درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

92/06/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مقدار عدّۀ زني که حيض نمي‌بيند
 مرحوم محقق «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند که: ولو كان مثلها يحيض اعتدت بثلاثة أشهر إجماعا. وهذه تراعي الشهور والحيض، فإن سبقت الاطهار فقد خرجت العدة، وكذا إن سبقت الشهور.
 اگر کسی در سن من تحیض است و اما مرتب و منظم حیض نمی‌بیند، عده‌اش سه ماه است.
 و اما بعد می‌فرمایند عده‌اش سه ماه است، اما حیضش را هم مراعات کند، و اگر حیض مقدم شد، آن را مراعات کند و اگر شهور مقدم شد، آن را مراعات کند. «وهذه تراعي الشهور والحيض، فإن سبقت الاطهار فقد خرجت العدة، وكذا إن سبقت الشهور».
 در اینجا ان قلت قلتهایی شده است، اما بر طبق فتوای مرحوم محقق، یک روایت صحیح‌السند و ظاهرالدلاله داریم و مرحوم محقّق هم طبقاً از همان روایت فتوا دادند.
 روایت 12 از باب 4 از ابواب عده:
 صحیحه زراره عن أبی جعفر علیه‌السلام فی المسترابه: أي الامرين سبق إليها فقد انقضت عدتها إن مرت ثلاثة اشهر لا ترى فيها دما فقد انقضت عدتها، وان مرت ثلاثة اقراء فقد انقضت عدتها.
 سند روایت و دلالت آن خوب است، اما با عنوانی که مرحوم محقق کردند، نمی‌خورد؛ برای اینکه مرحوم محقّق فرض کردند خانمی که در سن من تحیض است، مثلاً یک خانم بیست یا سی ساله‌ای که خون حیض نمی‌بیند. این خانم عده‌اش سه ماه است و قبلاً در این باره صحبت کردیم و اما اگر مسترابه باشد و گاهی خون ببیند و گاهی نبیند و گاهی مرتب و منظم است و گاهی نامنظم است، این از بحث بیرون است برای اینکه فرض مرحوم محقق اینست که: «ولو کان مثلها تحیض»، مثل اینکه بیست ساله است و حیض نمی‌بیند، عده‌اش «اعتدت ثلاثة أشهر» است و سابقاً در این باره صحبت کردیم و حرفی در آن نیست. و اما حرف بعدی که می‌فرمایند: «تراعي الشهور والحيض، فإن سبقت الاطهار فقد خرجت العدة، وكذا إن سبقت الشهور»، اصل این حرف خوب است. روایت 12 هم بر طبق آن است و اما آن مربوط به مسترابه است و نه مربوط به کسی که در سن من تحیض است و حیض نمی‌بیند. بنابراین ظاهراً این قلت قلت صاحب جواهر خیلی به بحث ما نمی‌‌خورد.
 ما از بحث دو استفاده کردیم. یک مسئله اینکه اگر خانمی در سن من تحیض است و حیض نمی‌بیند و مثلاً بیست ساله یا سی ساله است و اما هیچگاه حیض نمی‌شود، حال اگر شوهر این خانم را طلاق دهد، عده‌ي این خانم «ثلاثة أشهر» است. روایاتش را سابقاً خواندیم و اشکالی هم در مسئله نیست.
