موضوع:
تروک احرام (لباس دوخته)
فرمودند یکی از تروک احرام
سرمه کشیدن است. سرمه کشیدن منقسم میشود به سه قسم. یک
قسمت برای اینکه چشمهایش ناراحتی دارد و به خاطر مداوا
سرمه میکشد. یک قسمت اینکه سرمه میکشد برای مداوا
یا غیر مداوا، اما عطری است. مثلاً در آن سرمه عطری هم
مخلوط شده است، و قسمت سوم اینکه سرمه میکشد برای زینت.
مثل اینکه معمولاً خانمها یا الان شبیه خانمها برای
اینکه چشمهایشان زیبا شود، سرمه میکشند. اگر برای
زینت باشد، بعد بحث آن میآید که فرمودند مطلق زینت
برای مرد حرام است و برای زن هم مشهور گفتند حرام است. اگر عطر در آن
باشد، سابقاً صحبت کردیم و گفتیم مثلاً فرمودند کِرِمی که معطر
است، اشکال دارد اما گفتیم آنچه قدر متیّقن از روایت است،
استعمال عطریات است و نه استعمال چیزی که بوی خوش
میدهد اما مشهور گفته بودند ادهان به واسطه کِرِمی که بوی عطر
میدهد، اشکال دارد.
بحث الان ما اینست که سرمه
کشیدن نه برای زینت و بوی عطر هم در آن نباشد، آیا
اشکال دارد یا نه؟!
مرحوم محقق فرمودند علی قولٍ،
یعنی اشکال ندارد. عبارت مرحوم محقق ناقص است، حال چطور شده که عبارت
ناقص شده، نمیدانم. میفرمایند «والاکتحال بالسواد
على قول أو بما فیه طیب»،
یعنی سرمه کشیدن به واسطه سرمه دان، قولی است و
معنایش اینست که من قبول ندارم. «أو بما فیه طیب»
یعنی من قبول دارم که اگر در سرمه عطریات باشد، نمیشود.
اما یک چیز باقی مانده و ایشان نفرموده و اینست که «أو بما
زینتٌ»
که عمده سرمه کشیدن نیز همین است که سرمه را برای زینت
میکشند. و مرحوم محقق باید این را فرموده باشند و اما نفرمودند
و شاید گذاشتند برای اینکه بعد درباره زینت و سرمه
کشیدن برای زینت بحث کنند اما بالاخره عبارت مرحوم محقق ناقص
است. باید فرموده باشند «والاکتحال بالسواد جائزٌ الاّ أن یکون فیه طیبٌ أو
یکون للزینة».
اما سرمه کشیدنی که برای زینت نباشد و عطریات هم در
آن نباشد. لذا روی فرمایش مرحوم محقق سرمه کشیدن اشکال ندارد.
اگر اشکال داشته باشد، باید ببریم در آنجا که بوی خوش میدهد
یا در آنجا که زینت باشد. اما همینطور که مطالعه کردید،
مشهور در مناسکها و مشهور در فتاواها اینست که یکی از تروک
احرام، اکتحال است. مطلقا در آن طیب باشد یا نباشد و یا
برای مداوا باشد یا نباشد مگر اینکه ضرورتی در کار باشد و
اگر ضرورت جلو آمد، هر ترک احرامی را جائز میداند و مربوط به اکتحال
نیست.
روایات در مسئله مختلف است.
روایت اینست:
روایت 4 از باب 33 از ابواب تروک
احرام:
صحیحه حریز عن أبی
عبدالله(ع) قال: لاتکتحل المرأة المحرمة
بالسواد إنّ السواد زینة.
یعنی زینت علت است.
