موضوع:
هدی قِران
مسئله
هشتم که مسئله آخر در باب هدی سیاق است که استفاده کردن از این
گوسفند یا شتر یا هدی که همراهش هست، مانعی ندارد. مثل
اینکه شتر را سوار شود تا موقع نحرش و یا از شیر گاو یا
شتر یا شیر گوسفند استفاده کند تا موقع ذبحش.
مسئله
را متعرض شدند برای اینکه سابقاً فرمودند اگر در هدی سیاق
هنوز محرم نشده است، مالک در هدی و قربانی است و میتواند تصرف
کند و عوض و بدل کند اما اگر احرام به آن هدی سیاق بست، از ملکش
بیرون میرود و حق الله میشود. لذا اگر یادتان باشد،
صاحب جواهر به حق الناس قیاس کردند و گفتند اگر بمیرد و آن را ذبح
نکرده باشد، مثل دین است که ورثه باید این دِین را ادا
کنند. بنابراین مسئله اینست که وقتی احرام ببندد به حج
سیاقی، یا با اللهم لبیک و یا با اشعاری که
در این هدی پیدا میکند. بالاخره با این گوسفند
محرم میشود و مالک گوسفند نیست، بنابراین قاعده اقتضاء
میکند که نتواند از شیر آن استفاده کند و اگر شتر باشد، نتواند سوارش
شود و اگر بچهای پیدا کند، این بچه از این نیست تا
آخر؛ و این را مثل حق الناس میبیند و قاعده این را
اقتضاء میکند اما روایات فراوانی داریم که هم نقل
سیره میکند و هم روایات تجویز میکند استفاده کردن
از این گوسفند و شتر مانعی ندارد. این میتواند سوار
این شتر شود و کسی را سوار شتر کند و میتواند از شیر آن
استفاده کند و بالاخره استفاده ی از منافع آن مانعی
ندارد.
دلالت
روایتها خیلی خوب است و سندش هم خیلی خوب است اما
انسان گیر است که چطور آن را درست کند. مثلاً اگر صاحب این گوسفند
نباشد، مالک شیر نیست و بگوییم ائمه طاهرین از طرف
خدا اجازه ی تصرف دادند. همینطور
که اگر یک گوسفندی پیش شما امانت باشد و صاحب گوسفند اجازه دهد که
شما از این گوسفند استفاده کنید و یا حیوانی پیش
شما باشد و صاحبش اجازه دهد از این حیوان استفاده کن و یا سوارش
شو، همین که در آنجا اجازه تصرف است، در اینجا هم اجازه تصرف دادند.
اجازه عمومی برای هرکسی که گوسفند قربانی همراهش است.
مسئله را اینطور درست کنیم و بگوییم این اجازهها
تصرف عمومی از شارع مقدس است. اما سابقاً اگر یادتان باشد، میگفتیم
که هدی سیاق با هدی تمتع تفاوتی ندارد و این تا ذبح
نکرده باشد، مالک است. اگر حرف ما را بزنید، در اینجا برمیگردد
به اینکه این روایتها دلالت میکند، برای
اینکه به واسطه احرام در حج سیاقی، این گوسفند مال الله
نمیشود بلکه این گوسفند از خودش است اما باید ذبح کند و
برای ذبح مالکیت دارد، لذا اگر گم شود، این ضامن نیست و
اگر تلف شود و بمیرد، این ضامن نیست برای اینکه از
مال خودش از بین رفته است. اگر کسی حرف مرا بزند، برمیگردد به
اینکه این روایتها دلالت میکند بر اینکه این
آقا مالک این شتر یا گاو است. اما فقها نفرمودند و سابقاً اگر
یادتان باشد، فرمودند در حج تمتع احرام متحقق میشود به تلبیه و
اما اگر هدی او هدی سیاقی باشد، احرام متحقق میشود
به قربانی، و این قربانی مال الله میشود.
سند
روایتها خیلی خوب است و روایتها را مرحوم صاحب وسائل در
باب 34 از ابواب ذبح نقل کردند.
صحیحه کنانی فی قوله تعالی: ﴿ لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ ﴾[1]
آقا
امام صادق آیه ی شریفه را بردند در
هدی سیاقی و فرمودند
﴿ لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ ﴾. منافعی که
این قربانی و این هدی سیاقی دارد، از شماست
تا وقتی که به منی و مذبح برسید و آن را ذبح کنید.
سند
روایت خیلی خوب است و دلالت روایت هم خوب است و
اینکه منافع این قربانی، چه گوسفند باشد و چه گاو و چه شتر
باشد، از حاجی است.
بعد
امام صادق «سلاماللهعلیه» آیه
﴿ لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ ﴾ را معنا کردند به
اینکه:
« إن احتاج إلی ظهرهارکبها من
غیر أن یعنف بها و إن کان لها لبن حلبها حلابا لا ینهکها » [2]
میتوانی
سوارش شوی به شرط اینکه اذیتش نکنی. یا میتوانی
آن را بدوشی اما تا آخر نه بلکه مثل گوسفندانی که شبان میدوشد
اما تا آخر نمیدوشد، حال یا برای بچهاش و یا برای
اینکه شیر در پستان برای حیوان مفید است.
این
«لاینهکها» را در روایت دیگر به همین گونه معنا میکند.
روایت
اینست:
« صحیحه سلیمان بن خالد: فاحلبها ما لا يضر بولدها ».[3]
دوشیدن
آن طوری نیست اما اگر بچه دارد به اندازهای بدوشد که ضرر به
بچهاش نخورد. یعنی متوسط سوارش شود و اذیتش نکند و بار
زیاد روی دوشش نگذارد و یا او را متوسط بدوشد و تا آخر ندوشد و
مقداری را باقی بگذارد یا برای بچهاش و یا
برای ماندن در پستان گوسفند.
« صحیحه حلبی عن أبی عبدالله علیهالسلام:
انّ علیاً علیهالسلام: اذا ساق البدنه و مرّ علی المشاة حملهم
علی بدنه ».[4]
مثل
اینکه اینطور که در تاریخ آمده پیغمبر اکرم با
امیرالمؤمنین، صد شتر نحر کردند. شصت ـ هفتاد تا از پیغمبر اکرم
و مابقی از امیرالمؤمنین بوده است. حال این روایت
هم دارد که وقتی شترها را برای حج سیاقی میبرد و
پیادهها را میدید، این پیادهها را بر شترها سوار
میکرد.
« صحیحه منصور بن حازم عن أبی عبدالله علیهالسلام
قال: کانَ عَلیٌ(ع) یحلب البدنة و یحمل
علیها غیر مضر ».[5]
شترها
را هم میدوشید و هم بر آنها سوار میشد، اما سواری که
مضر نبود و دوشیدنی که تا آخر نبود و برای گوسفند مضرّ نبود.
این
روایتها هم ظهور در جواز دارد بلکه نصّ در جواز است و هم سند روایتها
خیلی خوب است و آنچه فقها از آن استفاده کردند، مرحوم محقق فرموده و
مرحوم صاحب جواهر هم استدلال به روایتها کردند و اینست که این
مالک نیست. لذا چون مالک نیست نمیتواند سوارش شود و یا
از شیرش استفاده کند، اما منّتاً ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم»
اجازه
دادند که از شیر این گوسفند یا شتر یا گاو استفاده شود،
چنانچه اجازه دادند که سوار این شتر هم بشود.
فقها
اینطور فرمودند. آیا میتوان گفت روایتها اصلاً در مقام
بیان چیز دیگریست و یا دلالت بالاشاره است و
اینست که چون مالک است، پس میتواند سوار شود و چون مالک است، پس
میتوان از شیرش استفاده کند، بنابراین این گوسفند
سیاقی تا ذبح نشود، در ملک مالک است. وقتی ذبح شد، آنگاه قرآن
منقسم کرده به سه قسم. مقداری برای خودش و مقداری برای
متعففین و مقداری هم برای فقرا و یا همه را به فقرا دهد و
اما قبل از ذبح، این مالک است. اگر از اجماع نترسیم، اگر نترسیم
از این مسلّم گرفتن بزرگان و اینکه در حج سیاقی در آن
وقتی که میگوید اللهم لبیک، علامت قربانی را به
این گوسفند یا گاو یا شتر میگذارد، آنگاه از ملکش
بیرون میرود. حال اجازه داده شده و البته اجازه ائمه طاهرین
اجازه ی خداست و اجازه داده
شده که این تصرف کند. آنگاه اگر این حرف درست باشد، حرف من زنده
میشود که من میگفتم اگر در حج تمتع گوسفند را خریده باشد، تا
ذبح نکند، مالک است و در حج سیاقی هم مالک است و وقتی ذبح کرد
از ملکش بیرون میرود. آنوقت قسمت میشود و مقداری
برای خودش و مقداری برای آبروداران و رفقایش و
مقداری هم برای فقرا. ولی علی کل حالِ این حرف مرا
نزدند و آنچه مرحوم محقق مفروغٌ عنه گرفته و مسئله را عنوان کرده، اینست که
این مالک نیست و شارع مقدس در استفاده از منافع اجازه داده است. به
عنوان مثال یک حیوان از کسی در پیش شما امانت است و به
شما میگوید از شیر آن استفاده کن و یا سوارش شو.
