درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏
 
 در مسئله سه فرمودند: الأقوى جواز التيمّم في سعة الوقت‏ و إن احتمل ارتفاع العذر في آخره، بل أو ظنّ به، نعم مع العلم بالارتفاع يجب الصبر. لكن التأخير إلى آخر الوقت مع احتمال الرافع أحوط وإن كان موهوماً، نعم مع العلم بعدمه وبقاء العذر لا إشكال في جواز التقديم.
 این مسئله از مسائل مشکل در فقه است. اسمش را میگذارند جوازالبدار. یعنی اگر کسی در وقت نماز خواندن آب ندارد. یک دفعه میداند که تا آخر وقت آب پیدا نخواهد کرد. آیا این میتواند همان وقت تیمم کند و نماز اول وقت بخواند یا نه؟
 در این صورتشان مشهور است در میان فقها و بلکه ادعای اجماع شده که جایز است. جَواز البِدار مع العلم بعدم وجدان الماء الی آخر الوَقت. صورت دوم عکس این است. میداند که آخر وقت آب پیدا میکند. مثلاً در صحراست و میداند که کارش تمام میشود و به خانه میآید و آنجا میتواند خود را تطهیر کند و وضو بگیرد و نماز بخواند. آیا این میتواند نماز اول وقت بخواند یا نه؟
 این صورتش را بعضی از فقها گفتند آری. ما عدم الوجدان بالفعل میخواهیم و الان عدم الوجدان بالفعل است و این میخواهد نماز اول وقت بخواند و با تیمم نماز اول وقت میخواند. اما مشهور در میان اصحاب فرمودند نه. مع العلم بعدم وجدان الماء، لایجوز، اینکه تیمم کند و نماز بخواند بلکه باید صبر کند و آخر وقت نماز بخواند یعنی در وقتی که آب پیدا کرد. مرحوم سید این را تصریح میکنند که بله، بدار جایز نیست و باید صبر کند تا آخر وقت که آب پیدا میشود وضو بگیرد و نماز بخواند.
 صورت سوم مضنّه یا احتمال است. الان آب ندارد اما مضنّه دارد که به آب میرسد و یا مضنه ندارد بلکه احتمال میدهد که به آب برسد. در این صورت آیا میتواند نماز اول وقت بخواند یا نه؟ مرحوم سید میفرمایند که میتواند. در صورت احتمالش میگویند که میتواند و در صورت مضنّه هم میفرمایند که میتواند. مثلاً یک کسی در وسط راه است و معمولاً ماشینش خراب نمیشود و مضنّه دارد که عصر به منزل میرسد یا احتمال میدهد که یک قهوه خانه ای پیدا کند و آب پیدا کند و نماز بخواند. مرحوم سید میگویند ولو مضنه دارد، ولو احتمال میدهد، احتمالش را میگویند و میفرمایند بلکه اگر مضنه هم داشته باشد، این میتواند با تیمم نماز بخواند. این صورت را مشهور نگفتند. مثل صاحب جواهر و امثال اینها میگویند نه. اگر مضنه میگوید یا اگر احتمال میدهد، باید صبر کند. مثل آنجاست که یقین دارد که به آب میرسد، لذا مشهور میگویند صورت علم و صورت مضنه و صورت احتمل ولو موهوم را میگویند اینجا بدار جایز نیست و باید صبر کند تا ببیند وضعش در آخر وقت چه میشود. آنگاه آخر وقت اگر از آب مأیوس شد آنگاه تیمم میکند و نماز میخواند که باید بگوییم این حرف مرحوم سید که مرحوم سید خیلی مواظب هستند که خلاف شهرت فتوا ندهند و حرف نزنند ام از جاهایی که خلاف شهرت فتوا دادند اینجاست: بِدار در صورت احتمال، بدار در صورت مضنّه و به قول ایشان بدار در صورت احتمال ولو موهونا.
