درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏
 
 مسائلی را متعرض شدند.
 مسئله اول اینکه اگر یک مقداری از پیشانی و از پشت دو دست باقی ماند، البته معتنابه، میفرمایند این تیمم باطل است. عمداً باشد یا جهلاً باشد یا سهواً باشد. صورت عمدش معلوم است؛ باید همه پیشانی و همه دو پشت دست مسح شود و نشده است. اما این سهواً و جهلاً چرا باطل است، حرف دارد. اگر ما باشیم و قاعده رفع، قاعده سهو، باید بگوییم که صحیح است. این زیاد هم اتفاق میافتد یعنی عوام مردم وقتی که پیشانی را مسح میکنند، در وسط دو دستشان و یا آخر دو دستشان خوب مسح نمیشود. خیلیها وقتی مسح میکنند، دست را که به پشت دست میمالند، شصت را مسح نمیکنند. این اگر عمداً باشد معلوم است که باطل است برای اینکه همه پیشانی و همه دو جبین و همه پشت دو دست باید مسح شود و نشده است. اما اگر این جهلاً باشد، مثلاً مسئله را نمیدانست و خیال میکرد که لازم نیست پشت دو شصت را مسح کنیم و یا مثلاً دو تا دست را که پیش هم گذاشت و روی پیشانی کشید، اگر در وسط دو دست و یا این طرف و آن طرف دست، یک مقداری از پیشانی باقی ماند و خیال میکرد که این درست است. مرحوم سید میفرمایند این تیمم باطل است. حال نمیدانم چرا رُفع مالایعلمون را جاری نمیکنند. در باب وضو و در باب غسل هم داشتیم و زیاد هم اتفاق میافتد که مثلاً پشت یک آرنج خشک میماند. یا مثلاً در وقت غسل کردن، بعضی از جاها غسل نمیشود. اگر عمداً باشد باطل است اما اگر جهلاً باشد یا سهواً باشد، چرا باطل باشد؟ چرا قاعده سهو اینجا نیاید؟.
 سابقاً اگر یادتان باشد، یک روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله داشتیم، اینکه من دیدم امام صادق (ع) داشتند غسل میکردند و پشت مبارکشان یک مقدار ماند. من تذکر دادم. آقا دست مالیدند و بعد فرمودند چه داعی داشتی که تذکر بدهی. و این روایت خیلی روایت بالایی است. اگر ما باشیم و قاعده رُفع مالایعلمون، هم جهلش و هم سهوش را میفرمایند صحیح است. و خوب است که ما رفع مالایعلمون جاری کنیم و غسل و وضو و تیمم های مردم را درست کنیم. یا حتی مثلاً میدانست اما سهو کرد، باید میدانست که دو انگشت شصت باید مسح شود و باید دست را بخواباند روی دست دیگری تا همه پشت دست مسح شود و حالا یادش رفت و دو تا پشت انگشت مسح نشد. یا یادش رفت و دو تا شصت را پیش هم نگذاشت تا جبینان هم علاوه بر پیشانی مسح شود. مرحوم سید میفرمایند که این باطل است. میفرمایند که:)مسألة ١): إذا بقي من الممسوح ما لم يمسح عليه ولو كان جزءا يسيرا - بطل (١( عمدا كان أو كان سهوا أو جهلا. لكن قد مر أنه لا يلزم المداقة والتعميق. نمیخواهیم دقت که سابقاً گفتم اما همین مثالهایی که من میزنم و زیاد هم هست که نمیدانست پشت دو تا انگشت شصت هم باید مسح شود و مسح نکرد و یا میدانست و یادش رفت. اگر قاعده رفع را جاری نکنید، حرف مرحوم سید درست است. برای اینکه باید دو پیشانی و دو جبینان و دو تا پشت دست و حتی دو تا پشت شصت مسح شود و نشده و باطل است. اما اگر کسی قاعده رفع را بیاورد در اجزاء و شرایط. یک دفعه مثل مرحوم شیخ انصاری است و میفرماید که قاعده رفع، مختص به مؤاخذه است و مؤاخذه در تقدیر است این حرف است و اما اگر کسی مثل مرحوم سید و مرحوم آخوند و دیگران بگویند نه، رُفع مالایعلمون هم حکم تکلیفی را برمیدارد و هم حکم وضعی را.
