درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدی قِران

بحث امروز به بعد راجع به هدی قران است. حج را منقسم کردند به حج تمتع و حج افراد و حج قران. حج تمتع قربانی می‌خواهد و حج اِفراد قربانی نمی‌خواهد و حج قران قربانی می‌خواهد و قربانی باید از وقت احرام همراهش باشد تا اینکه در منی آن قربانی را ذبح کند.
این مسئله سوم الان لاأقل برای حاجی‌های ایرانی خیلی کم پیدا می‌شود و یا نیست. ولی علی کل حالٍ چون پیغمبر اکرم حج قران به جا آوردند و شترهایی هم برای خود و امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیهم» کشتند و بعد هم به تأسی رسول گرامی، اصحاب و تابعین چه سنی و چه شیعه، حج قران به جا می‌آوردند، لذا مسائلی در حج قران پیدا شده است.
مسئله اولش اینست که فرمودند حج قران به واسطه احرام از ملکیت این آقا بیرون می‌رود. در احرام سابقاً صحبت کردیم که این می‌تواند تلبیه بگوید و علامتی در گوسفند پیدا شود و تا منی همراه او باشد و یا می‌تواند احرامش به همین گوسفند باشد. مثلاً در وقتی که می‌خواهد محرم شود، چاقویی به او بزنند و یا سابقاً می‌گفتیم یک علامتی بزند ویا روی پارچه‌ای بنویسد حج قران من است. البته این غیرمشهور بود و آنها می‌گویند باید علامت اشعاری باشد به معنای اینکه زخمی به این گوسفند وارد شود. علی کل حال در آنجا گفتند این می‌تواند به جای «اللهم لبیک» بنشیند. اگر یادتان باشد ما اشکال داشتیم و گفتیم احرام باید به واسطه اللهم لبیک و مابقی آن باشد و آنگاه اگر قربانی همراهش باشد، حج قران می‌شود با نیتش، و اگر قربانی با او نیست، آنگاه حج افراد یا حج تمتع می‌شود البته با نیتش. اما اگر یادتان باشد، مشهور در میان اصحاب فرموده بودند که «اللهم لبیک» احتیاط ندارد و اگر بگوید باید در همان حین یک علامتی روی گوسفند یا شتر بگذارد و به واسطه اشعارش، این گوسفند از ملک او بیرون می‌رود و از خدا می‌شود و حج او هم حج قرآن می‌شود. قبلاً راجع به مسئله مفصل صحبت کردند و در بحث امروزمان هفت ـ هشت مسئله داریم که همه ی مسائل اشاره است به بحثهای سابق که مفصل بحث کرده بودیم. لذا چون مرحوم محقق به طور اشاره در اینجا این مسائل را گفتند و البته صاحب جواهر هم با اشاره از مسائل گذشتند و ما هم تبعاً از آنها به طور اشاره این مسائل را متعرض می‌شویم و تفصیلش را سابقاً گفتیم.
مسئله اول اینست که گفتند به واسطه احرام حج قران این گوسفند از ملکش بیرون می‌رود. قبل از احرام گوسفند از اوست و اما اگر احرام بست، یا به واسطه «اللهم لبیک» و یا به واسطه اشعار گوسفند، آنگاه گوسفند از ملکش بیرون می‌رود. شاید اختلافی در مسئله نباشد، اما دلیل خیلی قوی نیست.
روایات را مرحوم صاحب وسائل در باب 32 از ابواب ذبح نقل فرمودند.
صحیحه حلبی: إن لم یکن قد أشعرها فهي من ماله‌ إن شاء نحرها و إن شاء باعها و إن کان أشعرها نحرها.[1]
تا احرام نبسته این گوسفند مال اوست. اما بعد که احرام بست، مالک نیست و حتماً باید همین گوسفند که مال الله است، نحر کند.