 میفرمایند که الأقوى جواز التيمّم في سعة الوقت‏ و إن احتمل ارتفاع العذر في آخره، بل أو ظنّ به،اگر احتمال ارتفاع عذر میدهد، بِدار جایز است بلکه اگر مضنّه هم داشته باشد به اینکه مثلاً عصر یا دو ساعت دیگر به آب میرسد، میفرمایند که الأقوى جواز التيمّم در این صورت. نعم مع العلم بالارتفاع يجب الصبر. لكن التأخير إلى آخر الوقت مع احتمال الرافع أحوط وإن كان موهوماً، نعم مع العلم بعدمه وبقاء العذر لا إشكال في جواز التقديم.
 (از دقیقه 9 تا 10 صدا ضعیف شده است)
 مشهور گفتند بدار جایز است در آنجا که علم داشته باشد که به آب نمیرسد و یا اینکه آب برایش ضرر دارد و حالا اول وقت باشد یا آخر وقت باشد، اصلاً نمیتواند وضو بگیرد. در این صورت مشهور گفتند که معلوم است که اول وقت نماز میخواند. و اما اگر مضنّه دارد که به آب میرسد و یا احتمال میدهد ولو احتمال موهون که به آب میرسد، این باید صبر کند.
 دلیل مشهور هم خیلی قوی است و میفرمایند اولاً لم تجدوا الماء بر این صادق نیست که آیه شریفه میفرماید اگر آب پیدا نکند، فتیمّموا صعیداً طیبا، و کسی که اول ظهر آب ندارد مثلاً در صحرا یا در راه است اما میداند که یک ساعت به غروب مانده میرسد و احتمال اینکه ماشین خراب شود موهون است و یا در وسط راه بماند و نتواند برود، احتمالش خیلی موهون است. بلکه میداند به علم عرفی و یا میداند به مضنّه و یا میداند به احتمال و احتمال هم به معنای احتمال عقلائی. حتی احتمام موهون هم هست. گفتند این لم تجدوا الماء فتیمّموا صعیداً طیبا صادق نیست. آنجا صادق است که بداند از اول وقت تا آخر وقت به آب نمیرسد. عرفاً کسی که بداند عصر آب دارد، این لم تجدوا الماء بر او صادق نیست. یا کسی که احتمال میدهد که یک ساعت به غروب میرسد لم تجدوا صادق نیست و حتی به قول فقهاء گفتند که اصلاً آن روایاتی که میگوید تفحّص کن، همین جا را میگیرد. اگر احتمال میدهد که آن طرف آب باشد، باید تفحص کند. لذا گفتند چطور باید تفحّص کند، این هم خود یک تفحّص است. کسی که خود احتمال میدهد که عصر به آب برسد، مثل آنجاست که احتمال میدهد در دامنه کوه آب هست. همانطور که آنجا باید تفحص کند در اینجا هم باید تفحص کند. مگر اینکه یقین داشته باشد که اگر تفحّص هم بکند، فایدهای ندارد. مثل همان که سابقاً صحبت کردیم که مثلاً یقین دارد که در دامنه کوه آب نیست، که در اینصورت لم تجدوا الماء صادق است و اما اگر احتمال دهد که به آب میرسد این لم تجدوا، عرفاً برای او صادق نیست. بلکه آن روایات تفحّص میگوید صبر کن. همانطور که وقتی احتمال میدهد در دامنه کوه آب است، میگوید برو ؛ آنجا هم که احتمال میدهد که عصر به آب برسد، میگوید صبر کن. برمیگردد به اینکه عدم الوجدان بالفعل کفایت میکند. برمیگردد به این که عدم الوجدان آیا بالفعل است یا نه. اگر کسی علم دارد که در آخر وقت آب دارد، الان لم یجدوا است، این را کسی نگفته است. البته قول دارد، شاذ است اما کسی این را نگفته است. مثلاً یک کسی الان در صحراست یا در راه است و آب نیست و یا الان مثلاً قم است و آب نیست اما این یقین دارد که عصر به اصفهان میرسد و آب هست، همه گفتند که نمیتواند نماز بخواند، چون علم دارد که به آب میرسد و لم تجدوا صادق نیست. لذا دائرمدار عدم الوجدان عرفی است. عدم الوجدان عرفی هرکجا هست، فتیمّموا و عدم الوجدان را یک دفعه یک کسی میداند که از ظهر تا مغرب آب نیست، آنگاه این عدم الوجدان، لم تجدوا الماء، فتیمموا، صادق است. الان هم لم تجدوا بالفعل صادق است چون الان آب ندارد اما اگر بداند که عصر آب پیدا میکند، عرفاً نمیگویند لم تجدوا الماء فتیممّوا؛ یعنی عدم الوجدان بالفعل را عرف میگوید نه، عدم الوجدان بین ظهر تا مغرب. صورت مضنّه و احتمالش هم همین است. یعنی کسی که مضنّه دارد که به آب میرسد، لم تجدوا صادق نیست. لذا اگر یادتان باشد، در تفحّص، آقایان علاوه بر روایت که روایت میگفت تفحص کن، میگفتند این قبل از تفحص، لم تجدوا بر او صادق نیست. لم تجدوا عقلاً صادق است اما عرفاً در وقت تفحص صادق است. بعد از این عرفاً مأیوس شد، آنگاه لم تجدوا الماء فتیمّموا.
