درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر کسی قبل از اتمام عمره عمرده، برای حج تمتَع محرم شود، آیا حجّش باطل است؟

میلاد پربرکت امام نهم، امام جواد «سلام‌الله‌علیه» را به همه شما تبریک می‌گویم و از طرف همه شما این میلاد پربرکت را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر «روحنا فداه» تبریک می‌گویم و از طرف همه شما از حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌خواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و انشاء الله با لطف حضرت زهرا از جلسه بیرون رویم و ثواب این مباحثه امروز ما که از نظر روایات اهل بیت بالاترین ثوابهاست، انشاء الله ملائکه هم آمدند و بالهای خود را فرش برای شما کردند، ثواب این جلسه برای امام نهم «سلام‌الله‌علیه» باشد و امیدوارم به لطفشان این هدیه را قبول بفرمایند.
بحث ما که در جلسه قبل عرض کردم، بحث مشکلی است و اینست که اگر کسی تقصیر را در عمره تمتع فراموش کند. مثلاً محرم به احرام تمتع شد و طواف و سعی را به جا آورد و باید تقصیر کند تا بعد محرم شود به احرام حج، اما این تقصیر را فراموش کرد و بعد از سعی صفا و مروه رفت و خیال کرد که تمام شده است. بعد مُحرم شد به احرام حج، حال یا بعد از احرام و یا در عرفات یا در جاهای دیگر در حال احرام به حج، یادش آمد که تقصیر در عمره را انجام نداده است. بعضی گفتند حجش باطل است برای اینکه عمره بدون تقصیر عمره نیست و حج نیز تا اینکه عمره تمام نشود، حج تمتع نیست و نمی‌تواند احرام حج درست باشد، پس هم عمره باطل است و هم حج باطل است. بعضی مثل مرحوم شهیدین، شهید اول و شهید دوم، فرمودند حج باطل است. برمی‌گردد تقصیرش را به جا می‌آورد و بعد هم دوباره محرم می‌شود به احرام حج و حج را به جا می‌آورد. مگر اینکه وقت احرام به حج گذشته باشد. بعضی هم گفتند عمره باطل نیست بلکه حج باطل است و بعضی گفتند حج صحیح است اما حج اِفراد است و حج تمتع نیست. لذا اقوال مختلفه‌ای در مسئله دیده می‌شود و مشهور در میان أصحاب اینست که این حج، حج اِفراد می‌شود و آن عمره باطل است و قابل برگشت هم نیست. هذا کلّ اگر کسی عمداً این کار را بکند و اما اگر کسی از روی جهل و نسیان و عذر این کار را بکند، مسلّم پیش اصحاب است که تقصیر برایش واجب نیست برای اینکه تقصیر آنجا واجب است که بداند و اما اگر نداند، اصلاً تقصیر لازم نیست و شرط ذکری است، که در باب حج اسم اینها را رُکن گذاشتند. اگر عمداً نیاورد عمره باطل است و اگر سهوا و جهلاً یا عذراً نیاورد، عمره‌اش درست است و اصلاً عمره‌ایست که تقصیر لازم ندارد. حال دو روایت در مسئله هست که این دو روایت را می‌خوانیم تا ببینیم که چه باید گفت.

روایت 5 از باب 54 از ابواب احرام:
صحیحه ابی بصیر عن أبي عبد الله (عليه السلام): المتمتع إذا طاف وسعى ثم لبّى قبل أن يقصّر فليس له أن يقصّر، و ليس له متعة.[1]
گفتند عمره‌اش هیچ و اگر بخواهد برگردد و تقصیر به جا آورد، نمی‌شود اما حجش درست است. اینکه برگردد و تقصیرش را به جا آورد و دوباره محرم به احرام شود، نه، یعنی حج او حج اِفراد می‌شود. یعنی آنچه به جا آورده، هیچ  و الان حج را به جا می‌آورد و بعد از اینکه حج را به جا آورد، عمره را به جا می‌آورد و عمره مفرده می‌شود. باید بگوییم کافی از حجش نیست مگر اینکه سال دومش باشد و یا مستطیع نبوده و یا اهل مکه بوده، آنگاه حج اِفرادش درست است و الاّ اگر از راه دور آمده و مستطیع هم بوده و حج اولش است، این حج اِفراد جای حج تمتع را نمی‌گیرد.
روایت 4 از باب 54 از ابواب احرام:
صحیحه محمد بن سنان سألته عن رجل متمتع طاف ثم أهلّ للحج قبل أن يقصّر، قال: بطلت متعته هي حجّة مبتولة. [2]
البته اینکه من صحیحه نوشتم، خیلیها محمد بن سنان را قبول ندارند و جداً او را رد کردند، اما خیلیها نه فقط توثیقش کردند بلکه جلالتی برایش درست کردند و مرحوم کلینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» لاأقل در بیش از صد جا این محمد بن سنان را در سندش آورده، لذا من نوشتم صحیحه محمد بن سنان.
لذا مشهور هم طبق این دو روایت فتوا دادند و گفتند آن عمره هیچ، و حجش درست است اما حجی که قبل از آن عمره نباشد، حج نیست بلکه حج اِفراد است، که گفتم اگر این مستطیع باشد، باید بعد حج را به جا آورد اما علی کل حالٍ الان این حج درست است و حج را به جا می‌آورد و بعد هم عمره را اضافه به آن می‌کند و آن عمره یک حج برایش درست می‌کند به نام حج اِفراد. اگر مستطیع نباشد، حجش درست است و اگر مستطیع هم باشد، حجش درست است و کافی از حج تمتّعش نیست.
اما مرحوم شهید اول و شهید دوم گفتند قاعده اقتضاء می‌کند جبران تقصیر را. برمی‌گردد تقصیر می‌کند و عمره تمتعش درست می‌شود و بعد محرم می‌شود به احرام حج و حج را به جا می‌آورد و این حج تمتع می‌شود. این نیز قول مرحوم شهید اول و قول مرحوم شهید دوم است و طبق قاعده است. قاعده نیز همین را اقتضاء می‌کند. قاعده اقتضاء می‌کند که نمی‌شود افعال احرامی در افعال احرامی وارد شود و این آقا یا خانمی که الان به عرفات رفته مثل اینست که به عرفات نرفته باشد. برای اینکه عمره‌اش ناقص مانده است. باید برگردد و تقصیر کند و محرم شود به احرام حج و بعد به عرفات رود. بعد صحبت می‌کنیم که عرفات دو سه وقت دارد. یک وقت اختیاری که قبل از غروب است و یک وقت اضطراری که شب است و یک وقت اضطرای دیگر که نتوانسته اما توانسته مشعر را درک کند، گفتند باز حجش درست است.
حال اینطور می‌شود که اگر بتواند تقصیر را به جا بیاورد و دوباره محرم شود به احرام حج، آنگاه عمره و حج او درست است و حج تمتع هم هست. بله یک مسئله باقی مانده که شهید نفرموده و به وضوح باقی گذاشته و اینست که اگر نتواند جبران کند، چه می‌شود! یعنی عمره را به جا آورد و اما تقصیر نکرده و باید برگردد و تقصیر کند و این برگشت و تقصیر کرد و وقت حج او گذشته است. باید محرم شود به احرام حج و به عرفات رود اما نمی‌تواند و خواه ناخواه باید بگویید حج او باطل است و مشهور گفتند حج صحیح است و مرحوم شهید اول و دوم فرمودند حج باطل است. و اما احرامش را می‌تواند جبران کند. اصلاً کسی که محرم شود به احرام و یا محرم شود به حج، تقصیرش فوری نیست بلکه یک سال دیگر هم می‌تواند تقصیر کند و در وقتی تقصیر کرد از عمره بیرون می‌آید و در وقتی که قربانی کرد، از عمره بیرون می‌آید. لذا این نیز همینطور است و عمره را به جا آورده و تقصیرش باقیست و الان تقصیرش را به جا می‌آورد و عمره درست است و حجش را اگر بتواند جبران کند، درست است و حج تمتع می‌شود و اگر نتواند جبران کند، حجش باطل است.
شاید مرحوم شهید بفرمایند اگر بتواند جبران کند و اگر نتواند جبران کند، اصلاً وقت تقصیر گذشته است. درحالی که عمدی بوده، برمی‌گردد به اینکه این معذور است که برگردد و تقصیر کند و چون معذور است، عمره‌اش درست است و می‌تواند محرم شود به عرفات رود.
بعضی از بزرگان مثل صاحب جواهر فرموده و تقویت کرده است که مرحوم شهید فرموده عمره صحیح است و حج باطل است و بعضیها برعکس گفتند عمره صحیح است و حج صحیح است و صحت عمره به خاطر اینکه گفتند تقصیر جزء حج نیست؛ چه در عمره و چه در حج.
مثلاً در باب عمره مفرده گفته اصل عمره مفرده اینست که محرم شود به احرام عمره و برای طواف می‌آید و بعد طواف سعی بین صفا و مروه و تمام می‌شود. به عنوان مثال در آنجا که عمر مفرده باشد و طواف نساء داشته باشد، گفته طواف نساء به جا نیاورد. پس عمره او درست است اما این تقصیر نکرده و طواف نساء به جا نیاورده، حتی مثلاً تقصیر هم کرده و طواف نساء به جا نیاورده، گفتند ضرر به عمره نمی‌زند و عمره او درست است. البته زن برایش حرام است و یا اگر زن باشد، شوهرش برایش حرام است، در وقتی که این طواف را به جا آورد، ولو سال آینده باشد و یا دوباره برود و یا نائب بگیرد، وقتی طواف نساء را به جا آورد، عمره یا حجش تمام است. وقتی برای او تقصیر کردند، عمره‌اش تمام است و وقتی طواف نساء را برای او به جا آوردند، حج تمتع او تمام است. گفتند طواف نساء و تقصیر و حتی ذبح، مُخرج هستند و جزء عمره و جزء حج نیستند. اگر اینطور باشد، گفته این عمره را به جا آورده و الان که عمره را به جا آورده، بنابراین حج را نیز به جا می‌آورد، مثل کسی که نسیان کرده باشد. اصلاً تقصیر جزء حج نیست و شرط ذکری است و شرط واقعی نیست.
اگر ما باشیم و قاعده و قطع نظر از این دو روایت، درصورتی که دو روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و اینکه فقها نتوانستند و گیرند که طبق آنها فتوا دهند، به خاطر همین حرفهاست و به خاطر اینکه باید یک تعبد حسابی را بپذیرند و الاّ قاعده اقتضاء می‌کند که اگر تقصیر نکرده باشد، برمی‌گردد و تقصیر می‌کند و هیچ وجهی ندارد که عمره باطل باشد. آنگاه راجع به حج اگر بتواند حج را اضافه می‌کند و اگر نتواند، عمره مفرده می‌شود و حج مفرده و حج مبتول نمی‌شود. و روایت می‌فرماید عمره باطل است و حج او صحیح است اما حج اِفراد است. لذا اینکه مرحوم شهید اول و شهید دوم جرئت کردند خلاف روایت بگویند، شاید در ذهن مبارکشان اینست که این روایتها خلاف قاعده است و قاعده اقتضاء می‌کند که بگوییم عمره درست است و عمره مفرده می‌شود. اگر هم بتواند حج را به آن ضمیمه کند، حج تمتع می‌شود، و وجهی برای فساد عمره نداریم. بله، ممکن است وجهی برای فساد حج درست کنیم اما برای فساد عمره ظاهراً وجهی نداریم.
ولی علی کل حالٍ همینطور که مشهور است، دست برداشتن از دو روایت خیلی مشکل است. هم روایت صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است.
