درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1- حکم کم و زیاد کردن شوط‌های طواف                    2- قران بین طوافین

مسئله ی دیروز درباره ی این بود که اگر یک شوط زائد بر آن 7 شوط شد، طواف باطل است. چنانچه اگر کم شد، آن طواف هم باطل است، و در روایات تشبیه شده بود به نماز و فرموده بود همینطور که اگر در نماز یک رکعت زیادشود، آن نماز باطل است، در طواف هم اگر یک شوط اضافه شود، طواف باطل است. راجع به کم شدن آن از این دو روایت استفاده کنیم و بگوییم تشبیه به نماز شده و همینطور که اگر نماز مغرب را دو رکعت بخواند، نمازش باطل است و اگر چهار رکعت بخواند، نمازش باطل است، در طواف نیز همین است. اگر شش شوط به جا آورد، طوافش باطل است و اگر 8 تا به جا بیاورد، طوافش باطل است و باید 7 شوط باشد. بگوییم برای کم آن باز از روایت استفاده کنیم.
دو روایتی که دیروز خواندیم، راجع به طواف واجب بود. حال بگوییم فرقی بین طواف واجب و طواف مستحبی نیست. اگر کسی که طواف مستحبی به جا می‌آورد، اگر 6 تا یا 8 تا به جا بیاورد، طوافش باطل است و باید 7 باشد، برای اینکه روایت تشبیه کرد به نماز و همینطور که اگر نماز کم و زیاد شود، چه واجب و چه مستحب باشد، باطل است؛ طواف هم چه کم شود و چه زیادشود، طواف واجب باشد یا مستحب باشد، باز باطل است.
استفاده کردن اینگونه از روایات کار مشکلی است، اما مسئله مسلّم پیش اصحاب است، که این شوطها مثل رکعات نماز است و اگر کم بیاورد، نماز باطل است و اگر زیاد بیاورد، نماز باطل است و اگر مستحب باشد، نماز باطل است و اگر واجب باشد، باز نماز باطل است. حال این طواف نیز همینطور است. اگر یکی کم شد و یا یکی اضافه شد، طواف باطل است، چه طواف مستحبی باشد و چه طواف واجب باشد.
روایتی نداریم که اگر کم شود چه می‌شود و روایت هم نداریم که در نماز واجب و مستحبی تفاوت نمی‌کند، بلکه اگر بخواهیم به روایات تمسک کنیم، باید به همین دو روایت تمسک کنیم با این تقریبی که من عرض کردم.
روایات اینست:

صحیحه عن أبي بصير قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن رجل طاف بالبيت ثمانية أشواط المفروض؟ قال: يعيد حتى يثبته.[1]
گفت 8 شوط به جا آورده اما در سوال فرض کرد که طواف واجب است.

صحیحه عن عبد الله بن محمد، عن أبي الحسن عليه السلام قال: (الطواف المفروض إذا زدت عليه مثل الصلاة المفروضة إذا زدت عليها فعليك الاعادة، وكذلك السعي)[2]
هر دو روایت طواف واجب را می‌گوید. روایت اول طواف واجب در سوال سوال کننده آمده و در روایت دوم طواف در سوال نیست و اما امام «سلام‌الله‌علیه» فرض کردند که طواف واجب است. حال اگر بخواهیم بگوییم طواف مستحبی این حکم را ندارد، آنگاه می‌توان گفت که روایت مربوط به طواف واجب است، پس حکم زیاد و کم در طواف مستحبی نیامده است. حال بگوییم این روایتی که می‌فرمایند: «مثل الصلاة المفروضة إذا زدت عليها»، اگر نماز واجب زیاد شود مثلاً نماز مغرب را چهار رکعت بخواند، نماز باطل است و اگر نماز مستحب باشد مثلاً نافله ی صبح را یک رکعت یا سه رکعت بخواند، باطل است و این تشبیه می‌گوید فرق نمی‌کند که طواف واجب باشد یا طواف مستحب باشد. گفتن این حرف مشکل است اما ممکن است بگویید ظهور عرفی دارد و این تشبیه به ما می‌گوید طواف مثل نماز است و همینطور که اگر در نماز واجب یا مستحب، کم و زیاد شود، نماز باطل است، طواف هم چه واجب و چه مستحب باشد، اگر کم و زیاد شود، باطل است. گفتن این برای من مشکل است و خیال می‌کنم قبول کردنش برای شما هم مشکل باشد ولی علی کل حالٍ اگر کسی بتواند از جمله ی «مثل الصلاة المفروضة» بگویید این مفروضه قید نیست و طواف مثل نماز است و اگر در نماز واجب یا مستحب، رکعت کم و زیاد شود، نماز باطل است، در طواف هم چنین است. اما علی کل حالٍ مثل اینکه تسلّمی در میان اصحاب، چه قدماءو چه متأخرین و چه بزرگانی که الان مناسک دارند، هست و متعرض شدند که کم و زیاد در طواف چه طواف واجب و چه طواف مستحب، طواف را باطل می‌کند.