یعنی اینکه میگویم سرمه در چشمش نکند به خاطر
اینست که زن یا مرد باید در حال احرام متزیّن نشوند و چون
سرمه او را متزیّن میکند، پس باید نباشد. بنابراین خود
روایتها که با هم مختلف است، تفسیر و تخصیص و
روایاتی که یک دسته میگوید جایز است و
یک دسته میگوید جایز نیست و این روایت
هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و میگوید سرمه به چشم کردن
اگر برای زینت باشد، جایز نیست و اما اگر برای
زینت نباشد، طوری نیست. لذا آنچه عمده بوده، مرحوم محقق انداخته
است. برای اینکه اصلاً لفظ زینت در پنجم از تروک احرام
نیامده و باید آمده باشد، لذا خلاصه بحث اینست که سرمه
کشیدن اشکال ندارد، مگر اینکه زینت باشد. یکی هم
اگر بوی خوش داشته باشد، باز راجع به آن بحث است که مطلق عطریات ولو
پلویی که در آن زعفران باشد، آیا حرام است یا نه؛ ما
گفتیم نه و مشهور در میان فقها میگویند آری و تمسک
به روایات میکنند و اما مربوط به اکتحال نمیشود بلکه مربوط به
اینست که مطلق چیزی که بوی خوش دارد، محرم نباید
استعمال کند. لذا این سه قسمی که گفتیم اگر بوی خوش داشته
باشد، مسئله اختلافی است و مشهور میگویند نمیشود
برای اینکه از عطریات است و سرمه کشیدن مانند کرم
میشود. یک قسمت هم سرمه کشیدن که غالباً اینگونه است، به
خاطر زینت است. برای اینکه چشمش زیبا شود سرمه میکشد
و این مسئله هم میافتد در مسئله تزیّن و بعد دربارهاش صحبت
میکنیم.
یک مسئله که اینجاست،
اینست که نه تزیّن است و نه بوی عطر میدهد، اما مثلاً
دکتر گفته همیشه سرمه بکش. حال یک دفعه ضرورت است و آن ضرورت
تبیح المحذورات است و اما اگر ضرورت در کار نباشد، آیا حرام هست
یا نه؟! مشهور میگویند حرام است و اما اینطور که ما از
روایات استفاده کردیم، باید بگوییم مانعی
ندارد.
ششم نگاه کردن در آئینه است.
نگاه کردن در آئینه نیز دو یا سه قسم است. یک قسمت نگاه
میکند در آئینه برای اینکه خودش را جمع و جور کند، که در
روایات داریم پیغمبر اکرم وقتی میخواستند از خانه
بیرون روند، خودشان را نظیف میکردند و مواظب بودندکه لباسشان
پاره یا وارونه نباشد و حتی اگر آئینه نبود در آب نگاه میکردند.
عایشه به پیغمبر ایراد کرده و پیغمبر اکرم جواب دادند که
مرد باید در جمعیت متزیّن باشد و البته در خانه هم برای
خانمش متزیّن باشد. این یک قسمت نگاه کردن به آئینه است و
در آئینه نگاه میکند برای اینکه متزین شود. اگر
این باشد، خود آئینه اصلاً دخالت ندارد و برمیگردد به
اینکه زینت کردن چون متوقف بر نگاه کردن به آئینه است، اشکال
دارد. اگر روایت داشته باشیم که بگوید «یحرم النظر
فی المرآة» یعنی «یحرم الزینة» و آن آئینه
آلت و ابزار میشود برای اینکه خودش را زینت کند.
یک قسمت برای تزیّن
نیست بلکه برای اینست که میخواهد نگاه کند که در چاه
نیفتد. مانند راننده که باید به آئینه ماشین نگاه کند تا
چپ و راست را ببیند. یک قسمت هم فقط نظر کردن به آئینه است.
مثلاً در ماشین نشسته و آئینه در مقابلش است و این هم به آن
نگاه میکند و صورت خودش را میبیند و نه برای زینت
است و نه برای احتیاج. مشهور در میان اصحاب که در مناسکها هم
هست، میگویند این حرام است. برای زینت نیست
و برای احتیاج هم نیست، اما میگویند حرام است. و
اما اگر برای احتیاج باشد، مسئله اختلافی است، مشهور میگویند
طوری نیست برای اینکه ضرورت است و غیرمشهور هم
میگویند این حتماً باید در آئینه نگاه نکند.
قسمت زینت را هم باید
بگوییم ربطی به بحث ما ندارد. برای اینکه این
ابزار است و آنچه حرام است، زینت است و زینت متوقف بر اینست که
مثلاً در آئینه نگاه کند و این بعضی اوقات در آئینه هم
نگاه نمیکند اما خودش را جمع و جور میکند و متزین میکند
و در میان جمعیت میآید. و این یک
مشکلی شده است، برای اینکه در روایات ما آمده
«للزینة» و فقها من جمله در مناسکها همین حرف را آوردند که نگاه کردن
زینت است و زینت حرام است، پس نگاه کردن در آئینه حرام است.
