درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تروک احرام (فسوق و جدال)

فرمودند یکی از تروک احرام، فسوق است و یکی از تروک احرام جدال است، و قرآن هم در این باره فرموده است: (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ).
اصل مطلب اشکالی ندارد. حرفی که هست، اینست که این از تروک احرام نیست. برای اینکه یک مسلمان، یک انسان، باید همجنس بازی نداشته باشد و زنا ندهد و زنا نکند و زن و مرد لذات جنسی نداشته باشند مگر از محرم خودشان و از حلیله خودشان. همچنین فسوق، یک انسان باید گناهکار نباشد. حال مسلمان باشد یا نباشد، قبح دروغ گفتن یک امر عقلی است. معلوم است که یک مسلمان نباید حرفهای بی نتیجه زدن داشته باشد، البته یک انسان نباید داشته باشد.
همچنین راجع به جدال یا مفاخره، اینکه این بخواهد بر دیگری غلبه کند و دیگری بخواهد بر این غلبه کند و این جدالهایی که بعضی از طلبه‌ها دارند، معلوم است که در خانواده نباید این جدال باشد و بین رفقا نیز این جدال نباید باشد و دو مسلمان باید با هم مخاصمه نکنند، دو انسان باید با هم جدال نداشته باشند. اینها یک امور عقلی است، امور شرعی است که شاید بتوان گفت آنچه در روایات هم آمده، امضای همان عقل است. همان قبحی که عقل درک می‌کند، شارع مقدس هم امضا کرده است. معلوم است که رَفَث و فسوق و جدال در مکانهای مقدس نباید باشد. عقل می‌گوید قبیح است و قبح آن بیشتر است و شارع مقدس می‌فرماید قبیح است. حال قرآن هم راجع به مکه و در حال احرام می‌فرماید: (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ). لذا اصل مطلب حرف ندارد و حرفی که هست، فروعاتی است که فقها مترتّب بر این سه امر کردند. هم راجع به رَفَث و هم راجع به فسوق و هم راجع به جدال.
راجع به رَفَث صحبت کردیم و مشهور در میان أصحاب این شد که در حج لذت جنسی زن از مرد و مرد از زن ولو زن خودش یا شوهر خودش، نباید باشد. تقریباً مورد فتوا هم شد، که در حج اگر کسی العیاذبالله مقاربتی با خانمش انجام دهد، یا خانم با شوهرش انجام دهد، حرام است و کفاره بالایی هم دارد و راجع به کفاره بعد صحبت می‌کنیم که اگر قبل از سعی بین صفا و مروه باشد، حج باطل است و علاوه بر این باید کفاره هم بدهد. به تناسب امکاناتش شتر یا گاو یا گوسفند بدهد. بالاخره باید کفاره دهد. البته بحثی که شد، اختلاف در روایات بود. بحثی که شد، اجماع در مسئله بود و بالاخره رسیدیم به اینجا که احتیاط اینست که فقهاء چه قدماء و چه متأخرین احتیاط کردند و گفتند مطلق لذت جنسی از حلیله خود، یعنی زن از شوهر و شوهر از زن نباید باشد. شاید هم قبول داشتند که «لارَفَثَ» یک معنای عامی دارد و معنایش اینست که در آن مکان مقدس زنا باید نباشد و یا التذاذهای جنسی در زمان جاهلیت نباشد. زیرا در زمان جاهلیت، یکی از لذات جسمی آنها همین طواف بود. برهنه و عریان طواف می‌کردند و عشقبازی می‌کردند و حرفهای معاشقه‌ای می‌زدن. ملامغنی بعضی از آنها را نقل می‌کند «الیوم یبدوا بعضُه أو کله فمن بدا فما أحلّ» و بالاخره بازی درآورده بودند. زن اینطور عشق بازی می‌کرد و مرد به گونه دیگر و طوافشان یک جلسه شهوت بود. (وَمَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاء وَتَصْدِیَةً)، آنگاه آیه شریفه آمد که: (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ).
ظاهراً اسلام هم نفی کرده و برمی‌گردد به اینکه مطلق التذاذها نباشد و اما نگاه کردن و دست زدن و لمس بدون لذت جنسی را بگوییم اشکال ندارد.
راجع به فسوق، نمی‌دانم چه شده که مرحوم محقق اول رَفَث را فرمودند و بعد هم باز بودن روی پا را فرمودند و بعد فسوق و بعد جدال را گفتند و نمی‌دانم چرا این اضافه را در میان اینها آوردند. مباحثه امروز فسوق و جدال است و پیش هم واقع شده است.
معنای فسوق چیست؟!
در بعضی از روایات فرموده فسوق یعنی اینکه دروغ نگوید. در بعضی از روایات آمده است که فحش ندهد و روایتها معمولاً اینگونه فرموده است. از همین جهت نیز فقهاء فرمودند که فسوق مطلقاً حرام است، چه در باب حج باشد و چه در باب غیر حج باشد و اما مراد از این فسوق در اینجا یعنی دروغ گفتن. چون در میان معاصی دروغ بالاترین مفسده را دارد و اما شهرت بالایی نیز در میان مردم دارد. مرد می‌خواهد که بگوید من کسی هستم که دروغ نمی‌گویم و یا تا حال دروغ نگفتم. لذا آوردن کذب به خاطر اینست. بد گفتن به یکدیگر هم، مخصوصاً در میان عربها چیز مشهوری بوده، لذا فرموده است: «لافُسوق» یا «لاسباب»، یعنی در حج به یکدیگر فحش ندهید. اما آنچه انسان می‌فهمد، اینکه اگر بخواهیم اختصاص دهیم به دروغ و یا به سباب، ظاهراً وجهی ندارد. باید اینطور بگوییم که فسوق مطلقا حرام است اما در حج حرامتر است. مثل اینکه دروغ گفتن همه جا بد است مخصوصاً در مسجد و فحش دادن در همه جا بد است مخصوصاً در حرم مطهر یکی از ائمه طاهرین. معلوم است که آدم در حال احرام دروغ بگوید، خیلی بد است. لذا این ذکر (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ) که آمده، گفتند برای تاکید مطلب است، و این خصوص کذبی هم که آمده، اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم صاحب جواهر درحالیکه اقرار هم می‌کنند که این بحث فایده ندارد و قیلی و قالی بیش نیست اما دو سه صفحه‌ای در این باره صحبت می‌کنند و اگر انسان اینطور بگوید که مطلق گناه کردن حرام است، حال دروغ باشد یا غیر دروغ باشد. آدم در درس طلبگی غیبت کند و یا تهمت بزند و یا توهین کند، معلوم است که در همه وقت بد است و الان بدتر است. در حال احرام نیز انسان نباید گناه داشته باشد، حال دروغ باشد یا سباب باشد یا غیبت باشد و یا شایعه پراکنی باشد، بالاخره گناه نباید باشد. و این فسوقی که در اینجا آمده، نه اینکه خصوصیت داشته باشد بلکه از باب این آمده که احرام زمان مقدسی است و این حالت، حالت مقدسی است و در این حالت مقدس باید گناه نباشد و سرتاپا عبادت و خضوع باشد، و اگر کذب آمده، خصوصیت ندارد. اینکه بعضی از فقها گفتند مراد از (لاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ) یعنی کذب، و یا بعضی از فقها اضافه کردند یعنی سباب؛ بگوییم این خصوصیت ندارد و اگر در روایت آمده از باب مصداق است و به خاطر اینست که عموم مردم دروغ می‌گویند و عموم مردم به همدیگر یا به شوخی و یا به جدی بد می‌گویند و آیه شریفه آمده که: (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ).
این مسلّم پیش اصحاب است که کفاره هم ندارد و مطلب را کمی واضحتر می‌کند و اینکه اگر کفاره داشت، ممکن بود انسان بگوید از روایات خصوصیت می‌فهمم و راجع به دروغ و بدگفتن به همدیگر علاوه بر اینکه گناه دارد، کفاره دارد و اما مسلم پیش اصحاب است و روایت هم داریم که کفاره ندارد. بنابراین دو سه صفحه مرحوم صاحب جواهر که بعد هم خودشان اقرار می‌کنند، ان قلت قلتهای بی وجهی است و نمی‌توان برای آن وجهی درست کرد و اگر در روایت هم آمده، بگوییم از باب مثال است.
بعضی از روایات می‌گوید مراد کذب است و بعضی از روایات می‌گوید مراد سباب است، ولی اگر انسان بگوید مطلق فسوق است، چه کذب باشد و چه سباب باشد و چه غیبت و تهمت و توهین به یکدیگر باشد، حرام است و اینکه سوال شده فرمودند فسوق، هو الکذب و یا هو السباب، از باب مصداق غلبه‌ای است.
