درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

91/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.
 
 بحث درباره‌ی ازدواج با کافر و ازدواج با اهل کتاب را بالاخره مرحوم صاحب جواهر رساندند به آنجا که جايز است، اما به علت آن اجماع و شهرت، نتوانستند روي آن فتوا دهند. و اما روي ازدواج موقّت فتوا دادند. مشهور در ميان اصحاب هم همين بود و روايات صحيح‌السند و ظاهرالدلاله هم همين را دلالت مي‌کرد.
 بحثي که در جلسه‌ی قبل عنوان شد، اين بود که ازدواج موقت با غير اهل کتاب، مثلاً با بودائيان و يا با مشرکين و با کمونيسم‌ها و يا دهريها که اصلاً دين را قبول دارند؛ آيا جايز هست يا نه؟!
 گفتم که تسلّم در ميان اصحاب، عدم جواز است. لذا خيلي هم روي آن بحث نکردند؛ ولو اينکه صاحب جواهر راجع به ازدواج دائمي با اهل کتاب بيش از ده صفحه صحبت کرده‌اند، اما راجع به اين مسئله صحبتي ندارند و مثل اينکه تسلّم ايشان است که ازدواج با غيراهل کتاب، دائم باشد يا منقطع باشد، جايز نيست. و اما اينکه دليلي براي آن اقامه کنند؛ دليلي جز تسلّم و اجماع نداريم. در مانحن فيه، فقط همان آيه‌ی شريفه‌اي است که قبلاً صحبت کردم و مي‌فرمايد آنها حلال بر شما نيستند و شما هم حلال بر آنها نيستيد؛ اما (و لاتمسکوا بعصم الکوافر)؛ و از اينگونه آيات در سوره‌ی ممتحنه، تقريباً هفت ـ هشت آيه هست، اما مربوط به زن شوهردار است. اينکه اگر کافر شوهر داشته باشد و يا زن مسلمان شوهر داشته باشد، معلوم است که مي‌فرمايد زن شوهردار براي شما حلال نيست. چنانچه زن مسلمان اگر شوهر داشته باشد و بخواهد ازدواج کند، جايز نيست؛ چه رسد ازدواج با کافر.
 لذا اشکال اين آيه هم اينست که اين (لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ)، مربوط به زن شوهردار است و اين از بحث ما بيرون است، براي اينکه «لکلّ قومٍ نکاح» است. اما زن کمونيسمي که شوهر داشته باشد، اگر مثلاً زنا دهد، زناي او زناي زن شوهردار است؛ بچه‌هاي او حرام زاده نيستند، ولو اينکه ازدواج دهريها معاطاتي باشد. و مسلم در ميان اصحاب است که همينطور که مسلمانها نکاح دارند، ارمنيها هم نکاح دارند، دهريها و مجوسها هم نکاح دارند. و زن شوهردار تمام آثار زن شوهر دار بر او بارّ است. توارث آنها مسلّم است و اسلام امضاء کرده و حلالزاده بودن آنها مسلّم است و اسلام امضاء کرده و اينکه يک زن نمي‌تواند دو زن داشته باشد و اگر شوهر داشته باشد، نمي‌تواند شوهر دومي انتخاب کند، مسلّم آنهاست و اسلام هم امضاء کرده است. لذا آيه‌ی شريفه مربوط به بحث ما نيست و ما روايت و آيه‌اي پيدا نکرديم که زن غيرشوهردار را، اگر اهل کتاب نباشد و مثلاً‌بودايي باشد. يک شخصي به هندوستان رفته است، آيا مي‌تواند با يک زن بودائي ازدواج موقت کند يا نه؟!
