موضوع: اگر زن مستطيع شد، آيا با اجازهی
شوهر بايد حج بهجا بياورد؟
مشهور در میان أصحاب اینست
که زن اگر مستطیع باشد، میتواند بدون اجازهی شوهر به حج رود،
ولو شوهر منع کند، منع او مانع از وجوب حج او نمیشود و باید به حج
برود.
در این مسئله علاوه بر حج راجع
به سایر واجبات، محرمات را نیز فرمودند. مثلاً یک مرد
لاابالی بگوید تو باید حجاب نداشته باشی و یا
اینکه نماز نخوانی. روایات فراوانی نیز داریم،
هم در باب حج و هم در باب سایر واجبات و محرمات. بگویید متابعت
از شوهر لازم است اما در واجبات و محرمات اینطور نیست. علاوه بر
این در اینجا خروج از منزل یک امر مسلّمی در میان
اصحاب است و روایات فراوانی هم داریم که از حقوق مرد بر زن
اینست که میتواند بگوید از منزل بیرون نرو. اما در همان
جاها خودشان قید کردند و گفتند اگر خروج از خانه برای امر واجبی
باشد، مثلاً میخواهد غسل کند و یا مسائل دینش را بپرسد؛ در
اینجا هم گفتند در مطلق واجبات ولو نهی هم بکند، اما نهی او
ارزشی ندارد و در مطلق محرمات، ولو امر به او هم بکند، اما امر او
فایده ندارد.
«لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِى مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ» [1]،
این روایت خواه دلالت داشته باشد یا نداشته باشد، اما
روایات فراوانی در باب حج هست و قاعده هم هست و خلاف قاعده
نیست.
اما راجع به مستحبات، که آیا در
مستحبات نیز واجب است از شوهر اجازه بگیرد یا نه.
در باب مستحبات مشهور در میان
أصحاب اینست که باید با اجازهی شوهر باشد و کمی داغتر
کردند و گفتند اصلاً مطلق مستحبات باید با اجازهی شوهر باشد.
مرحوم صاحب جواهر مسئله را در
اینجا متعرض میشوند و تمسّک میکنند به دو چیز و به مقام
شامخ صاحب جواهر نمیخورد. یکی اینکه تمسّک میکنند
به
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما
فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ
أَمْوالِهِمْ) [2]
و گفتند معنای «الرجال قوّامون» یعنی زن باید همهی
کارهایش با اجازهی شوهر باشد. قیمومیت شوهر اقتضاء
میکند که همهی مستحبات این زیر نظر شوهر باشد. لذا در
باب نذر و عهد و یمین نیز گفتند که زن اگر بخواهد بدون اجازهی
شوهر نذر کند، نمیشود و یا اگر بخواهد روزهی مستحبی
بگیرد، نمیشود و اگر بخواهد نماز شب بخواند، باز نمیشود.
صاحب جواهر دلیل
دیگری آوردند که معمولاً اگر بخواهد نماز شب بخواند، بعضی اوقات
استمتاعات شوهر ناقص میماند و چون باید استمتاعات شوهر را مراعات
کند، اگر شوهر بگوید نماز شب نخوان، او هم باید نخواند.
ملتزم شدن به این حرفها انصافاً
خیلی مشکل است. آنچه که انسان میتواند از
«الرجال
قوامون علی النّساء»
استفاده کند، همان ریاست در خانه و ادارهی خانه است. معلوم است که از
نظر تعقّل، مرد لیاقت اداره و ریاست خانه را دارد و نفقه هم میدهد،
پس بنابراین دوران امر بین اینکه ریاست و ادارهی
خانه از مرد باشد یا از زن باشد؛ باید از مرد باشد. بله، زن
باید مدیر داخلی باشد. طبع قضیه این را اقتضاء
میکند که زن مدیر داخلی باشد و مرد دخالت در مدیر
داخلی نکند و ادارهی این خانه هم برعهدهی مرد و
ریاست خانه از مرد باشد و دلیل نیز معلوم است؛
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما
فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ
أَمْوالِهِمْ).