درحالی که نگاه کردن زینت نیست و اگر در روایات آمده
للزینة، یعنی «للنظر الی المرآة للزینة» و
این آئینه ابزار میشود و نباید اشکال داشته باشد. آنچه
اشکال دارد اینست که آئینه را در مقابلش بگیرد و سرمه بکشد
برای زینت و یا مثلاً لبهایش را درست کند برای
زینت. و اما فقط نگاه کردن در آئینه که در مناسکها نوشته اشکال دارد،
باید بگوییم طوری نیست. مثلاً آقا یا خانم در
ماشین نشسته و آئینه در جلوی اوست و این به آئینه
نگاه میکند، ولی نه احتیاج دارد و نه میخواهد خودش را
درست کند. ظاهراً باید بگوییم طوری نیست برای
اینکه دلیل نداریم. حال برای دلیلی که هست
روایتی را میخوانیم و ببینیم چقدر دلالت
دارد.
روایت 3 از باب 34 از ابواب تروک
احرام:
صحیحه حَمَّادِ عَنْ أَبِي
عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَالَ لَا تَنْظُرْفِي الْمِرْآةِ وَ أَنْتَ
مُحْرِمٌ لِأَنَّهُ مِنَ الزِّينَةِ.
فقها روی همین فتوا دادند
و الان هم در مناسکها هست که نگاه کردن در آئینه حرام است. آنچه حرام است،
اینست که در آئینه نگاه کند و سرمه بکشد و این حرام است و اما
برمیگردد به اینکه «لاتَنظُر فی المرآة لانّ به یتزیّن»، اما روایت دارد «لَا
تَنْظُرْ فِي الْمِرْآةِ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ
لِأَنَّهُ مِنَ الزِّينَةِ»
یعنی این نظر زینت است ولی نظر در آئینه که
زینت نیست. لذا باید بگوییم معنای «لانّه
زینة» اینست که ابزار برای زینت است و آن زینت حرام
است، لذا نمیشود گفت که نگاه کردن به آئینه حرام است. این نگاه
به آئینه میکند و سرمه هم در چشم میکند و اگر کفاره داشته
باشد، یک کفاره بیشتر نباید بدهد و اگر حرام هم باشد، یک
حرام بیشتر نیست. اگر اینطور باشد، مطلب آسان میشود و
اینکه نگاه کردن حاجیها در آئینه اشکال ندارد. مثلاً در هتل
اینکه وامیدارد آئینهها را بردارند و یا وارونه بگذارند
که ما نگاه در آئینه نکنیم، باید بگوییم نگاه در
آئینه اشکال ندارد مگر نگاه کردن در آئینه برای تزیّن
باشد و آنگاه تزیّن حرام است و لذا صفت به حال متعلق موصوف است و گفتند
«لاتَنظر فی المرآة» برای اینکه به واسطه نظر کردن میخواهی
زینت کنی و آن زینت حرام است. لذا همه اینها به خاطر
اینست که چون آن آئینه ابزار برای زینت است، فرمودند
«لاتنظر» و آنگاه میشود صفت به حال متعلق موصوف و به جای اینکه
بگویند زینت نکن، میگویند به آئینه نگاه نکن.
بنابراین اگر اینطور باشد که این نمیخواهد زینت
کند و مثلاً در هتل یا در آسانسور آئینه هست و چشمش میافتد و
یا مثلاً حسابی نگاه کند اما نمیخواهد زینت کند. اما عرض
مرا نفرمودند و معمولاً همینطور که الان روحانیان کاروان منع میکنند
از اینکه در اطاق حاجی آئینه باشد یا در ماشینها
آئینه باشد و میگویند خود مستقل است. همینطور که مرحوم
محقق هم در اینجا «النظر فی المرآة» را یک امر مستقل گرفتند و
زینت را نیز یک امر مستقل گرفتند و اکتحال را هم یک امر
مستقل گرفتند اما قبول نکردند. اما این ده یا بیست موردی
که مرحوم محقق فرمودند و من جمله «النظر فی المرآة» به نحو استقلال فرمودند،
اما ظاهراً درست نیست.
روایت اینست:
روایت 3 از باب 34 از ابواب تروک
احرام:
لَا تَنْظُرْفِي الْمِرْآةِ وَ أَنْتَ
مُحْرِمٌ لِأَنَّهُ مِنَ الزِّينَةِ.