 به قول صاحب جواهر در اين بحثها در دو سه جا مي‌فرمايند بحث در ميان اصحاب بررس نشده است. در همين بحثهايمان، صاحب جواهر در دو سه جاي متفّرق مي‌فرمايد اصحاب مسئله را بررسي نکرده‌اند. حال از جمله مسائلي که حتي خود صاحب جواهر هم بررسي نکرده و به تسلّم اصحاب اکتفا کرده، جلو مي‌آيد. تقريباً يک تناقض و تهافتي در کلام صاحب جواهر هست و راجع به عقد دائمي هفت ـ هشت ده صفحه صحبت مي‌کنند و بررسي کامل مي‌کنند و تسلّم اصحاب را کنار مي‌گذارند و مي‌فرمايد عقد دائمي با اهل کتاب طوري نيست. بعد هم حمد خدا مي‌کنند که الحمدلله ما بحث را درست کرديم و گفتيم که عقد دائمي با اهل کتاب طوري نيست. اما وقتي که به بحث ما مي‌رسند، يعني به بحث صيغه‌ی غير اهل کتاب؛ آنگاه با تسلّم اصحاب جلو مي‌روند و مي‌گويند جايز نيست. اما اينکه دليل و روايتي بياورند؛ نه روايتي هست و نه آيه‌اي هست که دلالت کند بر عدم جواز.
 الان بحث ما ازدواج اهل کتاب نيست و راجع به اهل کتاب حرف نداريم و مسلّم پيش اصحاب است و رواياتش را هم در جلسه‌ی قبل خوانديم که روايات صحيح‌السند و ظاهرالدلاله مي‌گفت ازدواج با زنهاي اهل کتاب جايز است، البته دواماً نه،‌بلکه بطور متعةً. دو مسئله را صاف کرديم.
 مسئله‌اي که جلسه‌ی قبل روي آن بحث کرديم و الان هم بحث مي‌کنيم و مسئله‌ی بغرنجي بود، اينست که بخواهد غير اهل کتاب را صيغه کند؛ مثلاً يک بودايي يا دهري که اصلاً دين را قبول ندارد و يا يک زن بهائي را که شوهر نداشته باشد، صيغه کند. آيا صيغه کردن غير اهل کتاب جايز هست يا نه؛ اين منقّح نشده و در کتابها اسمش آمده اما با تسلّم اصحاب مسئله را تمام کردند و گفتند مسلّم است و اجماع داريم و به قول صاحب جواهر اجماع به قسمين داريم که جايز نيست. گفتم اما يک تهافت در کلام صاحب جواهر ديده مي‌شود و به صاحب جواهر عرض مي‌کنيم که اگر اين تسلّم در اينجا هست، روي ازدواج دائم اهل کتاب هم هست؛ براي اينکه آن هم يک اجماع حسابي است و همه‌ی بزرگان ادعاي اجماع کردند که ازدواج دائمي با اهل کتاب جايز نيست،‌و مرحوم صاحب جواهر تقريباً ده صفحه اين طرف و آن طرف زدند و تسلّم اصحاب را زير پا گذاشته‌اند و يک حمد هم کردند و گفتند الحمدالله ما درست کرديم که جايز است.
 ايشان تمسّک به آيه و تمسّک به طريق اولويت کردند و استدلال کردند؛ لذا در آنجا تسلّم را زير پا گذاشتند و گفتند که ازدواج با اهل کتاب به طور دائمي جايز است، درحالي که شهرت بسزا و بلکه اجماع است که جايز نيست. اما مسئله‌ی ما آسان است، يعني ازدواج دائمي نيست که بخواهيم خيلي اينطرف و آنطرف سختگيري کنيم و ازدواج موقت است و ازدواج موقت را همان که تسلّم اصحاب است که راجع به اهل کتاب جايز نيست، راجع به اهل کتاب مي‌گويند جايز است. روايات صحيح‌السند هم مي‌گويد جايز است، بلکه بايد بگوييم تسلّم در ميان اصحاب است که صيغه کردن زن يهودي و زن نصراني اشکال ندارد. ولي راجع به صيغه‌ی غيريهودي و نصراني، تسلّم است و جايز نيست. اما راجع به دليل اينکه جايز نيست، بررسي و بحث نشده و صاحب جواهر اهميت به بحث نداده است، بلکه با تسلّم اصحاب از مسئله گذشته است.