روایتها اینست:
صحیحه ابی بصیر عن أبي عبد الله (عليه السلام): المتمتع إذا طاف وسعى ثم لبّى قبل أن يقصر فليس له أن يقصّر، و ليس له متعة.
صحیحه محمد بن سنان سألته عن رجل متمتّع طاف ثم أهلّ للحج قبل أن يقصّر، قال: بطلت متعته هي حجّة مبتولة أی مفرده.
دلالت هر دو روایت خوبست. اما بینی و بین الله قاعده اقتضاء می‌کند عمره باطل نشود. برای اینکه این یک وقتی برمی‌گردد و تقصیر می‌کند و وقتی تقصیر کرد، عمره‌اش تمام است و اگر توانست حج را ضمیمه کند، حج او هم صحیح است و اگر نمی‌تواند و در روایتها هم فرض کرده که نمی‌تواند، فرموده هیچ و اما اگر بخواهیم بگوییم عمره باطل و حج صحیح است درحالی که برای این حج نیت حج تمتع کرده، می‌گوییم حج او حج اِفراد است که در روایت اینطور بود که «و هی حجة مبتولة» یعنی حج مفرده.
بله مشهور طبق دو روایت فتوا دادند. اما این را بدانید که یک تعبد حسابی باید قائل شویم تا ما هم از زمره مشهورین شویم.
هذه کلّه فی العمد، که این کم پیدا می‌شود و همه این حرفها برای آنجاست که عمداً تقصیر نکرده باشد و مثلاً از تقصیر بدش آمده و اما اگر سهواً تقصیر نکرد، مشهور و غیر مشهور و مسلّم میان اصحاب فرمودند حج تمتع او درست است و این تقصیر به جا نیاورده و تقصیر شرط ذکری نیست و رکن هم نیست و اگر عمداً نیاورد، عمره باطل است و اما اگر سهلا و جهلا یا نسیانا یا عذراً نیاورد، اصلاً تقصیر جزء نیست. خیلیها هم می‌گویند اصلاً روی قاعده هم تقصیر و ذبح و طواف نساء و غیره خارج از حج است. اگر تقصیر و ذبح گفتیم به خاطر اینست که این مُخرج است. این در حال احرام است و خیلی چیزها برایش حرام است و تقصیر می‌کند تا همه چیز برایش حلال شود. حال این حرف را بزنیم یا نزنیم ولی در اینکه اگر کسی سهواً یا جهلاً یا عذراً تقصیر نکرد، حج تمتع او درست است و لازم نیست برگردد و تقصیر کند و تقصیر برای این جزء عمره مفرده نیست.
روایت 54 از احرام دلالتش خوب است.
صحیحه عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله (علیه السلام) عن رجل متمتع نسی أن یقصر حتى أحرم بالحج، قال: یستغفرالله [و لا شیء علیه و قد تمّت عمرتُه.] [3]
یادش رفت تقصیر کند و محرم به حج شد. فرمود تقصیر شرط ذکری است و مثل حمد و سوره در نماز است. اگر کسی حمد و سوره را نخواند و به رکوع رفت تمّ صلاته و استغفار کند و استغفارش مستحب است و واجب نیست. بنابراین همینطور که اگر کسی حمد و سوره را نخواند و به رکوع رفت، نمازش درست است برای حمد و سوره شرط ذکری است و اگر عمداً نیاید، نماز باطل است و اگر سهوا نیاید، طوری نیست؛ این تقصیر هم چنین است.
روایتی از عمار داریم که اصحاب به آن عمل نکردند وگفته حجش صحیح است ولی قربانی هم بکند و آنها گفتند قربانی هم لازم نیست.


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج12، ص 412، ابواب الاحرام، باب54، ح 5، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج12، ص 412، ابواب الاحرام، باب54، ح 4، ط آل البیت.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج12، ص 411، ابواب الاحرام، باب54، ح 3، ط آل البیت.