درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعمال منی «رمی جمره عقبه»

مسائل مشعرالحرام تمام شد. از عرفات به مشعر آمدیم و بین الطلوعین در مشعر و بعد از طلوع شمس رو به منی رفتیم.
مِنی را مِنی می‌گویند و از مُنیَ آمده است یعنی آرزو دارم دعایشان در آنجا مستجاب شود. هرکه دعایی دارد و اهل دل هم دعایشان اینست که به مقام وصول و به مقام لقاء برسند، و این منی سه عمل دارد. یکی رمی جمرات و یکی ذبح یا هدی و یکی هم حلق، یعنی تراشیدن سر.
مسئله ی امروزمان در رمی جمره عقبه است. وقتی به منی آمد، قبل از هر چیز باید ستونی را که اسمش جمره عقبه است، رمی کند؛ و این هم شرایطی دارد. اما شرایطی که ذکر می‌کنند، عام است و مربوط به جمره عقبه نیست. درحقیقت رمی جمرات مباحثه ی امروز است. حال چون وقتی وارد منی شد، اول کارش اینست که رمی جمره عقبه کند، و الاّ دو سه روز باید در منی باشد و باید همه ی جمرات را رمی کند. احکامش یکیست و تفاوتی از نظر احکام ندارند الاّ شاذاً، که در ضمن صحبت آن احکام شاذ وآن احکامی که مختص به یک جمره است، در ضمن احکام معلوم می‌شود. حال اول کاری که باید بکند، اینست که باید رمی جمره عقبه کند. این از نظر اصل وجوب اشکال ندارد، کسی هم اشکال نکرده که رمی جمره عقبه مستحب باشد و واجب نباشد، چه عامه و چه خاصه. صاحب جواهر یک جمله از مرحوم شیخ طوسی نقل می‌کند که ایشان فرموده‌اند: رمی الجمره عقبه مسنونٌ، یعنی مستحب است. صاحب جواهر این را تأویل می‌کنند و می‌گویند مراد از مسنون اینست که رمی جمره عقبه در قرآن نیست و از سنت استفاده می‌کنیم، لذا شیخ طوسی اینجا فرموده مسنونٌ و دلیلش هم اینست که در کتابهای فقهی نظیر مبسوط که رساله ی عملیه ی ایشان است، فرموده که واجب است. بنابراین در اینکه رمی جمره عقبه واجب است، هیچ اشکالی نیست. نه تنها در پیش خاصه بلکه در پیش عامه هم هیچ اشکالی نیست. بعد صاحب جواهر تمسک به روایات می‌کنند و روایات زیاد است و بعضی از روایات را خواندیم که مفروغٌ عنه گرفته که رمی جمره عقبه واجب است، من جمله روایت سعید اعرج را در اینجا می‌آورند و می‌گویند این روایت مفروغٌ عنه گرفته وجوبش را.

عن سعيد الاعرج قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام جعلت فداك معنا نساء فافيض بهن بليل؟ قال: نعم تريد أن تصنع كما صنع رسول الله صلى الله عليه وآله؟ قلت: نعم قال: افض بهن بليل ولا تفض بهن حتى تقف بهن بجمع، ثم افض بهن حتى تأتي الجمرة العظمى فيرمين الجمرة.[1]
حضرت فرمودند شب آنها را از مشعرالحرام به منی ببر و همان شب هم آنها را وادار که رمی جمره عقبه کنند و تا جمعیت نیامده اینها رمی جمره عقبه را کرده باشند برای اینکه بعد از آفتاب جمعیت زیاد می‌شود و رمی جمره عقبه کار مشکلی می‌شود. در روایات دیگر هم اگر یادتان باشد، پیغمبر اکرم بعد از اینکه به مشعرالحرام رسیدند، فرمودند مستضعفها بروند، زنها و پیرها و بچه‌ها بروند. در روایات دیگر هم هست. یعنی مفروغٌ عنه است که وقتی وارد منی شد، اول کاری که باید بکند، رمی جمره عقبه است. در این رمی جمره مرحوم محقق فرمودند: یُشترط فی هذا الرمی امورٌ الاول النیة.
