درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط لباس احرام(دوخته نبودن)

شرایطی را در لبس ثوبین فرمودند و اثبات کردن این شروط از نظر فقهی کار مشکلی است. احتیاط خوب است اما به شرط اینکه دردسر برای مردم نباشد.
شرط اولی که اختلاف عجیبی در فقه شده است، مخصوصاً در مناسکها، اینکه این دو قطعه لباس که یکی لنگ است و یکی ردا و عبا، دوخته نباشد. تا این اندازه ولو اینکه علتش را هم نفهمیم اما از نظر روایات و از نظر اقوال فقهاء مسلّم است که این عبا دوخته نباشد. مثل عباهای ما که الان به دوش ماست و دوخته است، نباشد. یا آن لنگ مثل شلوار نباشد. در روایتی هست که قیچی و سوزن در آن برده نشده باشد. تا این اندازه که یک قدر متیقّنی در کلمات فقها آمده و در مناسکها آمده و در روایات اهل بیت آمده، بفرمایید یک چیز مسلّم است اما آیا دکمه داشته باشد یا نه؟!
اگر چند دکمه به آن لنگ و یا به آن عبا باشد، آیا می‌شود یا نه؟!
یا اینکه گره می‌زند، آیا باید گره نخورد، همینطور که بعضی از مناسک احتیاط می‌کنند و روحانیون کاروان یاد می‌دهند که باید گره نخورد. مثلاً به گردنش گره بزند یا کش در آن لنگ بکند، گفتند این کار نمی‌شود، و بالاخره این خصوصیاتی که در مناسکها آمده و یا در بعضی از روایات و کلمات فقها آمده، درست کردن اینها و شرط بودن اینها کار مشکلی است. مگر اینکه کسی احتیاط کند. گفتم به شرط اینکه دردسر برای مردم نباشد، اما اینکه دستور دهند که این لنگ را گره نزن و روی هم بینداز و سنجاق کاری و دکمه کاری نکن، اثبات کردنش مشکل است. اصل هم اقتضاء می‌کند جواز را. آنچه می‌خواهیم دو قطعه لباس است که صدق کند یکی روی شانه او افتاده یعنی عبا و یکی هم اینکه عورتین او پوشیده است، اما باید پیراهن و شلوار نباشد بلکه دو قطعه لباس باشد، یکی به منزله عبا و یکی به منزله لنگ. اما اگر در این خصوصیات شک کنیم که آیا دکمه داشه باشد یا نه، اصالة الجواز است. یا اگر شک کنیم که گره بزنیم یا نه، اصالة الجواز است و اگر شک کنیم که سنجاق در این دو لباس به کار برده شود یا نه، باز اصالة الجواز است؛ و در تمام این خصوصیاتی که در مناسکها آمده، اصل اقتضاء می‌کند جواز را. احتیاط اقتضاء می‌کند هرچه شک کردیم، نباشد اما احتیاط مستحبی و نه احتیاط تحمیلی. احتیاطی که موجب عُسر شود و اصلاً موجب زمزمه در میان مردم شود، نمی‌دانم این احتیاطها تا چه اندازه درست است و قاعده اینست که هرکجا شک کردیم، اقتضا می‌کند جایز باشد.
در میان این روایتها یک روایتی از حضرت ولی عصر «روحی فداه» هست که مرحوم طبرسی در احتجاج روایت را نقل می‌کند و روایت خیلی بامزه و خوب است و در آن روایت همین را فرموده اما در آخر کار یک قاعده کلی دست داده و فرموده است متعارف، همین طور که مردم عمل می‌کنند تو هم عمل کن. همینطور که متعارف در میان مردم است، تو هم عمل کن و خصوصیات لازم نیست.
