درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

90/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏
 
 بحث دیروز، بحث مشکلی بود و حل شدن آن هم مشکل است. و متأسفانه این بحث را متعرض نشدند و به وضوح باقی گذاشتند. بحث اینست که فرمودند نکاح یک مستحب نفسی است و ذاتاً مطلوب است و ولو قصد قربت هم نکند، استحباب توسّلی است. چنانچه انکاح هم یک استحبابی دارد که خیلی ثواب بار بر آن است. یک کسی بتواند پسری را زن دار کند و دختری را شوهردار کند. و برای این متعرض این آیه شریفه شدهاند: و انکحو الأیامی منکم والصالحین مِنْ عبادِکُمْ و امائکم، و فرض کردند که انکحوا، دال بر وجوب نیست. این هم یک استحبابی است و آن هم استحبابی نفسی است و مطلوبیت دارد، ولو قصد قربت هم نکند. و اینکه بخواهیم بگوییم واجب است، نه، واجب نیست. آنچه در کتابها دیده میشود تا این اندازه است.
 اشکالی که دیروز داشتیم، اینست که یک روایاتی داریم که این روایات دالّ بر وجوب است؛ هم راجع به نکاح و هم راجع به انکاح. اگر کسی بتواند زن بگیرد و نگیرد، این واجبی را ترک کرده است. مگر اینکه یک مانعی در کار باشد که آن مانع، آن وجوب را از بین ببرد. راجع به انکاح هم، اگر کسی بتواند دختری را شوهر بدهد و ندهد، این ترک واجب کرده است. مگر اینکه یک دلیلی بیاید و بگوید واجب نیست و مستحب است. و این انکحوا را چرا حمل بر استحباب کنیم؟ یا آن أکثر أهل الجنّة العُزّاب را حمل بر کراهت کنیم؟
 دیروز گفتم که اجماع هست. هیچ کس نگفته است که زن گرفتن و یا شوهرکردن دختر واجب است. بله مرحوم سیّد در اینجا و در رسالههای عملیه اگر منجر شود به اینکه اگر زن نگیرد زنا میکند و اگر شوهر نکند، زنا میدهد، آن موقع را گفتند واجب است. که بعد دربارهاش صحبت میکنیم. اما اینکه یک پسری تمایل دارد اما نمیخواهد زن بگیرد و عروسی کند و یا یک دختری تمایل دارد و وسایل هم برای او فراهم است اما نمیخواهد شوهر کند و مانعی هم در کار نیست. گفتند این مستحب است و واجب نیست. و امثال اینکه «اَلنّكاحُ سُنَّتي فَمَن رَغِبَ عَنْ سُنّتي فَلَيسَ مِنّي»، این حمل بر کراهت میشود. أکثر أهل الجنّة العزّاب، حمل بر کراهت میشود. لذا مرحوم سیّد در عروه، مسئله دومی که متعرض است، اینست که ترک النکاحِ مکروهٌ، و تمسّک به این روایتها میکند؛ و چرا این روایتها حمل بر کراهت کرده است.
 دیروز عرض کردم که مرحوم صاحب جواهر در اول کتاب زکات میفرمایند ما به غیر از خمس و زکات، واجب مالی نداریم. لذا انکحوا و امثال آن را باید حمل بر استحباب کنیم. در اینجا هم میفرمایند همه گفتند که نکاح مستحب است و اینکه ما بخواهیم از انکحوا، وجوب بگیریم، نمیشود و این را نگفتند و باید حمل بر استحباب کنیم. و این یک مصیبتی است که از یک طرف نگفتند و از یک طرف این آیات و روایات را چه کنیم. همه را تأویل و تأویل؛ که این هم انصافاً مشکل است. لذا کسی نگفته اما از نظر روایات اهل بیت و از نظر قرآن، قائل شویم به اینکه هم نکاح واجب است و هم انکاح واجب است. دیروز بحث تا اینجا رسیده است. اما گفتن این حرف خیلی جرأت میخواهد. یعنی در مقابل اینکه هیچ کس نگفته اما ما بگوییم که نکاح واجب است. یعنی اگر میتواند زن بگیرد و مانعی برایش نیست و این بخواهد همینطور زن نگیرد و یا دختر بی دلیل بخواهد شوهر نکند و بگوید که میخواهم به دانشگاه بروم، این مکروه است. حرام نیست بلکه مکروه است.