حال ما اگر بیش از این ازآیه استفاده کنیم و ببریم
به آنجا که این زن میخواهد حج مستحبی به جا بیاورد و
نمیشود بلکه باید با اجازهی شوهر باشد. یا اگر بخواهد
نماز شب و یا نماز اول وقت بخواند و شوهر اجازه ندهد. یا بخواهد روزهی
مستحبی بگیرد و شوهر اجازه ندهد. معمولاً هم استمتاعات در اینجا
به هدر نمیرود و زن هم نماز شب میخواند و هم شوهرداری
میکند. لذا این دو دلیلی که صاحب جواهر در اینجا
آوردند که در حج مستحبی باید اجازه بگیرد به قاعدهی
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما
فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ
أَمْوالِهِمْ)
و ظاهراً آیهی شریفه دلالت بر این مطلب ندارد. به عنوان
مثال میگوید من حسابی زن شب برای تو هستم و یک
ساعت قبل از اذان عقدم با خدا. بگوییم
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما
أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)،
مرد بگوید باید با اجازهی من باشد و اگر اجازه بدهم نماز شب
بخوان و اگر اجازه ندهم، نخوان. مسلّم آیه هیچ دلالت بر این
مطلب ندارد.
یا اینکه مرد
ناتوانی جنسی دارد و این خانم میخواهد روزههای
مستحبی بگیرد، حال بگوییم باید اجازه بدهد و اگر
گفت راضی نیستم، نمیتوانی روزه بگیری.
زیرا
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما
أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ).
معلوم است که این آیه مربوط به این حرفها نیست، مخصوصاً
با جملهی (
الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما
فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ) یعنی معمولاً ادارهی
منزل کار دارد و خانه هم کار دارد و همینطور که پیغمبر اکرم
وقتی به منزل حضرت زهرا آمدند، فرمودند این خانه کار دارد و
کارهای خارج از خانه از امیرالمؤمنین و کارهای داخل خانه
از حضرت زهرا باشد و وقتی هم پیغمبر رفتند، حضرت زهرا فرمودند:
«مايعلم
عندالله ما داخلني من السرور
في هذا العقد».
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ) معمولاً مربوط به این حرفهاست.
خانه یک مملکت کوچکی است و همینطور که مملکت بزرگ بدون سرپرست
نمیشود، خانه نیز بدون سرپرست نمیشود و همهی عقلاء
میگویند سرپرست مربوط به آقاست. چنانچه این خانه یک
کارهای داخلی دارد و مدیر داخلی میخواهد و عقلا
میگویند مرد دخالت نکند و نق نق نکند. کارهای خارج از خانه
یعنی ادارهی خانه برعهدهی شوهر است و ترتیب و
تنظیم و به عبارت دیگر مدیر داخلی هم خانم است و بالاخره
این مملکت کوچک اداره شود. حال اگر این خانم شوهرداری نکند،
گناه کرده و اگر خانه داری نکند، معلوم است که گناه کرده و اگر بچه
داری نکند، کار زشتی کرده است و اگر تربیت نکند، حرام به جا
آورده است. این کار خانم است و یک وظیفهی سنگین
برای خانم، شوهرداری و بچه داری و خانه داری است و اما
بیش از این بخواهند بر او تحمیل کنند، نه
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ)
میگوید و نه عقلاء میگویند و اگر بگویند ظلم
است. این حرفها راجع به بچههای نابالغ هم گفته شده و ما در آنجا هم
اشکال داریم. مثلاً گفتند پسر و دختر باید از پدرش اجازه بگیرد
تا بتواند نذر کند. این بچه باید پدرداری کند اما اگر بخواهد با
اجازهی پدر روزهی مستحبی بگیرد، دلیل میخواهد
و من جمله در مانحن فیه، این خانم میخواهد یک ماه به حج
مستحبی برود و از نظر استمتاعات و شوهرداری و بچه داری هم
اشکالی در آن نیست و مثل اینکه خود این مرد در مسافرت
است؛ حال در اینجا بگوییم
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ) میگوید شوهرت باید
اجازه دهد. ما میگوییم از کجای
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ)، این چنین استفاده
میکنید. مسئلهی بعد هم که میفرمایند نقص در
استمتاعات، در هرکجا هست و ربطی به حج ندارد. خانم باید شوهردار باشد
و اگر حج نرود و بچه داری نکند و روزه نگیرد و شوهرداری نکند،
این خانم گناه میکند و جهنمی است و اما یک خانمی
بدون اجازهی شوهر و با نهی شوهر نماز شب میخواند و روزهی
مستحبی میگیرد، اما از شوهر کم نمیگذارد. یک دفعه
کم میگذارد و کار واجب را از بین میبرد که این را
بگویید حرام است، اما اگر کار شوهرداری و بچه داری و خانهداری
او تام باشد، آنگاه بگوییم شوهر بگوید باید با اجازهی
من روزهی مستحبی بگیری و با اجازهی من نماز شب
بخوانی و من میگویم نماز شب نخوان. معلوم است که این
وجهی ندارد. هرکجا که در استمتاعات و در مدیریت داخلی
کمبود باشد، باید باشد و مربوط به شوهر نیست و این خانم
باید شوهردار و خانه دار و بچه دار باشد. حال میخواهد به حج
مستحبی برود و به هیچکدام از اینها ضرر نمیزند. نه ضرر
به خانهداری و نه ضرر به بچهداری و شوهرداری، اما
بگوییم
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ) میگوید نمیشود.
قوام کارهای این خانم در اختیار شوهر است و قیمومیت
دارد. ما اصلاً نباید آیه را اینطور معنا کنیم. دو انسان
هستند که با هم زندگی میکنند و هرکدام یک وظیفهای
دارند. یکی باید کارهای خارج از خانه را اداره کند و اگر
نکند، حرام است و خانم هم یک وظیفه دارد که از نظر غریزهی
جنسی ارضا کنند و خانه دار و بچه دار باشد. و اما چرا بگوییم
وقتی بخواهد روزهی مستحبی بگیرد (
الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ)
میگوید باید با اجازهی شوهر باشد.
بله در مسئله چیز
دیگری هست، درحالی که در حج واجب روایت داشتیم و
صاحب جواهر متعرض شدند و اینجا متعرض نشدند و آن اینست که تعبّد است و
اینست که خروج خانم از خانه باید با اجازهی شوهر باشد. راجع به
این قضیه روایت صحیح السند داریم و اجماع
داریم و قدماء و متأخرین گفتند که بدون اجازهی شوهر، نمیتواند
از خانه بیرون برود، مگر برای کار واجبی باشد. مثلاً بخواهد غسل
کند یا بخواهد به مکه برود و اما اگر کار واجب نباشد، نمیتواند. گفتم
لمّ این را نیز نمیدانیم و شاید یک لمّ
ناموسی باشد برای اینکه عفت خانم ضربه میخورد اگر بخواهد
در کوچه برود. این فساد اخلاقی که الان پیدا کردیم،
هشتاد درصد آن زیر سر همین ول شدن خانمها در کوچهها و ادارههاست و
شاید علتش همین باشد که اگر خانم در خانه بماند، عفتش حفظ میشود.
بالاترین شأن برای خانم عفت است، لذا حکمت حکم میگوید که
شوهر باید مواظب باشد که زن بی جهت بیرون نرود. ولی
علی کل حالٍ کاری به عرض من نداشته باشید، بالاخره تعبد است که
خروج خانم از خانه باید با اجازهی شوهر باشد. همچنین حق مسکن
باید با شوهر باشد مگر اینکه قبل از عقد در ضمن عقد بگوید حق
مسکن از من باشد و الاّ اگر نگفته باشد، حق مسکن از شوهر است. مانحن فیه
نیز همین است. حج واجب باشد، حساب خروج از منزل است و باید با
اجازه باشد الاّ اینکه چون واجب است، شارع مقدس این امر را ملغی
کرده و اما در حج مستحبی باید با اجازه باشد و این خروج از خانه
موجب شده که در روایات آمده و یا فقها فرمودند در حج واجب اجازه لازم
نیست اما در حج مستحب اجازه لازم است.
علی کل حالٍ قیمومیت
و اینکه مدیریت در همه کار و در همه فعل و انفعالاتش، هیچ
دلیلی برایش نداریم و در مسئلهی ما دلیل فقط
همان حساب روایات است که یک تعبد است که زن اگر از خانه خواست خارج
شود باید با اجازهی شوهر باشد، آنگاه مسلّم گفتند خروج از منزل
باید با اجازه باشد، مگر در کار اهمّی و کار اهمی را مثال زدند
به حج واجب. گفتند حج اهم است و این امر شوهر مهم است و اهمّ و مهم اقتضاء
میکند که مرد ولو نهی کند، نهی او فایده نداشته باشد.
آنگاه در حج مستحبی برعکس است. اهم و مهم اینست که باید حرف
شوهر را بشنود و از خانه بیرون نرود و اگر اجازه داد، میتواند به حج
مستحبی برود و اگر اجازه نداد، نمیتواند به حج مستحبی برود، آنگاه
در همین جا هم مرحوم محقق و صاحب جواهر و هم دیگران از قدماء و
متأخرین و محشین بر عروه و صاحب عروه گفتند در اینجاها
نیز باید گاهی همینطور باشد. بعضی اوقات مانند حج
واجب، اگر بخواهد به مکه برود، مفسده دارد، از نظر عفت و سلامتش. آن زمانها زن
نمیتوانست تنها به مکه برود و الان کاروانی شده و امنیت هست.
اما بالاخره اگر عفت او و سلامت و مال او در مخاطره واقع میشود، همان حج
واجب، برایش واجب نیست. چنانچه قضیه را برعکس نیز
بکنید. اگر ماندن در خانه برایش مفسدهای پیدا شد، در
اینجا اجازهی شوهر را نمیخواهد و مفسده، اجازهی شوهر
را از بین میبرد و اگر مفسدهای جلو بیاید، قانون
اهم و مهم میگوید اهم مقدم بر مهم است و گاهی باید به حج
برود و گاهی هم اصلاً مستطیع نیست. اگر امنیت نداشته
باشد، چه مرد باشد و چه زن باشد، استطاعت برایش پیدا نمیشود.
در اینجا نیز همینطور است.
تا اینجا مسئله این شد که
در حج واجب زن میتواند بدون اجازهی شوهر به حج برود و حتی با
نهی شوهر میتواند به حج برود، به دلیل دلالة روایات.
یعنی روایات صحیح السند و ظاهرالدلاله هست علاوه بر
اینکه اجماع هم هست علاوه بر اینکه در حج مستحب اجازهی شوهر
میخواهد به دلیل قضیهی خروج. روایات داریم
که خارج شدن زن از خانه چه برای مکه و چه برای زیارت و چه
برای منزل پدر و مادر و چه برای عروسی و چه برای عزا،
اجازه میخواهد. در حج مستحبی باید خارج شود، البته مستحباً
اجازه میخواهد.
مسئله تمام است و احتیاجی
هم به
(الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ)
و یا تنقیص در استمتاعات را لازم نداریم که صاحب جواهر فرموده
است.
آنگاه یک مسئله هست و نمیدانم
چرا متعرض نشدند و آن مسئلهی سابق است و اینست که این خانم با
نهی شوهر به مکه رفت، آیا حج او درست هست یا نه؟!
این عین مسئلهی
دیروز میشود. کسانی که میگویند حج او باطل است،
امر به شیء مقتضی نهی از ضد است و این حج، منهیٌ
عنه است و یا امر ندارد. یا اینکه حرف شوهر واجب فوریست و
این واجب اصلاً واجب نیست و مستحب است. یعنی همان
حرفهایی که دیروز گفتیم با القاء خصوصیت و با آن دو
روایت. لذا نمیدانم چرا محقق و دیگران از قدماء و
متأخرین مسئله را متعرض نشدند، لذا مرحوم سید تمسک به شهرت میکند
و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در حاشیه بر عروه میفرمایند
قدماء اصلاً مسئله را نفیاً یا اثباتاً متعرض نشدند یعنی
مسئلهی اینکه حج باید با اجازه باشد. لذا اصل مسئله را متعرض
نشدند و متأخرین از جمله مرحوم محقق و علامه و شهیدین و
دیگران و کم کم صاحب جواهر و بعد هم مرحوم سید در عروه مسئله را متعرض
شدند و همینطور که گفتیم در مسئلهی حج مستحب اجازهی
شوهر را میخواهد.
حال مسئلهای که هیچکس
متعرض نشده و خیلی هم واقع میشود، مخصوصاً در زنهای
امروزی و آن توقعات بالا. به عنوان مثال شوهر میگوید نمیخواهم
به مکه و عمره بروی. از نظر استمتاعات که با من نیستی و از نظر
خانهداری هم کلفت دارم و خانه داری میکند و از نظر بچهداری
هم یا بچه ندارم و یا بچهها بزرگ هستند. حال این زن با
نهی شوهر به مکه میرود، آیا حج او باطل است یا نه؟!
در اینجا نهی شوهر
روی آنست و ما میگوییم باطل نیست الاّ اینکه
شما از مسئلهی دیروز استفاده کردید و ادعای اجماع
کردید و گفتید در آنجا حجش باطل است و در اینجا هم باید
بگویید حجش باطل است. یعنی همان حرفهایی که
دیروز زدید، در اینجا هم بزنید. اما علی کل حالٍ
حرفهای دیروز برای دیروزیها خوب است و ما در مسئلهی
دیروز گفتیم جواز و در اینجا هم میگوییم هم
کتک میخورد که چرا مخالفت شوهر کردی و هم ثواب به او میدهند و
حج مستحبی را به جا آورده است. این در جاهای دیگر هم
میآید و خیلی به درد میخورد. مثلاً شوهر میگوید
راضی نیستم که به روضه بروی، اما این زن در عصر که
نمیخواهد شوهرداری و خانهداری و بچهداری کند، به روضه
میرود. شوهرش هم گفته به روضه نرو. ما میگوییم این
روضه ثواب دارد. البته کتک میخورد به خاطر خروج از خانه بدون اجازهی
شوهر، اما ثواب روضه را دارد. یا مثلاً در نماز جماعت، شوهر میگوید
من راضی نیستم که به نماز جماعت بروی. این خانم هم در اول
شب که نمیخواهد شوهرداری و خانهداری و بچهداری کند و
همهی کارهایش انجام شده، برای نماز مغرب و عشا به مسجد
میرود و با نهی شوهر نماز میخواند. حال این نماز باطل
است یا نه؟!
اجتماع امر و نهی است و در
اجتماع امر و نهی هم میگوییم مبعّد و مقرب دو چیز
است. در اینجا نماز جماعت است و این مقرّب است و مخالفت با شوهر است و
این مبعد است و مقرب نیست. در آنجا که مبعد هست، مقرب نیست و در
جایی که مقرب هست، مبعد نیست و دو عنوان در این نماز
جماعت جمع شده است. شما در اجتماع امر و نهی اگر مثل ما مجوزی
شدید، میگویید نمازش درست است و اگر در اجتماع امر و
نهی مجوزی نشدید، و مانند مرحوم آخوند امتناعی
شدید، آنگاه باید بگوییم نهی مقدم بر امر است،
بنابراین امر هیچکاره است و فقط منهی عنه هست.
این مسئله در خیلی
جاها به درد میخورد و در همه جا من عرض میکنم، اگر مخالفت کرد، عملش
درست است و اما برای اینکه بدون اجازهی شوهر خارج شده، کتک
میخورد.