درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

90/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏
 
 مرحوم صاحب جواهر (رضوان الله تعالی علیه) راجع به نگاه کردن مرد به زن که میخواهد با این ازدواج کند، میفرماید که میتواند به همه بدنش نگاه کند الاّ عورتین و آن را هم از اجماع ترسیدند و میگویند اجماع جلوی ما را میگیرد و الاّ غیر از عورتین، میتواند به همه بدنش نگاه کند. میفرماید اجازه هم نمیخواهد و بدون اجازه هم میشود و این یک حکم الله است و حق الناس نیست و بعد میفرماید هرکه حرف ما را نزند، بصیرت ندارد و هرکه حرف ما را نزند، ذوق فقهی ندارد.
 مرحوم سیّد هم از ایشان متابعت میکند اما با کلمه لایَبعُد. بعد هم احتیاط میکنند، احتیاط مستحبی. اما همه این حرفها، اولاً خلاف عمومات است و خلاف ارتکاز است و خلاف عفت و عصمت است و عرف از این حرفها استیحاش میکند و علاوه بر اینها صاحب جواهر دلیل حسابی هم ندارند.
 مرحوم صاحب جواهر چهار دلیل میآورند که این دلیلها را یکی یکی میخوانیم تا ببینم آیا این ادلّه در نزد شما تمام است یا نه؟
 دلیل اول به اطلاق یک روایت است. روایت صحیح السند است و میگویند اطلاق این روایت میگوید که میشود به همه بدن زن نگاه کرد.
 روایت 1 از همین ابوابی که خواندیم، از باب 35. این روایتها در باب 35 است و تمسّک میکنند به روایت 1.
 صحیحه محمد بن مسلم: سالت ابا جعفر علیه السلام‏عن الرجل یرید ان یتزوج المراة، اینظر الیها؟ قال: نعم انما یشتریها باغلی الثمن.
 میخواهد با زنی ازدواج کند، آیا میتواند به او نگاه کند؟ فرمودند که میتواند. برای اینکه میخواهد در مقابل او پول زیادی بدهد یعنی مهریه بدهد.
 تمسّک کردند به جمله اینظر الیها؟ قال: نعم؛ و میگویند این اطلاق دارد. اطلاقش میگوید که نگاه کند به هرکجا که میخواهد. عورتینش با اجماع کنار میرود و مابقی بدن مثل بالای زانو و پشت و سینه و همچنین تا آخر را میتواند نگاه کند. آیا این اطلاق دارد که صاحب جواهر میگویند؟
 او سؤال میکند که میخواهم با زنی ازدواج کنم، آیا به او نگاه کنم؟ میفرماید: بله. اما این در مقام بیان همه جا که نیست. او در مقام بیان طبیعی است و او هم جواب میدهد، الطبیعی الحکم. قدری بالاتر او در مقام بیان تعارف است و متعارف در وقتی که میخواهند با هم ازدواج کنند، صورت همدیگر را میبینند که آیا زیباست یا نه. لذا متعارف طبق همان روایاتی که دیروز خواندیم، صورت است. به جای اینکه بگوید اینظر الی وجهها، میگوید اینظر الیها و حضرت فرمودند نعم. و به عبارت دیگر در مقام بیان خصوصیات نیست و در مقام بیان اینست که نمیشود به زن نامحرم نگاه کرد اما به این میشود نگاه کرد چون میخواهیم با این ازدواج کنیم. لذا این اطلاقی که صاحب جواهر میگویند و بعد هم دیگران به همین اطلاق صاحب جواهر تمسّک میکنند؛ چون اطلاق در مقام بیان نیست، میرود روی متعارف و آنچه استیحاش عرفی ندارد، صورتش است. سؤال کردند که آیا میشود به صورتش نگاه کرد یا نه؟ فرمودند: میشود. و اما بیش از این بخواهیم از اطلاق استفاده کنیم، اطلاق ندارد. به عبارت دیگر باید بگوییم مولا در مقام بیان مراد است و قرینه نگفته پس بنابراین همه چیز را اراده کرده است، اما نمیتوانیم این را بگوییم برای اینکه مولا در مقام بیان مراد است و فی الجمله است یعنی در مقابل اینکه نمیشود به نامحرم نگاه کرد اما به این میشود نگاه کرد. این دلیل اول صاحب جواهر است. بنابراین اطلاق صاحب جواهر درست نیست.
 دلیل دومش علت است که در روایات آمده و من جمله این روایت که: انما یشتریها باغلی الثمن. میگوید علت اقتضاء میکند که بشود به سینهاش هم نگاه کرد. علت اقتضاء میکند که میشود به بالای زانو هم نگاه کرد برای اینکه این میخواهد مهریه بدهد و اگر سینهاش خراب باشد، غرر دارد، بنابراین حضرت فرمودند برای رفع غرر، میتوانی به همه جایش نگاه کنی. این هم دلیل دوم است که خیلیها هم غیر از صاحب جواهر، این علت دلچسب آنها شده است. اما جوابش هم اینست که این علت برای رفع غرر است. خوب همین مقدار که صورت را ببیند، رفع غرر میشود ؛ و معمولاً هم وقتی که مثلاً پیست باشد، آن فسخ و عیب و بحثهای دیگر جلو میآید و به واسطه نگاه کردن و آن غررهای باطنی یک مسئله دیگر است و آن اینست که برای همین امر متعارف است، آیا میشود به او نگاه کرد؟ بله، ببین که زیباست یا نه. به خاطر اینکه میخواهی در مقابلش مهریه بدهی. و اما بگوییم آیا میشود به سینهاش نگاه کرد یا نه و ببینی که سینهاش زیباست یا نه؛ و علت روی متعارف است و به عبارت دیگر اصلاً علت اینطور است که اگر علت گفت: الخمرُ حرامٌ لانّه مُسکر ، این علت متعارف است یعنی متعارف میگوید هرچه که مُسکر است حرام است، پس خَمر حرام است. یعنی اصلاً همه علل که حِکَم است، میرود روی متعارف. و متعارف اینست که آیا میشود به صورت این خانمی که میخواهد با او ازدواج کند، نگاه کرد؟ گفتند طوری نیست. آیا میشود به محاسنش نگاه کرد؟ گفتند طوری نیست و لازم نیست که رو بگیرد. این متعارف است. مثلاً به دختر بگویند که چرا رو گرفتی و رویت را باز کن. این علت هم اشاره به متعارف است. یعنی نباید رویش را بگیرد و باید رویش را باز کند. اما اینکه لباسش را هم بکَند، بگوییم علت میگوید لباسهایت را هم بکَن. مسلّم است که این استیحاش دارد و استیحاش در پیش آن لختیها هم دارد چه رسد به پیش صاحب جواهری که در مسئله بعد، میگوید اصلاً زن باید حتماً وجه و کفین را بپوشاند. این هم نشد. یعنی عمده دلیل اینها این علت است و همه علل متعارف را میگوید و غیرمتعارف را نمیگوید و متعارف در اینجا صورت است و همچنین طبق سه چهار روایتی که خواندیم؛ محاسن است و اگر بخواهد دستش را ببیند، النگوی او را هم میبیند و اگر بخواهد صورتش را ببیند، خواه ناخواه موهای جلوی پیشانی را هم میبیند. موهای سرش را نه؛ و لذا در روایات رأس نیامده بود بلکه فقط موهای جلوی صورتش که وقتی میخواهد صورتش را ببیند، آن موهای جلوی صورتش هم پیداست. این جایز است. یا میخواهد دستهاش را ببیند، آنگاه النگویی که در دستش است، پیداست. حال شم ملازم هم درست کنید و بگویید زیر النگو و جای النگو هم پیداست. این یک امر متعارف است. اما اگر این دختر مثل حالا آستینش رابالا بزند و همه دستش پیدا باشد، میگویند عجب دختر بی حیایی است. خوب این میخواست تو را ببیند، صورتت را که دید، کفایت میکند. یا سینهاش را باز میگذارد که همان لختیها هم میگویند چرا اینطور است. بنابراین، یشتریها باغلی الثمن، علت برای یک تعارف است و تعارف همان سه چهار روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است که میشود وجه و کفین. اگر یک مقدار بالاتر برویم، محاسن هم هست. مثل ما که ریش داریم، میگویند آقا محاسن دارد. اما حالا ریش مردم ضد محاسن شده است. همین صورت و زیباییهایش که اگر مثلاً چیزی به خودش مالیده باشد، آن آرایش و زینتش اما اگر روی پستانهایش برود، مسلّم غیرمتعارف است. در آن زمان فرق داشته و در آن زمان تعارف نداشته و در آن زمان حسابی پوشیه داشتند و حتی در زمان پیغمبر اکرم (ص) هم آن مشرکها چادر داشتند اما روگیری نداشتند، لذا «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم» نازل شد، اینکه یک زنی رویش را باز کرده بود و چادر را به آنطرف گوشش زده بود و گوشش پیدا بود و گوشوارهاش هم پیدا بود و یک جوانی مرتب نگاه کرد تا سرش به دیوار خورد و آنگاه این آیه شریفه «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم» نازل شد. اما در زمان ائمه طاهرین (ع)، حسابی وضع مسلمانها خوب بود. الان صعودیها حجاب اسلامی دارند و مردهای آنها هم حجاب اسلامی دارند و اینهایی که حجاب اسلامی دارند، یعنی همه آنها روبندی دارند. اگر ما بخواهیم سیره درست کنیم، باید در صعودیها برویم و در عربها برویم و نه عربهایی که آمریکاییها در آن آمدند، مثل عراق و مثل مصریها بلکه آنجا که نتوانستند یعنی غربیها توی اینها را خراب کردند اما هنوز نتوانستند ظاهرشان را خراب کنند. باید ببینیم که زنها چطور بودند. سیره عربها اینست که همه آنها روبندی دارند و حسابی روگیری دارند و چادر تا روی پا دارند و در زمان ائمه طاهرین هم همینطور بود. اینکه قرآن شریف مقنعه درست میکند و چادر درست میکند و رو و روگیری درست میکند؛ این یک سیره در میان مسلمانها بوده است. در ایران هم بود که خدا لعنت کند پهلوی را که آمد و ضربه زد تا زمان انقلاب و زمانی که انقلاب شد، یک بی چادر در تمام ایران نبود. در همه دهاتیها و شهریها و همه روشن فکر و تاریک فکر، وقتی سال اول انقلاب شد، یک بی چادر در تمام ایران نبود. ما خراب کردیم و به عنوان حجاب اسلامی، حجاب کفری کردیم. الان حجاب کفر است و نمیتوانیم جلوی آن را هم بگیریم. این هم دلیل دومشان است.
 دلیل سوم: روایت 10 از باب 35 از ابواب مقدمات نکاح:
 صحیحه یونس بن یعقوب: قال: سألت ابا عبدالله علیه السلام عن الرجل یرید أن یتزوج المرأة فاحب ان ینظر الیها قال: تحتجر ثم لتقعد ولیدخل فلینظر قال: قلت تقوم حتى ینظر الیها؟ قال: نعم قلت: فتمشی بین یدیه؟ قال: ما احب ان تفعل.
 نمیدانم صاحب جواهر چرا به این روایت تمسک کرده است. این روایت میگوید حسابی خودش را بپوشاند تا مرد او را ببیند. اما صاحب جواهر میخواهد از تحتجر استفاده کند که یعنی لباسهایش را درآورد. این تحتجر از مانع است یعنی حسابی لباسش را بپوشد و درست بنشیند و قد و قامتش پیدا نباشد و بعد او بیاید و یک نگاه به او بکند و برود. گفت میخواهد قد و قامتش را ببیند. او گفت خوب قد و قامتش را هم ببیند. گفت میخواهد جلویش راه برود. او گفت این را من دوست ندارم اما حالا بکند. این روایت حسابی دلالت میکند که به غیر از وجه و کفین، هیچ چیز جایز نیست.
 نمیدانم چه شده که صاحب جواهر به این روایت تمسّک میکند با کلمه تحتجر. احتجار معنایش منع است یعنی منع کند از اینکه پیدا باشد، یعنی چادر سر کند. قال: تحتجر، یعنی خودش را بپوشاند؛ ثم لتقعد، یعنی نایستد و بنشیند؛ آنگاه، ولیدخل فلینظر. وقتی این خودش را حسابی پوشاند، او بیاید و نگاه کند و برود. قال: قلت تقوم، حال که شما میگویید بنشیند، او میخواهد که این بایستد و او را براندازی کند و قد و قامتش را ببیند که آیا بلند است یا کوتاه است و آیا با او ازدواج کند یا نه؟ فرمودند این کار را هم بکند. قلت: فتمشی بین یدیه؟ آیا جلوی او راه برود؟ فرمودند نه، من این کار را دوست ندارد.
 این روایت خیلی بهتر از آن سه چهار روایت است که فقط میگفت صورت. این هم همین را میگوید و قدری بیشتر و داغتر میگوید که بی بند و باری هم نه بلکه درست بنشیند. و وقتی به او میگویند بلند شو تا قد و قامتت را ببینم؛ گفتند این کار را هم بکند اما اول گفتند نه، عفت و عصمتش را حفظ کند و درست بنشند و او یک نگاه بکند و برود. و این روایت هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است و نمیدانم این حرف صاحب جواهر از کجاست و چرا صاحب جواهر حسابی روی این صحبت نکرده است. اگر ما باشیم و این روایت، باید بگوییم این روایت از روایاتی است که میگوید فقط میتواند به صورتش نگاه کند و حتی به قد و قامتش را هم گفت نه و من دوست ندارم.بعد سؤال کرد آنگاه گفت خوب، حالا از درد ناعلاجی که تو سؤال میکنی و او میخواهد این را براندازی کند و قد و قامتش را ببیند، پس ببیند. دوباره سؤال کرد که میخواهد ببیند که چطور راه میرود؟ آیا قشنگ راه میرود یا نه؟. مقداری جلوی او راه رود. این را هم اشکال کرد. حضرت فرمودند من دوست ندارد اما حالا بکند. و این روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله، فقط دلالت میکند بر صورت. و گفتن کفین هم مشکل است.
 روایت 11، برای آنها بهتر از این روایت است و این هم صحیح السند است.
 صحیحه یونس بن یعقوب: قلت لأبی عبدالله (ع): الرَّجُلُ یُریدُ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأةَ یَجُوزُ لَهُ أَنْ یَنْظُرُ إِلَیْها قَالَ نَعَمْ.
 این همان اطلاق است که گفت میخواهد به صورتش نگاه کند و او فرمود که نگاه کند. الاّ اینکه خود حضرت یک جمله فرمودند که: و ترفق له الثیاب لانه یرید ان یشتریها باغلى الثمن.
 صاحب جواهر لباس بدن نما درست میکند و میگوید معنایش اینست که لباس بدن نما بپوشد و این به بدنش نگاه کند برای اینکه میخواهد مهریه بدهد و پول حسابی بدهد و ببیند که بدنش چطور است. این استفاده صاحب جواهر است. ما به صاحب جواهر میگوییم حضرت فرمودند میخواهد چاقی و لاغری این را ببیند. اگر لباس کلفت پوشیده باشد، معلوم نیست که این چاق است یا لاغر است. آن وقتها چاق میپسندیدند و حالا لاغر میپسندند. آن وقتها میگفتند زن باید حسابی چاق باشد و حالا میگویند زن حتماً باید لاغر مردنی باشد. آن غلط بود و این هم غلط است. اما علی کل حالٍ حضرت فرمودند و ترفق له الثیاب، و نگفتند که ترفق الثوب. ترفق الثیاب، یعنی لباسهاش را درآورد مثلاً زمستان است و لباسهای زمستانی پوشیده، آن لباسها را درآورد تا آنها ببیند که این چاق است یا لاغر است. حضرت اجازه دادند که برای چاق و لاغری، او را براندازی کند. در آن روایت گفت براندازی کند تا ببیند که قد بلند است یا قد کوتاه است و در این روایت فرمودند که لباسهایش را درآورد تا ببینیم چاق است یا لاغر است. لذاق ترفق الثوب ندارد بلکه ترفق الثیاب دارد. اگر آن حرف صاحب جواهر باشد، باید بگوید ترفق الثوب. اما این را ندارد و ترفق الثیاب است، یعنی اینکه خیلی لباس پوشیده و نمیدانند که چاق است یا لاغر است و این چاق و لاغری را درست کند. ولی بیش از این بخواهد دلالت داشته باشد، دلالت ندارد. همین هم دلیل بر اینست که نمیتواند حرف صاحب جواهر را درست کند برای اینکه حضرت راضی نشدند که بگویند لخت شود و صاحب جواهر میخواهند دلیلی برای لختی درست کنند. مرحوم سیّد هم که میگویند؛ این را میگویند که میتواندبه بدنش نگاه کند. حال اگر حرف صاحب جواهر درست باشد، حضرت فرمودند که نمیتواند به بدنش نگاه کند. یا مثلاً یک پیراهن بدن نما بپوشد و آنگاه بدن این را از زیر پیراهن ببیند. اصلاً این معنای روایت نیست که آن را هم خود حضرت راهش را نشان دهد. یعنی یک خلاف عفت. آنگاه حضرت یک خلاف عفت و یک خلاف ارتکاز یاد او بدهد و یک خلاف که به راستی یک استیحاش برای زنهاست و بگویند خانم! چادرت را بردار. صاحب جواهر میخواهند اینطور درست کنند که خانم! چادرت را بردار و لباسهایت را هم بکن و وقتی نمیتواند به بدنت نگاه کند، پس یک لباس بدن نما بپوش تا از زیر آن لباس، به بدنت نگاه کند. او سؤال کرد و حضرت این را یاد دادند؛ معلوم است که این درست نیست. آنگاه این ذوق فقهی صاحب جواهر را میگوییم این ذوق فقهی شما و ما اقتضا میکند که روایت را اینطور معنا نکنیم. ارتکاز متشرعه، عفت و عصمت و حیای خود خانم، که در محیطی حرف میزنی که عفت دارند و مثل حالا که خانمها بیعفت و بی عصمت و اینکه احتیاج دارند که به آنها نگاه شود، نیست بلکه در آن وقتها به راستی عفت و عصمت بوده و در این محیط عفت و عصمت، حضرت این جمله را فرمودند. بگویید امام (علیه السلام) خلاف ارتکاز، خلافت عفت و خلافت عصمت گفتند این که میخواهد زن بگیرد، دستور بدهد که چادرش را بردارند و لباسش را هم بکَند و یک لباس بدن نما بپوشد که اصلاً لباس بدن نما در آن وقتها نبوده و الان پیدا شده است، خلاصه یک لباس بدن نما بپوشد تا این به همه جای او نگاه کند. معلوم است که این معنای روایت نیست.
 بله اگر بخواهیم معنا کنیم، همین است. او گفت که نگاه به صورتش کند، گفتند طوری نیست. بعد خود حضرت فرمودند برای چاق و لاغری که در آن زمانها خیلی بود، گفتند لباسهایش را درآورد تا ببینند که چاق است یا لاغر است برای اینکه با لباسها ممکن است چاق بنماید و بعد ببیند که لاغر است و لاغری در آن وقتها ننگ بود. یا مثل حالا لباسهایش را درآورد تا ببیند که آنکه میخواهد هست یا نه. حضرت فرمودند لباسهایش را از زیر چادر درآورد تا چاقی و لاغری او معلوم شود. این هم موافق با ارتکاز است و هم موافق با عفت و عصمت است و هم آن یشتریها باغن الثمن، خوب معنا میشود و عالی درمیآید. دیگر روایت هم نداریم. لذا آنکه میخواهد ببیند، میتواند ببیند و به صورتش که نگاه کند، معلوم میشود که چطور است. همیشه هست و قبلاً هم چنین بوده و الان هم در پیش زنهای عفیف همین است و در پیش متشرعه همین است و در پیش صاحب جواهرها همین است و مسئله برمیگردد به آن سه چهار روایت که دوباره آن سه چهار روایت را بخوانم و بیش از این نمیشود گفت.
 یجوزُ ان ینظر الی وجهها و شَعرها؛ و آن هم شعرها نه اینکه مقنعه را بردارد بلکه آن موهای جلوی صورت است که معمولاً وقتی بخواهد به صورتش نگاه کند و زیبایی او را ببیند، اگر مقنعه روی سرش باشد، زیبایی او دیده نمیشود و آن موهای جلوی صورت را ببیند.
 آن سه چهار روایت را یکی یکی میخوانم.
 روایت 2: صحیحه فضلاء عن أبی عبدالله(علیهالسلام): «لا بأس بأن ینظر الی وجهها و معاصمها اذا اراد أن یتزوجها»
 به صورتش میشود نگاه کرد و به النگوهایش هم میشود نگاه کرد و حالا شما بگویید به النگوها و دیروز میگفتم که بگویید به وجه و کفین.
 روایت 3: صحیحه سرّی: قُلْتُ لاَِبى عَبْدِاللّهِ الرَّجُلُ يُريدُ اَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ يَتَأَمَّلُها وَ يَنْظُرُ اِلى خَلْفِها وَ اِلى وَجْهِها ؟ قالَ نَعَمْ؛
 یک براندازی کند. یعنی چاق و لاغری و قد کوتاهی و قد بلندی او را ببیند. گفتند این طوری نیست. ینظر الی خلفها طوری نیست و ینظر الی وجهها هم طوری نیست.
 روایت 7: صحیحه عبدالله بن سنان: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللهِ الرَّجُلُ یُرِیدُ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأةَ یَنْظُرُ إِلَی شَعْرِهَا؟ قال نعم.
 این الی رأسها نیست و الی شعرهاست. یعنی متعارف وقتی میخواهد به صورت او نگاه کند، به آن موهای جلوی صورت هم نگاه میکند و این را گفتند طوری نیست.
 روایت موثقه قیاس: فِي رَجُلٍ يَنْظُرُ إِلَى مَحَاسِنِ امْرَأَةٍ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَهَا قَالَ لَا بَأْسَ.
 همین که به ما میگوید هرکه ریش دارد یعنی محاسن و این محاسنها یعنی وجهها. میخواهد زیبایی او را ببیند و حالا این محاسن را قدری بالاتر بروید و بگویید موهای جلوی صورتش و قدری بیشتر بگویید وجه و کفین و قدری بیشتر بگویید معاصم. و اینکه آقای خوئی میفرمایند ساق و خلخال، این هم استفاده نمیشود.
 این سه ـ چهار روایت فقط استفاده میشود برای متعارف بین متشرعه که آن اینست که میخواهد او را ببیند. خوب بیا و به او نگاه کن و به قد و قامتش نگاه کن و به صورتش هم نگاه کن و چون میخواهی خوب صورت را ببینی به آن موهای جلوی صورت هم نگاه کن و چون میخواهی دستش را ببینی، خواه ناخواه النگوی او را هم میبینی، اینها متعارف است. بیش از این را این سه چهار روایت میگوید که نمیشود. قید هم دارد و این قیدها در کلام امام است و خصوصیت دارد که بیش از اینها نمیشود.
 روایتها فقط به ما میگوید وجه و کفین؛ و آن سه ـ چهار روایت هم هیچ دلالت ندارد. بنابراین به غیر از وجه و کفین، یعنی متعارف، نمیتواند به جای دیگر نگاه کند و نمیشود مسئله را اثبات کنیم و به قول مرحوم شیخ انصاری که تعجب میکند از صاحب جواهر که ایشان چطور خلاف عفت و خلاف ارتکاز و خلاف متعارف در میان متشرعه گفتند و بعد هم ذوق فقهی درست کردند و بعضیها هم گفتند اگر غیر از این باشد، بی بصیرت است. و به قول شیخ انصاری این حرف مرحوم صاحب جواهر از عجائب است.
 این خلاصه حرف است. ظاهراً بیش از اینکه عرض کردم، نباید صاحب جواهر فرموده باشند.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.