موضوع: اعمال منی «قربانی»
بحث دیروز درباره ی این بود
که آیا دو نفر میتوانند یک قربانی کنند. مثلاً زن و شوهر
یک قربانی کنند، کفایت میکند یا نه؟!
یک دسته از روایات که هم
صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است، میفرماید کفایت
نمیکند، و اگر ندارد، نوبت میرسد به روزه و باید هرکدامشان ده
روزه بگیرند. 3 روزه در مکه و 7 روزه در خارج از مکه ولو در وطنش.
اما یک دسته روایت هم که
صحیح السند و ظاهرالدلاله است، میگوید تشریک جایز
است. دیروز یک روایت داشتیم که هم صحیح السند و هم
ظاهرالدلاله است و حضرت فرمودند:
« لا أحب ذلک إلا من ضرورة ».
[1]که ظاهر لاأحب اینست که جایز است
اما اگر نباشد، بهتر است. ولی در حال ضرورت البته ضرورت عرفی، مکروه
هم نیست. آیا میشود این روایت شاهد جمع باشد
برای این دو دسته روایت و لازمه این باشد که تشریک
در قربانی در صورت ضرورت اشکال ندارد اما اگر ضرورت نباشد، این کار
نشود، بهتر است. تقریباً قول همان تشریکیها میشود. آن
تشریکیها هم وقتی تمسک به روایات کردند و روایت
معمولاً از ضرورت سوال میکند. اینکه هدی کمیاب است
یا گران شده است و ما نمیتوانیم بخریم، آیا
تشریک جایز است یا نه! حضرت فرمودند تشریک جایز
است. مخصوصاً مسئله ی بعد که فقها روی آن فتوا میدهند و
روایت هم داریم که لازم نیست کسی خرج و مخارجش و لباسهاش
را بفروشد ولو لباس تجملی باشد، و قربانی بخرد. اگر ضرورت عرفی
هست، قربانی لازم نیست و میتواند روزه بگیرد. حال
این روایت تشریک نیز همین است. معنایش
این میشود که اگر دارد، تشریک نکند و مخصوصاً اگر کسی
بتواند «لاأحب» را به معنای حرمت معنا کند، به قرینه ی آن
روایتها بگوییم اگر دارد، تشریک نباشد و اگر وضع
مالی او بد است و ندارد و در مشقت میافتد، تشریک جایز
است. اما فقها معمولاً نفرمودند. گرچه مطالعه کردید که صاحب جواهر ادعا
میکنند این روایات تشریک شاذ نیست و عدهای
روی آن فتوا دادند و وقتی چنین باشد، روایت ابن حجاج
قرینه باشد بر اینکه بگوییم اگر ضرورت نیست
باید قربانی کند و اگر ضرورت هست، باید تشریک کند. زن و
شوهر یک قربانی بکشند، کفایت میکند برای اینکه
ضرورت عرفی است. روایاتی که در همه جا میگوید اگر
قدرت و تمکن نداری و اگر ضرورت است، مراد از روایات ضرورت عقلی
نیست بلکه ضرورت عرفی است و در ضرورت عرفی مثلاً کسی
پولی برای خرج و مخارجش دارد و اگر پول را برای قربانی
دهد، بدون خرج میماند و مجبور است از دیگران قرض کند و نخوری
کند و سوغاتیهای ضروری که باید بگیرد، نگیرد
و پول را خرج قربانی کند؛ در اینجا ضرورت میگوید لازم
نیست و تشریک جایز است و یک قربانی کنید،
آنگاه کفایت میکند.
دیروز عرض کردم ندیدم کسی
جمع بین روایات کند و بگوید این روایت شاهد جمع است
و گفتن آن از نظر اصولی و فقهی مانعی ندارد. یک دسته از
روایات میگوید جایز نیست و یک دسته از
روایات میگوید جایز است و یک روایت میگوید
اگر ضرورت است، جایز است و اگر ضرورت نیست، جایز نیست.
قدری پا را فراتر بگذاریم و بگوییم موضوع روایات
تشریک در آنجاست که ضرورتی در کار باشد، لذا اصلاً بگوییم
تناقضی در روایات نیست. برای اینکه یک دسته
از روایتها همینطور که قرآن هم میفرماید، میگویند
باید قربانی کنید. یک دسته از روایتها میگوید
اگر نداری، تشریک کن و زن و شوهر با هم یک گوسفند بکشند. اصلاً
تعارضی در روایتها نیست و اصلاً موضوع خود آن روایتها
اینجاست که ضرورتی در کار باشد و بگوییم روایات
تشریک در آنجاست که ضرورتی در کار باشد. اگر اینطور
بفرمایید ظاهراً جمع عرفی است و جمع دلالی است، حال یا
روایت ابن حجاج شاهد باشد و یا اصلاً بگویید از همه ی
روایت تشریک، در ضرورت استفاده میکنیم. این جمع
دلالی عرفی است. اما همینطور که دیدید، مرحوم صاحب
جواهر و دیگران و الان همه ی مناسکها تشریک را کنار میگذارند
و میگویند اگر میتوانی قربانی کن و اگر نمیتوانی
روزه بگیر و اما بگویند اگر نمیتوانی تشریک کن و
اگر نمیتوانی روزه بگیر، قول شاذ است و گفته نشده است. ولو در
قضیه تشریک میبینیم اول صاحب جواهر وقتی
وارد بحث میشوند، میفرمایند آیا تشریک جایز
هست یا جایز نیست و میفرمایند در مسئله دو قول
هست. یک قول میگوید تشریک جایز نیست «و هو
المشهور» و یک قول میگوید تشریک جایز است «و هو
الجمع من العلماء». ولی علی کل حالٍ مثل اینکه انسان اگر جرئت
داشته باشد، بگوید این روایات تشریک، «سیقطع
بیان الضروره» و روایاتی که میگوید قربانی
کن با آیه ی شریفه که میگوید قربانی کن و اگر
نداری روزه بگیر، این روایتها حکومت پیدا میکند
بر آن حکومتها و معنایش این میشود که چیزی جلو
میآید و اینست که اگر میتوانی قربانی کن و
اگر نمیشود و میتوانی تشریک و اگر باز نمیشود
نوبت میرسد به روزه گرفتن 3 روز در مکه و 7 روز در راه.
فقها و مخصوصاً متأخرین معمولاً
بین روایتها تعارض دیدند. یعنی میگویند
آن روایتهایی که میگوید تشریک جایز
نیست و آن روایتهایی که میگویند تشریک
جایز است، با هم متعارضند. حال چه کنیم؟! گفتند اول مرجّح، خُذ بمشتهر
بین اصحابک است. مقبوله عمر بن حنظله میگوید دو روایت با
هم متعارض است، چه کنم؟ حضرت فرمودند: خُذ بمشتهر بین أصحابک.
این «خُذ بمشتهر بین أصحابک»
شهرت روایی هم نیست بلکه شهرت فتوایی است.
برای اینکه اگر ده روایت داشته باشیم و اصحاب به آن عمل
نکرده باشند، اعراض اصحاب است و شهرت روایی نیست. بالاخره اول
مرجّح شهرت است. حال بگویید شهرت روایی یا شهرت
فتوایی و یا هر دو.
سوال کرد هر دو مشهور است، حال چه کنم؟!
فرمودند: موافق با کتاب عمل کن.
پرسید حکمش یا در کتاب
نیست و یا هر دو موافق با کتاب است، حال چه کنم؟ فرمود: مخالف با
عامه.
پرسید هر دو موافق با عامه یا
مخالف با عامه است، حال چه کنم؟ فرمودند:
فاذن
فتخیر.
و این روایت مقبوله عمر بن حنظله
یک اصل در اصول ما و یک اصل در فقه ماست. اگر کسی تعارض
ببیند بین روایات تشریک و روایات صوم و
روایات عدم تشریک، آنگاه شهرت فتوایی و شهرت
روایی آنجاست که میگوید تشریک جایز
نیست. آنگاه آن روایاتی که میگوید تشریک
جایز است، طرد میکنیم و حذف میکنیم و فتوای
مشهور که میگوید تشریک جایز نیست، اخذ میکنیم.
همچنین دیروز میگفتم آیه شریفه میگوید
تشریک نباشد. برای اینکه آیه میفرماید در حج
تمتع باید قربانی کنی و
﴿فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي
الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ﴾[2]، و
روی این فتاوا باید بگوییم در این آیه
چیزی حذف شده و آن اینست که باید قربانی کند و اگر
نمیتواند قربانی کند باید تشریک در قربانی کند و
اگر نمیتواند آنگاه نوبت به روزه میرسد؛ و در مانحن فیه که
میفرماید تشریک میشود، گفتند معارض آیه است و
خواه ناخواه «خذ موافق الکتاب» باید روایاتی را
بگیریم که میگوید تشریک جایز نیست.
اگر مطالعه کرده باشید، معمولاً صاحب جواهر و دیگران اینطور
مشی کردند. یعنی روایات تشریک را طرد کردند، هم به
خاطر شهرت فتوایی و هم برای مخالفت با کتاب.
بله، مخالفت با عامه نمیآید
برای اینکه عامه تشریک را جایز نمیدانند و
برای همین نمیتوان گفت که مرجّح سوم هم هست. اما مرجّح اول و
دوم که مقدم بر قول عامه هم هست، در مسئله ی ما هست و باید
بگوییم اگر میتواند هر نفر یک قربانی و اگر
نمیتواند نوبت به روزه گرفتن میرسد و هم شهرت اصحاب و هم ظاهر
آیه ی شریفه است.
ظاهراً اگر مطالعه کرده باشید و
روی آن فکر کرده باشید، این قول من که جمع بین
روایات کردم با شاهد جمع روایت ابن حجاج، چیز خوبی باشد
اما جرئت گفتن نیست و از این جهت من در مناسک و همچنین همه ی
مراجع گفتند تشریک نباشد و اگر میتواند قربانی کند و اگر
نمیتواند نوبت به روزه میرسد.
فعلاً مشکل ما اصحاب هستند و گفتم همه ی
مناسکها میفرمایند تشریک نباشد و صاحب جواهر میفرمایند
تشریک نباشد و حتی صاحب جواهر مقید بوده روایات
تشریک را نقل کند و روایت ابن حجاج هم از جمله روایاتی
است که دلالت بر تشریک میکند و این حرفی که من عرض کردم ایشان
نمیفرمایند بلکه میفرمایند این روایات
تشریک هست. اما همین صاحب جواهر همه ی روایات تشریک
را حذف میکند و «خُذ بمشتهر بین أصحابک» و موافق و کتاب و غیره
را نیز، ندارند و ما باید اینها را اضافه کنیم و مراد
صاحب جواهر معنا کنیم. اگر معارض باشد، خواه ناخواه اول مرجّح، شهرت است و
با عدم تشریک است و دوم مرجّح موافق کتاب است و عدم تشریک است و
روایات تشریک را باید حذف کنیم.
مسئله ی دیگر جلو میآید
و آن اینست که اگر این قربانی ندارد و مثلاً زخم معده دارد و
روزه هم نمیتواند بگیرد. خواه ناخواه باید بگوییم
هیچ چیز بر او نیست. قربانی ندارد و نمیتواند روزه
بگیرد و کفاره ی مُدّ را هم ندارد و برمیگردد به آقای
حاجی و اصلاً لازم نیست قربانی کند.
مسئله ی بعد، همین
چیزی است که بطور اشاره عرض کردم.
مرحوم محقق میفرمایند اگر پول
ندارد، لازم نیست لباسهایش و حتی لباسهای تجملی را
بفروشد. لباسهایی که ضرورت عرفی دارد مثل شلوار و احرام را
بپوشد و لباسهای تجملی را هم نفروشد و فروش لباسها لازم نیست.
قدری بیشتر صاحب جواهر باید فرموده باشند و شما
بفرمایید که لازم نیست از خرج و مخارج خودش کم بگذارد
برای اینکه قربانی بخرد. مثلاً قربانی گران شده و
این اگر بخواهد قربانی بخرد باید از خرج و مخارجش کم بگذارد و
لازم نیست این کار را بکند و از خرج و مخارجش کم بگذارد و نوبت به
روزه گرفتن میرسد. همچنین مابقی حوائج، بالاخره هر
چیزی که به آن احتیاج دارد، نفروشد. گاهی اصلاً
احتیاج ندارد و این حرفیست و عرف میگوید
باید فروخت و قربانی کرد. گاهی ممکن است کسی بگوید
این سوغاتیهای بیجا ضرورت نیست و لازم نیست.
اما گاهی مثلاً سوغاتیهای ضروری است که اگر نخرد، حرف در
آن در میآید و اگر نخرد، کسر شأن اوست، مثل اینکه مثلاً بخواهد
حولهای که به جای عبایش هست، بفروشد؛ گفتند لازم نیست و
روایات زیادی هم داریم که میفرماید اگر پول
قربانی ندارد، لازم نیست لباسش را بفروشد و یا مخارجش را صرف
قربانی کند. به عبارت دیگر همه ی اعمال حج در جائیست که
توانایی داشته باشد و اما اگر توانائی نباشد، خواه ناخواه برمیگردد
به بدل، یا نیابت و یا در باب طواف و امثال اینها رفتن با
ویلچر و در مابقی حج که نیت بردار هم هست در اجزا مطلقا الاّ
شاذاً؛ آنگاه دیگری باید برای او به جا بیاورد.
« عن الرضا (ع) قال: قلت رجل تمتع بالعمرة
إلی الحج و فی عیبته ثیاب له أ یبیع من ثیابه شیئا و
یشتري هدیه قال لا هذا یتزین به المؤمن یصوم و لا
یأخذ من ثیابه شیئا »[3]
به حج تمتع رفته که قربانی میخواهد.
حال لباس عوضی هم در چمدان دارد، آیا باید این لباسها را
بفروشد و قربانی تهیه کند؟ حضرت فرمودند: نه.
نظیر این زیاد است که
حتی لباسهای تجملی را حضرت میفرمایند لازم نیست،
چه رسد به لباس عوضی. مثلاً دو دست لباس دارد و یک دست لباس را
پوشیده ویک دست لباس هم در چمدان دارد. یا مثلاً لباس دارد و
الان احرام است و حولهها را پوشیده و لباس اضافه دارد و میتواند با
همین حولهها تا آخر باشد، آیا جایز هست یا جایز
نیست؟ حضرت فرمودند: نه.
از روایتها ما میتوانیم
مثال بهتری بزنیم. یعنی راوی که مثال زده، مثال
لباس در چمدان را زده و شما مثال بزنید به خرج و مخارجش. اگر پول
قربانی ندارد و پول خرج و مخارجش را دارد و اگر قربانی کند، بی
خرج و مخارج میماند و در دردسر میافتد، آیا باید
هدی را بخرد یا نه؟ حضرت فرمودند: نه.
قدری بیشتر بعضی اوقات
خرید سوغاتیها یک چیز ضروری عرفی است و اگر
نباشد کسر شأن است و نمیشود. باز فرمودند: لا.
به عبارت دیگر اینها دائرمدار
ضرورت عقلی نیست بلکه ضرورت عرفی است. به قول آقای داماد «رضواناللهتعالیعلیه»
به قاعده ی کلی مثال میزدند که میگوید
نمیتوانم. این نتوانستن عقلی نیست بلکه عرفی است.
مثلاً شخصی پاهایش درد میکند و با مشقت میتواند نماز
ایستاده بخواند، حال آیا خواندن نماز ایستاده بر این واجب
است یا نه؟! همین که میگوید نمیتوانم و
برایم مشقت است، بر او واجب نیست و میتواند نماز ایستاده
را روی صندلی بخواند.
مطلق چیزهایی که
امتنانی است، اگر انسان این امتنان را پس داد، مثل اینکه در
نماز باید با مشقت بایستد و میتواند بنشیند و به او
بگویند نشسته نماز بخوان و این مشقت را تحمل میکند و
ایستاده نماز میخواند. یا در قاعده ی لاضرر آب برایش
ضرر دارد و امتنانی است و اما این ضرر را به خود میخرد و غسل
میکند. که حتی روایت هم داریم که صحیح السند و
ظاهرالدلاله هم هست که امام صادق «سلاماللهعلیه» احتیاج به
غسل داشتند و وضع حالشان بد بود و سرما خورده بودند و اطرافیان گفتند
تیمم کن و ایشان فرمودند باید غسل کنم و آقا بردند و آقا غسل
کردند. من جمله در بحث ما یک شخصی پول ندارد که قربانی کند و
نوبت به روزه میرسد و اما دلش نمیآید و پول قرض میکند
و قربانی میکند. آیا قربانی کافیست یا نه؟!
چون امتنانی است، در مطلق مسائل امتنانی
ما قائلیم که اگر کسی امتنان را قبول نکرد، ولو اینکه
«ان اللّه يحبأن يأخذ برخصه كما يحب أن يأخذ بعزائمه»، خدا دوست دارد منتی که خدا سر ایشان گذاشته و گفته نماز را
نشسته بخوان، پس نشسته بخواند. یا اگر خدا گفته نمیخواهد
قربانی کنی، پس قربانی نکند. حال اگر قربانی کرد، معلوم
است قربانی او بجاست و لازم نیست که روزه بگیرد. لذا لاضرر و
لاحرج و کلیه ادلّه امتنانی معنایش تجویز فقط است و
امتنان است و اگر کسی این امتنان را نپذیرفت و حق عمل را به جا
آورد، عملش باطل نیست و عملش صحیح است من جمله در بحث ما، گفته است قربانی
لازم نیست و اما این گرسنگی میخورد و خرج و مخارجش را
میدهد و قربانی میکند و این قربانی «وقع فی
محلّه» و شاید بعضی اوقات عرفاً ثواب زیادی هم داشته
باشد. یعنی معمولاً کسی که با مشقت کاری را انجام دهد،
مقرب تر پیش مولاست تا آنکه بدون مشقت کار را انجام داده است. در همه جا
میگوییم و ظاهراً در غسل و تیمم و وضو و غیره که
به جای آن میتواند تیمم کند، اگر این تیمم نکند و
غسل کند و یا وضو بگیرد ولو برایش ضرر دارد، ما میگوییم
وضو و غسلش درست است و نمازش هم درست است و من جمله در مانحن فیه.