این مربوط به رمی جمره عقبه نیست بلکه مربوط به همه رمی‌هایی است که در این دو سه روز باید در منی بکند. لذا گفتم این مباحثه ی امروزمان را ولو مرحوم محقق اختصاص داده به رمی جمره عقبه اما یک معنای عامی برای همه ی رمی جمرات است. حال جمره عقبه باشد یا روز دیگری که مابقی جمرات را رمی می‌کند.
قدری بالاتر اینکه نیتی که می‌فرمایند، از آن وقتی که محرم می‌شود تا وقتی مُحلّ می‌شود باید با نیت باشد. بله، برای نیت یک معنای عامی می‌کنیم و آن توجه به عمل است. اینکه الان مشهور شده و مثلاً عوام مردم برای نماز می‌گویند دو رکعت نماز واجب اقتدا به این امام جماعت قربة الی الله؛ و هیچکدام از اینها لازم نیست و نمی‌دانم راجح هست یا راجح نیست! در باب اعمال حج و مخصوصاً در احرام، مثل اینکه این رجحان را بتوان از اقوال عقلا استفاده کرد و اما در مابقی جاها، ظاهراً در اسلام نداریم که نیت لفظ باشد. لذا اینکه بگوید چهار رکعت نماز عشاء به جا می‌آورم قربة الی الله و یا بعضی اوقات سوال می‌کند که من گفتم چهار رکعت و اما نگفتم اداءاً یا قضاءاً آیا نمازم درست هست یا نه. برای هیچکدام از اینها رجحان هم نمی‌توانیم درست کنیم. حال اگر کسی در باب احرام حج بتواند رجحانی درست کند، اما در اینجا مثلاً در رمی جمره نمی‌تواند. کسانی که مشرف شدند، دیدند این عوام مردم به خاطر نیتشان چه مزاحمتهایی درست می‌کنند. همین مقدار که از مشعرالحرام به منی حرکت می‌کند برای رمی جمره و یا وقتی می‌رسد به آنجا که باید رمی جمره کند و توجه دارد که اینجا کجاست و برای چه آمده، به همین نیت می‌گوییم و ظاهراً خطور به قلب هم در هیچ جا لازم نیست. اینکه مثلاً در مسئله ی ما وقتی به جمره عقبه رسید، به دل بگذراند که می‌خواهم رمی جمره کنم، قربةً الی الله. اصلاً هیچکدام از اینها نیت نیست و یک گفتار یا خطور قلبی است که نمی‌شود جزء عمل حساب کرد. این چیزهایی که عرض می‌کنم برای اینست که به عنوان نمونه مرحوم محقق در همین کتاب حج شاید بیش از بیست مرتبه وقتی به عملی می‌رسند، می‌فرمایند «یشترط فیه امورٌ الاول النیة». معلوم است که نیت توجه به عمل است و اصلاً نمی‌شود که نیت نداشته باشد. یعنی کسی رمی جمره عقبه کند و نیت نداشته باشد برای اینکه همان وقتی که تصور می‌کند اینجا رمی جمره است، تصدیق می‌کند که به اینجا آمدم تا رمی کنم و شوق و عزم پیدا می‌کند و اراده می‌کند و وقتی اراده کرد، ریگ را می‌زند. حال اگر آن مقدمات پیدا نشود، معقول نیست که ریگ را بزند. بنابراین اینها نکته‌هایی است که اگر در آن توجه کنید و چیزی به نظرتان برسد و بگویید، خوب است. حال علی کل حالٍ مرحوم محقق فرمودند: «یشترط فیه امورٌ الاول النیة». اما خودشان و دیگران توجه دارند که معنای نیت یعنی توجه به عمل. خواه به زبان بیاورد یا نیاورد و یا از دل بگذراند و یا نگذراند و همین مقدار که به عمل توجه دارد، خود توجه او را وامی‌دارد که رمی جمره عقبه کند.
مسئله ی دوم عدد است، که این نیز مسلّم است. حتی می‌گویند بین عامه و خاصه که اشکال نیست و در جاهلیت هم همین 7 ریگ را می‌زدند. در ملامغنی از این اشعار عرب جاهلی زیاد نقل می‌کند و شاید مغنی چندین هزار شعر عرب جاهلی دارد و در ادبیت استشهاد می‌کند و من جمله دو شعر فوق العاده تحریک آمیزی، شاعر برای معشوقش می‌گفته و می‌دیده که معشوقه با آن دست زیبای حنابسته رمی جمره می‌کرد و او در آخر کار می‌گوید «لاادری او بسبع رمیته ام بثمانیا»، لذا ملا مغنی می‌گوید به جای تای ثمانیه، الف آورده و این در ضرورت شعری است و طوری نیست. حال مرادم اینجاست و مثل اینکه در زمان جاهلیت هم این رمی جمره هفتگانه بوده است مگر اینکه کسی بگوید این شاعر مسلمان بوده و شعر هم بعد از اسلام بوده و بعد پیغمبر اکرم بوده، حال علی کل حالٍ در اینکه باید 7 تا زده شود، اشکالی نیست. به اندازه‌ای که در روایات ما آمده اگر 7 تا نشد، باید تکرار کند. اما لازم نیست و مثل اینکه موالات شرط ندانستند. مثلاً اگر شش ریگ زده و فردا یک ریگ در جیبش پیدا کرده و فهمیده یکی باقی مانده، حضرت می‌فرمایند همان یکی را بزن، کفایت می‌کند. حتی در رمی جمرات سه گانه، آنجا هم ترتیب را شرط ندانستند و روایت داریم که اگر مثلاً یک ریگ در محملش پیدا کرد و فهمید از آن ریگهایی است که باید بزند و نزده، حضرت فرمودند سه ریگ بزن. یکی به این جمره و یکی آن جمره و یکی هم به جمره دیگری و برای هرکدام بوده، کفایت می‌کند. معلوم می‌شود موالات شرط نیست و ترتیب هم شرط نیست و آنچه شرط است، زدن 7 ریگ به جمره عقبه در روز منی است.

صحيحه معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام(: فان رميتَ بِحِصاة فوقَعَتْ في محمِل فَاَعِد مكانها،...[2]
مثلاً فردا ریگی پیدا کرد و یا محمل در جیبش پیدا کرد، فرمودند: فاَعد مکانها...

باز در همین روایت معاویة بن عمار سؤال می‌کند: في رجل أخذ احدى و عشرين حصاة فرمى بها فزادت واحدة.[3]
باید سه تا 7 تا ریگ می‌زد و الان یک ریگ در جیبش پیدا شد و این نمی‌دانم از اولی است و یا از دومی و یا از سومی است!

فلم يدر من أيتهن نقصت، قال:فليرجع فليرم كل واحدة بحصاة، ...[4]
حضرت فرمودند برگرد و به هرکدام یک ریگ بزن و آنگاه یقین پیدا می‌کنی که 7 ریگ زده شده است. در روایت اول موالات شرط نیست و در روایت دوم می‌گوید ترتیب و موالات هیچکدام شرط نیست و آنچه شرط است، اینست که 7 ریگ بزند. حتی شاید بتوانیم از روایات استفاده کنیم که مثلاً در همین رمی جمرات عقبه 3 ریگ زد و به منزل رفت و صبحانه خورد واستراحت کرد و بعد برگشت و آمد و 4 ریگ دیگر را زد. در اینجا موالات نبود، و این کفایت می‌کند. حتی در جمره عقبه و مابقی جمرات، این روایتی که خواندم صحیح‌السند و ظاهرالدلاله است که می‌گوید ترتیب هم شرط نیست. حال آیا عمداً می‌تواند ترتیب را حساب نکند یا نه؟! این مشکل است و ظاهراً فقها نفرمودند و روایت هم بیش از این دلالت ندارد که صورت نسیان است و اما در صورت عمد، مثلاً بخواهد رمی جمره عقبه کند به سه یا چهار ریگ و فردا برگردد و سه ریگ دیگر رمی کند، جایز نیست. باید عمداً نباشد و اما سهواً اگر می‌خواست 7 تا بزند و نشده، حال مراعات کند و 7 ریگ رابزند ولو اینکه ترتیب و موالات از بین رفته باشد. ظاهراً الان هم در مناسکها هست و همینطور که عرض کردم، فرمودند و صاحب جواهر هم در این باره‌ها ان قلت قلت ندارند.
مسئله ی سوم اینست که باید رمی جمره باشد، یعنی باید بزند. در روایات داریم مستحب است اگر بتواند روی شصت انگشت بگذارد و با سر انگشت سبابه به جمره عقبه بپراند. البته این مشکل است اما اگر بشود، مستحب است. علی کل حالٍ باید این ریگ را بزند، حال بخواهد پیش جمره عقبه بایستد و ریگ را به آنجا بچسباند و آنجا را ببوسد، نمی‌شود بلکه باید فاصله باشد و باید ریگ را بزند.

صحيحه معاوية بن عمار  عن أبی عبدالله علیه‌السلام: و ان أصابت انساناً أو جَمَلاً ثمّ وقعت علی الجمار أجزاک[5]
مفروغٌ عنه گرفته که باید بزند و مثالش اینست که جمعیت زیاد بوده و این سنگ به یک انسانی خورده و از آنجا به رمی جمره خورده است، آیا کفایت می‌کند یا نه؟!
حضرت فرمودند: کفایت می‌کند. یعنی از روایت می‌فهمیم که باید در رمی جمره زده شود و اما نمی‌شود گذاشته شود و امثال اینها، بلکه باید رمی شود. اما معاویة بن عمار فرض کرده اگر با واسطه شد، چگونه است. یعنی رمی جمره کرده و اما به جای اینکه به جمره بخورد، به شترش خورد و سپس از آن به جمره خورد. حضرت می‌فرمایند کفایت می‌کند.
بله، ظاهراً اگر عمدی باشد، کفایت نمی‌کند. یعنی به عنوان این باشد که به شترش بزند تا کنار رود، و بعد از شتر به جمره بخورد، این کفایت نمی‌کند. اما اگر می‌خواهد به رمی جمره بزند و واسطه‌ای پیدا شد، روایت معاویة بن عمار می‌گوید که امام می‌فرمایند کفایت می‌کند.
حال اگر از دور هم بایستد و درصورتی که به کسی نخورد با تیرکمان بزند، ظاهراً باید بگوییم اشکال ندارد. بالاخره آنچه می‌خواهیم رمی جمره است، حال با دست باشد یا با انگشت و یا با تیرکمان باشد یا با چیز دیگری. با هرچه باشد که رمی جمره صدق کند، باید بگوییم کفایت می‌کند. اما این فرض را در روایات ندیدم و در کلمات اصحاب مثل صاحب جواهر نفرمودند و ظاهراً در مناسکها هم نیست.
یک مسئله‌ای را صاحب جواهر عنوان کردند که اگر شک کنیم که خورد یا نه؛ معلوم است که باید 7 ریگ بزند به ستون، اما اگر 7 ریگ بزند و به ستون نخورد، رمی جمره عقبه نشده است. از همین جهت نیز اگر یادتان باشد، روایت می‌فرمود70 ریگ بلکه بیشتر بردارد برای اینکه اگر نتوانست بزند و کنار رمی جمره خورد، باز ریگ داشته باشد که بزند. بنابراین ریگ باید بخورد. حال وقتی به جمره عقبه بخورد، به واسطه دست باشد یا سر انگشت باشد یا به واسطه تیرکمان باشد یا هرچه باشد.
حال اگر شک کرد که آیا خورد یا نه، در اینجا همه فرمودند فایده ندارد و باید یقین کند که 7 ریگ خورده است. و اما اگر 7 ریگ زده باشد و نداند که خورده یا نه، باید اعاده کند و قاعده ی اشتغال اینست که حتماً به ذمه‌اش آمده که 7 ریگ بزند و این نمی‌داند 7 ریگ را زده یا نه، آنگاه قاعده ی اشتغال یقینی و برائت یقینی است. حال اگر شک کرد که 7 ریگ زده یا 6 ریگ زده است، بازدر اینجا شک در عبادت است و در شک در عبادت، قاعده اشتغال است مگر اینکه برائتی جلو بیاید و یا استصحابی جلو بیاید و امثال اینها. در اینجا هم نمی‌داند 6 ریگ زده یا 7 ریگ، پس یکی دیگر بزند. یا شک کرد که آیا 6 ریگ خورده و هفتمی نخورده است، در اینجا نیز یکی دیگر بزند و بالاخره طبق قاعده اشتغال، یقین کند که 7 ریگ به جمره عقبه زده است.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص28، ابواب وقوف بالمشعر، باب17، ح2، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص61، ابواب رمی جمره، باب6، ح1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص268، ابواب رمی جمره، باب7، ح1، ط آل البیت.
[4] جواهرالکلام، الشيخ محمد حسن النجفي الجواهري، ج19، ص104.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج14، ص61، ابواب رمی جمره، باب6، ح1، ط آل البیت.