مشهور در میان اصحاب این جمله را در مقابل جمله اول گرفتند و گفتند تا محرم نشده، مال اوست به این معنا که (ان شاء باعها) یعنی عوض می‌کند و در حج قران که نمی‌شود قربانی نباشد اما این قبل از احرام می‌بیند این شتر دلچسب او نیست و شتر عالیتر می‌خواهد و شتر عالیتری پیدا می‌کند و آن را می‌خرد و شتر خود را می‌فروشد. اما اگر آن شتر را اشعار کرد. یعنی در حال احرام، یا به واسطه زخمی که به شتر می‌زند و یا علامتی که روی شتر می‌گذارد و یا با گفتن اللهم لبیک این کار را می‌کند. آنگاه گفتند معنای نحرها اینست که این مال الله است و امانت به دست اوست و نمی‌تواند کاری کند و باید همین شتر را نحر کند.
دلیل خیلی قوی نیست اما به آن تمسک شده و نظیر آن نیز هست و علی کل حالٍ مثل اینکه می‌توانید ادعای اجماع کنیم که کسی که حج قران به جا می‌آورد در وقتی که احرامش تمام می‌شود، آنگاه آن شتر یا آن گاو و یا آن گوسفند که اشعار و تقلید به واسطه آن شده، مال الله است و او نمی‌تواند آن را عوض کند.
در مسئله دوم فرمودند باید در منی مسح شود. این مسئله را دو سه مرتبه مرحوم محقق متعرض شدند، هم در حج تمتع چند روز قبل مفصل صحبت کردند و در حج قران هم قبلاً صحبت کردند و الان هم دوباره اشاره می‌کنند که این قربانی باید در منی باشد. لذا فرمودند «یجب ان ینحر بمنی ان کان لاحرام الحج و ان کان للعمرة فبفناء الکعبه».
سابقاً اگر یادتان باشد می‌گفتند حج تمتع قربانی لازم ندارد مگر همان قربانی که در منی ذبح می‌شود، اما در حج قران، تبعاً از رسول گرامی گفتند عمره هم می‌تواند قربانی داشته باشد. یعنی وقتی در عمره مفرده، محرم می‌شود، گاهی با اللهم لبیک محرم می‌شود و گاهی با گوسفند محرم می‌شود. یعنی گوسفند را جلو می‌آورد و به جای اللهم لبیک یک علامتی به آن می‌زند و آنگاه محرم می‌شود. حال این محرم ولو به عمره هم هست، برمی‌گرددبه اینکه عمره قربانی لازم دارد. آنگاه این قربانی لازم نیست در منی باشد گرچه سابقاً گفتند در منی ذبح کند، طوری نیست اما مستحب است که در خانه ی خدا ذبح شود. بعضیها گفتند مراد از «بفناء الکعبه» یعنی نزدیک مکه. اما اگر یادتان باشد بعضی از فقها گفتند نه و اگر می‌تواند در خانه ی خدا ذبح کند. اما این نمی‌شود بنابراین اگر بتواند، نرسیده به مکه ذبح کند به طوری که بتواند بگوید من می‌خواهم محرم شوم و برای اینکه کار قربانی می‌کنم و اما اینکه نشود در منی ذبح کنیم، ولو اینکه این روایت اینطور می‌گوید اما روایاتی دیگری داشتیم و می‌گفتیم نه، حج قران ولو عمره باشد می‌تواند در منی ذبح کند و مثل الان اگر کسی حج قران به جا بیاورد، حتماً باید قربانی او در منی باشد.
