موضوع: مستحبّات وقوف د عرفات
درباره عرفات، فقها مقدمهای
دارند به نام مستحبات در عرفات، و این مسئله را خیلی طول دادند.
برای اینکه روایات اهل بیت «سلاماللهعلیهم»
در
این مقدمه زیاد است. حتی گفتم که مرحوم صاحب وسائل، دو ثلث از
یک کتاب وسائل را اختصاص داده به نقل این روایتها. البته
روایتها مختص به عرفات نیست بلکه مختص به حج است و کمی بالاتر
مختص به مسافرت است و غریب هزار روایت در باب مسافرت هست، و از آن
هزار روایت خیلی روایت راجع به محرم شدن به احرام حج و
آمدن به منی و شب در منی ماندن و فردا آرام آرام آمدن تا بالاخره ظهر
به عرفات برسد و تا مغرب در عرفات باشد با آن دعاها که میدانید
بهترین دعاها هم دعای عرفه امام حسین «سلاماللهعلیه»
است. اما
راجع به مطلبی که در این باره صحبت نشده و اینکه این حج
یک سیر الی الله است و قبلش چه باید کرد و در مکه چه
باید بکنیم که این سیر متحقق شود و وقتی
برگشتیم این سیر من الحق الی الخلق، چه دستوری به
ما میدهد. اگر در این باره صحبت شده بود، خوب بود که یک
تهیأ برای رفتن به سوی خداست. به این میگوییم
سیر من الخلق الی الحق. و در آنجا آن اعمالی که در یک
ساعت در مشعر انسان میتواند راه صدساله را بپیماید. روز عرفات
پیش اهل دل خیلی شیرین است و خیلی
اهمیت دارد. در منی و ماندن آن دو سه روز در منی، انسان
خیلی میتواند به مقامهای بالای برسد که به آن سیر
من الحق الی الحق میگویند. همه باید خدا باشد. همه
باید نزدیکی به مقام قرب باشد و بالاخره در آن چند روز برسد به
مقامی که
﴿الَّذِينَ
يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ ...﴾ [1]؛
سمت انبیا و سمت خلیفة اللهی را از خدا بگیرد. با
همین درجه برگردد و در برگشت، هم خود را بسازد و هم دیگران را.
نظیر پیامبرها که هم مواظب خود بودند و هم مواظب دیگران بودند و
به این سیر من الحق الی الخلق میگوییم.
آن روایتی هم که
امام سجاد «سلاماللهعلیه» راجع به فردی که
از مکه برگشته بود و آقا به دیدن او رفتند، که روایت خوبی است و
روایت حقوق است. امام چهارم مرتب از اینگونه چیزها میگفتند.
آیا این کار را کردی یا نه، و اگر میگفت نه،
میفرمود پس حج به جا نیاوردی و در آخر کار امام سجاد فرمودند
این حج نشد و به حج دیگری برو تا به واسطه آن حج، آنچه گفتم به
جا آوری. نمیدانم چه شده که فقها و همچنین صاحب وسائل که
انصافاً خیلی در روایت اهل بیت «سلاماللهعلیه»
وارد است
و خیلی زحمت کشیده و چندین هزار کتاب را زیر و رو
کرده است با دقت و نحو تخصص در روایات اهل بیت و توانسته وسائل را
بنویسد. لذا صاحب وسائل اهل این چیزهایی که گفتم
هست و اینجا باید یک بحث مفصلی از نظر روایات اهل
بیت راجع به این سیر الی الله صحبت کرده باشند.
صاحب جواهر این راهها را
پیموده است، لذا این جواهر به قول حضرت امام یک کرامت است.
کرامت به اندازهای بالاست که درباره آن نقل میکنند که خانهای
داشته و این خانه 50 متر بوده و بعضیها گفتند 54 متر بوده و دو تا
اطاق داشته و یک اطاق برای زن و بچه و یک اطاق هم برای
خودش بود که کتابخانه او بود و در آنجا جواهر مینوشته است. حضرت امام
میفرمودند این اطاق یک در دالان داشته و کوران میشد و
پنکه صاحب جواهر در آن هوای پنجاه و چند درجه همین بوده و جواهر
مینوشته است. نوشتن جواهر هم به این اندازه که پسرش از دنیا
رفته و او را تغسیل و تکفین کردند و برای اینکه
جمعیتی برای تدفینش جمع شوند، بنا شد فردا
تشییع جنازه شود. جنازه این پسر را در همان اطاق صاحب جواهر
آوردند و ایشان نماز مغرب و عشا را خواند و در وقت نوشتن جواهر، پای
جسد پسرش جواهر نوشت و به همان ساعتی که هر شب مینوشت، جواهرش را
نوشت و ثوابش را هدیه کرد برای این پسر. میگویند
این پسر عصای زندگی او هم بوده است و کارهای
خانوادگی او را میکرده و کارهای ریاستش را میکرده
و بالاخره عصای زندگی او بوده و تقدیر چنین بود که خدا
این عصای زندگی را گرفت و این بعد از نماز مغرب و عشا
پای جنازه آمد و جواهر نوشت. معلوم است که فقه اکبر است و ثوابش از هر
جهادی بالاتر است و ثوابش را برای آن پسر گذاشت. اگر فقها چنین
سیری را در مکه فرموده بودند که از توبه حقیقی شروع
میشود و سیر من الخلق الی الحق رفتن به مکه و سیر من
الحق الی الحق پیمودن منازل در مکه و سیر من الحق الی
الخلق، ساخته شده برگشته برای پیدا کردن درجاتی مثل درجات صاحب
جواهر. یا یاد دادن به شاگردان و به مردم، به نام سیر من الحق
الی الخلق. و من از عزیزانی که در کاروانها هستند راجع به
این موضوعات خیلی صحبت کنم. این حج خیلی
بالاست. از هر عبادتی بالاتر است، از هر جهادی بالاتر است و بالاخره
میتواند انسان را از صفر به بیست برساند. میتواند کسی
را که صد درصد متوغل در شهوات است، به وطنش برگرداند و صد در صد متوغل در
الهیات شود.
