند و قِران بین طوافین را جایز نمی‌دانستند و اما مابقی قِران بین طوافین را جایز می‌دانستند، لذا این تشتّط آراء از ائمه طاهرین یا تشتّط عمل از ائمه طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» به خاطراختلاف در میان سنّیها بوده است که بعضیها جایز نمی‌دانستند و ائمه ی طاهرین مجبور بودند از آنها متابعت کنند و بعضیها جایز می‌دانستند و ائمه ی طاهرین مجبور بودند با آنها موافق باشند و این روایتها به خوبی دلالت دارد و همین روایتی که الان خواندم برای عدم جوازش می‌گوید: و انما قرن أبو الحسن (ع)، لانه كان يطوف مع محمد بن إبراهيم لحال التقية.
یا روایتی که خواندم که گفت حکم الله را بگویم یا حکم واقعی و او گفت معلوم است که حکم خودتان را بگویید. آنگاه امام فرمودند اگر کاری به سنّیها نداری، قِران بین طوافین جایز نیست و اینکه می‌بینی من قِران بین طوافین می‌کنم، به خاطر تقیه است. آنگاه جمع بین روایات می‌شود. اگر نتوانستید جمع بین روایات کنید، قاعده اقتضاء می‌کند همه ی روایات طرد شود و تعارض پیدا می‌کند و وقتی تعارض پیدا کرد، همه ی روایتها طرد می‌شود و نوبت می‌رسد به اصل و گفتم اصل اقتضاء می‌کند که قِران بین طوافین چه در طواف واجب و چه در طواف مستحب اشکال ندارد.
بالاخره اینطور می‌شود که آیا فعل امام «سلام‌الله‌علیه» تقیه بوده یا نه! اگر بگویید تقیه بوده، با این روایتها هیچ جور درنمی‌آید.
روایتها اینست:

صحیحه زراره: رُبما طفت مع أبی جعفر و هو ممسک بیدی الطوافین والثلاثه ثم ینصرف و یصلی الرکعات ستّا.[3]

صحیحه زراره: طفت مع أبی جعفر ثلاثة عشر أسبوعا قرنها جمیعا و هو آخذ بیدی، ثم خرج فتنحی ناحیة فصلی ستاً و عشرین رکعة و صلیت معه.[4]
حال اگر ما بخواهیم این روایتها را حمل بر تقیه کنیم، نمی‌شود و اگر حمل بر عدم تقیه کنیم، با آن روایتها منافات دارد و نمی‌شود که حضرت رضا فرمودند اگر پدرم این کار را می‌کردند، تقیه بود.
بله، روایتی که می‌گوید حضرت فرمودند قِران بین طوافین کردند برای اینکه با محمد ابراهیم بودند و مجبور بودند و اما با زراره که مجبور نبودند که سیزده طواف کنند و بعد هم بگویند جایز نیست.
علی کل حالٍ اگر عرض مرا بپذیرید، که قِران بین طوافین، چه واجب و چه مستحب، جایز است و مثلاً سه یا چهار طواف می‌کند و بعد هم سه یا چهار تا نماز می‌خواند و تأخیر هم طوری نیست و تأخیری که در روایات آمده جایز نیست، شاهد هم دارد، یعنی بعد از سعی بین صفا و مروه اگر بخواهد نماز طواف بخواند، جایز نیست که سابقاً گفتیم جایز است و بعد هم صحبت می‌کنیم در سعی بین صفا و مروه که جایز است. ولی بگوییم مطلقا چه در طواف واجب و چه در طواف مستحب، قِران بین طوافین اشکال ندارد و قاعده اصالة عدم المانع هم اقتضاء می‌کند که اشکال ندارد و عدم وجوب ترتّب هم دلیل بر اینست که جایز است. روایتها را نیز اگر بتوانیم اینطور درست کنیم که اصل روایتها می‌گوید جایز است و اما اینکه بعضی اوقات می‌گویند جایز نیست و بعضی اوقات می‌گویند جایز است برای اینکه آنها دو قول داشتند و ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» گاهی متابعت از آنها می‌کردند که می‌گویند جایز نیست و تقیه می‌کردند و بعضی اوقات از متابعت می‌کردند و می‌گفتند جایز است و بعضی اوقات به جا می‌آوردند برای اینکه جایز بود و بعضی اوقات به جا نمی‌آوردند برای اینکه پیش آنها جایز نبود.
ظاهراً حرف من خوب باشد و اگر حرف بهتری پیدا کردید، به من بگویید تا درباره‌اش صحبت کنیم.
فردا هم 7 صفر است و مشهور است که شهادت امام دوم «سلام‌الله‌علیه» است، تقاضا دارم از همه ی شما که در مجالس عزا شرکت کنید و امشب و فردا در مسجدها جلسه عزا برای امام دوم داشته باشید.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص371، ابواب طواف، باب36، ح7، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص370، ابواب طواف، باب36، ح3، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص370، ابواب طواف، باب36، ح2، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص371، ابواب طواف، باب36، ح5، ط آل البيت.