درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1- آیا لباس احرام را می توان عوض کرد؟ 2- چنانچه لباسی برا احرام نباشد

فرمودند در لباس احرام می‌تواند لباس احرام را عوض کند و لازم نیست این لباس احرام را همیشه پوشیده باشد. در موقع خواب لباس احرام را بردارد و در موقع استراحت به عنوان تجرّد بنشیند و یا لباس احرام چرکین است و نجس شده است، عوض کند و معلوم است آنچه لازم است، در آن وقتی که احرام می‌بندد و در آن وقتی که می‌خواهد تلبیه بگوید، قبل از آن لبس ثوبین باشد و با لبس ثوبین لبیک بگوید و در راه احرام را مثلاً روی زانویش بگذارد. یا همین کاری که عامه در پوشیدن لباس احرام می‌کنند. مثل همان مسئله اول و دوم که فقهاء در مناسک احتیاطهایی کردند، وقتی در کتابهای استدلالی بیایند، این احتیاطها یا دیده نمی‌شود و یا تصریح می‌شود که اینگونه احتیاطها احتیاط است و مستحب است و واجب نیست. معمولاً روایاتی هم در این مسائل هست. البته روایتها با هم نمی‌خواند، لذا فقها روایات را حمل بر استحباب و تعدد مطلوب و یا احتیاط مستحبی کردند. من جمله در مسئله ما.

روایت 1 از باب 31 از ابواب احرام:
صحیحه عن معاوية بن عمار قال: قال أبو عبدالله (عليه السلام): لا بأس بأن يغيّر المحرم ثيابه، ولكن إذا دخل مكة لبس ثوبي إحرامه اللذين أحرم فيهما، وكره أن يبيعهما. [1]
صدر مسئله همان مسئله ماست که در متون فقهیه آمده که اگر بخواهد لباس را تغییر دهد و عوض کند و یا بشوید و بعد بپوشد. اما «ولکن اذا دخل» از باب مثال و از باب احتیاط و از باب استحباب است. معلوم است وقتی در میان مردم آمد، مجرّد نباشد و شیعه‌وار احرام بپوشد. یعنی دو جامه را بپوشد و اینطور نباشد که لباس احرام را بفروشد و لباس احرام دیگری تهیه کند. هیچکدام از اینها دلالت بر وجوب ندارد. آنچه هست، صدر روایت است. اما اینکه چطور بپوشد و یا بردارد و در دست بگیرد و یا اگر چرکین است، بشوید و یا دو دست احرام برده و وقتی به مکه می‌رسد و می‌خواهد برای طواف و سعی برود، احرام را عوض کند و یا برای تبرک و تیمم نفروشد و یا بفروشد و لباس دیگری تهیه کند؛ بالاخره اینها نباشد. صدر مسئله اصل مسئله و ذیل مسئله که روایات هم زیاد است، از باب تعدّد مطلوب و از باب مثال است، لذا فقهاء فرمودند این روایتها از باب تعدّد مطلوب است و نمی‌تواند مطلقات ما را تغییر دهد. 
اصل مسئله اینست که این دو لباسی که با آن در میقات محرم می‌شود و لبیک می‌گوید، لازم نیست که همیشه بپوشد و لازم نیست با همان لباس طواف و سعی بین صفا و مروه کند و هرطور که می‌خواهد بپوشد و معلوم است که شعار تشیع باید مراعات شود.
مسئله بعدی نیز همین است اما به صورت دیگری است. در روایات داریم که اگر لباس احرام ندارد، قبای خود را وارونه عبا کند. یعنی نپوشد و دستش را در آستین نکند و این قبا وارونه شود به منزله ردا.
روایات فراوانی در این مسئله داریم.

روایت 1 از باب 44 از ابواب تروک احرام:
صحیحه حلبی عن ابى عبد الله (ع) قال: اذا اضطر المحرم إلى قباء ولم يجد ثوبا غيره فليلبسه مقلوباً. [2]
چیزی که در مسئله هست، اینست که اگر مضطر باشد، سابقاً گفتیم و بعد هم مفصل درباره‌اش صحبت می‌کنیم که با همان لباسهایش می‌تواند محرم شود. رُفع ما اضطروا الیه اصلاً اصل لبس ثوبین را می‌زند. حال این لباس احرام ندارد و مضطر هم هست، می‌تواند با همان پیراهنش و با همان قبا مُحرم شود. البته غیر قاعده اضطرار روایت هم داریم و سابقاً هم مقداری از روایاتش را خواندیم و بعد هم مفصل تکرار می‌کنم و روایاتش را می‌خوانیم، اما مرحوم صاحب وسائل در اینجا یک بابی منعقد کردند و مرحوم محقق روی آن باب فتوا دادند و خیلی مختصر از مسئله رد شدند. اینکه کسی که لباس احرام ندارد، قبایش را وارونه بپوشد. حال وارونه پوشیدن قبا آیا واجب است! درحالی که می‌تواند قبا نپوشد و یا درحالی که می‌تواند در حال اضطرار قبا بپوشد. برای اینکه سابقاً روایات فراوانی داشتیم که اگر لباس احرام ندارد، با همان لباسهایش محرم شود و احرامش درست است. پس این «فلیلبسه مقلوباً» باید حمل بر استحباب شود. این هم باید مراعات شود. در روایت دو روز قبل حضرت ولی عصر «روحی فداه» فرمودند متعارف را مراعات کنید و انگشت نما در میان مردم نباشد. حال کسی لباس احرام ندارد و قبایش را وارونه می‌پوشد و به میان مردم می‌آید و عوام و خواص هم به او نگاه می‌کنند، پس باید این هم مراعات شود که برای او لباس شهرت نشود و الاّ اصلاً باید نباشد. چنانچه در همین باب 44 روایات دیگری هم هست که اگر کفشی که روی پایش پیدا باشد، ندارد، بندهای کفش را ببرد و یا اگر لباس احرام ندارد، پیراهنش را بشکافد و آن را لباس احرام کند و یا عبا کند و یا شلوارش را پاره کند و لنگ کند. این روایتها هست اما اگر چیزی بگوییم، هم روایتها با آن منافات ندارد و هم مسئله را حل می‌کند و ای کاش مرحوم محقق همینطور که من عرض می‌کنم فرموده بودند و این دردسرها را درست نکرده بودند و آن هم اینست که سابقاً به ما یاد دادند که اگر کسی لباس احرام ندارد، لبس ثوبین برایش واجب نیست و می‌تواند در پیراهن یا در عبا یا در قبایش محرم شود. علاوه بر اینکه قاعده اضطرار «رُفع ما اضطروا الیه» می‌گوید که این کار می‌شود، این روایات باب 44 هم هست و طبق صحبت قبلی هم مسلم پیش اصحاب است که ثوبین برای کسی است که قدرت داشته باشد و اما اگر مثلاً لباس احرامش گم شد و یا از اول لباس احرام ندارد و نمی‌تواند تهیه کند، روایتها به ما می‌گفت با همین لباسها محرم شود و اشکالی هم ندارد. آن روایتها می‌گفت اشکال ندارد و این روایتی که گفته قبا را وارونه بپوشد و یا پائینش بالا و بالایش پائین باشد و یا پیراهنش را پاره کند و یا شلوارش را پاره کند و لنگ کند و کفشهایش را پاره کند تا روی پا پیدا شود؛باید بگوییم همه اینها مستحب است به شرط اینکه ضرری برایش نداشته باشد و به شرط اینکه لباس شهرت نباشد. و علی کل حالٍ به شرط اینکه بتواند به طور متعارف به این استحباب عمل کند. اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم محقق روی این مسئله فرمودند و صاحب جواهر هم خیلی مفصل در این باره هم درباره قبا و هم درباره پیراهن و هم درباره شلوار و هم درباره کفش و پاره کرده و یا وارونه پوشیدن و امثال اینها مفصل صحبت کردند، بدون اینکه عرض مرا بفرمایند. مفصل صحبت کردند، مثل اینکه اگر لباس نداشته باشد می‌تواند با همان قبا یا پیراهنش محرم شود به شرط اینکه وارونه بپوشد و بالای پیراهن پائین باشد و برعکس، انگاه این می‌تواند محرم شود. اگر جواهر را مطالعه کرده باشید، چند روز قبل صاحب جواهر به ما یاد دادند که اگر نداری با همان لباسها محرم شو و اگر نداری و اشکالی برایت ندارد، پیراهنت را درآور و مجدداً محرم شو و اگر نداری رُفع ما اضطروا الیه به تو می‌گوید هرطور که رفع اضطرار تو شود، درست است. این را مباحثه کردیم و تقریباً یک نحو تسلّم در میان اصحاب شد و روایاتی هم داشتیم و مسئله تمام شد. حال در اینجا تازه مرحوم صاحب وسائل یک باب باز کرده درباره پاره کردن پیراهن و کفش و وارونه پوشیدن قبا و امثال اینها و در هفت هشت روایت در این باره‌ها صحبت کرده است. خوب اگر اضطرار است، پس اینها برای چیست و اگر اضطرار نیست، پس هیچ اشکال ندارد که قبای خود را عبا کند و آستینهایش را ببرد و از آن یک قطعه لباس درآورد و یا آستینهای پیراهنش را ببُرد و وسطش را بشکافد و یک قطعه لباس شود و یا مثلاً بالای شلوارش را دربیاورد و بالاخره یک تکه لباس کند و آن لباس را مثل لنگ به خودش بگیرد. همه این کارها می‌شود اما سابقاً گفتند وقتی که لباس احرام به طور متعارف نداری، پس از تو ساقط است و لباس احرام لازم نیست.
اصل مسئله معلوم است و اینست که باب 44 و این گفتار صاحب جواهر به این مفصلی، همه در آنجاست که بتواند این کار را بکند و صورت اضطرار باشد. یعنی لباس احرام نداشته باشد و نوبت دوم برسد به قبایش و قبا را وارونه کند برای اینکه پاره نکند و این یک نحو استحباب می‌شود. اما همین که الان می‌خواهیم استحباب درست کنیم، باید بگوییم این اگر دو یا سه قبا داشته باشد و بتواند یک پارچه از این قبا درآورد، پس آن پارچه را درست کند و بپوشد و احرامش درست می‌شود و اگر مضطر است و نمی‌تواند، پس با همان قبا یا پیراهن می‌تواند محرم شود. ولی این جمله که عرض کردم باید مراعات کنیم، اینکه باید بفهمانیم که نمی‌شود لباس شهرت باشد و اگر لباس شهرت شود، حرام است و احرام در لباسی که حرام است، جایز نیست.
خلاصه این مسئله آخر ما اینست که سابقاً فرمودند و بعد هم می‌فرمایند و اینکه اگر کسی لباس احرام ندارد و مجبور است، در همان لباسها محرم می‌شود و لبس ثوبین واجب نیست. آنگاه این روایات باب 44 را باید حمل بر استحباب کنیم و چیزهایی هم از خودمان روی آن بگذاریم. حمل بر استحباب کنیم، در آنجا که لباس شهرت نباشد و یا آنجا که نشود پاره کرد و لباس احرام درست کرد، و الاّ اگر بشود، قبا را پاره می‌کند و یک دست احرام می‌کند یکی به نام لنگ و یکی به نام عبا. یکی هم اگر بناست که لباس مقلوب بپوشیم و پیراهن را درآوریم و وارونه بپوشیم و یا شلوار را وارونه بپوشیم و یا کفشها را پاره کنیم و در میان مردم یک نحو لباس شهرت شود، مسلّماً این روایتها شامل او نخواهدشد.
مثلاً شخصی لباسش را گم کرده است، حال اگر ما باشیم، قطع نظر از روایتها و قطع نظر از گفتار صاحب جواهر می‌گوییم با همین لباسهایت محرم شو و درست است. قطع نظر از رُفع ما اضطروا الیه، روایات فراوانی داریم که فرمود اگر لباس احرام نداری، در همان لباسهای خودت محرم شو. یعنی هم مسئله اختیار را فرمودند و هم مسئله اضطرارش را فرمودند و مسئله تمام شد.
حال در اینجا گفتند در صورت اضطرار قبایش را وارونه بپوشد. اگر این روایت را نداشتیم هیچکس به ذهنش نمی‌آید که در صورت اضطرار قبا را وارونه بپوش یا عبا شود. برای اینکه رُفع ما اضطروا الیه می‌گفت الان که لباس ندارم، با همین لباسهایی که پوشیدم محرم می‌شود و یا الان که لباس ندارم روایت داریم که اگر ضرورت در کار باشد، با همان لباسهایت محرم شو و لبس ثوبین از تو ساقط می‌شود. اگر این روایات باب 44 نبود و اما الان روایات باب 44 و صحبت مفصل صاحب جواهر بر اینکه اگر کفشی نداری که رویش باز باشد، پس کفش را پاره کند. یا اگر لباس احرام نداری، پیراهن را پاره کن و یا وارونه بپوش. اگر لباس احرام نداری، قبایت را وارونه بپوش، به طوری که صدق لبس نکند و صدق عبا باشد. لذا اگر این روایتها را با آن روایتها جمع کنیم، باید یک چیز بگوییم که همه این روایتها حمل بر استحباب می‌شود. البته در آنجا که ضرر معتنابه نباشد و الاّ قاعده «لاضرر و لا ضرار» آن را می‌زند و آنجا که اضطرار نباشد و الاّ این نیست که بخواهد قبا را بپوشد و الان وارونه کند و یا بخواهد پاره کند، یکی هم اینکه لباس شهرت نباشد. لذا روایات باب 44 را حمل بر استحباب کنید.
این خلاصه حرف است و در اینجا باید مرحوم صاحب جواهر بیش از اینها تحقیق کرده باشند، اما خیلی سرسری از بحث گذشتند و این حرفها من هم در جواهر دیده نمی‌شود.
بعد از آن مرحوم محقق می‌فرمایند «فی احکام الاحرام». یعنی از آن وقت تا الان همه مسائل ما راجع به احکام احرام بود و ایشان دوباره می‌فرمایند «فی احکام الاحرام» و چند مسئله در اینجا متعرض می‌شوند.
مسئله اول که مسئله اولش آسان است و آخرش مشکل می‌شود. اول اینست که وقت انسان مُحرم شد، تا افعال این احرام را به جا نیاورده باشد، نمی‌تواند افعال احرام دیگر را جزء این احرام کند. مثلاً کسی محرم شده به احرام عمره تمتع و در وسط عمره، محرم شود به احرام حج؛ معلوم است که هنوز آن احرام تمام نشده اگر بخواهد مُحرم به احرام حج شود، جایز نیست. تا اینجا مسئله حرف ندارد و مسئله تقریباً ضروری است و اما مسئله حرف دار که قدری از آن را الان می‌گوییم و بعد شما روی آن مطالعه و فکر کنید تا از شما استفاده کنیم، اینجاست که اگر کسی محرم شد به عمره تمتع و اما عمداً تقصیر نکرد؛ حال این در حال احرام است. البته عمره تمتع را به جا آورده یعنی از میقات محرم شده و طواف کرده و سعی بین صفا و مروه کرده و باید تقصیر کند اما تقصیر نکرد. مثلاً روی ترویه مُحرم شد به احرام حج، آیا این حج درست است؟ آیا آن احرام درست است؟! آیا حج باطل است؟! بالاخره اقوال مختلفی در مسئله هست.
اگر ما باشیم و قاعده، قطع نظر از روایتها و این حرفها، باید بگوییم این تقصیر نکرده و باید تقصیر کند و بعد از اینکه تقصیر کرد، عمره تمتع او درست شد و آنگاه دوباره به خانه خدا یا جای دیگر رود و مُحرم شود به احرام حج و به عرفات رود. آنگاه هم عمره درست است و هم حج درست است. مرحوم شهید اول و مرحوم شهید دوم در لمعه و شرح لمعه روی این فتوا دادند. مرحوم شهید اول در دروس و مرحوم شهید ثانی در مسالک روی این عرض من فتوا دادند و موافق با قاعده هم هست و اشکال هم ندارد. اما مشهور گفتند این عمره باطل است. این نمی‌تواند تقصیر کند و گفتند این حج اِفراد شود. برای اینکه فرق حج اِفراد و تمتع اینست که در حج اِفراد اول باید محرم شود به احرام حج و حج را به جا آورد و بعد عمره مفرده به جا آورد. مشهور این را گفتند و تمسک کردند به دو روایت که روایتها صحیح السند و ظاهرالدلاله است، اما اینطور که من عرض کردم، روایتها خلاف قاعده می‌شود. حال اگر حرف شهیدین را بگوییم، موافق با قاعده و مخالف با روایت است و اگر حرف مشهور را بزنیم، موافق با روایت و مخالف با قاعده است. حال این مسئله را چطور حل کنیم؟!


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج12، ص363، ابواب الاحرام،  باب31، ح1، ط آل البیت.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج12، ص286، ابواب تروک الاحرام، باب44، ح1، ط آل البیت.