درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏
 
 در مسئله 11 فرمودند: التيمّم الذي هو بدل عن غسل الجنابة حاله كحاله في الإغناء عن الوضوء ، كما أن ما هو بدل عن سائر الإغسال يحتاج إلى الوضوء أو التيمم بدله مثلها ، فلو تمكن من الوضوء توضأ مع التيمم بدلها ، وإن لم يتمكن تيمم تيممين أحدهما بدل عن الغسل والآخر عن الوضوء.
 فرمایش مرحوم سید مشهور در میان فقهاست و آن اینست که اگر تیمم کرد بدل از غسل جنابت، با همان میتواند نماز بخواند و وضو و یا تیمم بدل از وضو لازم نیست. اما اگر تیمم کرده باشد نه برای اینکه جُنُب است مثلاً برای اینکه حائض است و از حیضش پاک شده و آب ندارد و یا آب برای او ضرر دارد، آنگاه یک تیمم میکند بدل از غسل حیضش و باید یک تیمم دیگر هم بدل از وضو بکند و اگر آب دارد باید وضو بگیرد. و همچنین تا آخر که فقط تیمم بدل از غسل جنابت است که وضو نمیخواهد اما هر تیمم بدل از هرچه، اگر میتواند وضو بگیرد و اگر نمیتواند یک تیمم دیگر بکند. این مشهور در میان اصحاب است.
 سابقاً در فصل اول بحثش را کردیم و ما گفتیم که هر غسلی وضو نمیخواهد. حال غسل جنایت باشد یا غسل حیض باشد و یا غسل جمعه باشد و یا غسل احرام باشد، هر غسلی چه واجب و چه مستحب. حتی سابقاً اگر یادتان باشد، میگفتیم که نه، غسل به نفس مستحب است و چیزی به ذمهاش نیست و غسل مستحبی به جا میآورد و آن غسل کافی از وضوست. به قول امام صادق (سلام الله علیه) فرموده بودند اطهر من الوضوء.
 این حرف ما را گرچه بعضی از قدماء و از متأخرین و از متأخر متأخرین فرموده بودند اما همینطور که مرحوم سید اینجا بدون دغدغه میفرمایند مُحشین بر عروه هم همینطور. ظاهراً از کسانی که فتوا دارد، مرحوم آقای خوئی است و کسی دیگر را سراغ ندارم. که مرحوم سید میفرمایند التيمّم الذي هو بدل عن غسل الجنابة حاله كحاله في الإغناء عن الوضوء، اما اگر غیر از غسل جنابت شد، يحتاج إلى الوضوء. حال که یحتاج الی الوضوء است، اگر نمیتواند وضو بگیرد، دو تا تیمم بکند. تيمم تيممين أحدهما بدل عن الغسل والآخر عن الوضوء. این را در عروه فرمودهاند و محشین بر عروه هم گفتند اما ظاهراً مرحوم آقای خوئی نمیدانم چطور است که ایشان میفرمایند هر غسلی چه غسل جنابت و چه غیر غسل جنابت وضو ندارد اما باید آن غسل برای غایتی از غایات باشد. یعنی مثلاً غسل جمعه، غسل حیض. اما اگر بخواهد همینطور غسل کند و کافی از وضو باشد، ایشان میفرمایند نه، اینطور نیست. درحالی که غسل جنابت یا این اغسال را همه مستحب نفسی میدانند یعنی از کسانی که غسل را مستحب نفسی میداند مرحوم سید در عروه است و معمولاً محشین که میگویند غسل جنابت استحباب نفسی دارد و اما مابقی اغسل استحباب نفسی ندارد و باید برای غایتی از غایات آورده شود. آنگاه این ایراد هست. بنا به فتوای مرحوم سید که میگوید غسل جنابت استحباب نفسی دارد اما مابقی اغسال نه، پس اگر غسل رابه جا آورد باید وضو هم بگیرد. اما آن کسی که میگوید همه اغسال استحباب نفسی دارد، مثل مرحوم آقای خوئی، باید حرف ما را بزند و آن اینست که غسل بذاته مستحب است و لازم نیست برای غایتی از غایات آورده شود و وقتی مثلاً غسل حیض کرد، یک مستحب نفسی هم به جا آورده و معمولاً باید بگویند که با این میتواند نماز بخواند بدون تیمم و بدون وضو. اما این حرف هست که نمیدانم آقای خوئی چطور اشکالش را رفع میکند.
 علی کل حالٍ مسئله اینطور میشود که اگر کسی غسل را مستحب نفسی بداند، مثل غسل جنابت، این در وقتی که غسل کرد، میتواند با آن نماز بخواند و بدون وضو. چنانچه غسل جنابت مسلّم پیش اصحاب است که وقتی غسل جنابت کرد، وضو لازم ندارد و میگویند برای اینکه استحباب نفسی دارد. حال اگر کسی همه اغسال را بگوید مستحب نفسی، آنگاه باید بگوید که با هر غسلی میشود بدون وضو، نماز خواند. گفتم مرحوم آقای خوئی میگویند اما گیرند، در آنجا که برای غایتی از غایات به جا نیاورده باشد. استحباب نفسی آن را قبول دارند اما میفرمایند که باید وضو هم بگیرد. ایشان میفرماید برای غایتی از غایات لازم نیست و خود استحباب نفسی دارد و با آن غسل میشود بدون وضو نماز خواند؛ اما آنجا که برای غایتی از غایات نباشد، میفرمایند غسل درست است و استحباب نفسی هم به جا آورده اما نمیشود با آن نماز بخواند. که به مرحوم آقای خوئی میگوییم یا استحباب نفسی دارد یا ندارد. اگر استحباب نفسی ندارد، کما اینکه مشهور و مرحوم سید میگویند فقط مختص غسل جنابت است که استحباب نفسی دارد، پس باید مطلقا وضو بگیرد و اما اگر استحباب نفسی را برای همه غسلها که ما گفتیم، هست، آنگاه این میتواند برای غایتی از غایات هم نه؛ بلکه به عبارت دیگر به جای وضو غسل کند و نماز بخواند. اما گفتم که مشهور در میان اصحاب من جمله مرحوم صاحب عروه و محشین بر عروه همین است که مرحوم سید میگویند. لذا حرف مرحوم خوئی غیرمشهور است و عرض ما هم غیرمشهور است اما این ایراد که تفصیل بین غایتی از غایات میگذارند، این وجهی ندارد اما علی کل حالٍ قول ما و قول مرحوم آقای خوئی، غیرمشهور است و مشهور اینست: التيمّم الذي هو بدل عن غسل الجنابة حاله كحاله في الإغناء عن الوضوء ، كما أن ما هو بدل عن سائر الإغسال يحتاج إلى الوضوء أو التيمم بدله مثلها ، فلو تمكن من الوضوء توضأ مع التيمم بدلها ، وإن لم يتمكن تيمم تيممين أحدهما بدل عن الغسل والآخر عن الوضوء.
 این هم مسئله 11 بود.
 اینها را سابقاً گفتیم . بله اگر ما گفتیم که استحباب نفسی دارد، آنگاه مثل دو رکعت نماز است که میخواهد دو رکعت نماز بخواند و حالا هم رفته حمال و هیچ چیزی هم به ذمهاش نیست و غایتی از غایات را هم نمیخواهد چیزی به جا بیاورد اما میخواهد حالا که زیر دوش است یک غسل هم بکند، کسی که میگوید استحباب نفسی، میگوید که میتواند این غسل را بکند. اینها تکرار است، لذا اینجا نوشتم، قلت قد مرّ الکلام فیه مطلقا.
 مسئله 12: ینتقضُ التیمّم بما ینتقضُ به الوضوء والغسل من الأحداث کما انّه ینتقض بوجدان الماء أو زوال العذر.
 تقریباً اجماع در مسئله هست که هرچه وضو و غسل را باطل میکند، تیمم را هم باطل میکند. اما دو چیز است که مختص تیمم است و راجع به وضو و غسل نیست. یکی همان حرف عوامانه که آب آمد و تیمم باطل شد و یکی هم اینکه عذر داشت و عذرش برطرف شد. حال این عذر یک دفعه مثلاً تنگی وقت است تیمم کرد برای تنگی وقت و یک دفعه مثلاً صورتش مجروح بوده و آب برایش ضرر داشته و زوال عذر شده. این را هم میگویند تیمم را باطل میکند.
 اگر روی این روایت نداشتیم، خلاف قاعده بود. برای اینکه مثلاً آب نداشت و باید تیمم کند. تیمم کرد و طاهر شد. وقتی طاهر شد با آن نماز ظهر و عصر را خواند و حالا برای مغرب و عشاء آب دارد. قاعده میگوید لازم نیست غسل کند برای اینکه آن جنابتش را به جای غسل، با تیمم رفع کرد. یا مثلاً تنگی وقت است و باید تیمم کند و تیمم کرد و نماز خواند و حالا مغرب و عشاء است و میخواهد نماز بخواند، گفتند حتماً باید غسل کند درحالی که قاعده اقتضاء میکند این تیمم بدل از غسل کار غسل را کرد. چطور اگر غسل کرده بود، دیگر لازم نبود غسل کند، حالا هم تیمم کرد و دیگر لازم نیست که غسل کند. به قول روایات ما التیمم أحدالطهورین یکفیک السنه. قاعده این را اقتضا میکند که به عبارت دیگر مرحوم سید در آن فرع دهم اسمش را تیمم صحیح و تیمم بجا گذاشتند. اگر تیمم به جا شد، آنگاه غسل است و أحدالطهورین است و اینکه آب آمد و تیمم را باطل کرد، خلاف قاعده است. الاّ اینکه روایت داریم و روایتها هم از نظر سند خوب است و از نظر دلالت خوب است و میفرماید آب آمد و تیمم باطل شد.
 لذا چند روز قبل میگفتم که یک بزرگی به من میگفت که رفته بودیم جایی برای تفریح که یک عمورعیتی آمد و میخواست من من بکند و ما را گیر بیندازد. از من پرسید چه صدای الاغی است که تیمم را باطل میکند. گفتم نمیدانم. گفت چه آقایی هستی که مسئله بلد نیستی. گفتم بلد نیستم. حالا موضوع چیست؟ گفت آب نداشتیم و تنگی وقت بود و تیمم کردم و به نماز ایستادم. در وسط نماز الاغ شروع به عرعر کرد و فهمیدم که آب آورده است و آب آمد و تیمم باطل شد. پس تیمم که باطل شد، نماز هم باطل شد. این در میان عوام مردم مشهور است اما مسلّم خلاف قاعده است، اگر تیمم به جا کرد، نباید نماز باطل شود و بعد هم اگر آب پیدا کرد، نباید تیمم باطل شود اما این عوام مردم که میگویند آب آمد و تیمم باطل شد و یا به قول آن عمورعیت، الاغ آمد و نماز باطل شد، روی این روایت هست و باید بگویید تعبّد است. روایت تعبّد را میگوید که این طهارت است تا وقتی که آب باشد و الاّ اگر روایت نمیگفت که طهارت است تا وقتی که آب باشد، میگفتیم روایت مطلق است. بله روایت داریم و روایتش هم خوب است. یکی دو تا از روایتها را بخوانم.
 مرحوم صاحب وسائل روایات را در باب نوزده(19) از ابواب تیمم گفتند. روایت زیاد است اما حالا دو تا روایتها را میخوانم.
 روایت یک: صحيحة زرارة، قال: قلت لأبي جعفر (عليه السلام): يصلي الرجل بوضوء واحد صلاة الليل والنهار كلها؟ قال: " نعم، ما لم يُحدث "، قلت: فيصلي بتيمم واحد صلاة الليل والنهار؟ قال: "نعم، مالم يحدث، أو يصب ماء، قلتُ فان أصاب ماءً و رجا عن یَقدر علی ماءً آخر وظنَّ انه يقدر عليه فلمّا اراده عسر ذلك عليه قال ينقض ذلك تيمّمه و عليه أن يعيد التيمّم.
 امام علیه السلام خیلی داغ گرفتند و فرمودند همین مقدار که چشمت به آب افتاد، تیمم باطل شد. لذا او سؤال کرده بود که تیمم کرده و نماز شب خوانده و نماز صبح خوانده و حالا آب پیدا کرده. فرمودند که مالم يحدث، اما اگر آب پیدا کرد، تیمم باطل شد. بعد سؤال کرد که به یک منزل رسید و آب بود، یعنی تیمم کرده بود و نماز خوانده بود و حالا آب پیدا کرده است اما گفت حالا که ما آب نمیخواهیم و به منزل دیگر میرویم و نمازمان را میخوانیم. همین که چشمش به آب افتاد اما وضو نگرفت و یا غسل نکرد و اما در منزل دیگر آب نبود. آیا تیمم اول که آب دیده چه میشود؟ امام صادق (ع) فرمودند آب را که دید، تیمم باطل شد. که باید ماها طبقاً از روایت امام صادق(ع) بگوییم چشمش که به آب افتاد، تیمم باطل میشود.
 باز روایت را بخوانم. قلت لأبي جعفر (عليه السلام): يصلي الرجل بوضوء واحد صلاة الليل والنهار كلها؟ قال: " نعم، ما لم يُحدث "، اگر محدث نشده باشد با همان وضو میتواند نمازهای بعدی را بخواند. معلوم است که زراره میدانست اما سؤال را برای این کرد قلت: فيصلي بتيمم واحد صلاة الليل والنهار؟ قال: "نعم، مالم يحدث، الاّ اینکه حضرت اینجا اضافه کردند که: ، أو يصب ماء یا أو یصیب ماءً. آب آمد و تیمم باطل شد، تا اینجا روایت خوب دلالت دارد. بعد حضرت اضافه کردند که: فان أصاب ماءً و رجا عن یَقدر علی ماءً آخر وظنَّ انه يقدر عليه فلمّا اراده عسر ذلك عليه قال ينقض ذلك تيمّمه و عليه أن يعيد التيمّم. همین که چشمت به آب افتاد، آن تیمم باطل شد و حالا که میخواهی نماز بخوانی و آب هم نداری، باید تیمم جدید بکنی. روایت هم از نظر سند خوب است و هم از نظر دلالت خوب است.
 روایت دو : صحیحه عامری، که گفتند مرسل است. خود عامری توثیق شده اما روایت را از امام علیه السلام نقل کرده، ارسالاً. اما چیزی که در سند است، ابن مسکان قبل از عامری است و از اصحاب اجماع است، لذا ارسالش هم ضرر ندارد. حال یا بگویید صحیحه عامری و یا بگویید مصححه عامری، فرق نمیکند. بالاخره سند روایت خوب است.
 صحیحه عامری: عن رجلٍ أجنب فَلم یقدر علی الماء و حضرت الصلاة فیتیمم بالصعید ثمَّ عسی بالماء و لم یغتسل وانتظر ماءً آخر وراء ذلک فدخل الوقت الصلاة الاخری و لم ینته الی الماء و خاف فوت الصلاة، قال یتیمم و یصلی فان تیممه الاول انتقض حین مرّ بالماء فلم یغتسل.
 دلالتش خیلی خوب است. این تیمم کرده بود و نماز خوانده بود و حالا به آب رسید و غسل نکرد و گفت به منزل دیگر میرویم و غسل میکنیم و به منزل دیگر که رفت آب نبود و حالا موقع نماز است. آن تیمم اول که برای نماز صبح کرده و هنوز باقی است، آیا با آن تیمم میتوند نماز بخواند یا نه؟ حضرت فرمودند نه. وقتی به آب رسید آن تیمم اول باطل شد، پس الان برای این نماز باید تیمم کند. آن روایت اول صورت آبش را میگفتند و این روایت صورت تیمم را هم میفرمایند.
 آن روایت اول میفرمودند بالاخره وقتی چشمش به آب افتاد، تیمم باطل شد و باید وضو بگیرد و این روایت میفرماید باید تیمم کند. چشمش که به آب افتاد تیمم باطل شد و حالا که میخواهد نماز بخواند و آب ندارد، آن تیمم اول فایده ندارد، برای اینکه أصاب ماء، باید تیمم کند و نماز بخواند. لذا مرحوم سید و محشین بر عروه بدون دغدغه مسئله را فرمودند و باز هم روایت داریم که حتی اینجا نوشتم که روایت 6 میفرماید: اذا رأی الماء و کان یقدر علیه ان تنقض التیمّم. همین که چشمش به آب افتاد و این میتوانست و قدرت داشت که رفع حدث کند و نکرد، آنگاه تیمم باطل شد. مسئله مسلم پیش اصحاب است و به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که بعضی اوقات میگفتند تتابَ علیه نصّ والفتوا . حال در این مسئله حرف آقای بروجردی است، تتابع علیه نصّ والفتوا بلااشکال این آب آمد و تیمم باطل شد که مرحوم سید اضافه میکنند که رفع عذر شد و تیمم باطل شد. حال اینکه رفع عذر شد و تیمم باطل شد، نمیدانم این را مرحوم سید از کجا آوردند. مثلاً بگوییم مرادشان اینست که رفع عذر شد و آب هم داشت و نماز نخواند و بعد میخواهد نماز بخواند و تیمم باطل شد. اما حالا یک مثال بزنیم و ببینیم که آیا میشود حرف مرحوم سید را درست کرد.
 مثال: تیمم کرد برای اینکه آب برای صورتش ضرر داشت یا مثلاً دستش خونی بود و مرتب خون میآمد و نمیتوانست خون را رفع کند و نمیتوانست جبیره هم بکند، بالاخره عذر داشت و با این عذر تیمم کرد و نماز خواند. این تیمم را دارد تا موقعی که میخواهد نماز ظهر و عصر بخواند. آیا با این تیمم میتواند نماز بخواند یا نه؟ بله میتواند. اما اگر رفع عذر شد. مثل اینکه زخم انگشتش رفع شد، ولی موقع نماز ظهر و عصر انگشت بعدی زخم شد، یعنی عذر دیگر آمد. حال آیا این میتواند با آن تیمم اول نماز بخواند یا نه؟ مرحوم سید میگویند نه. روایتی که خواندیم این فرع را نمیگوید. آنچه روایتها میگوید اینست که آب آمد و تیمم باطل شد. مرحوم سید میگویند آب آمد و تیمم باطل شد و رفع عذر شد و تیمم باطل شد. پس آن عذر بعدی که جلو آمده و این میخواهد نماز بخواند، باید یک تیمم دیگر بگیرد. لذا ما اصلاً گفتیم که مسئله یک تعبّد است. حال همین تعبّد را مرحوم سید میخواهند به جاهای دیگر سرایت دهند.
 حرف مرحوم سید اینست: ینتَقض التیمّم بما ینتقض به الوضوء والغسل من الأحداث، کما انّه ینتقض بوجدان الماء أو زوال العذر.
 هر دو خلاف قاعده است. قاعده اقتضاء میکند که این تیمم صحیح است تا موقعی که مثلاً بخوابد و یا تطهیر کند. اما اگر ما بخواهیم بگوییم که آب آمد و تیمم باطل شد و یا عذر رفع شد و تیمم باطل شد، دلیل میخواهد. گفتیم راجع به آب دلیل داریم و روایتها هم خیلی خوب است و عالی بود هم سنداً و هم دلالتاً. تتابع علیه النص والفتوا. اما برای زوال عذر،چه کار کنیم. چرا نشود با آن تیمم اول نماز خواند؟. اگر یک دلیل بیاورید و بگویید زوال العذر هم مثل رویت الماء است و اگر نه رویت الماء، را روایت میگوید آب آمد و تیمم باطل شد و برای زوال عذرش روایت نداریم و باید یک روایت بیاوریم.
 تقاضا دارم یک گردشی بکنید و برای حرف مرحوم سید یک دلیل بیاورید و الاّ قاعده اقتضاء میکند که زوال عذر تیمم را باطل نکند.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.