 مسئله‌ي دیگر اینکه اگر خانمی مسترابه باشد، گاهی حیض می‌بیند و گاهی حیض نمی‌بیند و گاهی دو سه ماه حیض نمی‌بیند و گاهی مرتب حیض می‌بیند، حال اگر شوهر این خانم راطلاق دهد، همین است که روایت می‌فرماید و مرحوم محقق هم می‌فرمایند: «فإن سبقت الاطهار فقد خرجت العدة، وكذا إن سبقت الشهور» و روایت هم فرمود: «أي الامرين سبق إليها فقد انقضت عدتها إن مرت ثلاثة اشهر لا ترى فيها دما فقد انقضت عدتها، وان مرت ثلاثة اقراء فقد انقضت عدتها». اگر مسترابه است، دائرمدار این می‌شود که چه وقت او را طلاق دهد. اگر پاک است و طلاقش داد، سه ماه صبر کند که خون ندیده، آنگاه عده‌اش تمام است و اما اگر در ایامی که می‌خواهد او را طلاق دهد، خون می‌بیند و اتفاقاً سه حیض یا دو حیض خون دید، خواه ناخواه عده‌اش تمام است، ولو این سه ماه تمام نشده باشد و به عنوان مثال در عرض بیست و شش روز این خانم مسترابه مرتب خون دید و پاک شد و بعد از بیست و شش روز عده‌اش تمام است. لذا در حقیقت باید بگوییم این مسئله‌ي مرحوم محقق در اینجا که این همه مشکلات را بار آورده، اگر نفرموده بودند، خیلی بهتر بود برای اینکه مسئله را سابقاً فرمودند و بعد هم تتمه‌اش را می‌فرمایند و در وسط مسئله دو حکم گنجاندند و دو حکم گفتند و نمی‌دانم چه شده است. از همین جهت هم می‌بینیم که صاحب جواهر دو سه صفحه و بیشتر در این باره صحبت کرده و اما خلاصه‌ي مطلب یک اجماع است که مرحوم صاحب جواهر این اجماع را آورده و اینست که اگر خانمی اصلاً حیض نمی‌بیند، عده‌اش سه ماه است و اگر خون می‌بیند و مرتب و منظم نیست، مسترابه است، وقتی مسترابه شد، باید مراعات کند آن سه ماه را، اگر در آن سه ماه خون ندید و آنگاه عده‌اش تمام می‌شود. یا حیض را مراعات کند که أقل آن بیست و شش روز می‌شود و اکثر آن گاهی سه ماه و گاهی کمتر و گاهی بیشتر می‌شود.
 مسئله‌ي اول درست است و مسئله‌ي دوم هم درست است و بر طبق هر دو هم روایت داریم. «ولو كان مثلها تحيض اعتدت بثلاثة أشهر إجماعا». اما اگر خانمی است که مسترابه است. مثلاً گاهی خانم اصلاً خون حیض نمی‌بیند و می‌گوید این خانم در سن من تحیض است و لاتحیض. این همان جمله‌ي «ولو کان مثلها تحیض و لا تحیض» است. در این باره «اعتدت بثلاثة أشهر». و اما خانمی مرتب و منظم نیست و مضطربه است و گاهی خون می‌بیند مثلاً سه روز یا ده روز خون می‌بیند و گاهی مرتب و منظم در ماه یک بار خون می‌بیند و پاک می‌شود و گاهی هم دو سه ماه خون نمی‌بیند. حال اگر شوهر او را طلاق داد، همین است که می‌فرمایند: «تراعي الشهور والحيض، فإن سبقت الاطهار فقد خرجت العدة، وكذا إن سبقت الشهور».
 تدلّ علیه این روایت صحیحه‌ي زراره که مربوط به سن من تحیض و لاتحیض نیست و برای مسترابه است و اینست که حضرت فرمودند: «أي الامرين سبق إليها فقد انقضت عدتها إن مرت ثلاثة اشهر لا ترى فيها دما فقد انقضت عدتها، وان مرت ثلاثة اقراء فقد انقضت عدتها». مسترابه همین است که دائرمدار اینست که یا سه شهر بگذرد و خون نبیند و یا اینکه خون ببیند که احکام مختلفه‌ای دارد که من جمله در اینجا این امر را فرمودند. اما اگر خانمی مسترابه نباشد، این حکم نیست بلکه اجماع دارد که عده‌اش سه ماه است. اجماع هست خانمیکه اصلاً حیض نمی‌بیند، عده‌اش سه ماه است. اما یک حرف دیگر راجع به مسترابه است. مثلاً گاهی خون می‌بیند و گاهی نمی‌بیند و گاهی در ماه یک مرتبه حیض می‌بیند و گاهی در ماه دو سه مرتبه حیض می‌بیند؛ و دائرمدار اینست که خونش تمام شود. بعضی اوقات عده‌اش بیست و شش روز می‌شود که سابقاً گفتیم و معمولاً عده‌اش سه ماه می‌شود.
 مسئله‌ي اول ربطی به مسئله‌ي دوم ندارد و مسئله‌ي دوم هم ربطی به مسئله‌ي اول ندارد و مرحوم محقق مسئله‌ي دوم را مترتّب کرده بر مسئله‌ي اول اشکال ما اینست که چرا مسئله‌ي دوم را مترتب بر مسئله‌ي اول کردید و اینها ربطی به یکدیگر ندارد.
 مسئله‌ي دیگری هست و مسئله هم مسئله‌ي مشکلیست، لذا بزرگان گفتند یک تعبّد بیشتر نیست و باید به این تعبد عمل کنیم که مرحوم صاحب جواهر می‌خواهند به این تعبد عمل نکنند و می‌فرماید روایت ضعیف السند است و بعد هم می‌فرمایند اگر بگوییم روایت صحیح السند است، اما موردی است و یک مورد خاص است و کلیّت ندارد؛ اما یک نحو اجماعی در مسئله هست و عمل به روایت کردند و روایت را صحیح السند و ظاهرالدلاله دانستند و بر طبق روایت عمل کردند و اینکه عده‌ي بعضی از خانمها یکسال است.
 مسئله اینست:
 قد اشتهر بین الأصحاب: أنّ المسترابه التی لم تردم الاّ بعد ثلاثة أشهر ان طلقها زوجها فعدتها سنه. بعد مرحوم محقق می‌فرمایند: فهذا أطول عدة.
 طولانی‌ترین عده‌ها اینست که بگوییم یکسال. بعضی اوقات می‌شود 9 ماه باشد یعنی عده‌ي حامل و اما یکسال در یک جا اتفاق می‌افتد و آن هم راجع به خانمی که هر سه ماه یک مرتبه خون ببیند.
 روایت از سورة بن کلیب است و روایت را مرحوم صاحب وسائل نقل کردند.
 روایت 2 از باب 13 از ابواب عدد:
 سورة بن کلیب مصححه است یعنی اجلای علماء من جمله همین جا که قبل از آن ابن محبوب است. یعنی از اصحاب اجماع است و علاوه بر اینکه ابن محبوب در قبل این روایت هست و بزرگان از سورة بن کلیب زیاد روایت نقل می‌کنند. لذا ما گفتیم مصححه سورة بن کلیب.
 سئل أبوعبدالله علیه‌السلام: عن رجل طلّق إمرأته فمضی ثلاثة أشهر و لم تحض الاّ حیضة واحدة، ثمّ ارتفعت حیضتها حتی مضی ثلاثة أشهر أخری و لم تدر ما رفع حیضتها فقال: تتربص تسعة أشهر، ثم تعتد بعد ذلک ثلاثة أشهر.
 9 ماه و 3 ماه، یکسال می‌شود. مرحوم محقق طبق همین روایت فتوا دادند و قدماء و متأخرین هم طبق همین روایت فتوا دادند.
 روایت 1 که می‌گویند معرضٌ عنها عندالاصحاب است، می‌گوید یکسال و سه ماه. روایت می‌گوید بعد از آنکه یک سال تمام شد، 3 ماه دیگر صبر کند تا یکسال و سه ماه شود و عده‌ي او یکسال و سه ماه است، که مرحوم محقق و همچنین صاحب جواهر و دیگران می‌گویند این معرضٌ عنها عندالاصحاب است.
 این روایت از نظر سند، بهتر از سند اول است. روایت اول روایت عمار است و لذا از نظر سند بهتر از روایت سوره است، الاّ اینکه هم قدماء و هم متأخرین به روایت سورة عمل کردند و به روایت عمار عمل نکردند.
 حال یک حرف دیگری هم در مسئله هست و نمی‌دانم چرا فقهاء این را نمی‌فرمایند و آن حرف سابقی است که دو سه جا عرض کردم، که بین این روایتها تعارض نیست. برای اینکه روایتها را خواندیم که خانمی که در سن من تحیض است و درست حیض نمی‌بیند، عده‌اش سه ماه است. حال روایت سورة بن کلیب می‌گوید یکسال و روایت عمار می‌گوید یکسال و سه ماه و اینها را حمل بر استحباب می‌کنیم. پس چرا نفرمودند و چرا حمل ظاهر بر نصّ نکردند. اگر حمل ظاهر بر نصّ کنیم، آنگاه لازم نیست که بگوییم روایت عمّار معرضٌ عنها عندالاصحاب است و یا روایت سورة ضعیف السند است و مرحوم صاحب جواهر نتوانستند طبق روایت فتوا دهندو فرمودند اولاً ضعیف السند است و بعد هم موردی است و امام «سلام‌الله‌علیه» یک مورد خاصی را فرمودند و اما اگر عرض مرا بفرمائید، می‌گوییم قاعده‌ي کلی که «تدلّ علیه روایات صحیح السند»، عده‌ي این خانم سه ماه است و اما چون حیض او سر به سرش می‌گذارد و ولو ضعیف احتمال حمل می‌دهد، پس 9 ماه صبر کند و بعد هم برای اینکه به روایت عمل کنیم، 3 ماه دیگر هم صبر کند و برای اینکه یقین پیدا کند، 3 ماه دیگر هم صبر کند و آنگاه یکسال می‌شودو روایت عمار هم می‌گوید یکسال و سه ماه و همه‌ي اینها را حمل بر استحباب کنیم. لذا حرفی که ما در دو سه جا زدیم که اینکه اینها بین روایتها تعارض می‌بینند و من جمله در اینجا که صاحب جواهر بین روایتها تعارض می‌بیند، لذا می‌فرمایند موردی است و به عبارت دیگر اصلاً به این روایتها عمل نکن و بگو حیض او 3 ماه است. صاحب جواهر می‌فرمایند اولاً روایت ضعیف السند است و بعد هم در مور خاصی است و همه جا نمی‌گوییم و معنایش اینست که روایت سورة را رها کن و به روایت عمار هم که می‌رسد، چون هیچکس نگفته، پس میفرماید روایت عمار هم معرضٌ عنها عندالاصحاب است و احدی به آن عمل نکرده است. حال نظر صاحب جواهر مانند عرض من است می‌فرمایند عده‌اش سه ماه است. من به صاحب جواهر می‌گویم چرا طرد روایت می‌کنید و تعارضی بین روایتها نیست. اگر تعارض بود، اعراض اصحاب خوب بود و اما اگر تعارض نباشد و بشود حمل ظاهر بر نصّ کنیم، معنایش اینطور می‌شود که عده‌اش سه ماه است و اما هرچه بیشتر نگاه دارد، بهتر است. حال یکسال شود یا یکسال و سه ماه شود. اما فقهاء این کار را نکردند، یعنی از بحثهای مشکل در فقه، همین بحث عده است. فقهاء هم خیلی روی این مسئله بحث نکردند و بحث را نشکافتند و وقتی هم می‌خواهند بحث را بشکافند، می‌بینیم که دو دسته روایت داریم که آن دسته روایت که شهرت روی آن هست، بگیر و دسته‌ي دیگر را طرد کرد به خاطر اعراض اصحاب. این در جایی است که تعارض باشد و اما اگر حمل ظاهر بر نصّ باشد، یکی نصّ باشد و یکی ظاهر باشد، پس حمل ظاهر بر نص کن و بگو عده‌ي او سه ماه است. مابقی هرچه هست، حمل بر استحباب کن.
 مرحوم محقق و همچنین صاحب جواهر روایت را بردند آنجا که: «التی لم تردم الاّ بعد ثلاثة أشهر»، و الاّ اگر سه ماه یک مرتبه حیض ببیند، بحث دیگری دارد که بعد درباره‌ي آن صحبت می‌کنیم.