مسئله دیگر نیز که
از این مسئله مشکلتر است، مرحوم صاحب وسائل روایات فراوانی راجع
به نحوست ایام و سعید بودن ایام ذکر فرمودند. حال به اعتبار
مسافرت گفتند اما خیلی روایتها نقل کردند. اینکه روز شنبه
برای مسافرت خوب است و روز دوشنبه برای مسافرت بد است و روز چهارشنبه
متوسط است. مقداری راجع به مسافرتها و مقداری راجع به شروع کارها و
مقداری برای ازدواجها؛ و مفروغٌ عنه گرفتند که ما در ایام و
لیالی سعد و نحس داریم. بعضی از روزها سعد است و
بعضی از روزها نحس است و روایات فراوانی را هم ذکر کردند و از
کسانی که متابعت کردند، مرحوم صاحب جواهر در جواهر است. چندین صفحه
راجع به نحس روزها یا سعد ایام صحبت کردند که بعضی روزها نحس
است یا برای بعضی از کارها نحس است. بعضی از روزها سعد
است و یا برای بعضی از کارها سعد است. روایات شدادی
هم دربارهاش ذکر کردند. مرحوم صاحب وسائل گفتند و صاحب جواهر تلقی به قبول
کردند و در جواهر آمده است، و ندیدم کسی راجع به این سعد و نحس
ایام خوب صحبت کرده باشد. مثل اینکه صحبت که نشده بلکه تلقی به
قبول هم شده است، که ما روزهای نحسی داریم و یا
شبهای نحسی داریم و روزها و شبهای مبارک و سعدی
داریم. حال یا برای هر کاری و یا برای
بعضی از کارها مثل مسافرت و ازدواج و کم کم در تقویمهای
آخوندی و این تقویمهای چند ورقی که هرسال هست، آمده
که امروز برای تغییر خانه خوب است و یا امروز برای
خریدن خانه بد است و برای مسافرت امروز خوب است و یا امروز برای
مسافرت بد است. در علم تنجیم هم تلقی به قبول شده و اگر صاحب جواهر
بحث جواهری در این باره کرده بود که ما سعد و نحس راجع به ایام
داریم یا نه، آنگاه خیلی نتیجه میداد. به
جای اینکه قضیه را مفروغٌ عنه بگیرد و صاحب جواهر
قضیه را مفروغُ عنه گرفته، مثلاً شنبه برای مسافرت و برای حج
خوب است، بنابراین شنبه را انتخاب کن و یا روز دوشنبه برای
مسافرت خوب نیست، بنابراین انتخاب نکن و همچنین کم کم رفته در
غیر مسافرت در کارهای روزمره که چه روزی خوب است و چه
روزی بد است. صاحب جواهر بدون ان قلت قلت و بدون بحث جواهری، بحث را تمام
کرده است.
در قرآن لیلة المبارکه
داریم و ایام نحسات هم داریم. دو جا در قرآن روز نحس آمده و دو
سه جا هم در قرآن روز سعد و شب سعد آمده است.
﴿إِنَّا
أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَکَةٍ ...﴾ [2]آیاتی که در قرآن
است، اگر کسی منکر سعد و نحس باشد، میتواند تاویل کند و
بگوید مراد از ظرف که مبارک یا نحس است، به اعتبار مظروف است.
یعنی این قومی که هلاک شدند در ایام نحسات، روز نحس
نیست بلکه عذابی که برای آنها آمد و آنها را نابود کرد،
ایام نحسات است. مثل اینکه ما استعمال داریم. مثلاً یک
روز برای تفریح در باغی میرود و در آنجا
خیلی به او خوش میگذرد و میگوید عجب روز
خوشی برای ما بود. یا اینکه مثلاً یک روزی او
را زندان میکنند و شکنجه میکنند و میگوید روز
سختی برای ما بود. این روز سخت نبوده بلکه سختی به
این آقا وارد شده و به اعتبار مظروف، گفته روز سخت و تلخی بود و روز
بدی بود.
راجع به قرآن خوب میشود
تأویل کرد و بزرگان هم گفتند و همینطور معنا کنیم و
بگوییم از قرآن چیزی فهمیده نمیشود که ما
روز سعد یا روز نحس داریم اما روایات ما از متشابهات است.