این اباحه ی در تصرف میشود.
مثل معاطاة است که در بین فقها در باب معاطاة مشهور است و حتی
شیخ انصاری در باب معاطاة حسابی نتوانستند مالکیت را
بگویند. اما قبل از شیخ انصاری میگفتند اباحه ی تصرف است. مثلاً
این سطل ماستی که از مغازه میخرید، اگر معاطاتی
باشد و پول را بدهید و ماست را بخرید، این ماست از اوست و شما
از ملک او تصرف میکنید و او اجازه ی تصرف داده است، چنانچه پول شما
هم در پیش او از شماست تا اینکه پول را تصرف کنی و طلب کنی
آنگاه ملک شما میشود و اما تا تصرف نکرده باشی، اباحه ی تصرف است. در اینجا
هم باید همینطور درست کنیم و صاحب جواهر اصلاً مسئله را متعرض نشدند
و آنچه متعرض شدند، اینست که مسئله ی
قبلش از ملکیت بیرون میرود و مسئله ی بعدش اینکه جواز تصرف در
منافع است. خواه ناخواه اجازه ی تصرف در منافع باید
از طرف شارع مقدس اباحه باشد.
مسئله ی دیگر اینکه
این روایتها مربوط به شیر و رکوب است، یعنی سوار شتر
شدن و استفاده کردن از شیر این حیوان. آیا میتوان
گفت پشم گوسفند هم همینطور است! یا اگر بچه پیدا کرد، بچه
نیز همینطور است. اما نمیدانم چرا صاحب جواهر متعرض این
مسئله نشده و ای کاش صاحب جواهر اول فرموده بودند که یجوز استفاده ی از این.
این
چند روایتی که خواندیم مربوط به شیر و سوار شدن بود و اما
یک روایت نداشتیم که مربوط به پشم و مو باشد و یک
روایت نداشتیم که مربوط به این باشد که اگر شتر بچه
زائید، این بچه از کیست و آیا میتواند از بچه
استفاده کند و بچه را سر ببُرد و بخورد یا نه!
روایت
اینست:
« صحیحه سلیمان بن خالد: فاحلبها ما لا يضر بولدها ».[6]
اگر
روایت سلیمان بن خالد دلالت کند، خیلی خوب در میآید
که مطلق منافع حتی پشم و بلد و امثال اینها. بگوییم
این روایتها فرد غالب را گفته و روایت سلیمان بن خالد پشم
و بچه را هم گفته است. حال اگر روایت سلیمان بن خالد دلالت نداشته
باشد و ما بخواهیم از دوشیدن شیر و سوار شدن شتر برویم و
بگوییم میتواند پشم این شتر یا گوسفند را
بچیند یا اینکه اگر بچه پیدا کرد، بچه از کسی است
که میخواهد آن را هدی کند و این میتواند از این
بچه استفاده کند.
الغاء
خصوصیتش مشکل است و اگر روایت صحیحه سلیمان بن خالد دلالت
داشته باشد و بگوید از مو و پشم و بچه آن میتواند استفاده کند، آنگاه
برمیگردد به اینکه اسلام مطلق منافع را اجازه داده است. حال که الغاء
خصوصیت نشد، دائرمدار روایت سلیمان بن خالد است و اگر دلالت
داشته باشد، مطلق منافع را میگوییم وگرنه گفتن مطلق منافع
فایده ندارد مگر اینکه حرف من باشد که اصلاً بگوییم تا
زمانی که ذبح نکرده، مالک خود گوسفند یا شتر است، آنگاه خواه ناخواه
مطلق منافعش هم از اوست، البته مادامی که ذبح نکرده است.
مرحوم
صاحب جواهر این هفت ـ هشت فرع را صحبت کردند و اما خلاصه ی فرمایش صاحب جواهر
همین است که گفتم و ظاهراً چیزی باقی نمانده است و بحث
فردا راجع به اضحیه است. راجع به اینکه یکی از مستحبات
بزرگ در اسلام اینست که انسان در روز عید قربان گوسفند یا گاو
یا شتری را ذبح کند و به فقرا بدهد. بعضیها واجب دانستند و الان
در اصفهان رسم است که حاجیها و کسانی که قبلاً به مکه رفتند، مثل
اینکه بر خودشان واجب میدانند که همه ساله گوسفندی به عنوان
قربانی بکشند. اما آنچه در بین فقها مشهور است، مستحب مؤکّد است که
این کار بشود و مرحوم صاحب جواهر و همچنین مرحوم محقق هفت هشت مسئله
در اینجا آورده است.