 براي اين مسئله اگر روايت بخواهيد، آنگاه مفهوم لقب مي‌شود و مفهوم لقب حجت نيست. يعني روايتها مي‌گويد صيغه کردن با اهل کتاب اشکال ندارد و اگر بخواهيم بگوييم که با غير اهل کتاب اشکال دارد، بايد بگوييم که مفهوم لقب حجت است، لذا کسي هم براي عدم جواز به اين تمسّک نکرده است. ولي بعضي گفتند چون در روايت آمده يهودي و نصراني و اهل کتاب، پس معلوم مي‌شود که دهري نيست. اين هم يک استدلال آبکي مي‌شود و برمي‌گردد به اينکه مفهوم لقب را حجت مي‌دانيم و مفهوم لقب يا مفهوم وصف حجت نيست. در زمان آنها دهري کم بوده و در محيط مسلمانها بودند و اما يهود و نصارا زياد بودند و از ائمه‌ی طاهرين راجع به يهوديها و نصرانيها سؤال مي‌کردند و ائمه‌ی طاهرين هم جواب مي‌دادند که دائماً نمي‌شود اما متعةً مي‌شود. يا اصلاً مي‌خواستند با يهود و نصارا ازدواج کنند و مي‌ديدند که نمي‌شود يک زن يهودي به منزلشان بيايد؛ اما به قول روايت مي‌گفت آقا دوستش دارم و عاشق او هستم، آيا اجازه مي‌دهيد يا نه؟! آنگاه مي‌فرمودند اگر اينطور است، بله. لذا صيغه کردن با دوام خيلي تفاوت دارد.
 در زمان رسول الله معلوم نيست که چگونه است! در آن زمان صيغه بوده اما کم بوده است. بعد از رسول گرامي هم عمر آمد و گفت «متعتان محللتان و زمن رسول الله انا احرمهما» و بعد هم گفت هرکه اين کار را بکند،‌او را تازيانه مي‌زنم و الان در ميان سنّيها که در ميان شيعه هم همينطور شده است، زنا دادن آسانتر از صيغه کردن است. و عمر به اين حکم خدا ضربه زد و در ميان سنّيها و شيعيان از بين رفت. الان اگر يک زني صيغه شود، خيلي بد است و در نزد زنان مانند زنا دادن است و در نزد مردان هم يک حضاضتي دارد. اکنون يک دليلي بياوريد بر اينکه صيغه کردن بودائيان و چيني‌ها و شوروي‌ها و صيغه کردن افرادي که اصلاً دين ندارند و صيغه کردن اين بهائيان، آيا جايز هست يا نه.
 انشاء الله در اين هفته بحث مي‌کنيم که اگر کسي ولو يهودي و نصراني، يکي مسلمان است و يکي مسلمان نيست، حال چه کنند؟! اين بحث مفصلي دارد و رواياتي هم روي آنست.
 پيغمبر اکرم وقتي يکي از آنها مسلمان مي‌شد؛ به زن مي‌گفتند يا مسلمان شو، يا شوهرت را رها کن و به مرد مي‌گفتند يا مسلمان شو و يا زنت را رها کن. اينها دليل بر اين نيست که جايز باشد، بلکه يک امر سياسي است. يا درباره‌ی زنهاي مهاجر، در اين هفت ـ هشت آيه‌ی سوره‌ی ممتحنه آمده است که زنها مي‌آمدند و شوهرهايشان را رها مي‌کرد و مسلمان مي‌شدند، حال چه کنند؟! پيغمبر اکرم مي‌فرمودند که آنها را امتحان کنيد و اگر به راستي مسلمان شدند، آنها را قبول کنيد. آنگاه راجع به شوهرانشان در اينجا مي‌فرمودند بر يکديگر حلال نيستند. اين زن شوهردار بوده اما پيغمبر اکرم براي اينکه اين زن را برنگردانند، مي‌فرمودند او را امتحان کنيد تا بفميد که مسلمان حسابي شده است. راجع به مرد هم مي‌گفتند که او را در ميان مشرکين برنگردانيد و اگر به راستي مسلمان حسابي شده، او را زن دهيد. اين مسئله‌ی ديگري است که انشاء الله همين روزها درباره‌ی آن صحبت مي‌کنيم.