 لذا ما تبعاً لمشهور میگوییم این چهار صورت، فقط در یک صورتش بِدار جایز است و آنجاست که یقین دارد که آب پیدا نمیشود. در این صورت لم تجدوا صادق است و الان هم یصدقُ اینکه این آب ندارد، در این صورت لم تجدوا الماء فتیمّموا است. اما صورت اینکه به علم یقین دارد که عصر آب پیدا میکند و مضنّه به اینکه عصر آب پیدا میکند و احتمال اینکه عصر آب پیدا میکند، در این سه صورت بِدار جایز نیست. به خاطر اینکه لم تجدوا قرآن بر این صادق نیست. این در حقیقت ولو لم تجدوا است اما چون نماز از ظهر تا عصر است این لم تجدوا عرفی ندارد پس بدار جایز نیست و باید صبر کند اگر آب پیدا کرد که وضو بگیرد و نماز بخواند و اگر آب پیدا نکرد تیمم کند و نماز بخواند. این خلاصه حرف است که معمولاً هم فقها رفتند روی همین دلیل عقلی؛ اما روایات فراوانی در مسئله داریم که این روایتها با هم متعارض است. حال این روایتها را بخوانیم و ببینیم که راجع به این روایتها چه باید گفت. آیا مرحوم سید جمع بین روایات کردند و اینطور فرمودند و یا مرحوم سید آن لم تجدوا را اختصاص به علم دادند. نمیدانم مرحوم سید چه کردند اما اگر بحث لم تجدوا و فهم عرفی و امثال اینها باشد، بحثش آن است. و اما بحث روایی.
 روایت 9 از باب 14 از ابواب تیمّم: صحیحه زرارة قال: قلت: لأبی جعفر علیه السلام فان اصاب الماء وقد صلى بتیمم وهو فی وقت قال: تَمّت صلاته ولا إعادة علیه.
 تمسّک کردند برای بِدار، آیا میشود؟ فان اصاب الماء وقد صلى بتیمم وهو فی وقت قال: تَمّت صلاته ولا إعادة علیه، گفتند این اطلاق دارد. این صلّی بتیمّم، آنجا که میدانسته به آب میرسد، آنجا که میدانسته که به آب نمیرسد، آنجا که مضنّه داشته به آب نمیرسد و آنجا که احتمال میدهد که به آب نمیرسد. گفتند اطلاق دارد. آنگاه خرجَ از این اطلاق آنجا که میدانسته که به آب میرسد. و حالا نمیدانم چرا خَرَج. اگر به راستی بخواهیم اطلاق گیری کنیم چرا آنجا که میداند به آب میرسد اما الان آب ندارد و تیمم کرده، گفتند این اطلاق دارد و حضرت فرمودند نمازش درست است و اعاده هم ندارد.
 یک اشکال به روایت هست، اینکه این روایت اصلاً در کلام سائل است و از کلام سائل که نمیشود اطلاق گیری کنیم. این را جواب بدهیم و بگوییم امام علیه السلام مطلق فرمودند. از او سؤال نکردند که آیا میدانستی به آب میرسی یا نه. آن عدم استبصال اطلاق دارد. یک حرف دیگر مهمتر از این، اینست که این روایت شریف اصلاً در مقام بیان این حرفها نیست، بلکه در مقام بیان اینست که اگر وظیفه کسی تیمم بود و تیمم کرد و نماز خواند و بعد به آب رسید، آیا این نماز قضا دارد یا نه؟ حضرت فرمودند نه قضا ندارد. این صورت این را میگوید که این تیمم و نمازش صحیح بوده و این کجا صحیح بوده؟ آقایان میگویند آنجا که یقین داشته که به آب نمیرسیده است یعنی جهل مرکب. و اما غیر از این صورت نمازش فاسد بوده و آن صورت را اصلاً حضرت جواب ندادند و جواب را آنجا دادند که نمازش صحیح بوده است. مشکل است اما از آن طرف هم به واسطه این روایت بخواهیم حرف مرحوم سید را درست کنیم، این هم انصافاً مشکل است که بخواهیم اطلاق گیری کنیم از جواب ندادن امام علیه السلام. حضرت نپرسیدند که علم داشتی یا نه، بلکه حضرت روی این جواب دادند که تیمم صحیح و نماز خواندن و حالا آب پیدا کردند، آیا این نماز درست است یا نه؟ حضرت فرمودند که نمازت درست است. اما کجا نماز صحیح است. اگر میدانست که به آب میرسد و این میخواست نماز اول وقت بخواند و مقدّسیاش گل کرده بود و میگفت دلم نمیآید نماز اول بخوانم و نماز اول وقت خواند و بعد به آب رسید، آیا اینجا را هم حضرت میفرمایند که نمازت درست است. این اشکال روایت است. لذا اینطور میشود که در صورت صحّت نمازت اعاده ندارد، اما کجا صحیح است؟ روایت در مقام بیان نیست و شما باید درست کنید که روایت در مقام بیان است. مرحوم سید هم نمیتوانند درست کنند برای اینکه مرحوم سید صورت علم را که نمیگویند برای اینکه نعم مع العلم بعدمه وبقاء العذر لا إشكال في عدم جواز التقدّم. صورت علم لا إشكال في جواز التقدم. صورت علم به اینکه آب پیدا میشود لا اشکال بعدم جواز التقدم. آنچه مرحوم سید گیر است صورت مضنّه و صورت احتمال است که در این دو صورت ایشان میفرمایند که نمازش درست است. لذا مرحوم سید هم بخواهد به این تمسّک کند، باید روایت را تخصیص بدهد برای اینکه روایت برای آن کسانی که میگویند بِدار جایز است ولو علم هم دارد که یک ساعت دیگر آب پیدا میکند، خوب است. بعضیها این را گفتند البته شاذ است و مرحوم صاحب جواهر نقل میکند و شاذ است. که اول ظهر است و این میخواهد نماز اول وقت بخواند و یا نماز جماعت بخواند و اما آب ندارد و میداند که دو ساعت دیگر آب پیدا میکند، در این صورت را مسلّم اصحاب میگویند نمیتواند نماز بخواند و در صورت علم بِدار جایز نیست و اما یک کسی بگوید ما آنچه میخواهیم عدم الوجدان بالفعل است و این عدم الوجدان بالفعل هست. و این روایت هم مطلقاً میگوید نمازت درست است. هر دو صورتش گیر است. گمان نمیکنم کسی در جلسه ملتزم شود به هر دو صورت و بگوید که بِدار جایز است ولو میداند که یک ساعت دیگر آب پیدا میشود و این روایت هم از آنجا انصراف دارد، آنگاه میتواند درستش کند و الاّ انصراف روایت مشکل است.
 روایت 15 از باب 14 از ابواب تیمم: صحیحه محمد بن مسلم، قال: سألت أبا عبدالله علیه السلام عن رجل اجنب فتیمم بالصعید وصلى ثم وجد الماء؟ فقال: لا یعید انَّ رب الماء ربُّ الصعید فقد فَعَلَ أحد الطّهورین.