روایت مرسل است اما استاد بزرگوار ما آقای داماد «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این مرسلها حرفی داشتند و می‌فرمودند این مرسلها مثل مستندات است. مثلاً روایتی که اصل برای تشیع و اصل در ولایت فقیه است «فارجعوا الی رواة حدیثنا. فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله»،  روایت از نظر دلالت خیلی بالاست برای اینکه مجتهد جامع الشرایط در همه جیز جای آن نشسته است. و معمولاً هم خدشه در دلالت روایت نکردند اما معمولاً در سند روایت خدشه کردند و گفتند کلینی از برادرش نقل می‌کند و برادر مرحوم کلینی توثیق نشده بنابراین روایت ضعیف السند است. آقای داماد می‌فرمودند این روایتها را نمی‌توان گفت ضعیف السند برای اینکه از اسرار شیعه است و چطور می‌شود گفت مرحوم کلینی اطمینان به برادرش نداشته و یک روایت ضعیفی نقل کرده است، و این از مقام شامخ کلینی دور است که یکی از اسرار شیعه را از کسی نقل کند که مورد تایید نباشد. این انصافاً حرف خوبیست و حرف قابل تحقیق است مانند خود آقای داماد «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»؛ و مرحوم آقای داماد معمولاً این روایتها را به جای صحیحه السند می‌گفتند و می‌فرمودند مصححه. مرحوم طبرسی هم از علمای بزرگ است و این احتجاج هم انصافاً کتاب خوبیست. کتاب روایی است و علت احکام در آنجا زیاد است و اسرار شیعه هم در این کتاب زیاد است و روایات را از حضرت ولی عصر «روحی فداه» نقل می‌کند و معمولاً اهل رجال گفتند روایات احتجاج ضعیف السند است یعنی مرسل است. نه اینکه اطمینان به مرحوم طبرسی نیست و نمی‌دانیم مرحوم طبرسی از که نقل می‌کند تا به امام زمان می‌رسیم، لذا روایت مرسل است و حجت نیست و آقای داماد روی اینها حرف داشتند و می‌گفتند نمی‌شود مثل مرحوم طبرسی با آن تبحر روایی و با آن شاخص بودن در میان شیعه، یک کتاب بنویسد و غالب این روایتها پیش او ضعیف السندباشند.
این حرفها در کتب اربعه نیز آمده است، لذا مرحوم کلینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در اول کافی می‌فرمایند هرچه این روایتها را در کافی آوردم، صحیح السند است.
مرحوم شیخ طوسی نیز در اول تهذیب می‌گویند هرچه روایت آوردم مورد تایید من است و مرحوم صدوق نیز در اول من لایحضر می‌گوید هرچه هست بینی و بین الله روایت است.
لذا اینطور که ما الان درست می‌کنیم که روایت صحیح و حسن و موثق و ضعیف، تازه پیدا شده و از زمان مرحوم علامه «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آمده و الان یک چیز مشهوری شده است. آن وقتها این را نمی‌گفتند بلکه می‌گفتند روایت موثق و غیر موثق. روایت موثق را نیز معنا می‌کردند و می‌گفتند آنکه مورد اعتماد اصحاب است. آن کسی که روایت را نقل می‌کند اگر مورد اعتمادش هست مثل شیخ طوسی و کلینی، این روایت صحیح السند است و در مقابل آن روایتی که معتمد علیها نباشد، لذا می‌گفتند روایت معتمد علیها و غیر معتمدٌ علیها و اسمش را روایت موثق و غیر موثق می‌گذاشتند. لذا اگر می‌گفتند انه ثقةٌ، این ثقه اصطلاحی نیست، یعنی آن راوی مسلمان نباشد یعنی شیعه نباشد اما مورد وثوق باشد، مانند نوفلی و سکونی.
حال روایت را بخوانیم و شاید خود روایت دلالت داشته باشد بر اینکه این روایت حجت است. حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» راجع به جامعه کبیره همین را می‌گفتند درحالی که سند جامعه کبیره سند خوبیست اما اگر هم سند خوب نبود، ما از دلالت زیارت جامعه پی می‌بردیم که حتماً از امام هادی «سلام‌الله‌علیه» است برای اینکه غیر از امام هیچکس نمی‌تواند اینگونه با این زبان فصیح، اسرار دقی شیعه را بیان کند و تمام اسرار شیعه در این زیارت جامعه موجود است، که مرحوم علامه مجلسی هم در زادالمعاد می‌فرمایند «اصحّ الزیارات سنداً و دلالتاً». این خلاصه حرف در سند این روایت است.
حال روایت را از نظر دلالت می‌خوانیم. روایت را طبرسی از حمیری از امام عصر «روحی  فداه» آوردند. البته حمیری خیلی بالاست و شأن و جلالت دارد و مرحوم طبرسی هم احتجاج دارد و خیلی شأن و جلالت در میان علما دارد، اما مرحوم طبرسی نمی‌تواند از حمیری روایت نقل کند، لذا روایت مرسل می‌شود.

روایت 4 از باب 53 از ابواب تروک احرام:
حضرت راجع به احرام فرمودند:
حائزٌ أن یتّزر الانسان كیف شاء إذا لم یحدث فی المئزر حدثاً بمقراضٍ ولا إبرة تخرجه به عن حد المئزر، وغرزه غرزاً ولم یعقده، ولم یشدّ بعضه ببعض. وإذا غطّى سرته وركبتیه كلاهما فإن السنة المجمع علیها بغیر خلاف تغطیة السرة والركبتین، والأحب إلینا والأفضل لكل أحد شدّه على السبیل المألوفة المعروفة للناس جمیعاً إن شاء الله.[1]
محرم می‌تواند آن لنگ را هرطور می‌خواهد ببندد، به شرط اینکه دوخته نباشد، اما اگر کش در آن باشد یا دکمه در آن باشد، می‌فرمایند شلوار نباشد و لنگ باشد و هرطور که می‌خواهد باشد. اگر بتوانیم روایت را درست کنیم و گفتیم روایت مطابق با اصل است و اگر شک کنیم که اینها شرط هست یا شرط نیست، برائت می‌گوید شرط نیست. روایت مطابق با اصل است.
اگر عرفاً لنگ نباشد، نمی‌شود و اما اگر لنگ صادق باشد ولو قیچی و سوزن در آن خورده باشد، طوری نیست و این حرف متینی است و در سنّیها هم معمولاً اینطور است و حد میزر و لنگ باید صادق باشد ولو اینکه گره کرده باشد یا دکمه داشته باشد و یا سنجاق کاری کرده باشد و بالاخره به گونه‌ای که صدمه برای او نباشد. الان برای حاجیها این لنگ خیلی صدمه دارد مخصوصاً اینکه شما می‌گویید گره هم نزنند و به راستی درحالی که این احرام خیلی ثواب داد و حتی اگر از احرام بیرون آمد، باز این احرام را داشته باشد، ثواب دارد اما حاجیها الان وقت شماری می‌کنند که از این صدمه بیرون بیایند. برای اینکه شما یک تحمیلهایی روی عبا و ردا و هم روی لنگ آنها کردید و به راستی یک زندان برای اینست که هم مواظب باشد که لنگ نیفتد و عورتش پیدا شود و از طرف دیگر هم گره نزند و سنجاق کاری نکند و کمربند نبندد و امثال اینها.
بعد حضرت می‌فرمایند: وإذا غطّى سرته وركبتیه كلاهما فإنّ السنة المجمع علیها بغیر خلاف تغطیة السرة والركبتین، والأحب إلینا والأفضل لكل أحد شده على السبیل المألوفة المعروفة للناس جمیعاً إن شاء الله.
به عبارت دیگر هرکاری که سنّیها می‌کنند، شما هم بکنید و خیلی سختگیری نداشته باشد. ببینید که مردم چطور محرم می‌شوند و شما هم همانطور محرم شوید. مثل اینکه حضرت ولی عصر «روحی فداه» هم تقیه مدارایی را مراعات کردند و هم صدمه‌هایی که از برای محرم هست، مراعات کردند و هم معنای عرفی را. اینکه عرفاً باید چیزی به نام ردا داشته باشد و چیزی هم به نام لنگ داشته باشد و صدق لنگ برای او بکند و صدق ردا برای او بکند و آنگاه هرطور که می‌خواهد باشد. متعارف در میان مردم جمیعاً، یعنی نه تنها در میان خودتان بلکه در میان سنّیها نیز همینطور باشد. ظاهراً حضرت ولی عصر «روحی فداه» هم مراعات تقیه مدارایی را کردند و هم مراعات آسان بودن از برای مُحرم و هم مراعات اینکه لنگ از لنگی درنیامده و ردا هم از ردایی در نیامده است. ردا پیراهن نشده و لنگ هم شلوار نشده است. حال مثلاً کسی در لنگ کِش کند، آیا این از لنگی بیرون آمده؟! یا برای عبای خود دکمه درست کند، آیا از عبا بیرون آمده؟! یا بخواهد مثل عباهای ما آستین داشته باشد و دوخته باشد، اینطور نه بلکه باید یک قطعه لباس باشد. اما این قطعه لباس اصلاً تغییر نکرده باشد و حتی این می‌خواهد دستهایش باز باشد و چیزی بردارد، طوری ردا را درست می‌کند که به بدن می‌چسبد، یا با کش و یا با سنجاق و یا با دکمه و یا با گره، مثلاً به گردنش گره بزند. شما می‌گویید نمی‌شود. اگر اصل را بخواهیم، می‌گوید می‌شود و اگر روایت را بخواهیم، باز می‌گوید که می‌شود. البته در روایتها اختلاف است اما همین اختلاف دال بر استحباب است برای اینکه یکی از چیزهایی که اهل درایه گفتند، اینست که روایات اگر مختلف شد، گاهی دلالت می‌کند بر تقیه و اما معمولاً گفتند این اختلاف دلالت می‌کند بر استحباب. حال اگر این حرف اهل درایه را هم نزنیم، آن حرفی که من عرض می‌کنم، یعنی اصل اقتضاء می‌کند و هرکه شک کنیم، اصل می‌گوید نه مگر اینکه عرفاً صدق نکند به ردا و میزر یعنی لنگ و الاّ در بعضی از روایات هم دارد و هم جواز و هم عدم جواز را دارد که یک لنگ بزرگی از بین دو پا می‌آورد و عورتین خود را می‌پوشاند و سر و ته آن را گره می‌زند. معمولاً در مناسک می‌گویند نمی‌شود اما اگر ما بخواهیم بگوییم این لنگ نیست، نمی‌شود. بله اگر طوری باشد که صدق عرفی نداشته باشد، خوب است که بگوییم صدق عرفی می‌خواهیم. همینطور که آقا امام زمان فرمودند: «والأحب إلینا والأفضل لكل أحد شدّه على السبیل المألوفة المعروفة»، حال اگر این روایت هم نباشد، باز خوب است برای اینکه مرحوم طبرسی از علماست و گاهی می‌گوید فتوای من اینست و اما گاهی به عنوان روایت نقل می‌کند. حال اگر بفرمایید روایت ضعیف السند است اما از این پی می‌بریم که شهرت در زمان مرحوم طبرسی چنین بوده است و می‌گفتند عرفاً کفایت می‌کند. هرچه عرف بگوید این لنگ است، کفایت می‌کند و همینطور که آقا فرمودند: «جاز أن یتزر الانسان كیف شاء إذا لم یحدث فی المئزر حدثا بمقراظ ولا إبرة یخرجه به عن حد المئزر»، یعنی از حد لنگ برود و برسد به حد شلوار و اگر این باشد، نمی‌شود. یا ردا از حد ردایی بیرون بیاید و پیراهن شود، نمی‌شود. مرادم اینجاست که اگر حرف آقای داماد را قبول نکنید و بگویید حرف آقای داماد درست نیست و روایت ضعیف السند است، ما هم می‌گوییم روایت ضعیف السند، اما مرحوم حمیری که روایت را جعل نکرده. در زمان مرحوم حمیری یا زمان مرحوم طبرسی چیزی بوده که به عنوان روایت از حضرت ولی عصر نقل می‌کنند و الاّ اگر شهرت نباشد در زمان مرحوم طبرسی در میان فقها، یک نحو خیانت می‌شود که یک روایت را مرحوم طبرسی نقل کند و به امام زمان نسبت دهد و بگوید در آن دو قطعه لباس صدق عرفی می‌خواهیم و مابقی مستحب است.
اگر این را بپسندید، حرف خوبی زدم. حال روی آن فکر کنید و ببینید که ایرادی دارید یا نه.


[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج12، ص503، ابواب تروک الاحرام، باب53، ح3، ط آل البیت.