 در جلسه‌ی قبل مي‌گفتم که اگر مجوسيها اهل کتاب نباشند، دليل خوبي بر جواز است. براي اينکه روايات صحيح‌السند و ظاهرالدلاله داريم که صيغه کردن مجوسيها اشکال ندارد. در يک روايت مي‌گويد لا و در دو روايت صحيح‌السند هم مي‌گويد بله و طوري نيست و همه هم حمل بر کراهت کردند و مرحوم محقق «رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» هم اول مي‌فرمايند يهود و نصارا و مسئله را تمام مي‌کند و بعد مي‌فرمايد و اما در مجوسيها هم جايز است به دليل روايت، «والاشبه الجواز للرواية».
 لذا راجع به صيغه کردن مجوسيها، روايت داريم که جايز است. مشهور در ميان اصحاب مي‌گويند مجوسيها اهل کتابند و مثل يهود و نصارا مي‌بينند، بنابراين تخصيصي در کار نيست. مجوسيها اهل کتابند و همينطور که صيغه کردن يهودي و نصراني جايز است، صيغه کردن زن مجوسي هم جايز است. اين مشهور است، اما صاحب جواهر نتوانسته اثبات کند که مجوسيها اهل کتابند. براي اينکه دو ـ سه روايت ضعيف الدلاله داريم که مي‌خواهند بگويند مجوسيها اهل کتابند. راوي از خود زردشتيها گرفتند و روايت ضعيف الدلاله هست که مي‌گويد اينها يک کتابي داشتند دوازده هزار صفحه بوده و صفحه ها هم از پوست گاو بوده است. الاّ اينکه مثل تورات و انجيل که از بين بردند، اين کتاب را هم از بين بردند. و از نظر روايات ما نمي‌شود اثبات کرد و صاحب جواهر هم اقرار دارند که نمي‌شود اثبات کرد که زرتشتيها اهل کتابند و موحدند و اين گَبرها يعني آتش پرست و قائل به يزدان و اهريمن و بالاخره نه پيغمبري داشتند و نه کتابي داشتند و اين اوستا که الان ادعا مي‌کنند کتاب ماست، يک کتاب کوچکي مربوط به راز و نياز با خداست و اين اواخر مي‌گويند اين کتاب ماست و اما خيلي از خود آنها مي‌گويند اين اوستا از کورش کبير است. اينکه ساسانيان آمدند و اين قضيه‌ی زرتشت که تقريباً خاموش بود، حسابي خاموش کردند و آن آتشکده‌هاي عجيب و غريب که الان بعضي از آنها موجود است و يک نهر بزرگي هم زير آن جاريست و از معجزات بزرگ پيغمبر است که وقتي پيغمبر اکرم متولد شدند، تمام آتشکده‌ها خاموش شد، من جمله آتشکده‌ی فيروزآباد که خاموش شده بود و يک نهري از زير آن جاري شد و اين نهر هنوز هست. لذا استاد بزرگوار ما هم در الميزان در اين ماندند و اما باز مي‌خواهند باز اهل کتاب درست کنند و کورش را پيغمبر کنند، درحاليکه که کورش همانست که محمدرضا در مقابلش گفت تو بخواب و ما ايستاده‌ايم.