 این را میگوید که جُنُب بود و تیمم کرد و نماز خواند و بعد آب پیدا کرد. حضرت فرمودند که چه فرقی میکند بین تیمم و وضو. آن هم احدالطهورین است و با احدالطهورین نماز خوانده و نمازش دست است. آیا این روایت آنجا را میگیرد که اجنب فتیمم بالصعید وصلى درحالی که میدانسته که یک ساعت دیگر آب پیدا میکند؟ اگر روایت اینجا را بگیرد آن صورت مضنّهاش را هم میگیرد و صورت توهمش را هم میگیرد و صورت علم به عدم الوجدان الماء را هم میگیرد. اما خیلی جرئت میخواهد که انسان بگوید بِدار جایز است حتی آنجا که میداند یک ساعت دیگر آب پیدا میشود و تمسّک میکند به روایت محمد بن مسلم. لذا انصاف قضیه اینست که روایت زراره و روایت محمد بن مسلم، هر دو آن صورت را میگیرد یعنی صورت جهل مرکب را؛ که این میدانست که آب پیدا نمیکند و تیمم کرد و نماز خواند و اتفاقاً آب پیدا شد. یک معمایی هست که یک کسی میدانست آب ندارد و تیمم کرد و در وسط نماز صدای الاغ پیدا شد و فهمید که الاغ آب آورده، لذا مشهور شده که چه صدا الاغی است که تیمم را باطل میکند. آنگاه مثال میزنند به همین که صدای الاغ تیمم را باطل کرد. لذا اینگونه که میدانست آب نیست و حالا ناگهان آب پیدا شد، اجنب فتیمم بالصعید وصلى ثم وجد الماء، این را خوب میگیرد و اما آنکه میدانست یک ساعت دیگر آب پیدا میشود، تیمّم و صلّی، ظاهراً روایت این را نمیگیرد. نه روایت زراره این را میگیرد و نه روایت محمد بن مسلم. حال اگر نگرفت و اگر دو تا روایت ظهور نداشته باشد لاأقل قدر متیغن دارد و قدر متیغنش همان است که عرض کردم و همان است که مرحوم سید هم اقرار دارند. میداند که آب پیدا نمیشود اما جاهل به جهل مرکب است و اتفاقاً آب پیدا شد. اینست که میفرمایند نمازش قضا ندارد. اما یک روایاتی داریم که ببینیم که این روایتها چه میگوید.
 روایت 1 و 2 از باب 22 از ابواب تیمم: صحيحة محمد بن مسلم عن أبي عبد الله (ع) قال: سمعته يقول: " إذا لم تجد ماءا وأردت التيمم فأخّر التيمم إلى آخرالوقت"
 روایت 2: صحیحه ابن بکیر: فإذا تیمم الرجل فلیکن ذلک فی آخر الوقت. بگوییم یک صورتش بیرون است، آنجا که میداند آب پیدا نمیکند و آب پیدا نکرد. و اما اگر میداند که آب پیدا میشود و یا احتمال میدهد و یا مضنّه میدهد، در همه این صور، امام علیه السلام فرمودند که أخّر. حتی آنجا هم که میداند حضرت فرمودند أخّر. حال این را مثلاً بگویید که بیرون است و بیرون رفتنش هم کار مشکلی است، اما حالا اجماع هست و شهرت هست که بگویید این صورت بیرون است و اما آنجا که مضنّه دارد که آب پیدا میکند، عقلاء میگویند لم تجد ندارد. امام علیهاسلام هم میفرمایند که إذا لم تجد ماءا وأردت التيمم فأخّر التيمم إلى آخرالوقت، فإذا تیمم الرجل فلیکن ذلک فی آخر الوقت.
 تا اینجا جمع بین این دو دسته روایت اقتضاء میکند که هرکجا لم تجد عرفی است، میتواند تیمم کند و هرکجا لم تجد عرفی نیست، نمیتواند تیمم کند. آنجا که علم دارد که آب پیدا نمیشود، میتواند تیمم کند و بِدار جایز است اما صورت اینکه علم دارد که آب پیدا میشود و یا مضنّه دارد و احتمال میدهد، جایز نیست. باز هم فکر کنید، مرحوم صاحب جواهر یک روایت آورده برای جمع بین روایات و ببینید که آن درست است یا نه.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.