اگر حرف مرا بپذیرید، اینطور می‌شود و (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ) از باب مصداق است و خصوصیت ندارد، الاّ اینکه خصوصیت رَفَث اینست که کفاره دارد و در باب جدال هم اینست که کفاره دارد و روایاتش را در باب جدال می‌خوانیم که کفاره دارد. ممکن است انسان مقداری درباره‌اش حرف بزند و خصوصیت درست کند برای رَفَثَ و خصوصیت درست کند برای جدال و اما راجع به فسوق که کفاره ندارد و روایت هم داریم که کفاره ندارد، حال هر گناهی باشد، برمی‌گردد به اینکه گناه حرام است و در مکه حرامتر است برای اینکه انسان در حال احرام است و مثل آنجاست که در مسجد و در حرم مقدسی باشد و در مجلس مقدسی مثل مجلس درس باشد ودر آنجا قبح فسوق و حرمت فسوق بیشتر است و اصلاً بگوییم (فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ) یک امر عقلی است و شارع مقدس در اصل مسئله امضا کرده است و کفاره را برای بعضی ازآن قرار داده و بعضی از آن قرار نداده است. آقا عقل نمی‌فهمد که انسان نباید در حال احرام دروغ بگوید یا فحش دهد، یعنی فحش بد است و درحال احرام بدتر است.مثل روایت شریف است که روایت خوبی برای ماطلبه‌هاست که:«الحسن من کُلّ أحد حسنٌ و إنّهُ منک أحسنُ لمکانک منّا، والقبیح لکلّ احد قبیح و منک أقبح لمکانک منّا»، حرف خوب از هرکه سر زند خوب است و از تو خوبتر است زیرا طلبه هستی. حرف بد از هرکه سر بزند بد است و از تو بدتر است زیرا منسوب به ما هستی. نمی‌توان گفت اینها تعبد است و مسلّم یک امر عقلی است و راجع به فسوق هیچ نتیجه عملی هم ندارد برای اینکه اگر ما اختصاص به کذب دهیم، مابقی گناهان حرام است و در مکه حرامتر است. حال دروغ باشد یا سباب باشد و یا غیبت باشد، بالاخره همه گناهان حرام است و اما بعضی اوقات به واسطه زمان و به واسطه مکان و یا به واسطه اشخاص، حرمتش بیشتر است و لذا برای همین در قرآن آمده است. ظاهراً اگر اینطور بگوییم حرف خوبیست.
راجع به جدال، مشهور در میان أصحاب گفتند مراد از جدال اینست که بگوید «لا والله و بلی والله» و اما مابقی جدالها ربطی به قرآن و روایات ندارد و این جدال است که کفاره دارد. تمسک هم کردند به اینگونه روایات:

روایت 3 از باب 32 از تروک احرام:
صحیحه مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع): عَنْ رَجُلٍ يَقُولُ لَا لَعَمْرِي وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ لَيْسَ بِالْجِدَالِ إِنَّمَا الْجِدَالُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ ...[1]
اگر بگوید به جان تو قسم، اگر وعده کردم به آن عمل می‌کنم. این چیزی نیست اما در محاوره‌هایش بگوید «لا والله و بلی والله»، این جدال است و علاوه بر اینکه حرام است، کفاره هم دارد. آیا این می‌خواهد اختصاص دهد و یا می‌خواهد لعَمری را بیرون کند. مثلاً اگر بگوید به جان تو و یا به جان حضرت عباس، حرام نیست و اما اگر بگوید «والله» و آن هم جمله که عربها می‌گویند «لا والله و بلی والله» که یعنی والله این کار را می‌کنم و یا به خدا قسم این کار را نمی‌کنم و می‌گوید «لا وَالله». گفته روایت مختص به این جمله «لا والله و بلی والله» اس و اما اگر غیر از این باشد، جدال نیست و کفاره هم ندارد. این یک شهرتی در میان أصحاب شده است.
دو اشکال هست که باید جواب دهیم. یک اینکه این اختصاص برای چیست! برای اینکه قرآن می‌فرماید جدال باید نباشد. حال جدا ولو اینکه اصلاً قسم در آن نباشد، حرام است. مرحوم شهید در منیه برای ما طلبه‌ها نوشتند و انصافاً خوب کتابیست. در منیه سه یا چهار روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله می‌فرماید مفاخره غلبه بر دیگری به واسطه حرف، گناه است و گناهش در سرحد کفر است. لذا در این مباحثه‌های ما، مرحوم شهید می‌فرمایند باید نباشد برای اینکه ما می‌خواهیم بر طرف غلبه پیدا کنیم و چون می‌خواهیم غلبه پیدا کنیم، لذا خواه «لاوالله» باشد یا نباشد، گناه است و گناهش در سرحد کفر است. حال حرف مرحوم شهید را نزنیم و اینکه جدال حرام است، خواه در حج باشد یا در غیر حج باشد، هیچ اشکال ندارد. مسلّم است و روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است. مجادله هم حرام است و فخرفروشی و غلبه پیدا کردن بر طرف حرام است؛ حال اینکه ما بگوییم در قرآن مراد از جدال یعنی «لاوالله و بلی والله» به چه دلیل است؟!
برای اینکه این روایت شریف سوال می‌کند که اگر بگوید به جان تو قسم، آیا این حرام است یا نه؟! فرمودند نه. و ما اگر بگوید به خدا قسم و دروغ بگوید، حرام است. نمی‌خواهد بگوید اگر جدال باشد، حرام است یا حرام نیست بلکه آن اندازه که دلالت دارد، اینست که اگر کسی بگوید به جان تو قسم می‌آیم، حرام نیست و اگر بگوید «والله» می‌آیم، حرام است. همینطور که فقها در رساله‌هایشان دارند که قسم دروغ خوردن بد است و قسم راست خوردن هم کراهت دارد و اما قسم اگر به صیغه والله باشد، شرایط دارد تا اینکه قسم مثل نذر متحقق شود و دارای کفاره شود. آنچه در رساله‌های عملیه هست، اینست؛ لذا در باب حج، مراد از جدال یعنی گناه، یا مفاخره و یا مباحثه‌های جدالی.
معمولاً دیدیم که عربها وقتی دور هم می‌نشینند، خیلی شلوغ می‌کنند و حرفهای جدالی دارند و این حرام است. خواه لاوالله در آن باشد یا نباشد و یا قسم در آن باشد یا نباشد، مطلق مجادله حرام است. این یک اشکال است که باید جواب داد و جواب دادنش مشکل است و ظاهراً حرف من درست باشد. یک حرف هم اینکه اصلاً این «لاوالله بلی والله» لفظ محاوره‌ای است و قسم نیست بلکه یک پس حرف است. مثل اینکه همه ما یک پسوند داریم و وقتی حرف می‌زنیم می‌گوییم بالاخره اینطور شد و یا به عرض شما می‌رسانم که اینطور است و عرب هم می‌گوید «لا والله و بلی والله». لذا وقتی محاوره‌ای شد، حرام نیست و کفاره هم ندارد و اینکه فقها می‌گویند اگر بگوید «لاوالله و بلی والله» هم حرام است و هم کفاره دارد، اگر محاوره‌ای باشد، نه حرام است و نه کفاره دارد. مثل اینکه عوام مردم معمولاً قسم می‌خورند و در حرفهایشان می‌گویند به خدا قسم یا به حضرت عباس و حرفهایی در ضمن حرفشان می‌زنند و برای اثبات حرفش یک قسم به حضرت عباس و یک قسم به جان تو و بعضیها هم می‌گویند به ولای علی اینست که می‌گویم و بالاخره از این گونه قسمها. اینها حرام نیست و کفاره هم ندارد و در حج هم باشد، نه حرام است و نه کفاره دارد؛ برای اینکه یک نحو محاوره است و عجمها دارند و عربها هم به گونه دیگری دارند و عربها این «لاوالله و بلی والله» پسوند کلامشان است و وقتی پسوند کلامشان شد، باید بگوییم اصلاً نه حرام است و نه کفاره دارد. وقتی کفاره دارد که قسم دروغ بخورد. منافاتش همین است که اینها محاوره است و قصد قسم خوردن ندارد و چون قصد قسم خوردن ندارد، «لایُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِكُمْ وَلَـكِن یُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ».


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج12، ص465، ابواب تروک الاحرام، باب32، ح3، ط آل البیت.