درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

92/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استطاعت(اسغناي بعد از بازگشت از حج)

امروز دو مسئله داریم که یک مسئله‌اش واضح است و حرفی در آن نیست اما مسئله‌ی دیگرش غیرواضح است و حرف دارد. آن مسئله‌ای که حرف ندارد، اینست که اگر کسی بخواهد به مکه برود باید خرج و مخارج افرادی را که متکلف او هستند، داشته باشد. تفاوت هم نمی‌کند که واجب النفقه باشند یا غیرواجب النفقه. و علاوه بر اینکه این امر واجب است و تا این واجب را ادا نکند، مستطیع نیست. اما همان حرف همیشگی مرحوم سیّد که در اینجا هم صاحب جواهر دارند، اینکه این عرفاً مستطیع نیست. مثلاً کسی یک میلیون دارد و می‌تواند با این پول به مکه برود و اما خرج و مخارج این یک ماهه‌ی زن و بچه‌اش همین یک میلیون است و این بخواهد یک میلیون را خرج مکه کند، معلوم است که نمی‌شود. کاری هم نداشته باشید به اینکه واجب الحج هست یا نه و کار به این داشته باشید که این باید یک میلیون را صرف زن و بچه کند و آنها واجب النفقه هستند و اول باید به این وجوب عمل شود تا سراغ وجوب دیگری برود. ولی علی کل حالٍ استطاعت عرفی نیست. لذا در روایات فراوانی داریم که مستطیع باید خرج و مخارج خودش را که در روایات آمده زاد و راحله، داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه‌اش را نیز داشته باشد. روایات فراوان است و مرحوم صاحب وسائل این روایات را در باب 9 از ابواب وجوب حج نقل فرمودند و روایتها هم معمولاً صحیح السند و ظاهرالدلاله است.
از جمله روایات که خیلی هم احتیاج به خواندن نداریم، روایت ابی الربیع الشامی است. در همین باب 9 چند روایت هست و روایت ابی الربیع الشامی یکی از آنهاست.
ابی الربیع الشامی قيل لابی عبدالله فما السبيل؟ قال: فقال: السعة في المال، ....[1]
یعنی در آیه‌ی (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) [2] منظور از سبیل چیست؟
روایت را صاحب جواهر به گونه‌ی دیگری هم معنا کرده و آن مسئله‌ی بعدی است که «و یبقی بعضها لقوت عیاله» یعنی وقتی برمی‌گردد سرمایه‌ای داشته باشد که خرج و مخارج زن و بچه‌اش را بدهد. اما علی کل حالٍ قدر متیقّن از این روایت همین است که معنا کردیم که باید خرج و مخارج خودش را داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه‌اش را هم داشته باشد. به قول بزرگان کسانی که نان خور این هستند، ولو واجب النفقه هم نباشند، اما نان خور این محسوب می‌شوند، باید خرج و مخارج آنها را داشته باشد تا واجب‌الحج شود.
این مسئله آسان است و اختلافی هم در مسئله نیست و فقط از صاحب مدارک و علامه در منتهی نقل می‌کنند و نمی‌دانم این نقل چقدر درست باشد. اینکه آنها گفتند خرج و مخارج عیال لازم نیست و همین مقدار که خرج و مخارج خودش را داشته باشد، باید به مکه برود و فقط زاد و راحله‌ی خودش و خرج و مخارج خودش را داشته باشد، کفایت می‌کند. اما شاید مراد صاحب مدارک و علامه خرج و مخارج تشریفاتی باشد، که فرمودند این لازم نیست. یعنی اگر یک خرج و مخارج اقتصادی برای خودش و برای زن و بچه‌اش داشته باشد، ولو تشریفاتی هم نباشد و ولو در مضیقه هم باشند و اما خورد و خوراکی برای خودش و زن و بچه‌اش داشته باشد، کفایت می‌کند. بالاخره با بودن روایات باب 9 و با آن جمله‌ای که عرض کردم اینها واجب النفقه هستند و واجب النفقه، واجب منجز است و مقدم بر آن واجب مشروط است، پس چیز مسلّمی نزد فقهاست و چیز مسلّمی عرفاً هست که اگر کسی پولی داشته باشد که مربوط به زن و بچه‌اش و مربوط به مخارج ماهانه‌ی اوست و حالا زن و بچه را رها کند و به مکه برود، مسلّم عرفاً می‌گویند تو واجب الحج نیستی و کارت هم کار صحیحی نیست. لذا این مسئله حرف ندارد. از نظر نصّ و فتوا و عقل یعنی عرف، مسئله صاف است.
و اما مسئله‌ای که ناصاف است و معمولاً فقها تعرضی هم نکردند و در روایات هم تعرض حسابی نشده، مسئله‌ی بعدی است و آن استغنا در برگشت است. الان در مناسک می‌نویسند که کسی مستطیع است که خرج و مخارج خودش برای رفت و برگشت داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه‌اش را نیز در رفت و آمد داشته باشد و وقتی هم برمی‌گردد احتیاج نداشته باشد و محتاج نباشد. مثلاً یک دکانی دارد و خرج و مخارجش از این دکان درمی‌آید و یا اداری است و حقوق می‌گیرد و یا متمکن است و می‌تواند خودش را اداره کند. الان در مناسک اینطور فرمودند.
اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم سیّد در عروه می‌فرماید مشهور در میان قدماست و این مسئله یک مسئله‌ی مشکلی شده است. از یک طرف مثل صاحب جواهرها و امثال اینها می‌گویند قوم و اصحاب مسئله را متعرض نشدند و اما مرحوم سید در عروه می‌فرمایند مشهور در میان قدماست. این یک حرف است که این مشهور در میان قدما، یعنی چه! از طرف دیگر هم روایت حسابی برای این نداریم. روایاتی هست که این روایات را مرحوم صاحب وسائل نقل می‌کنند و اما ظاهراً در میان این روایتها یک روایت هست که می‌توان به آن تمسّک کرد.
روایات در باب 9 است. روایتی که صاحب جواهر به آن تمسّک می‌کنند، یکی روایت ابی الربیع الشامی است و گفتند سند ضعیف است، اما مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند سند ضعیف نیست و ابن محبوب و ابن مسکان آن را توثیق کرده و نجاشی هم گفته له کتابٌ. یعنی یکی از کتابهای اربعه مأه اصول که قبلاً بوده، صاحب کتاب است. از این نظر خوب می‌توان سند روایت را درست کرد. حال اگر ابی الربیع الشامی توثیق نشده باشد، اما هم ابن محبوب و هم ابن مسکان قبلش هست، لذا روایت مصححه است و از نظر سند اشکال ندارد. اما از نظر دلالت اینست که آیا معنای این روایت چیست؟!
قيل لابی عبدالله فما السبيل؟ قال: فقال: السعة في المال، إذا كان يحج ببعض ويبقى بعضها لقوت عياله،
مرحوم سید یعنی کسانی که گفتند استغنا، روایت را اینطور معنا کردند که خرج و مخارج رفت و آمد را داشته باشد و بعد هم سرمایه‌ای داشته باشد که به واسطه‌ی آن سرمایه بتواند زن و بچه را اداره کند. اما اگر روایت را اینطور معنا کردیم که چه کسی واجب‌الحج است؟ کسی که خرج و مخارج خودش را داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه را در رفت و آمد داشته باشد و اما اینکه وقتی بیاید سرمایه داشته باشد، روایت دلالت ندارد. لذا نمی‌توان به روایت تمسّک کرد. ظاهر روایت همان چیزیست که مشهور در میان اصحاب است و مشهور در میان روایات است. در این روایات باب 9 خیلی روایت داریم که زاد و راحله و خرج و مخارج زن و بچه می‌خواهد و این هم یکی از آن روایتهاست. اما شما می‌خواهید از روایت ابی الربیع الشامی سه چیز را درست کنید. یکی خرج و مخارج رفت و آمد خودش و یکی هم خرج و مخارج زن و بچه در وقتی که این آقا نیست و یکی هم وقتی برگشت بتواند زن و بچه را اداره کند و مشکل است که اینطور از روایت استفاده کنیم.
ظاهر روایت اینست که یک پولی دارد و مثلاً حقوق گرفته و با این حقوق می‌تواند به عمره یا به مکه برود و برگردد و نصفش برای خودش و نصفش هم برای خرج و مخارج زن و بچه‌اش، «السعة في المال، إذا كان يحج ببعض ويبقى بعضها لقوت عياله». این «یبقی بعضها لقوت عیاله» در مقابل آنست که قسمتی را خودش مصرف می‌کند و قسمتی را زن و بچه‌اش مصرف می‌کنند.
روایت دیگری هم هست که مرحوم صاحب جواهر می‌خواهند سند آن را درست کنند و معمولاً گفتند روایت ضعیف السند است و همینطور که گفتند روایت ابی الربیع الشامی ضعیف السند است، این هم ضعیف السند است.
روایت اعمش:
مرحوم مامقانی روایت اعمش را توثیق کرده و خیلی هم بالا توثیق کرده و توثیقش هم از بعضی از بزرگان است و ایشان می‌فرمایند عدة من الأصحاب که أعمش موثق است. لذا مامقانی که تازه پیدا شده یعنی صاحب جواهر و مرحوم سید قبل از مامقانی بودند و همه‌ی آنها گفتند روایت ضعیف السند است. حال سندش را می‌توان درست کرد و همینطور که مرحوم مامقانی سند را درست کرده، ما هم سند را درست می‌کنیم. حال روایت را بخوانم و ببینیم که دلالتش خوب هست یا نه.
عن الباقر علیه‌السلام : وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَاجِبٌ عَلَي مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ هُوَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ صِحَّةِ الْبَدَنِ وَ أَنْ يَکُونَ لِلْإِنْسَانِ مَا يُخَلِّفُهُ عَلَي عِيَالِهِ وَ مَا يَرْجِعُ إِلَيْهِ بَعْدَ حَجِّهِ. [3]
روایت ابی الربیع الشامی این جمله‌ی «و ما یرجع الیه بعد حجه» را نداشت. آن روایت گفته بود خرج و مخارج عیال و اما رفت و برگشت این نبود و قدر متیقنش در رفتن بود و اما رایت أعمش گفته «و ما یرجعُ الیه بعد حجّه». آنگاه گفتند روایت أعمش دلالت بر سه چیز دارد. کسی واجب الحج است که خرج و مخارج رفت و آمد را داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه را داشته باشد و وقتی هم برگشت زن و بچه را بتواند اداره کند، یا بالقوه و یا بالفعل.
بالفعل یعنی اینکه پولدار باشد و بالقوه یعنی اداری باشد و یا دکانی داشته باشد و یا تاجر باشد.
روایت دیگری در مسئله نداریم. اگر مطالعه کرده باشید خوب می‌فهمید که مرحوم صاحب جواهر چیزی در ذهن مبارکشان بوده که استغنای بعد را می‌خواهیم، لذا برای آن چیزی که در ذهن مبارکشان بوده، خیلی اینطرف و آنطرف می‌زند که مسئله را از نظر روایات درست کند، و الاّ قطعاً در جلسه‌ی ما هستند بعضی از فضلاء که مشی صاحب جواهر را می‌دانند که صاحب جواهر به مثل روایت أعمش و امثال اینها اعتنا ندارد اما در اینجا علاوه بر اینها یک جمله هم در مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل می‌کند.
روایت مجمع البیان اینگونه است:
فی قوله تعالی: (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) قال: «المروی عن ائمتّنا ـ علیهم السلام ـ انّه الزّاد و الرّاحلة و نفقة من تلزمه نفقته، و الرجوع الی كفایة اِمّا من مال أوضیاع أو حرفة مع الصّحة فی النفس و تخلیة (السرب) من الموانع و امكان المسیر.»
این عبارت مجمع البیان است. روایات مرسلی می‌فرماید که: «المروی عن ائمتنا» اینکه علاوه بر اینکه رفت و آمد می‌خواهیم، یعنی زاد و توشه می‌خواهیم و علاوه بر اینکه در رفتن خرج و مخارج زن و بچه می‌خواهیم. در وقتی هم برگشت، استغنا می‌خواهیم. اینکه این آقا محتاج نباشد، و الاّ اگر پولی داشته باشد و برای رفت و برگشت او خوب باشد و برای مخارج زن و بچه هم خوب باشد، اما وقتی که برمی‌گردد هیچ نداشته باشد. مرحوم طبرسی می‌فرمایند این نمی‌شود و ائمه‌ی ما «سلام‌الله‌علیهم» در مقابل عامه فرمودند استغنای بعد هم لازم داریم.
مرحوم سیّد در عروه به این چیزها اهمیت نمی‌دهد و مرحوم صاحب جواهر درصددند که از راهی از نظر روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» مسئله را درست کنند. اما مرحوم سید در عروه در صدد هستند که استطاعت عرفی درست کنند، لذا اینجا هم به همین استطاعت عرفی می‌چسبند.
مرحوم سید می‌فرمایند اگر کسی خرج و مخارج رفت و آمد را داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه را هم داشته باشد و اما در وقتی که آمد، محتاج باشد، این عرفاً مستطیع نیست. پس آیه‌ی (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) او را نمی‌گیرد. معلوم می‌شود مرحوم سید نتوانستند به روایت أعمش و ابی الربیع الشامي و به جمله‌ی مجمع البیان جازم شوند. اما آنچه جازمند، اینگونه است. محشین بر عروه هم مسئله را صاف نرفتند و یک اختلافی در آنها هست. مثلاً بعضی از آنها جمله‌ای دارند که جمله‌ی شیرینی است و می‌فرمایند حال اگر کسی پول رفت و آمد را دارد و پول برای زن و بچه هم دارد و وقتی هم برگشت یک سال یا دو سال می‌تواند خودش را اداره کند، حال بعد از یک سال یا دو سال بمیرد و یا چه شود، به این اهمیت نمی‌دهند و همین مقدار که فی الجمله خرج و مخارج بعد از حج را داشته باشد، واجب الحج است.
بعضی گفتند اینطور نیست و ما استطاعت می‌خواهیم و همین مقدار که بتواند برود و برگردد و خرج و مخارج زن و بچه را هم داشته باشد، مستطیع است. حال بعدش هم مانند قبلش است و همان کاری که قبل می‌کرد، الان هم انجام دهد. لذا مثلاً مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» راجع به طلبه‌ها می‌فرمایند اگر روحانی کاروان می‌شود و پولی هم دارد و برای زن و بچه‌اش هم پول دارد تا وقتی که برمی‌گردد آنها خرج کنند و وقتی هم برمی‌گردد طلبگی می‌کند؛ آنگاه واجب الحج می‌شود و خود این طلبگی یک شغل مقدسی است و اگر هم به راستی عالی درس بخواند و تقوا هم داشته باشد، حلال‌ترین چیزها برای او سهم امام است و اگر تقوا نداشته باشد و خوب درس نخواند، اشکال پیدا کند. لذا مثل آقای بروجردی و بعضی از محشین بر عروه می‌فرمایند که به طلبه مثال نزن و به گدای سر کوچه مثال بزن و ارثی به این گدا رسیده و می‌تواند به حج برود و هم برای رفت و آمدش پول دارد و هم برای زن و بچه‌اش پول دارد و وقتی هم برمی‌گردد مانند قبل که از راه گدایی خودش را اداره می‌کرد، الان هم از راه گدایی خودش را اداره می‌کند و استغنا به معنای اینکه بالقوه أو بالفعل باشد، نیست.
بعضیها فرمودند بالقوه است. بالقوه معنایش این نیست که تاجر باشد بلکه مثلا دکان دارد و یا معنایش این نیست که پولی در بانک داشته باشد، بلکه طلبه است و خرج و مخارجش هم با قناعت می‌رسد و از همه بهتر است. ما طلبه‌ها اگر جداً شناخت وظیفه و عمل به وظیفه داشته باشیم، از نظر اقتصادی بالاترین مردم هستیم. هم احتراممان بالاتر است و هم پروردگار عالم خرج و مخارج ما را می‌رساند و آن مصائب و مشقاتی هم که مردم دارند، ما نداریم. مگر اینکه ما بخواهیم مثل آنها باشیم، از نظر ماشین و خوراک و پوشاک و خانه. ولی اگر ما منوط به آنها نباشیم و هم از نظر خورد و خوراک و تقدس و احترام به خوبی خودمان را اداره می‌کنیم و بالقوه و یا بالفعل سرمایه نداریم.
همه‌ی این مسائل، دلیل ندارد. گفتم مرحوم صاحب جواهر می‌خواهند این روایت أعمش و مرسله‌ی مرحوم طبرسی را بگیرند و مرحوم سید می‌بینند که ناتمام است و به استطاعت عرفی رفتند و می‌گویند مثل طلبه‌ها که استطاعت عرفی ندارند. اما اگر به راستی اینطور که عرض می‌کنم، بپسندید، می‌گوییم باید خرج و مخارج رفت و آمد داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه را هم داشته باشد و وقتی برمی‌گردد، آن سنت و روش قبل، او را اداره کند. مثلاً یک شهریه‌ای می‌گرفت و منبری می‌رفت و خرج و مخارج اداره می‌شد و الان هم که از مکه برگشته، به منبری می‌رود و شهریه‌ای می‌گیرد و خرج و مخارجش اداره می‌شود. تشریفات هم ندارد که حرام باشد بنابراین یک زندگی خوش و خرمی دارد، بنابراین واجب الحج است.
مسئله‌ی دیگری هست که مثلاً این آقا الان پولی دارد و به واسطه‌ی این پول دکانی دارد و زندگی می‌کند و اگر شما به او بگویید به مکه برو، باید این پول را صرف مکه کند و وقتی برمی‌گردد باید دکان را ببندد و بیکار سر کوچه بنشیند. پس این را نگویید. یا بعضی از بزرگان هم گفتند که بعد از آن اصلاً عسر و حرج به وجود می‌آید. آنجا که حرج نوعی باشد، بفرمایید واجب الحج نیست و آنجا که به راستی بیکار شود و یا سر کوچه بنشیند و یا در خانه با زنش نق نق کند، آنجا هم واجب الحج نیست. اما چرا در این مثال من واجب‌الحج نباشد!
به عنوان مثال پولی به شما عزیزان رسیده و می‌توانید با این پول به مکه بروید و زن و بچه را نیز اداره کنید و وقتی هم برمی‌گردد چطور از راه طلبگی اداره می‌شدید، الان هم از راه طلبگی اداره شوید. پس بگویم عرفاً واجب الحج هستید.
مسئله مشکل است و مشکل بودنش هم برای اینست که کسی می‌گوید بله و کسی می‌گوید نه و معنای عرفی است و در معنای عرفی اختلاف پیدا می‌شود.
باز مطالعه بفرمایید و اگر چیزی پیدا کردید که من نگفتم، بگویید تا استفاده کنیم.



[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج8، ص24، ابواب وجوب الحج، باب9، ح9، ط الاسلامية.
[2] آل عمران/سوره3، آیه97.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج8، ص25، ابواب وجوب الحج، باب9، ح4، ط الاسلامية.