 یک مسئله دیگری هست که آیا این نکاح و انکاح وجوب عقلی دارد یا نه. امروز قدری در این باره صحبت کنیم. یعنی عقلاء، عقل فطری ما و عقل عوامانه ما در این باره چه میگوید. اگر کسی بگوید که ارضای غرائز یک امر عقلی است و عقل میگوید که باید ارضای غرائز بشود. وقتی که گرسنه است باید نان بخورد و وقتی تشنه است باید آب بخورد. باید حال انعزالی نداشته باشد و با مردم رفت و آمد داشته باشد. عالفٌ بامعلوف. و من جمله وقتی زن میخواهد باید زن بگیرد. و وقتی شوهر میخواهد باید شوهر کند. این اصل تا این اندازه خوب دلالت دارد و شکی نیست. اما اگر نکرد، شکی نیست که عقل ملامت میکند. عقل ملامت میکند که چرا نمیخوری؛ عقل ملامت میکند که چرا غرائز را زیر پا گذاشتی؛ عقل ملامت میکند که چرا زن نمیگیری و چرا شوهر نمیکنی. اما آیا برای این، استحقاق عقوبت هم قائل هست یا نه. یک دفعه لوم است و یک دفعه استحقاق عقوبت. اگر یادتان باشد مرحوم آخوند در کفایه راجع به تجرّی میفرمودند که مشهور میگوید لوم است و ما میگوییم استحقاق عقوبت است. یعنی آدم متجرّی استحقاق عقوبت دارد. لذا مرحوم آخوند میگفتند تجرّی حرام است چون اغلب استحقاق عقوبت دارد. حال در اینجا چه بگوییم و عقل ما چه دلالت دارد؟ آیا عقل ما میگوید این پسری که زن گرفتن برای او هیچ اشکالی ندارد، باید زن بگیرد و یا اینکه میگوید چه پسر بدی هستی و چرا زن نمیگیری. اگر بگوییم لوم است، همین حرفهای آقایان درست میشود و اگر بگوییم استحقاق عقوبت است که روایت میگوید، باز برمیگردد به اینکه از نظر عقلی هم ارضای غرائز واجب است. همینطور که از نظر پوشاک و خوراک و مسکن و ازدواج، اگر دارد که خودش و اگر ندارد دولت و گرنه همه مردم، اینها با هم تفاوت نمیکند. یعنی خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج با هم فرق نمیکند. قضیه لوم و مذمّت و بارک الله و اینها نیست بلکه عقل ما میگوید ارضای غرائز باید باشد. لذا، قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ را که ظهور در وجوب دارد و وجوبش هم خیلی بالاست، بگوییم این ارشاد است و عقل هم همین را میگوید. و معمولاً آقایان این قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ را حمل بر کراهت کردند درحالی که وجوبش از آن وجوبهای بالاست اما حمل کردند بر کراهت. ما بگوییم نه، ارضای غرائز یک امر طبیعی است و اگر ارضا نشود، خطرات دارد. آدم گرسنه دین ندارد. آدمی که زن ندارد و دختری که شوهر ندارد، این مفاسد امروزی پیدا میشود. و عقل ما میگوید این باید ارضا شود مگر اینکه مانعی در کار باشد و نتواند و الاّ این امر طبیعی باید ارضا شود وگرنه خطرات دارد. به قول اینها از ضمیر آگاه به ضمیر ناآگاه میرود و عُقده میشود و وقتی عُقده شد، یک رذل عجیبی تحویل جامعه داده میشود و جامعه به طور کلی نابود میشود و به فساد کشیده میشود. لذا اگر بگویید که عقل میگوید استحقاق عقوبت. عقل میگوید قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ. این ارشاد است و این تعبّد نیست. اینکه پیغمبر اکرم با آن عصبانیت به مسجد میآیند و داد میزنند و میگویند من که پیغمبر شما هستم شب میخوابم و من که پیغمبر شما هستم روز غذا میخورم و من که پیغمبر شما هستم، زن دارم و هذه سُنَّتي فَمَن رَغِبَ عَنْ سُنّتي فَلَيسَ مِنّي. آیه میآید: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ. همه