 لذا عمداً باشد حرف ایشان است که امام علیه السلام همه را مسح کرد اما اگر سهواً باشد یا جهلاً باشد، حدیث رفع حکومت پیدا میکند بر ادلّه اولیه. وقتی حکومت پیدا کرد، خواه ناخواه باید بگوییم که آن عمل آقا یا آن روایاتی که میفرماید دو تا دست را بزن روی زمین و همه را مسح کن و حالا این جهلاً همه را مسح نکرد، رفع مالایعلمون حکومت دارد و میگوید که درست است. لذا اگر هم کسی بگوید حدیث لاتُعاد، میگوید باید طهارت را بیاورد. این هم طهارت را میآورد اما طهارت منهای بعضی است. آن منهایش را حکومت رفع را حکومت میدهد بر آن ادلّه اولیه و اینست که این تیمم کرده و تیممش صحیح است. لذا نمیخواهیم بگوییم بی طهارت تا بگوید لاتُعاد الصلاة الاّ من خَمسه طهور است. تیمم اصل را نیاورد، معلوم است که باطل است به قول شماها عمداً یا سهواً یا جهلاً برای اینکه حدیث لاتُعاد میگوید که طهارت رکن است. اما این طهارت را میآورد با حدیث رفع، یعنی حدیث رفع را حاکم میکند بر این تیممّی که کرده و حدیث رفع میگوید این تیمّم درست است. مثل شرط ذکری. مثلاً حمد و سوره را باید بخواند و درست هم بخواند و حالا غلط خواند، جهلاً یا نسیاناً. شما میگویید رفع مالایعلمون میآید و آن حمد را درست میکند و شما نماز درست و با حمد خواندید، البته رفع مالایعلمون را حاکم کردید بر ادله اجزا و شرایط. لذا اگر کسی حدیث رفع را در اجزاء و شرایط نیاورد، خوب است ولی مرحوم سیّد از کسانی است که حدیث رفع را در ادله اجزا و شرایط میآورد. وقتی آن را در ادله اجزا و شرایط آورد، هم راجع به وضو و هم راجع به غسل و هم راجع به تیمم، باید بگوییم جهلاً یا نسیاناً درست است. اگر جهلاً بعضی از آن را نیاورد و یا نسیاناً بعضی از آن را نیاورد، درست است. حالا مثلاً اگر کسی بگوید که جاهل مقصّر کالعامد الاّ فی موضعین، که این حرف دیگری میشود اما نسیان را که کسی نگفته که ؟؟؟؟ کالعامد الا فی مواضع. مرحوم سید هم جهل و هم نسیان و هر دو را در اینجا پیش هم گذاشتند و میفرمایند. عمداً أو جهلاً أو نسیاناً، اگر مثلاً پشت دو انگشت را مسح نکرد، این تیمم باطل است. یعنی آن جاهل مقصر کالعامد الاّ فی موضعین را خود مرحوم سید در عروه در خیلی جاها قبول ندارند. من یک وقتی بررسی میکردم، بیش از پنجاه مورد، همین مرحوم سید در عروه جاهل مقصر کالعامد الاّ فی موضعین را قبول ندارد و جهل مقصر را معذور میداند. البته جاهل مقصر کتک میخورد و اما آیا نمازش درست است یا نه؟ ادلّه حکومت بر اجزاء و شرایط دارد یا نه؟ ما قائلیم به اینکه حدیث رفع حکومت دارد بر ادله اجزا و شرایط و ادلّه و شرایط را ذکری میکند، الاّ در موارد خاص مثل ارکان و یا مثل حدیث لاتُعاد که طهور را استثنا میکند. حالا از همه شما و مخصوصاً از فضلای جلسه تقاضا دارم که یک فکری روی این بکنید که چه شده و این فقط در اینجاها هم نیست. بعضی اوقات مرحوم سید قاعده و حدیث رفع را در اجزاء و شرایط نمیآورد و من جمله در باب وضو، در باب غسل و در باب تیمم؛ و اینجا از آنجاهایی است که حدیث رفع را نیاورده و صورت عمد و صورت جهل و صورت نسیان را، هر سه را میفرمایند تیمم باطل است.