یعنی روایات فراوان است و اگر بخوهیم بگوییم
همه ضعیف السند است، نمیشود و اگر بخواهیم تلقی به قبول
کنیم، اشکالهایی دارد و اینکه روز شنبه برای مسافرت
خوب باشد و برای خریدن خانه خوب باشد و روز یکشنبه بد باشد،
یعنی چه و این بدی روز و آن هم روز شنبه که مختلف است و راجع
به یک مملکتی خوب باشد و راجع به یکی بد باشد لذا
اختلافی است، حال چطور این را درست کنیم، روایات از
متشابهات است.
چیزی در
روایات ما آمده و مسئله را حسابی حل کرده، اینست که در
روایات ما که خیلی از آنها صحیح السند و ظاهرالدلاله است،
به ما میگوید اگر کسی بر خدا توکل داشته باشد، اگر کسی
در مسافرت خدمتگذار دیگران باشد، اگر کسی در مسافرت وقت رفتن به
مسافرت صدقه بدهد و پناه به نماز ببرد و دو رکعت نماز بخواند و برود و یک
رابطه با خدا و اهل بیت پیدا کند، آنگاه این مسافرت برایش
مبارک میشود. یعنی این روز برای او نحوست ندارد و
این روز اگر برای دیگران هم نحوست داشته باشد، برای
این ندارد و رفع نحوستها به واسطه تبرک با خدا و رابطه با خداست و رفع
نحوستها به واسطه صدقه است و اگر ما روز نحسی داشته باشیم،
اینکه بعضیها ایراد کردند که اینها چیست که
میگویید و اینکه روز شنبه مسافرت نرو و روز دوشنبه برو و
غیره چیست و بگذارید که مردم زندگی کنند. اما گفتیم
این روایتها متشابه است و انصافاً نمیشود معنا کرد.
اینکه روز شنبه برای کسی نحس و برای کسی مبارک
باشد. یا برای مسافرت خوب باشد و برای خرید خانه بد باشد
و برای شروع کاری خوب و برای شروع کار دیگری بد
باشد؛ بگوییم روایتها از متشابهات است و نمیتوانیم
معنا کنیم. ای کاش مثل صاحب جواهرها یک بحث خوبی در
این باره کرده بودند، اما آنچه صاحب جواهرها به عنوان تسلّم از روایات
اهل بیت استفاده کردند، اینکه هر روز میخواهی مسافرت
کنی، بکن و توکل بر خدا رفع تمام نحوستها میکند. یا صدقه دادن
و خدمت کردن و کار خیری در مسافرت و یا قبل از مسافرت انجام
دادن به عنوان اینکه این روز برایش مبارک باشد، همه اینها
رفع نحوست میکند. چنانچه از آن طرف ظلم مخصوصاً در مسافرت، آن مسافرت را بد
و نحس میکند و در آن مسافرت به ظالم و فاسد خوش نمیگذرد و غم و غصه
و نگرانی و بلا برایش جلو میآید. آنگاه مسئله حل
میشود و سعد و نحسی نداریم و اگر سعد و نحس واقعی هم
داشته باشیم، به واسطه اعمال خودمان آن سعد و نحسها رفع میشود و درست
میشود.
بله آنچه در قرآن است و
خیلی روی آن پافشاری داردکه ای کاش صاحب جواهر
بحثی هم راجع به این کرده بودند و اینست که اعمال ما نحوست
دارد. اعمال ملت نحوست دارد. اعمال ملت گاهی هم برای این ملت
مبارک است و این بیش از صد آیه در قرآن هست. هم راجع به شخص هست
و هم راجع به ملت هست.
﴿وَ لَوْ
أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَاتٍ
مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا
کَانُوا يَکْسِبُونَ﴾ [3]؛ شاید صد آیه اینگونه در قرآن هست که اعمال
انسان نحوست درست میکند یا سعادت درست میکند. حال اعمال فرد
برای فرد و اعمال ملت هم برای ملت. بدبختی هم اینست که
خوبها باید در این ملت بد بسوزند، گرچه پروردگار عالم پاداش میدهد
اما بالاخره اگر کار ملت بد باشد،
﴿وَ ضَرَبَ
اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا
رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ
لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُوا يَصْنَعُونَ﴾ [4].
این جمله (بما کانُوا یَصنَعُون) و یا (بِما کانوا
یَکسبون) در قرآن زیاده آمده است، که روز نحس میشود و سال نحس
میشود به واسطه اعمال بد ما و یا روز و شب و سال سعادت میشود
به واسطه اعمال ما. اگر صاحب جواهر با آن تتبع و دقتش راجع به سعد و نحس
ایام بحثی کرده بودند، خیلی خوب بود اما متأسفانه
ندیدم کسی راجع به این سعد و نحس ایام صحبت کرده باشد اما
از آن طرف همه و من جمله صاحب وسائل و صاحب جواهر در اینجا و محقق در
شرایع پذیرفتند که ما از نظر روایات ایام نحسی و
لیالی نحسی داریم و ایام سعادتمند و
لیالی سعادتمندی داریم.