اینها دالّ بر وجوب است و یک ارشاد است. عقل میگوید واجب و آیه هم میگوید ارشاد و واجب. مگر اینکه شما این حرف مرا قبول نکنید و بگویید عقل نمیگوید واجب و نمیگوید عقاب و نمیگوید استحقاق عقاب بلکه میگوید لوم و مذمّت. آیه شریفه هم ارشاد است و میگوید چرا این کار را نمیکند. اما اینطور نیست که اگر این نکند ، حرام باشد، دیگر حرامی در کار نیست. مثل اینکه آقایان اصلاً اینطور بحث نکردند. این را هم شما بحث کنید و بگویید این آقایان و همه اصحاب که فرمودند همه ارضای غرائز واجب نیست، اگر کسی بخواهد ریاضت بکشد و یا خسیس است و بخواهد گرسنگی بخورد؛ یک دفعه برای زن و بچه است و واجب است که نفقه بدهد اما یک دفعه خودش میخواهد گرسنگی بکشد. چه کسی میگوید واجب است؟ واجب نیست و حرام نیست. چه کسی گفته که گرسنگی کشیدن حرام است. عقل استحقاق عقوبت نمیداند. مذمّت میکند. پیغمبر اکرم (ص) دیدند که یک شخصی کثیف است و لباس پاره پاره دارد. فرمودند مگر نداری؟ گفت بله دارم یا رسول الله. فرمودند عجب آدم بدی هستی. برو لباست را عوض کن و خودت را تمیز کن. حال بگوییم این چیزهایی که پیغمبر گفته، همه لوم و مذمّت است و هیچکدام دلالت بر حرمت ندارد. آنگاه مطلب اصحاب درست میشود. اینکه اصحاب فرمودند قانون مواسات، مستحب است. خیلی ثواب دارد، اما واجب نیست. انکاح واجب نیست. رسیدگی به مردم واجب نیست و آنچه واجب است خمس و زکات است و همان است که ابی ذر را با آن وضع خسته کننده از شام آوردند پیش عثمان و او را به ربذه تبعید کردند، سنّیها مینویسند و شیعه هم مینویسد. اینکه حضرت ابی ذر دید که صد و پنجاه دینار در مقابلش است. گفت اینها برای چیست، یعنی چرا پول جمع کردی؛ و او که میخواست دل ایشان را به درد بیاورد گفت میخواهم صد و پنجاه درهم هم بیاید و روی هم بریزم و هرکار که دلم میخواهم انجام دهم. فرمودند نمیشود. عثمان رو کرد به کعب الاحبار و گفت آیا میشود یا نه؟ کعب الاحبار گفت بله، انسان خمس و زکاتش را بدهد و آنگاه هرچه میخواهد پول جمع کند. حضرت ابی ذر با عصا دو سه عصا زد در سر این کعب الاحبار یهودی و متقلّب و حقه باز و گفت اینها چیست که میگویی پس این، وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بعذابٍ الیم (سوره توبه، آیه 34)؛ را چه کار کنیم. بعد فرمودند عثمان! یادت نیست که من و تو شب بین نماز مغرب و عشا رفتیم خدمت رسول گرامی و کار داشتیم. پیغمبر اکرم (ص) به اندازهای ناراحت بودند که فقط جواب ما را دادند و ما را نپذیرفتند. فردا صبح از ما عذرخواهی کردند و پیغمبر فرمودند ده درهم از بیت المال درنزد من بود و ترسیدم که بمیرم و به فقرا نرسد. لذا نتوانستم با شما گرم بگیرم. علامه طباطبایی این قضیه را نقل میکند و بعد هم میفرماید: وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ، دلالت بر وجوب دارد. اما شما فقها این را نفرمودهاید. شما فقها میگویید وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ، اگر زکاتش را ندهید و اگر خمسش را ندهید. حال این در کجای این آیه خوابیده، نمیدانم. به شما فقها اینطور میفرمایند. اما آیه غیر از اینهاست. آیا این عقلی است یا نه؟ حال اگر بگوییم عقل میگوید لوم و مذمّت است و ما قانون مواسات به نام وجوب نداریم. دیروز میگفتم که مرحوم کلینی پانصد روایت طنطراق دار نقل کرده اما اصحاب فرمودند که نداریم. مرحوم صاحب جواهر در اول کتاب زکات میگوید ضرورت اجماع ما قانون مواسات نداریم و آنچه داریم یا زکات است ویا خمس است. حال شماها بگوییم که عقلاً لوم و مذمّت است و عقاب و استحقاق عقاب و اینها نیست. پس همه آیات و روایات، ارشاد به حکم عقل است؛ بنابراین قانون مواسات به وجوب نه و انکاح هم نه و نکاحش هم نه. لُوم و مذمّت هست اما عقاب نیست. اگر بگویید عقل اینطور است، مطلب صاف میشود و حرف آقایان هم درست میشود الاّ اینکه یک اشکال بزرگ باقی میماند و آن اینکه، وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ را چطور حمل بر استحباب کنیم. روایتی که دیروز خواندم که او را با غل و زنجیر میآورند در جهنم و به او میگویند تو خائنی برای اینکه تو میتوانستی به مردم برسی و اما نرسیدی، این را چطور حمل بر استحباب کنیم. بگوییم اینها را هم تأویل میکنیم و میگوییم آنجا که نزدیک مرگ باشد. در مخمصه مسلم است که باید شام شب را هم نصف کنید. حضرت امام یک دفعه در درس میگفتند اگر بدانم که به راستی محتاج است، باید عبایم را هم بدهم. مثل اینکه فقها تا اینجاها آمدند یعنی تا آنجا که باید عبایش را بدهد و اما بگوییم این وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ، آنجاست که باید عبایش را بدهد یعنی در مخمصه. «و ویلّ للمشرکین الذین لا یؤتون الزکوة و هم بالآخرة هم کافرون» میگوید زکات معمولی ولو اینکه آیه در مکه نازل شده و زکات در مدینه است اما بالاخره حمل میکنیم بر زکات معمولی و واجب است. و این به راستی مشکل میشود. یعنی روایاتی که دال بر استحقاق ثواب است، اگر اینها را ارشاد بگیریم خیلی عالی در میآید. بعضی از روایات را هم تأویل کنیم به حال مخمصه و آن هم عالی در میآید. البته حمل بر فرض نادر است اما بعضی از آیات و بعضی از روایات را نمیشود تأویل کنیم. مثلاً بعضیها در اینجاها نه و آن أکثر أهل النار العُزّاب را گفتند ضعیف السند است و رفتند روی آن روایاتی که ضعیف السند است و سندش خوب نیست.درحالی که روایتها تواتر معنوی دارد. یک روایت نیست که ما بگوییم روایت ضعیف است بلکه تواتر معنی دارد. بسیاری از این پانصد روایتی که مرحوم کلینی نقل میکند، صحیح السند و ظاهرالدلاله است. از نظر ما همه کافی صحیح السند و ظاهرالدلاله است. لذا اگر کسی بتواند این حرف را بزند و بگوید ارشاد و لوم است و این روایتها و این آیات هم تابع مایُرشد الیه است و آنجاهاست که در مخمصه و در مضیقه باشد و الاّ یک کسی الان وام بدهکار است و تقصیر هم ندارد و ورشکسته شده است و من میتوانم ورشکستگی این را درست کنم اما بگوییم به من چه ربطی دارد و اگر میخواهد زندان هم برود که برود و میخواست این کار را نکند. معمولاً آقایان این را میگویند که اگر ورشکستگی او را درست کنید ثواب دارد و گرنه کتک ندارد و قانون مواسات کتک ندارد و اگر میرود زندان هم، برود. اگر انسان بتواند این حرفها را بزند، همین فرمایش آقایان درست میشود. مثلاً میبینیم که برای این دختر شوهری آمده و اگر او را شوهر ندهند به فساد کشیده میشود و اگر او را شوهر دهند، سرپرست پیدا میکند و اما بگوییم به من چه ربطی دارد. پدر و مادرش او را شوهر دهند و اگر ندارند که ندارند. مثل الان که همه این حرفها را میزنیم. من و شما و بالاتر، دولت و ملت و همه و همه این را میگوییم. پیغمبر اکرم (ص) میفرمودند من تأسف میخورم از اینکه امت من به قانون مواسات عمل نمیکند. خوب الان عمل نمیکنیم و اگر به قانون مواسات عمل کنیم، همان است که امیرالمؤمنین در خطبه و آن هم در میان خوارج داد میزند و میگوید ای مردم پنج سال حکومت با شما کردم و سه جنگ هم برای من جلو آوردید اما الان در حکومت من یک نفر نیست که از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در مضیقه باشد. این کار مسلّم میشود. امیرالمؤمنین کردند و شد. اگر به راستی حکومت بخواهد، البته طبق دستور مراجع تقلید و سر از خود کاری نکند و ببیند که رساله چه میگوید و علما چه میگویند و به راستی بخواهد، مسلّم است که یک سال طول نمیکشد که مردم از نظر خوراک و پوشاک و مسکن ازدواج در رفاه میشوند. ما بگوییم این مستحب است و واجب نیست. نمیدانم این را چه کنم. اگر با عقل جلو بیاییم، نمیشود؛ با روایات اهل بیت و آیات جلو بیاییم، نمیشود. میبینیم که قانون مواسات و انکاح واجب است. وانکحوا را حمل بر استحباب کنیم و این تجمل گراییهایی که الان هست. یعنی بسیاری از این عروسیها. اگر عروسیها ساده شود و نه ضروری مانند حضرت زهرا(س) بلکه رفاهی باشد. آنگاه به جای یک عروسی میشود بیست ـ سی یا چهل عروسی برگزار کرد. آقا مسجد را میرود و مکه هم میرود و اظهار تقدس میکند و چندین میلیون هم خرج میکند و روضه میخواند و بعد میگوید به من چه. مثلاً میگوید ما خمس را میدهیم و مابقی به ما چه.
 ما آخوندها به آنها یاد دادیم که میگویند به من چه. میگوید من خمسم ر میدهم و تقیّد به ظواهر شرع هم دارد و ربا هم نمیخورم و وضع من هم خیلی خوب است و در رفاه هستم، حالا باید چیزی هم به شما آخوند بدهم یا نه؛ و شما میگویید نه. حال وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ را چه کار کنیم. حمل میکنیم بر استحباب. اگر بتوانید این مسئله را حل کنید، یک بغرنج را حل کردید. و من که نتوانستم و نمیتوانم. فقط همین است که اصحاب فرمودند. به قول صاحب جواهر، احدی نگفته است که قانون مواسات واجب است و یا در اینجا احدی نگفته است که نکاح واجب است. مثلاً در این اوضاع فعلی نمیخواهد زن بگیرد و یا شوهر کند و مفاسد هم ندارد. یک نفر نگفته که واجب است و مثل نماز که واجب است، نکاحت هم واجب است. اما أکثر أهل النّار من العزّاب، میگوید واجب است؛ هذه سُنَّتي فَمَن رَغِبَ عَنْ سُنّتي فَلَيسَ مِنّي، میگوید واجب است. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ میگوید واجب است. لِمَ تحَُرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ؛ این خیلی طنطراق دارد در حرمت. آنگاه همه اینها را حمل کنیم بر استحباب.
 امروز خلاصه بحث را رفتیم روی بحث عقلی و ببینیم که آیا میشود درست کرد یا نه و حالا بدی هم به این است که بزرگان مثل صاحب جواهرها و بعد هم مرحوم سیّد در عروه و بعد هم محشین و مقررین بر عروه، هیچکدام خدشه ندارند. همه میگویند قانون مواسات مستحب است. نکاح مستحب است مگر اینکه به زنا بیفتد. به گناه هم نه و اینکه در رسالهها نوشته به گناه، یعنی چشم چرانی، این نه بلکه اگر به زنا بیفتد. گفتند اینجا واجب است و این واجب هم نیست و چیزی دیگری میشود. بالاخره اینجا را گفتند واجب است اما غیر از این را نفرمودهاند.
 تقاضا دارم روی این بحث فکر کنید و بنویسید و مطالعه کنید. شاید بشود از شما استفاده کنیم. ان شاء الله. و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.