این مسئله ی دیروز بود و اگر جرئت داشته باشید و بگویید اینها مربوط به طواف واجب است و طواف مستحب را نمی‌گیرد و طواف مستحب اگر کم و زیاد شود، طوری نیست. اما این جرئت می‌خواهد و نمی‌توان گفت.
مسئله ی بعد که مسئله ی خوبیست و الان زیاد اتفاق می‌افتد و آن قِران بین دو طواف است. البته اشتباه بزرگی شده و آقایان این مسئله‌ای که گفتیم را با قِران بین طوافین را خلط کردند درحالی که خلط نیست بلکه دو مسئله ی مهم است. قِران بین طوافین، آنست که مثلاً طواف واجبش را 7 دور به جا آورد و تمام شد و نیتش هم 7 دور بود و تمام شد و اما هنوز نماز طواف را به جا نیاورده، یک طواف دیگر به جا می‌آورد. نیت دو نیت و ماهیت به واسطه ی نیت، دو طواف می‌شود. به عبارت دیگر آیا اگر نماز را نخواند و طواف دیگری به جا آوردو بعد نماز را بخواند، این دو طواف درست هست یا نه؟! به این قِران بین طوافین می‌گویند.
مسئله ی قبل، قِران نبود بلکه اشتباه یا عمد در کم و زیاد بود. یعنی می‌خواست یک طواف به جا بیاورد اما وقتی 7 دور تمام شد، یک دور اضافه کردو یا کسی از روی نفهمیدگی یک دور اضافه کرد. اما قِران بین طوافین «زاد فی طواف» نیست بلکه طواف را به جا آورده و هنوز نماز نخوانده، یک طواف دیگر به جا آورد و به این قِران بین طوافین می‌گویند و اینکه آیا می‌شود یا نمی‌شود!
پس مسئله ی الان قِران بین طوافین است و غیر از مسئله ی قبل است که فرمود «من زاد فی طواف و علیه فی الاعادة». در آنجا یک نیت و یک طواف است و اما به جای 7 شوط، 8 شوط به جا می‌آورد اما قِران بین طوافین، دو طواف است و نیت می‌کند و درست یک طواف با 7 شوط به جا می‌آوردو درحالی که باید نماز بخواند، اما نماز را نمی‌خواند و یک طواف دیگر به جا می‌آورد. مثلاً الان که جمعیت زیاد است، شخصی 7 یا 8 طواف به جا می‌آوردو بعد به جایی می‌رود و 7 یا 8 نمازمی‌خواند، به این قِران بین طوافین می‌گویند، حال آیا این جایز است یانه؟!
مشهور در میان أصحاب گفتند درطواف واجب نه و در طواف مستحب آری. البته باید واجب و مستحب با هم باشد و الاّ دو طواف واجب که نداریم که قِران بین طوافین باشد. بلکه طواف واجب رابه جا آورده و بعد دید که می‌تواند یک طواف مستحبی هم به جا آورد و هنوز نماز طواف را به جا نیاورده، دو تا یا سه تا طواف مستحبی هم کرد و بعد نماز طواف واجب و مستحب را با هم به جا آورد. مشهور در میان أصحاب گفتند این نمی‌شود. اما اگر هر دو مستحب باشد یعنی همه ی کارهایش تمام شده و طواف وسعی بین صفا و مروه و نماز طواف و غیره تمام شده است و اما شبها به خانه ی خدا مشرف می‌شود و چهار یا پنج طواف به جا می‌آوردو بعد چهار ـ پنج نماز می‌خواند. گفتند این می‌شود. البته قول به نشدن هم داریم وتمسک به روایت هم کرده که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم. اما مشهور در میان أصحاب گفتند قِران بین طوافین، اگر طواف واجب باشد، نمی‌شود و طواف واجب هم باطل می‌شود و اما اگر طواف مستحب باشد، مانعی ندارد سه چهار تا طواف بکند و بعد سه چهار نماز پشت سر هم بخواند. این مشهور است و الان هم در مناسکها شهرت بسزایی دارد. حال در این صورت که بگویند قِران بین طوافین باطل است، قول داریم و متأسفانه در قول هم تمسک کردند به «من زاد فی طواف و علیه الاعاده» که ربطی به بحث ما ندارد و این در آنجاست که یک طواف می‌کند و اما شوط را اضافه می‌کند. اما قِران بین طوافین اینست که دو طواف حسابی باشد. یعنی چهارده دور باشد و اما دو نیت باشد، یکی نیت واجب و یکی مستحب و یا دو نیت مستحب و دو طواف. لذا تمسک به روایتهای صحیح السند ابی بصیرو حجّال، هیچ وجه ندارد و صاحب جواهر نباید تمسک فرموده باشند.
حال تمسّک شده به روایاتی که فقها این روایتها را حمل کردند بر طواف مستحب و گفتند طواف واجب نه، و این روایتهایی که می‌خوانیم مربوط به طواف مستحبی است. حال قبل از خواندن روایتها ببینیم اصل چه اقتضاء دارد! یعنی افراد متخصص در اصول در جلسه ی ما هست و قبل از اینکه وارد روایات شویم، ببینیم که اصل عملی چه اقتضاء می‌کند!
باید بگوییم اصل اقتضاء می‌کند جواز قِران بین طوافین را. مقتضی موجود است و دو نیت می‌کند. یعنی هفت دور طواف می‌کند و باید نماز بخواند و نمی‌دانیم این نماز باید متصل باشد یا نه، و رُفع مالایعلمون می‌گوید نه.
یا اینکه نمی‌دانیم قِران بین طوافین جایز هست یا نه، باز رُفع مالایعلمون می‌گوید نه.
پس هرچه در مسئله ی قبل اصل اقتضاء کرد فساد را، در اینجا اصل اقتضاء می‌کند صحت قِران بین طوافین را. اصل هم فرق نمی‌گذارد بین اینکه طواف واجب باشد یا طواف مستحبی باشد.

صحیحه عن زرارة أنه قال: ربما طفت مع أبي جعفر عليه السلام وهو ممسك بيدي الطوافين والثلاثة ثم ينصرف ويصلي الركعات ستا.[3]
من خدمت امام باقر «سلام‌الله‌علیه» طواف می‌کردم و دست مبارک آقا در دست من بود، و سه طواف کردیم و کنار آمدیم و شش رکعت نماز خواندیم. قِران بین طوافین کار امام باقر «سلام‌الله‌علیه» بود، و روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است.
فقها مثل صاحب جواهرها فرمودند این مربوط به طواف مستحبی است و طواف واجب را نمی‌گیرد. حال مسلّم طواف مستحبی را که می‌گیرد.

عن زرارة في الصحيح قال: (طفت مع أبي جعفر (عليه السلام) ثلاثة عشر أسبوعا قرنها جميعا وهو آخذ بيدي، ثم خرج فتنحى ناحية فصلى ستا وعشرين ركعة وصليت معه)[4]
روایت 2 گفت سه طواف و این گفت سیزده طواف. امام باقر «سلام‌الله‌علیه» با آنکه پیر شده بودند، چگونه سیزده طواف پشت سر هم انجام دادند. فرمود آقا دست مرا گرفته بود و من عصای آقا شده بود و بعد رفتیم کنار خانه ی خدا و آقا مقداری استراحت کردند و بعد آقا بیست و شش طواف کردند و بعد سیزده تا نماز خواندند.
باز در اینجا مرحوم صاحب جواهر و دیگران فرمودند همه ی این طوافها مستحبی بوده است. حال نمی‌دانیم از کجا می‌گویند و چه مانعی دارد که طواف اول واجب بوده و مابقی مستحب بوده است!
لذا این دو روایت می‌گوید جمع بین دو طواف که اسمش اصطلاح در فقه ما شده، قِران بین طوافین اشکال ندارد.

صحیحه زراره عن أبی جعفر علیه‌السّلام: لا قران بین اسبوعین فی فریضة و نافلة[5]
گفتند فرق هم نمی‌کند طواف واجب باشد یا مستحب باشد و قِران بین طوافین نیست. آن دو روایت می‌گوید ما با آقا قِران بین طوافین کردم و این روایت هم از زراره عن أبی جعفر است اما در این روایت آمده آقا فرمودند لاقران بین طوافین.
یک جمله آمده که این جمله نباید در فقه ما آمده باشد و معمولاً روایت را حمل بر کراهت کردند. این خیلی بد است که نسبت دهیم به امام باقر که کراهت به جا آوردند. این نمی‌شود بنابراین حمل بر کراهت هم نمی‌شود، که ما مدّعی شویم کراهت است. اشکال دیگر اینکه اگر کراهت داشته باشد، مبغوضیت پیدا می‌کند و باید بگوییم باطل است و مبغوض است. ظاهراً عبادت مکروه نداریم. و این عبادات مکروه بالعرض است. مثلاً اینکه نماز در حمام مکروه است، نماز مکروه نیست بلکه اجتماع بین امر و نهی است و نهی در عبادت نیست. زیرا نهی در عبادت موجب فساد است و فرقی نمی‌کند نهی کراهتی باشد و یا نهی تحریمی باشد. ولی علی کل حال اگر ما بخواهیم جمع بین روایات کنیم به جمع دلالی، آنگاه این جمع دلالی است و اگر دو تا بگوید می‌شود و یکی بگوید نمی‌شود، آنکه می‌گوید نمی‌شود، حمل بر کراهت می‌شود.و اما این اشکال در مسئله هست و نمی‌شود که بگوییم کار امام باقر مکروه بوده است. آیا می‌توانیم الافضل والافضل درست کنیم و بگوییم معنای لاقران بین الطوافین اینست که یک طواف به جا بیاور و نمازش را بخوان و تمام شود و دوباره اگر استراحت کردی و حالی دارد، یک طواف دیگر بکن. امام باقر «سلام‌الله‌علیه» در آنجا که سیزده طواف کردند حال داشتند و در اینجا که گفتند لاقران بین الطوافین، درحالیست که حال نداشته باشد. باز آیا گفتن این حرف مشکل نیست؟!
آنچه خوب است، حمل بر تقیه است و اینکه عامه قِران بین الطوافین را جایز نمی‌دانند و چون عامه جایز نمی‌دانند، فعل امام باقر قِران بین الطوافین بوده در آن سه طواف یا در آن سیزده طواف و تقیه در کار نبوده است. و اما این لفظ آقاست و لفظ آقا حمل بر کراهت می‌شود. سوال کردند قران بین الطوافین چیست و حضرت فرمودند جایز نیست. ظاهراً خوب است که اینطور بگوییم.
تا اینجا روایت 14 از باب 36 را می‌اندازیم و آن دو روایتی که فعل امام باقر است، می‌گیریم ومی‌گوییم قِران بین طوافین مانعی ندارد و می‌گوییم فرقی هم نمی‌کند که طواف واجب باشد یا طواف مستحب باشد و اما در روایت آخر آقایان این را نفرمودند و گفتند در طواف واجب اینطور نیست. یعنی از دو روایت و فعل امام باقر قدر متیّقن گرفتند و گفتند طواف مستحبی بوده و طواف واجب نبوده است.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص363، ابواب طواف، باب34، ح1، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص366، ابواب طواف، باب34، ح11، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص370، ابواب طواف، باب36، ح2، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص371، ابواب طواف، باب36، ح5، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج13، ص373، ابواب طواف، باب36، ح13، ط آل البيت.