میگویم این «لانّه
من الزّینة» علت است و مخصص معمّم است و هرکجا که ابزار برای
زینت باشد، حرام است و هرکجا ابزار برای زینت نباشد، طوری
نیست. اگر نگاه کردن هم زینت باشد، مثل سرمه کشیدن در چشم زینت
میشود و یا مالیدن کِرِم زینت میشود. مثلاً در
جمع و جور کردن، مثل نگاه کردن پیغمبر به آئینه برای
اینکه عمامه خود را صاف و مرتب کند که مشکل است که انسان بگوید
زینت است اما اگر شما بگویید. و اما اینکه در
ماشینی نشسته و یا در آسانسور ایستاده و در آئینه
نگاه میکند و به او بگویند این حرام است و کفاره دارد، انصافاً
مشکل است و نمیتوان گفت.
گفتند هفتم از تروک احرام، لبس
الخفین و یا لبس الجورب است. گفتند برای اینکه روی
پا باید پیدا باشد و اگر کفش بپوشد روی پا پیدا
نیست، لذا کفاره دارد یا حرام است.
جوراب و کفش و غیره اگر
ضرورتی در کار باشد، مسلّماً طوری نیست و روایت هم
میگوید طوری نیست. مثلاً کفش او را بردند و الان پابرهنه
است و یک جفت کفش پیدا میکند و میپوشد و یا اگر
بخواهد روی پایش پیدا باشد، سرما و گرما میخورد و
این هم مریض است، مسلّماً این هم طوری نیست. اما
اینکه الان در مناسکها هست و روحانی کاروان هم امر میکند، اینکه
باید روی پا پیدا باشد. این را نیز یکی
از جمله محرمات گرفتند و لذا اگر جوراب را گفته برای همین است و اگر
خف را هم گفته، برای همین است، و اما میگوید نعلین
طوری نیست و ظاهراً نعلین ما غیر از دمپائیهای
عربهاست. عربها به چیزی که روی پا پیداست، نعلین
میگویند. یعنی یک بندی دارد و آن بند موجب
میشود که در پا نگاه داشته باشد، حال بند به گونهای باشد که عرفاً
روی پا پیدا باشد و معمولاً آقایان گفتند طوری نیست
برای اینکه روی پا عرفاً پیداست.
روایت 2 از باب 51 از تروک احرام:
صحیحه عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ وَ أَيُّ مُحْرِمٍ هَلَكَتْ نَعْلَاهُ فَلَمْ يَكُنْ
لَهُ نَعْلَانِ فَلَهُ أَنْ يَلْبَسَ الْخُفَّيْنِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَى ذَلِكَ وَ
الْجَوْرَبَيْنِ يَلْبَسُهُمَا إِذَا اضْطُرَّ إِلَى لُبْسِهِمَا.
گفتم معنای نعلین
یعنی دمپائی و حال به عنوان مثال دمپائیهای
کسی را بردند، آیا میتواند کفشهایش را بپوشد یا
نه؟!
فرمودند اگر مضطر باشد طوری
نیست و اگر مضطر نیست، نمیتواند.
حال راجع به مضطر، روایت
میگوید اگر مضطر نیستی، نمیتوانی و راجع به
نعلین هم فرض کرده که جائز است. الاّ اینکه سؤال میکند که دزد
برده و چیزی ندارد که بتواند پا کند و روی پایش هم
پیدا باشد. حضرت این را پذیرفتند و لذا مفروغٌ عنه گرفتند و
گفتند اگر دمپائی باشد، طوری نیست، یعنی مفروغٌ عنه
گرفتند که طوری نیست. اما اگر دمپائی نباشد، اگر اضطرار ندارد،
پای پیاده برود و روی پا پیدا باشد و اما اگر
اضطراری در کار است، حتی میتواند جوراب هم بپوشد چه رسد به
اینکه کفش بپوشد.
دلالت روایت خیلی
خوب است اما این دمپائیها باید یک بند داشته باشد و به
گونهای باشد که «یصدق انّه یُظهر رِجله» یا ظاهر
القدمیه باشد. اما اگر دمپائی معمولی باشد و تقریباً نصف
پا یا دو ثلث پا پیدا و یک ثلث روی پا پوشیده باشد،
آیا میشود یا نه؟! باید بگوییم نه، و
این در مناسکها اختلافی است و اگر این حرف را بزنیم و
بگوییم روی پا صدق عرفی باید باز باشد و دقت
عقلی لازم نیست و این صدق عرفی، هرکجا عرف میگوید
رو پا پیداست، کافیست و هرکجا میگوید نه، باید
روی پا باز باشد. شاید این عرض من بتواند جمع بین
روایات کند و شاید هم بزرگان و مناسکها مرادشان همین عرض من
باشد.
صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد