درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

92/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: 1- عدّه‌ی وفات 2- خروج زن از منزل، در عدّۀ وفات
 
 بحث راجع به این بود که زنی که شوهرش مرده است، در زمان عده یعنی 4 ماه و ده روز باید زینت نکند. زینت هم همینطور که صاحب جواهر فرمودند یک امر عرفی است و عرف مردم که تفاوت هم دارد، باید او را متزینه نبینند. روایاتی داشتیم و دلالات روایت هم خوب بود و الان رسم زنها نیز همین است.
 اما حرف در اینست که آیا در این 4 ماه و ده روز می‌تواند از خانه بیرون رود یا نه؛ و مشهور در میان اصحاب گفتند نه، مگر اینکه ضرورتی در کار باشد. مثلاً مریض است و باید به دکتر برود و اما بدون جهت بخواهد از خانه بیرون رود، جایز نیست.
 در مسئله، 3 دسته روایت داریم که قول مشهور را تأیید می کنند. اما صاحب جواهر بعد از آنکه سه دسته روایت را ذکر فرمودند، می‌فرماید آن کسی که ذوق فقهی داشته باشد و خدا هم ذوق فقهی را به او داده باشد، از رموزات کلمات اهل بیت برخوردار باشد، روایات را حمل بر کراهت می‌کند. و می‌گوید که تزیّن حرام است و اما بیرون رفتن از منزل مانعی ندارد ولی اگر بیرون نرود، بهتر است. و این فرمایش صاحب جواهر در مقابل قول مشهور و آن هم با این تعییر و اینکه صاحب جواهر یک نحو برخوردی با مشهور می‌کنند که شما ذوق فقهی ندارید، لذا می‌گویید حرام است الاّ در ضرورت و اما ذوق فقهی و آشنایی با کلمات اهل بیت شما خوب بود، می‌گفتید بیرون رفتن مکروه است و در ضرورتش واجب است و اما در غیر ضرورت، بیرون رفتن مکروه است. این روایتها حسابی حمل عام بر خاصّ است و حمل عام بر خاصّ هم یک ذوق فقهی است، و در مباحثه‌ی ما این مشکل است که چرا صاحب جواهر این را فرموده است و برای همین مباحثه را تکرار کردم.
 روایتها زیاد است و برای نمونه 3 روایت می‌خوانم تا ببینیم آیا می‌شود حرف صاحب جواهر را درست کرد یا نه.
 روایتها را صاحب جواهر از باب 33 از ابواب عدد نقل کردند.
 روایتی که دالّ بر جواز است:
 روایت 2:
 صحیحه ابن أبی یعفور عن أبی عبدالله علیه السلام: سئلته عن المتوفی عنها زوجها قال: لا تکتحل لزینة و لا تطیب و لا تلبس ثوباً مصبوغا و لا تبیت عن بیتها.
 باید زینت نکند و از خانه هم بیرون نرود. و مخصوصاً وحدت سیاق است. «و لا تبیت عن بیتها» در پیش «لاتکتحل و لا تطیب و لاتلبس» گذاشته شده است. اینها مسلّم واجب است و پوشیدن لباس رنگین و زینت کردن برای او حرام است و «ولا تبیت عن بیتها» نیز وحدت سیاق می‌گوید که حرام است. حال چرا صاحب جواهر این وحدت سیاق را از دست داده است. «لاتکتحل و لاتطیب و لا تلبس» حرام است و صاحب جواهر هم فرموده حرام است و «ولا تبیت عن بیتها» را مشهور می‌گویند حرام است و صاحب جواهر می‌فرمایند این «ولا تبیت» را حمل بر کراهت کن.
 این یک سری از روایات است که بیرون رفتن از خانه را با تزیّن پیش هم گذاشته و از آن نهی شده و زنی که شوهرش مرده است، باید 4 ماه و ده روز در خانه بماند و همینطور که نباید زینت کند، باید از خانه هم بیرون نرود.
 
 روایت 1 و 3 از باب 33:
 موثقه عمار عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) في المرأة المتوفى عنها زوجها ، هل يحلّ لها أن تخرج من منزلها في عدتها ؟ قال : نعم.
 این نصّ در جواز است. حال که نصّ در جواز شد، اگر ما دسته‌ی سوم روایت را نداشتیم، حمل صاحب جواهر عالی بود و می‌گفتیم جمله‌ی «ولا تبیت عن بیتها» ولو ظهور در حرمت دارد و ولو اینکه وحدت سیاق هم حرمت را تأکید می‌کند، اما در مقابل نعم، نمی‌تواند قد علم کند، به قاعده‌ی حمل ظاهر بر نصّ، می‌گوییم حمل بر کراهت شود. حرف صاحب جواهر تا اینجا خوب است، اما یک دسته روایت داریم که عام و خاصّ است و عام و خاص هم اینطور نیست که عرفی باشد، بلکه خود روایت می‌فرماید اگر ضرورتی در کار است و از خانه بیرون رود، طوری نیست و اما اگر ضرورتی در کار نباشد، نمی‌تواند از خانه بیرون رود.
 
 روایت 1 از باب 34:
 صحیحه صفار عن العسکری (عليه السلام) انّه کتب الیه في امرأة مات عنها زوجها وهي في عدة منه. وهي محتاجة لا تجد من ينفق عليها، وهي تعمل للناس، هل يجوز لها أن تخرج وتعمل وتبيت عن منزلها للعمل والحاجة في عدّتها .
 قال: فوقّع (عليه السلام): لا بأس بذلك.
 یک خانمی شوهرش مرده و بیرون رفتن برای او ضرر دارد، حال بیرون برود یا نه؟! و یا شب در خانه‌ی خود نمی‌خوابد و در خانه‌ی دیگران می‌خوابد، آیا این جایز هست یا نه؟! حضرت فرمودند: لابأس بذلک.
 فرض کرده محتاجٌ الیه است، یعنی اگر بیرون نرود، بی خرج و مخارج می‌ماند و حضرت فرمودند در چنین صورتی لا بأس بذلک.
 وقتی چنین باشد، بگوییم این روایت تفسیر آن دو دسته روایت را می‌کند. یک دسته روایت می‌گوید جایز است و یک دسته روایت می‌گوید جایز نیست و حمل عام بر خاص می‌گوید آنجا که ضرورت است، جایز و آنجا که ضرورت نیست، جایز نیست.
 مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: «و جمع الشیخ علی کراهة الخروج» و بعد صاحب جواهر می‌فرماید: «انّ النصوص ظاهرة لمن رزقه الله حرفة رمزهم و نحن فی قولهم عن نصوص ظاهرة فی الکراهة». این حرف شیخ طوسی درست است و ذوق فقهی می‌خواهد و آن کسی که خدا رموزات اهل بیت را به او داده، می‌تواند جمع بین روایات کند و روایات را حمل بر کراهت کند. اگر دسته‌ی سوم نبود، فرمایش صاحب جواهر تبعاً از شیخ طوسی خیلی خوب بود، برای اینکه یک دسته روایت فرمود نه و یک دسته روایت فرمود آری و به قاعده‌ی حمل ظاهر بر نصّ می‌گوییم آری علی کراهة. و اما اگر یک دسته روایت داشته باشیم که بگوید جایز است و یک دسته روایت داشته باشیم که بگوید جایز نیست و یک دسته روایت داشته باشیم که اگر ضرورت دارد، جایز است و اگر ضرورت ندارد، جایز نیست. جمع بین سه دسته روایت، آن روایاتی که می‌گوید اگر محتاج است بیرون رود و اگر محتاج نیست، نرود، آنگاه شاهد جمع می‌شود برای آن دو دسته روایتی که می‌گفت نه و آری. این یک حمل عام بر خاص هم هست. برای اینکه این روایتها آن روایاتی که می‌گوید نه را تخصیص می‌زند. آن روایاتی که می‌گوید آری، این روایتها آنها را تخصیص می‌زند. حمل مطلق بر مقید است و این دسته روایات شاهد جمع می‌شود. این برمی‌گردد به اینکه اگر ما باشیم و فقه، باید بگوییم این 4 ماه و ده روز از خانه بیرون نرود مگر اینکه ضرورتی در کار باشد و ضرورتش هم مثل اینکه می‌خواهد به دکتر برود. یا فرض روایت اینکه این کلفت است و باید کارهای مردم را بکند و پولی بگیرد و اگر بخواهد در خانه بماند، گرسنه می‌ماند و حضرت فرمودند که برود. و بالاخره در هر ضرورتی.
 حال چه چیز در نظر صاحب جواهر بوده که این قول مشهور را زمین زده است. مشهور می‌گویند جایز نیست و قاعده‌ی «الضرورات تبیح المحذورات» می‌گوید جایز است و در زینت هم همینطور است. در آن نیز فرمودند و صاحب جواهر هم فرمودند که مثلاً خانمی اگر سرمه به چشمش نکند، کور می‌شود و دکتر دستور داده که هر روز سرمه به چشمت کن، درحالی که زینتش مسلّم حرام است و اما اگر ضرورتی در کار بیاید، این حتماً باید سرمه به چشمش کند. یا دکتر پوست گفته باید حنا به دستت بمالی و این هر روز مجبور است که دستش را حنا بمالد و همه گفتند جایز است. لذا راجع به زینت همه گفتند در صورت ضرورت جایز است، لذا وحدت سیاقی که من می‌گفتم به حال خود باقی می‌ماند. معنایش اینطور می‌‌شود که «لاتکتحل لزینة»، یعنی اگر ضرورتی برای زینت است، پس جایز است. و یا بدنش بو می‌دهد و زنها که می‌خواهند برای دید و بازدید به خانه‌ی او بیاید، و این مجبور است عطر و ادکلن بزند و اگر نزند، زنها حالت تنفری از او پیدا می‌کنند.
 «ولا تلبس ثوبا مصبوغا»، این لباسی ندارد که عوض کند و حال لباسش را شسته و لخت هم نمی‌تواند بماند، پس یک پیراهن سرخی دارد و آن را می‌پوشد. مسلّم این جایز است. «و لا تبیت عن بیتها»، این اگر بخواهد از خانه بیرون نرود، گرسنه می‌ماند و کسی نیست که برایش نان بگیرد و یا روایت می‌گوید کلفت است و مسلّم می‌تواند از خانه بیرون برود، «الضرورات تبیح المحذورات». لذا خود روایت که گفتیم وحدت سیاق دلالت بر حرمت می‌کند، اگر روایت دیگری هم نداشتیم اما «رفع مااضطروا الیه» می‌آمد و این روایت را تخصیص می‌زند و می‌گفت ولا تکتحل الاّ لضرورة، و لا تطیب الاّ لضرورة و لا تلبس الاّ لضرورة و لا تبیت عن بیتها الاّ لضرورة. یعنی ما اگر آن دسته‌ی سوم روایت را هم نداشتیم، مسلّم بود که در حال ضرورت این خانم می‌تواند از خانه بیرون رود و کراهت هم نداشت.
 این خلاصه‌ی حرف است. نمی‌دانم مراد صاحب جواهر مثلاً آنجاست که بگویند اگر ضرورت در کار باشد، می‌تواند کراهةً برود، یعنی آنجا هم که ضرورتی در کار است، باز مکروه است. بعید است که بتوان این را گرفت. یعنی کسی راجع به «رفع مااضطروا الیه» بگوید مورد «رفع مااضطروا الیه» کراهت دارد. نمی‌توان این را گفت، لذا ما اگر هم روایتها معارض نداشت، باز می‌گفتیم زینت کردن و از خانه بیرون رفتن، اگر ضرورت ندارد، حرام است و اگر ضرورت دارد، آنگاه جایز است و بعضی اوقات واجب است. حال جمع سه دسته روایت، حمل روایات ضرورات، یعنی به واسطه‌ی روایات ضرورات تصرف کنیم بر روایاتی که می‌گوید جایز نیست و این جمع عرفی، جمع مطابق با قاعده است و حتی اگر فقها نفرموده بودند و اینطور گفته بودند که خانمی که شوهرش مرده، نمی‌تواند از خانه بیرون رود و نمی‌تواند متزیّن هم باشد. روایت دیگری هم نداشتیم و فقها اینطور گفته بودند، آنگاه شما فضلاء می‌گفتید که این یک الاّ هم دارد و نمی‌تواند زینت کند الاّ لضروره و از خانه هم نمی‌تواند بیرون رود، الاّ لضرورة. الان هم که جمع بین روایات می‌کنیم، اینطور جمع می‌کنیم. لذا به صاحب جواهر می‌گوییم آنکه ذوق فقهی و ذوق اصولی دارد، جمع می‌کند به اینکه ضرورت دارد یا نه و اگر ضررت دارد، می‌تواند و بعضی اوقات هم واجب است، مثل اینکه اگر دکتر نرود، می‌میرد و باید حتماً به دکتر رود. یا اگر سرمه به چشم نکند، دکتر گفته خطرناک است و باید سرمه به چشم کند. بالاخره روایت داریم که فرمود اگر برایت ضرورت دارد، بیرون برو. حال بخواهیم این را حمل بر کراهت کنیم و بگوییم امام «سلام‌الله‌علیه» فرموده اگر برایت ضرورت دارد، بیرون برو اما مکروه است. می‌گوییم نمی‌شود که امام مورد ضرورت را مکروه بگوید. یا جایز هست یا جایز نیست و حضرت فرمودند اگر ضرورت دارد، پس جایز است.
 اگر ضرورت نداشته باشد، همین روایت دال بر حرمت است و روایت پیغمبر اکرم هم دالّ بر حرمت است و در آن ماندیم، والاّ روایت سلیمان بن خالدی که ایشان فرمودند و یا روایتی که من خواندم و گفتم زیاد است، یک دسته دلالت می‌کند و بر جواز و یک دسته دلالت می‌کند بر حرمت و حمل ظاهر بر نصّ اقتضاء می‌کند کراهت را که صاحب جواهر می‌فرمایند و ایشان امضا می‌کنند. اینها مسلّم است و درست است. به قول ایشان هرکه ذوق فقهی دارد، حمل ظاهر بر نصّ می‌کند و می‌گوید کراهت دارد یا ظاهر است. اما حرف در اینجاست که سه دسته روایت داریم. یک دسته روایات می‌گوید جایز نیست و یک دسته روایات می‌گوید جایز است و یک دسته روایات می‌گوید اگر معذور است، جایز است و اگر معذور نیست، پس جایز نیست. حمل عام بر خاص اقتضاء می‌کند که بگوییم جایز است علی نحو کراهت. این را نیز نمی‌توان گفت برای اینکه اگر ضرورت باشد، که گفتم علی نحو کراهتش را نیز نمی‌توان گفت و برمی‌گردد به اینکه روایات عدم جواز به حال خود باقی می‌ماند و روایات کراهت از کار می‌افتد. اما عمده آن روایتی است که جلسه‌ی قبل خواندم که پیغمبر اکرم صورت ضرورت عرفی را هم فرمودند نه. حال با این چه کنیم!
 مثلاً گفت پدرم مریض است و به عیادتش بروم یا نه و فرمودند نه. گفت پدرم دم مرگ است، آیا بروم سری بزنم یا نه؟ فرمودند نه. گفت پدرم مرد، برای تشییع جنازه بروم یا نه؟ فرمودند: نه. حرف پیغمبر را شنید و بعد هم پیغمبر فرمودند بارک الله، آفرین. بله، همه‌ی اینها ضرورت بوده است، یعنی پدرش مریض است و مسلّم ضرورت عرفی هست که به پدرش سری بزند و حتی در همین جا اگر شوهر نهی کند، آیا می‌تواند برود یا نه؟ شما فقهاء می‌گویید بله، می‌تواند. گفتند اگر یک واجبی جلو بیاید، می‌تواند و اگر یک ضرورت عرفی هم جلو بیاید، می‌تواند و مثلاً واجب الحج است و می‌خواهد به مکه برود و شوهرش اجازه نمی‌دهد و شما می‌گویید که می‌تواند پا روی حرف شوهرش بگذارد و برود. یا شوهرش مرده است و این الان در حال عده است و الان نوبتش رسیده است، آیا برود یا نه؟ شما فقهاء می‌گویید که برود. لذا نمی‌دانیم اینها را چطور درست کنیم. مثلاً قضیه‌ای که پیغمبر اکرم فرمودند نرو، آیا امتحانی بوده است و بالاخره موردی است و نمی‌توانیم از آن به عنوان عام استفاده کنیم و بگوییم اگر شوهر نهی کرد، این نمی‌تواند مطلقا از خانه بیرون برود، ولو اینکه پدرش بمیرد. از همین جهت هم در رساله‌ها نوشته نشده و نمی‌شود این را گفت. این پدرش مرده و الان مراسم فاتحه است و مردم می‌‌آیند و می‌گویند دخترش کجاست و می‌گویند شوهرش گفته نرو و او هم به خاطر خدا به فاتحه نیامده است. ظاهراً نمی‌شود این را گفت. لذا نمی‌دانیم آن روایت پیغمبر اکرم را چه کار کنیم. آیا اعراض اصحاب روی آنست و اصلاً آیا مطلوب بود یا نه؟! یعنی اینکه نرفتن به دیدن پدرش و نرفتن برای تشییع جنازه‌ی پدرش و نرفتن به فاتحه آیا مطلوب است که پیغمبر اکرم هم فرمودند خدا او را آمرزید برای اینکه حرف شوهرش را شنید. لذا خوب است که اصلاً آن روایت را در کار نیاوریم، چنانچه در اینجا این روایت نیامده است و آنچه آمده همین روایاتی است که خواندم و یک دسته از روایتها حسابی دلالت بر حرمت دارد و یک دسته دلالت دارد بر جواز مطلقا و یک دسته روایات هم می‌گوید جواز، اگر ضرورت باشد و عدم جواز در صورتی که ضرورت نباشد. گفتم این دسته روایات ارشاد است و اگر نبود «رفع مااضطروا الیه» یک امر ارشادی است و این روایت هم ارشاد به همان «رفع مااضطروا الیه» است، بنابراین اگر ما باشیم و آن دو دسته روایت، آنگاه حرف صاحب جواهر خوب است و حمل بر کراهت است و اما اگر ما باشیم و «رفع مااضطروا الیه» آنگاه «رفع مااضطروا الیه» حکومت دارد بر هر دو دسته روایت و می‌گوید اگر ضرورت در کار است، جایز است و اگر ضرورتی در کار نیست، پس جایز نیست.
 معلوم می‌شود که تمام حرمتها و واجبات به واسطه‌ی ضرورات، تبیح است. در مانحن فیه هم چنین است. هرچه حرمتش قوی و هرچه جوازش قوی باشد، «رفع مااضطروا الیه» می‌آید و روایات را از دست ما می‌گیردو می‌گوید «رفع مااضطروا الیه» یک امر ارشادی است و هرکجا ضرورت باشد، جایز است و هرکجا نباشد، نه.
 فرع سوم راجع به زینت کردن مطلّقه است. آیا زنی را که طلاق دادند، می‌تواند زینت کند؟!
 در طلاق رجعی هم فقها فتوا دادند و هم روایت دارد که نه تنها جایز است بلکه مستحب است و مستحبش هم بالاست. دلیلش هم در روایات آمده و شارع مقدس طلاق نمی‌خواهد، لذا می‌خواهد ببیند که آیا می‌شود این مرد دوباره از طلاقش برگردد؛ لذا دستور داده حق نداری زنت را از خانه بیرون کنی و خرج و مخارجش را نیز باید بدهی و دستور داده به زن که خودت را درست کن و از گفته‌های گذشته عذرخواهی کن تا تمایل پیدا کند و این طلاق را باطل کند. ظاهراً در طلاق رجعی حرفی نداریم که باید بگوییم در آن سه ماه می‌تواند زینت کند به این دلیلی که عرض کردم.
 روایت 2 از باب 21 از ابواب عدد:
 صحیحه زراره عن أبی عبدالله علیه السلام: المطلّقة تكتحل وتختضب و تطيب و تلبس ما شاءت من الثيابلأنّ اللَّه عزّ و جلّ يقول لعل الله يحدث بعد ذلك امرا لعلّها ان تقع في نفسه فيراجعها.
 من نوشتم این روایت که نظیر هم دارد، هم طلاق رجعی را می‌گیرد و هم طلاق مباین را. باید روایتی بیاید و طلاق مباین را از ما بگیرد و الاّ این روایت به خوبی دلالت دارد که زنی که در حال عده است، می‌تواند برای شوهرش زینت کند، خواه طلاق رجعی باشد یا طلاق باین باشد.
 وقت گذشت. حال ببینیم که فردا چه باید بگوییم.