صحیحه عبدالاعلی: لا هدی الا من الابل ولاذبح الاّ بمنی.[2]
ظاهراً هیچ دلالتی به بحث ما ندارد و صاحب جواهر به آن تمسک می‌کنند ولی از جهاتی هم مربوط به بحث ما نمی‌شود یعنی دلالت ندارد. یکی این حرف که «لاهدی الا من الابل»، برای اینکه برای هدی چند روایت خواندیم که گفت فضل آن ابل و اوسط بقر و اخصّ آن شاة است و الان هم ظاهراً ابل خیلی کم است و همه ی زائران ایرانی گوسفند می‌کشند، بنابراین مراد از «لاهدی الاّ من الابل» چه بوده است. لذا در جایی نداریم که لاهدی الاّ من الأبل، از آن طرف نیز «لاذبح الاّ بمنی» است و این قاعده ی کلی حج تمتع و مابقی کفارات را نیز می‌گیرد. و بحث ما در قران است، آنگاه راجع به عمره ی مفرده علما و مشهور بلکه اجماع می‌گویند «و ان کان للعمرة فبفناء الکعبه» و اصلاً افضل اینست که در منی نباشد بلکه در مکه باشد و اگر بشود در خانه ی خدا و اگر نشود دروازه ی مکه و اما ما بگوییم برای مسئله تمسک کنیم به «لاذبح الاّ بمنی»، باید اینطور معنا کنیم که «لاهدی الا من الابل» یعنی أنه افضل و «لا ذبح الا بمنی» یعنی حج تمتع و اگر نگوییم تخصیص اکثر لازم می‌آید، آنگاه اینطور عبارت را معنا کردن، عرفاً و عقلاً درست نیست اما علی کل حال صاحب جواهر به این روایت تمسک کرده است برای اینکه در حج قِران باید بمنی باشد و اما اگر حج قِران، عمره باشد یعنی قربانی برای عمره است و یا عمره، عمره ی مفرده است، این در غیر منی می‌شود.

روایت اینست:
صحیحه عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع سُقْتُ فِي الْعُمْرَةِ بَدَنَةً فَأَيْنَ أَنْحَرُهَا قَالَ: بمکة[3]
روایت به این اندازه هست که قربانی حج قران یعنی قربانی عمره را در مکه و حتی در خانه‌اش می‌تواند انجام دهد و اما اگر این قربانی برای حج قِران باشد، هیچ دلالت ندارد.
بله باید از اینگونه روایتها صرفنظر کنیم و مسئله ی اصلی را بگوییم و مسئله ی اصلی اینست که در حج عمره معمولاً با نذر یا امثال اینها قربانی لازم دارد و معمولاً برای عمره مفرده قربانی نمی‌کند و حج تمتع قربانی می‌خواهد و در حج قران نیز باید قربانی همراهش باشد. حال روایات فراوانی داریم که می‌گوید قربانیها باید در منی باشد. به آن روایتها تمسک کنیم و اگر صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر این کار را کرده بودند، خیلی عالی بود. یعنی مرحوم محقق فرمودند «یجب ان ینحر بمنی ان کان لاحرام الحج» و مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند مضافاً الی الاجماع، تدلّ علیه روایات و آن روایاتی که می‌گوید قربانی حج باید در منی باشد، در اینجا نقل کنند. اما اینطور نشده است. اصل مطلب را مرحوم محقق به اشاره گفتند و حرفی ندارد و در حج قران هم قبلاً صحبت کردیم و در اینجا به طور اشاره فرمودند و اشاره ی اینجا به مفصل گذشته است و اینکه قربانی باید در منی باشد.
مسئله سوم را قبلاً هم در حج تمتع و حج قران مفصل صحبت کردند و در اینجا اشاره می‌فرمایند:
ان هلک فلیس له بدنه
یک شخصی گوسفندی را در حج قِران همراه داشت. حال یا احرامش به واسطه گوسفند شد و یا احرامش به واسطه اللهم لبیک شد و اما گوسفند همراهش بود و یک شعاری روی آن گوسفند گذاشت. اتفاقا یک منزل یا دو منزل آمد و مُرد. می‌فرمایند اگر بمیرد، لازم نیست گوسفندی بگیرد. البته در اینجا مال خودش هدر رفته و قاعده اقتضاء می‌کند که برای قربانی باید گوسفند قربانی کند، انگاه منتاً علی الامة گفتند همین گوسفندی که همراهت هست اگر از بین رفت، لازم نیست گوسفند دیگری قربانی کنی و همین گوسفند کفایت می‌کند. چند روز قبل راجع به حج تمتع نیز همین را گفتیم که اگر گوسفند گم شد یا گوسفند مرد یا عیبی پیدا کرد، گفتند همان گوسفند کفایت می‌کند و در اینجا راجع به حج قِران فرمودند: ان هلک فلیس له بدنه.

صحیحه محمد بن مسلم عن أحدهما ع قال سألته‌ عن الهدي ألذي یقلد أو یشعر ثم یعطب قال إن کان تطوعا فلیس علیه غيره و أن كان جزاءً أو نذراً فعليه بدله[4]
گوسفندی را قران کرده است. حال یا تقلید کرده یا اللهم لبیک را گفته و آن گوسفند هم همراهش است و یا به واسطه چاقویی که به گوسفند می‌زندو گوسفند علامتی پیدا می‌کند. حال اگر اللهم لبیک را هم نگوید، بالاخره محرم می‌شود به حج قران به واسطه این گوسفند.
تطوعا در مقابل جزاء أو نذراً است یعنی این گوسفند اگر کفاره باشد، باید بدلش را در منی ذبح کند و اگر نذر کرده باشد، باید در منی ذبح کند و اما اگر برای حج قران باشد، لازم نیست. گفتند تطوعا در مقابل جزاء او نذرا است و معنای جزاء یعنی کفاره و اما اگر کفاره نباشد و نذری هم روی آن نباشد، اگر بمیرد، لازم نیست بدل داشته باشد. مثلاً گوسفندی را گرفت برای اینکه کفاره برایش واجب بوده، مثلاً زیر سایه بوده و باید گوسفندی را بکشد، حال گوسفند را خرید و هنوز نکشته، گوسفند گم شد و یا مرد، آیا بدل می‌خواهد یا نه. این روایت می‌گوید بدل می‌خواهد. یا نذر کرده یک گوسفند بکشد و این حج افراد است و گوسفند لازم نیست و اما این نذر کرده در حج افراد هم گوسفند بکشد و یک گوسفند خرید و اما هنوز ذبح نکرده، مُرد. در اینجا گفتند بدل دارد و اما اگر گوسفند حج قران باشد، آنگاه گفتند این روایت می‌گوید بدل می‌خواهد و روایاتی که می‌گوید بدل نمی‌خواهد، حمل بر استحباب می‌کنیم. یا اینکه روایت را به گونه ی دیگری تفسیر کنیم و آن هم اینکه سابقاً در حج افراد می‌گفتند مستحب است اگر کسی حج افراد به جا می‌آورد، قربانی هم بکند و این قربانی مستحب است. حال اگر قربانی را خرید و مُرد، آن مستحب را به جا آورده و بدل لازم ندارد و اما اگر در حج قران یا نذر یا کفاره باشد، بدل لازم دارد. ظاهراً اگر روایت را اینطور معنا کنیم بهتر باشد.
روایت اینست:
صحیحه محمد بن مسلم عن أحدهما ع قال سألته‌ عن الهدي ألذي یقلد أو یشعر ثم یعطب قال إن کان تطوعا فلیس علیه غيره و أن كان جزاءً أو نذراً فعليه بدله
مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند تطوعاً یعنی حج قران وگرنه اگر کفاره یا نذر باشد، فعلیه بدله. اما دلالتش مشکل است و آنچه مسئله را حسابی آسان می‌کند بحث قبل است. بحث قبل این بود که اگر کسی گوسفند را خرید و گوسفند گم شد و مُرد و زخمی و معیوب شد، گفتند همان گوسفند کفایت می‌کند. دلالت آن روایتها بسیار خوب است و صحیح السند است و ای کاش صاحب جواهر به آن روایتها تمسک کرده بودند و این دردسر را برای ما درست نکرده بودند.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص143، ابواب ذبح، باب32، ح1، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص90، ابواب ذبح، باب4، ح6، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص89، ابواب ذبح، باب4، ح3، ط آل البیت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص131، ابواب ذبح، باب25، ح1، ط آل البیت.