 بنابراين ما نمي‌توانيم اثبات کنيم که زرتشت مثل ارمنيها هستند و حتي ارمنيها و يهوديها هم الان کتاب ندارند براي اينکه تورات و انجيل آنها خرافي است و خودشان اقرار دارند. اينطور که مشهور در تاريخ است، اسکندر آمد و دين زرتشت را نابود کرد و کتابش را هم آتش زد و نابود کرد. بخت النصر هم کتاب يهوديها را نابود کرد و يهود و نصارا را قتل عام کرد. بعد آن زرتشتيها براي خود اوستا نوشتند و يهوديها و نصرانيها هم براي خودشان تورات و انجيل نوشتند و بعد هم در آخوندها اختلاف افتاد و يهوديها سه چهار کتاب درست کردند به نام کتاب خدا و همچنين تورات که الان اينها سه ـ چهار کتاب تورات دارند و همه را مي‌گويند کتاب خداست، درحاليکه اختلاف عجيبي در آن هست. سه ـ چهار انجيل دارند به نام خدا،‌ درحاليکه اختلاف زيادي در آنها هست. خودشان هم اقرار مي‌کنندکه اين تورات واقعي نيست و جمع کرده‌ی علماي ماست. زرتشت هم اينطور مي‌گويند. اما راجع به زرتشت هم نمي‌شود اثبات کرد که پيغبري بوده و کتابي داشته و اين پيغمبر و کتاب از بين رفته و اينها دوباره اوستا را نوشتند. لذا همين مقدار که شک کنيم که زرتشتيها دين دارند يا نه و يا کتاب دارند يا نه؛ اگر مسئله‌ی فقهي بخواهيم، ندارند و وقتي ندارند، اهل کتاب نيستند و وقتي اهل کتاب نيستند، اين رواياتي که مي‌گويد صيغه کردن با زرتشتيها مثل صيغه کردن با يهوديها و نصرانيها، جايز است؛ مسئله برمي‌گردد به اينکه روايات صحيح‌السند داريم بر اينکه صيغه کردن اهل کتاب و غيراهل کتاب، جايز است. بله يک آيه‌اي هست که اين آيه زرتشتيها را در پيش مشرکين گذاشته است؛ (إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَالَََّذينَ هادُوا وَالنَّصارا والمَجوس وَالذينَ اشرکوا)، گفتند اين آيه دليل بر اينست که مجوسيها اهل کتابند. اگر آيه چنين دلالتي داشته باشد، فقط همين آيه است و از روايات نمي‌شود استفاده کرد و صاحب جواهر هم به اين آيه تمسک نکرده و مي‌فرمايد اينکه محقق مي‌گويد اهل کتابند، اما اهل کتاب نيستند، زيرا دو سه روايت داريم که روايتها ضعيف‌السند است و به درد نمي‌خورد و زرتشتيها اهل کتاب نيستند. اما تمسّک به اين آيه‌اي که عرض کردم، اگر کسي بگويد وحدت سياق، دليل بر اينست که اهل کتاب است. آنگاه نمي‌شود تمسّک کنيم که با زرتشتيها چون اهل کتاب نيستند، پس مي‌توان ازدواج کرد. ولي اين احتمال هم در آيه‌ی شريفه هست که بالاخره مجوس يک چيز مشهوري است و چون چيز مشهوري بوده، قرآن روي شهرت، فرموده که يهوديها و نصرانيها و مجوسيها و مسلمانها و مشرکين. قرآن در صدد اين نيست که دين براي آنها درست کند، بلکه در صدد عقد است و قرآن اين طوايف را شماره کرده است. انصافاً يهود و نصارا که دين ندارند، اما بالاخره براي شمارش فرموده است. اينکه ايرانيها زرتشتي هستند و يهود و نصارا هم در حجاز هستند. مسلمانها هم هستند و مشرکين هم هستند. اگر در صدد عقد باشد، ولو احتمال هم دهيد، آنگاه نمي‌شود تمسّک به آيه هم کرد. بحث انصافاً مشکل است، از يک طرف يک تسلّم است و از يک طرف هم بحث را تنقيح نکردند و از يک طرف اصالة الجواز مي‌گويد صيغه کردن زرتشتيها جايز است. از يک طرف جرئت زياد مي‌خواهد که انسان در مقابل تسلّم فتوا دهد و از يک طرف هم مسئله تنقيح نشده است. اگر بحث طلبگي باشد، بايد بگوييم که صيغه کردن زن، هرچه باشد جايز است و اگر بحث غيرطلبگي باشد و رساله‌اي باشد، بايد بگوييم صيغه کردن يهود و نصارا و مجوس جايز است و اما صيغه کردن دهريها مثل کمونيسم‌ها و امثال آنها جايز نيست.
 ما دلمان مي‌خواهد در اين بحثها که تنقيح هم نشده از شما استفاده کنيم و گفتيم که پنجشنبه و جمعه وقت داريد و صفحات خود را جلوي من مي‌ريزيد و روي آنها بحث مي‌کنيم و بحث طلبگي شود، اما کم کم از شما مأيوس شديم.
 و صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد