موضوع:
1- حکم طواف روی دیوار حجر اسماعیل 2- نماز
طواف
در مسئله ی
پنجم فرمودند که روی دیوارکی که اطراف خانه ی
خداست که به آن شاذروان میگویند و به لغت عرب اساس البیت
میگویند، نمیشود طواف کرد و اگر کسی روی آن طواف
کند، همان جا که طواف کرده اعاده کند، و الاّ طوافش باطل است. همینطور
فرمودند روی دیوار حجر اسماعیل نمیشود. اگر داخل حجر
اسماعیل باشد، گفتیم باید تدارک کند و الاّ طوافش باطل است و
برای روی دیوارش نیز همین را فرمودند که اگر
روی دیوار طواف کند، طوافش باطل است. روایتی در مسئله
نداریم. گفتگویی از روات با ائمه ی
طاهرین «سلاماللهعلیهم» در این باره نشده است. آیا به
وضوح باقی گذاشته است! و احتمال این هست که به وضوح جواز باقی
گذاشته باشند. در داخل خانه ی
خدا نمیتوان طواف کرد اما چرا نشود روی سکویی که اطراف
خانه ی خداست، طواف کرد! بیت
که نیست و خارج از بیت است. در حجر اسماعیل گفتگو هست و روایت
هم داریم و دربارهاش صحبت کردیم اما حال اگر کسی به حجر
اسماعیل رسید و روی دیوار رفت و طواف کرد تا از حجر
اسماعیل بگذرد، گفتند نمیشود برای اینکه این داخل در
حجر اسماعیل است و گفتیم در حجر اسماعیل طواف نمیشود پس
رو دیوارش هم نمیشود. دیوار حجر اسماعیل الاّ از خود حجر
اسماعیل است. اگر دلیل داشته باشیم که در حجر اسماعیل
طواف نکن و بخواهیم تمسّک کنیم و بگوییم پس روی
دیوار هم طواف نکن، گفتن این مسئله مشکل است. اگر ما باشیم و
قواعد، یعنی وقتی روایت نداریم باید به قواعد
مراجعه کنیم و قواعد اقتضاء میکند جواز را. برای اینکه
طواف دور خانه ی
خدا میخواهد و طواف روی شاذروان طواف دور خانه ی
خداست. حتی مسئله را بالا گرفتند و گفتند این سنگهایی که روی
شاذروان است، داخل در دیوار خانه ی
خداست و قدری بالاتر گفتند داخل خانه ی
خداست و در خانه ی
خدا که طواف نمیشود، پس روی این سنگها هم نمیشود. اما
صدق عرفی میخواهیم و صدق عرفی اینست که ما طواف
دور خانه ی
خدا میخواهیم، من الحجر الأسود الی الحجر الأسود، و اگر
کسی روی این سکوها طواف کند یا روی دیوار حجر
اسماعیل، آنگاه قاعده میگوید مانعی ندارد و حتی
مثلاً اگر دلیل نداشتیم راجع به حجر اسماعیل هم میگفتیم.
کسی طواف کند و وقتی به حجر اسماعیل میرسد که
فضیلتش خیلی بالاست و علاوه بر اینکه حضرت اسماعیل
خانه ی خدا را ساخته و مادرش
در همین جا دفن است و مادرش آن گذشت و فداکاری را راجع به حضرت
ابراهیم و حضرت اسماعیل کرده، بلکه موجب تأمین و آبادی
مکه است. حال این میخواهد به حجر اسماعیل برود و در هفت دور
وقتی به حجر اسماعیل میرسد، در حجر اسماعیل میرود.
حال اگر ما باشیم و صدق عرفی، آنگاه میگوید طاف عی
البیت، یعنی هم روی دیواری که هست و هم در
حجر اسماعیل صدق عرفی دارد و باید بگوییم
جایز است و دلیل بر منع هم ندارد و راجع به حجر اسماعیل
دلیل بر منع دارد که میگوییم و سابقاً گفتیم و
دلالت روایت هم خوبست که داخل حجر نشو و اما داخل روی دیوار هم
نشو و یا روایت داریم داخل خانه ی
خدا داخل نشو و روی این سکو هم راه نرو. این قیاس است اما
ندیدم کسی حرف مرا بزند و معلوم میشود حرف من حرف
پابرجایی نیست و شما کاری کنید و این حرف را
پابرجا کنید. حرف من از نظر دلیل پابرجاست اما کسی نگفته و هم
قدماء و هم متأخرین و من جمله در مناسکها میگوییم
روی دیوار حجر اسماعیل نمیتوان طواف کرد و روی
شاذروان هم نمیتوان طواف کرد و اساس البیت داخل بیت است و خارج
از طواف است و حجر اسماعیل مربوط به حضرت اسماعیل است و خارج از طواف
است. راجع به حجر و خانه ی
خدا روایت هم داریم.
در مسئله ی
حج زیاد احتیاط شده است و چون آن را امر مهمی حساب کردند و
برای مستطیع هم یک مرتبه واجب است و مثل الان نیست که حج
برای مردم تفریح باشد. آن زمان حج رفتن خیلی مشکل بود.
یک سال باید در راه باشد و در مشقت و در میان افعیهای
عجیب و غریب سعودیها باشد که همیشه شدت عمل را راجع به
شیعه داشتند. حال فقها گفتند مثل نماز نیست که هر روز بخواند و
این حج است بنابراین به هرکجا رسیدیم احتیاط
کنیم. من خیال میکنم احتیاط در اینجا از آن قاعده ی
کلی سرچشمه گرفته که در همه جا احتیاط کردند، و الاّ قاعده اقتضاء میکند
جواز را. حرفی هم که مرحوم صاحب جواهر گاهی دارند و مرحوم آخوند هم از
صاحب جواهر گرفتند و اینست که در مهام امور اگر گفتگو نشده، دلیل بر
عدم است.
مرحوم صاحب جواهر و مرحوم آخوند در
کفایه مثال میزند به قصد وجه و اینکه قصد وجه آیا واجب
است یا نه و خودبه خود درست میشود یا باید به زبان آورم
و یا به خطور دل باشد و گفتند دلیلی برایش نداریم
نفیاً یا اثباتاً و از جاهایی که عدم الدلیل،
دلیل العدم است در همین جاست برای اینکه از مهام امور است
و چیزی است که مبتلابه مردم است و هر روز چهار پنج مرتبه مبتلا هستند
و همین که چیزی سوال نشده و ائمه ی
طاهرین «سلاماللهعلیهم» چیزی نفرمودند، دلیل بر
عدم وجوب است.
همان حرف صاحب جواهر را که مرحوم آخوند
و دیگران هم گفتند اما اصلش از صاحب جواهر و شهرتش از مرحوم آخوند در
کفایه است و همان حرف را در اینجا بزنیم و بگوییم
نفیاً یا اثباتاً در این باره صحبت نشده و معلوم میشود
که واجب نبوده و اگر به دست مردم دهند، همینطور که همه گفتند مالیدن
دست به خانه ی
خدا طوری نیست و دست مالیدن به دیوار حجر اسماعیل تبرکاً
و تیمناً طوری نیست و آن هم دلیل ندارد لا اثباتاً و لا نفیاً
و آنجا را طواف حساب نکردند و اینجا را طواف حساب کردند و گفتند صدق طواف
نمیکند. علی کل حالٍ از نظر اجماع گفتند جایز نیست اما
از نظر دلیل باید بگوییم جایز است.
بعضیها حرف دیگری
دارند و آن هم وجهی ندارد و اینکه کسی که طواف میکند
باید صاف طواف کند و اگر برگردد و ببوسد به دلیل اینکه کج
میشود، این کار را نکند و باید صاف باشد و گفتیم که
دلیلی بر این نداریم. بنابراین اگر وارد حجر
اسماعیل شده، باید برگردد و از حجر اسماعیل بیرون
آید و به آنجایی رود که طواف درست بوده و از آنجا طواف را شروع
کند و آنگاه طواف درست است و علی کل حالٍ بوسیدن خانه ی
خدا و بوسیدن دیوار حجر اسماعیل جایز است و اما گفتند
رفتن روی دیوار حجر اسماعیل یا رفتن روی اساس
البیت نمیشود و دلیلی هم که صاحب جواهر آوردند،
همین است که فرمودند صدق عرفی ندارد برای اینکه جزء
بیت است. روی دیوار هم جزء حجر است و چون جزء حجر است در حجر
اسماعیل که نمیشود بنابراین روی دیوار هم
نمیشود. از آن طرف هم اساس البیت یا شاذروان جزء بیت است
و در بیت نمیشود طواف کرد بنابراین روی اساس البیت
هم نمیشود.
دو دلیل صاحب جواهر نارساست و
معلوم است به مقام شامخ صاحب جواهر نمیخورد، اما از آن طرف هم فسادش مسلّم
پیش اصحاب است، هم قدماء و هم متأخرین. دلیل به مقام صاحب جواهر
و امثال آن نمیخورد و اما از آن طرف اگر نبود، ممکن بود کسی
ادعای اجماع کند و بگوید اجماع مدرکی نیست و گنگ است و
اجماع حجت است و معلوم میشود روایاتی بوده و به دست ما
نرسیده است. اما وقتی دلیل برای آن میآورند،
اجماعش هم از بین میرود. برای اینکه میگویند
به دلیل اینکه اساس البیت از بیت است و برای
اینکه دیوار حجر اسماعیل از حجر است. در حجر که جایز
نیست و روایت داریم و در خانه هم جایز نیست و
روایت داریم، پس در شاذروان هم جایز نیست به دلیل
اینکه جزء بیت است و در دیوار حجر هم جایز نیست
زیرا جزء حجر است. آن اجماع هم از بین میرود. و اما در مسئله
اجماع هست و کسی بگوید از اجماع پی میبرم
روایاتی در کار بوده و آن روایات به دست ما نرسیده است.
میگوییم صدق عرفی است برای اینکه ما طواف
میخواهیم و اگر شک کنم که مانع هست یا نه، آنگاه اصالة العدم
دارد و اقل و اکثر ارتباطی است و نمیدانم آیا
پایین اساس باشد یا روی اساس باشد، قاعده ی
برائت اقتضاء میکند تفاوتی ندارد و هرکجا صدق طواف کند، همان جا
جایز است و روی اساس البیت باشد یا پایین
باشد. درباره دیوار حجر نیز همین را میگوییم
که نمیدانیم آیا پایین دیوار باشد یا
روی دیوار هم کفایت میکند، اقل و اکثر ارتباطی است
و قاعده اقتضاء میکند برائت را.
مسئله ی
طواف تمام شد و حال راجع به نماز طواف بحث میکنیم.
نماز طواف چند مسئله دارد که فوق
العاده مهم است و آنچه خیلی مهم است و تقاضا دارم روی آن مطالعه
کنید، کاریست که شیعه میکند و میگوید
این نماز باید در مقام ابراهیم باشد و کار را برای خودش
مشکل کرده و حتی رسیده به اینجا که میخواهد نماز بخواند
و اما سنّیها نمیگذارند و سه چهار نفر اطرافش میایستند
تا این بتواند دو رکعت نماز بدون حضورقلب و زود تمام کند. اما گفتند
نمیشود قدری آنطرف برود. حال در طواف مستحبی گفتند میشود
و در طواف واجب نمیشود و روی این مسئله دلیل
نداریم و مثل طواف بین مقام و کعبه، کار را برای مردم آسان
کنید. گفتیم از هرکجا طواف کند، در مسجد باشد و طواف البیت صادق
باشد، آنگاه هرکجا باشد. در اینجا نیز همینطور است، مقابل مقام
ابراهیم باشد و اما هرکجا باشد. مقابل باشد یا پیش آن باشد
یا اینطرف باشد یا آخر مسجد باشد اما تقارن عرفی باشد،
باید بگوییم کفایت میکند و اما فقها نفرمودند.
اما مسئلهای که هست اینست
که نماز طواف دو رکعت مانند نماز صبح است و این نماز واجب است اما آیا
جزء طواف هست یا نه؟! میخواهند بگویند جزء طواف است.
یعنی طواف متشکل از دو چیز است، یکی هفت دور به دور
خانه ی خدا و یکی
هم دو رکعت نماز. اما اگر کسی بگوید این واجب مستقلی است.
از نظر روایات مثل اینکه میتوان استفاده کرد که این نماز
واجب مستقلی است و از این جهت غیر از طواف است. مثلاً در طواف
اگر یک شوط به جا نیاورده باشد، اگر عمداً باشد طوافش باطل است و اگر
سهواً باشد باید برگردد و دور خانه ی
خدا طواف کند اما در نماز اینطور نیست. حال اگر نماز را سهواً به جا نیاورد،
اگر بتواند برگردد وگرنه هرکجا که هست ولو اینکه به شهر خود برگشته، نماز را
به جا آورد. گفتند حتی اگر مرده باشد و بعد از چند سال فهمیدند
این نماز طواف نخوانده، گفتند مثل نماز واجب است و همینطور که
ولی باید برای او نماز واجب را بخواند، این نماز را
نیز برایش بخوانند.
روایات
باب 71 و 76 از ابواب طواف:صحیحه
معاویة بن عمار عن أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ فَائْتِ مَقَامَ إِبْرَاهِيمَ ع فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اجْعَلْهُ
إِمَاماً.[1]
دلالت بر وجوبش خیلی خوبست
و اینکه باید بعد از طواف دو رکعت نماز بخواند. بعد صحبت میکنیم
که کجای مقام ابراهیم باشد. آیا جنب مقام ابراهیم
میشود یا نه و آیا کنار مقام باشد یا روبروی مقام
باشد.
آیا معنای «وَاجعلهُ
اماماً» یعنی مقام ابراهیم قبله ی
تو واقع شود و جلوی تو واقع شود! به طوری که چسبیده به مقام
ابراهیم است اما امام قرار داده نشده بلکه پهلوی او واقع شده،
آیا جایز هست یا جایز نیست؟!
اگر گفتیم «وَاجعلهُ اماماً»
آنگاه باید بگوییم جایز نیست.
وَ
هَاتَانِ الرَّكْعَتَانِ هُمَا
الْفَرِيضَةُاین دو رکعت مثل طواف واجب است.
و حتی درطواف مستحبی هم میگوییم نمازش واجب است و
الاّ طواف ناقص است. حال این مانعی هم ندارد که مستقل باشد اما وجوب
بعد وجوب باشد. اما اگر این نماز نیامد، باید آن را آورد و به
عهده ی اوست. اینطور فرمودند
که باید اگر میتواند به مقام ابراهیم برگردد و نماز را بخواند
و اگر نمیتواند هرجایی که میتواند نماز را بخواند. فقها
تا این اندازه فرمودند، اما صورت نسیان و صورت جهلش را همینطور
فرمودند. حال در صورتش عمدش اگر کسی عمداً نماز طواف را نخواند و از مسجد
بیرون بیاید و خیلی طول بکشد، باید برگردد و
نماز را بخواند. حال اگر نماز را نخواند، آیا طوافش درست هست یا نه؟!
مرحوم شهید در مسالک گفتند طوافش
درست است. معمولاً فقها گفتند صورت نسیان و جهلش طوری نیست اما
صورت عمدش را نمیتوان گفت.
صحیحه
ابی بصیر قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام)عن رجل نسي أن يصلّي
ركعتي طواف الفريضة خلف المقام، وقد قال الله تعالى:(واتّخذوا من مقام إبراهيم
مصلّى) حتّى ارتحل، قال: «إن كان ارتحل فإنّي لا أشقّ عليه، ولا آمره
أن يرجع ولكن يصلّي حيث يذكر» [2]
این باید عند المقام
بخواند و حال نسیان کرد و نخواند و اصلاً از مسجد بیرون آمد. حال
اینکه گفتند اگر میتواند برگردد، معلوم میشود که مستحب است.
حضرت فرمودند هرکجا متذکر شد، نماز طوافش را بخواند.
در صورتش جهلش نیز روایت
اینست:
صحیحه
جمیل عنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّ الْجَاهِلَ
فِي تَرْكِ الرَّكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ بِمَنْزِلَةِ النَّاسِي[3]
تا اینجا دو روایت
پیدا کردیم که هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله بود که اگر نماز
را نسیاناً یا جهلاً تقصیراً یا قاصراً، نخواند، آنگاه
هرکجا که بخواند کفایت میکند اما مستحب است که برگردد و عند مقام
ابراهیم نماز را بخواند.
تا اینجا مثل اینکه
میتوان به بزرگان نسبت داد، چه قدماء و چه متأخرین، که در صورت
نسیان و جهلش واجب نیست که برگردد و اگر برگردد خوب است و اگر برنگردد
باید هرکجا خواست نماز را بخواند.
روایت راجع به نسیان
این بود که: «
إن
كان ارتحل فإنّي لا أشقّ عليه، ولا آمره أن يرجع ولكن يصلّي حيث يذكر» و در صورت جهل نیز فرمودند:
«أَنَّ الْجَاهِلَ
فِي تَرْكِ الرَّكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ
بِمَنْزِلَةِ النَّاسِي»حرف در صورت عمد است که اگر کسی
عمداً نخواند، طوافش باطل است یامثل صورت نسیان و صورت جهل است؟!
قاعدهای که مرحوم صاحب جواهر دو
سه مرتبه دست ما دادند و فرمودند در باب حج صورت جهل و عمد و نسیان از ارکان
نیست به معنای اینکه اگر نیامد، حج باطل باشد. در صورت
عمد اگر نیامد، گناه کرده اما در صورت جهل و نسیان گناه هم نکرده است.
اگر آن قاعده را جلو بیاوریم، حرف مرحوم شهید در مسالک درست
میشود و مرحوم شهید فرمودند اگر کسی عمداً نمازطواف را نخواند
و در خانه ی
خود خواند، فرمودند گناه کرده اما درست است. اما الان در مناسکها نمیگویندو
مسلّماً
﴿واتّخذوا من مقام إبراهيم مصلّى﴾
[4]را حکم وضعی گرفتند و نفرمودند. روی حرف مرحوم شهید قدری
فکر کنید تا فردا. ان شاءالله.