 مسئله دو ـ إذا کان فی محل المسح لحم زائد یجب مسحه أیضاً ، وإذا کانت ید زائدة فالحکم فیها کما مر فی الوضوء. زیاد اتفاق میافتد. مثلاً یکی شش انگشتی است. حالا آن که مرحوم سید در آخر ذکر کردند یا نیست و یا کم پیدا میشود که یک کسی سه دستی است. حالا آن شش انگشتی که یک انگشت زیاد دارد باید چه کار کند؟ آیا آن انگشت اضافی را باید مسح کند یا نه؟ مرحوم سید میفرمایند اگر این زائد جزء دست باشد، باید مسح کند. معلوم است که مثلاً یک مقدار گوشت به پیشانی اوست و یا یک مقدار گوشت زائد روی دستش است که این یُعدُّ عرفاً از دست. در اینکه این را باید مسح کند که حرفی نیست. اما آن انگشت زائد را باید مسح کند یا نه؟ روی قاعده میگوییم نه. برای اینکه این انگشت زائد جزء دست نیست و جزء انگشتان نیست. یک چیز زائدی است و آنچه باید مسح کند پیشانی و دو تا دست و هر پنج انگشت را مسح کرده است و اما آن یک تکه گوشت اضافه به نام انگشت زائد، جزء دست نیست. پس مسح کردنش لازم نیست. لذا مسئله برمیگردد به اینکه سابقاً هم مرحوم سید همین را گفتند که اگر جزء باشد عرفاً، باید مسح کند و اگر جزء نباشد عرفاً، لازم نیست مسح کند. بعضی فرمودند اگر جان داشته باشد باید مسح کند و اگر جان نداشته باشد، لازم نیست. نمیدانم این را از کجا گرفتند. آنچه هست همین است که این انگشت عرفاً جزء دست است یا نه. اگر جزء دست است در باب وضو باید بشوید و در باب تیمم هم باید روی آن را مسح کند. اما اگر اضافه است و جزء نیست، مسح کردنش لازم نیست برای اینکه آنچه لازم است پشت دست و پشت انگشتان است و این انگشت نیست. لذا اسمش را میگذاریم زائد و میگوییم شش انگشتی، انگشت زائد است. لذا این مسئله دائر مدار اینست. اما اگر کسی سه تا دست داشته باشد باید چه کند. آیا پشت دو تا دست را مسح کند، کفایت میکند یا نه؟. مسئله مشکل میشود. یک کسی بگوید که پیشانی و دو پشت دست مسح شد. حالا اگر چهار تا دست داشته باشد و ما بگوییم همه را مسح کن، نه بلکه همین مقدار که دو تا دست از چهار دست را مسح کرد، کفایت میکند. یک کسی بگوید که نه، مثل آنجاست که دو تا سر داشته باشد، باید هر دو سر را مسح کند، باید آن دستهای زائد را که جان دارد، مسح کند. قاعده اشتغال به ما میگوید هرچه هست باید مسح کند. اما اگر کسی برائت جاری کند که معمولاً اگر مطالعه کرده باشید اینجاها را قاعده اشتغال جاری کردند و گفتند این جُنُب است و باید تیمم کند، چه وقت رفع جنابتش میشود؟ وقتی همه صورت و همه دستها مسح شود، آنگاه اشتغال یقینی، برائت یقینی، و آنگاه طهارت پیدا میشود. اما اگر بعضی را مسح کند و بعضی را نکند، نمیدانیم آیا طهارت حاصل شد یا نه، اشتغال یقینی، برائت یقینی. اما اگر در این چیزها برائتی شوید و بگویید که معلوم است که این باید تیمم کند و دو دست را تیمم کرده و نمیداند که دست سوم هم باید تیمم شود یا نه، رفع مالایعلمون. این دائرمدار اینست که شما در اصول بر أقل و أکثر ارتباطی اشتغالی شوید یا برائتی شوید. معمولاً محشین بر عروه درحالی که در اصول معمولاً برائتی شدند اما اینجا اشتغالی شدند. گفتند همه دستها و همه صورتها باید مسح شود. مرحوم سید هم کما مرّه در باب وضو و در باب غسل گفتند که همه بدن باید مسح شود حال زائد باشد یا نه.دست زائد باشد یا دست اصلی، همه و همه باید مسح شود. لذا در أقل و أکثر ارتباطی که ما برائتی هستیم، اینجا هم برائتی هستیم. یعنی نمیدانیم دو دست را که باید تیمم داد آیا باید دست زائد را هم تیمم داد، رفع مالایعلمون. بعضی گفتند که از باب محصّل و متحصّل است و به واسطه تیمم باید طهارت پیدا شود و آن دست زائد را اگر تیمم ندهد، نمیداند طهارت پیدا شد یا نه، اشتغال یقینی و برائت یقینی. این قول مشهور است که میگویند در باب وضو، در باب غسل و در باب تیمم، اینها از باب محصّل و متحصّل است و آنجا اشتغالی شدهاند. باز ما در اصول از باب محصّل و متحصّل هم برائتی هستیم. و میگوییم که آن متحصّل یعنی طهارت به واسطه غسلات و مسحات. این غسلات و مسحات را نمیدانیم چند تاست، قدر متیقّنش را میآوریم و رفع مالایعلمون راجع به مابقی جاری میشود. بعد از آنکه رفع مالایعلمون جاری شد، محصّل ما برای ما متحصّل درست میکند. این هم از این مسئله که معلوم است خیلی کم است که کسی سه دستی یا دو سری باشد اما آنچه فراوان است این انگشت زائد است یعنی شش انگشتیها. آیا اینها باید انگشت زائد را مسح کنند یا نه؟ میگوییم نه، برای اینکه این جزء دست نیست. امام علیه السلام فرمودند روی دستها را مسح کن یا خودشان مسح کردند اما لازم نیست آن زائد را مسح کنیم برای اینکه جزء دست نیست. باز همان قاعده اشتغال، در اینجاها هم باید برائت شویم برای اینکه دو دست را مسح کرده و آن چیز زائدی که از دست نیست و زائد است، آیا با مسح کنیم یا نه؟ مستقلاً خودش رفع مالایعلمون دارد.
 مسئله سه ـ اذا کان علی محل المسح شعرٌ یکفی المسح علیه لکونه منه عرفاً و اما ان کان علی الجبهه فَواضحٌ انّه یجب رفعه یکون مثل ذلک ما نعم.
 اگر پشت دست مو داشته باشد، که این هست و باید هم مسح کرد برای اینکه این موها جزء پشت دست است. پیشانی هم اگر مو داشته باشد، معلوم است که باید روی موها را مسح کرد برای اینکه جزء پیشانی است. اما یک دفعه موهای سر که این زیاد هم اتفاق میافتد که موهای سر روی پیشانی آمده باشد، معلوم است که باید موها را رفع کرد و بالا زد و دست را به آخر موها و اول پیشانی گذاشت و مسح پیشانی بکنیم. و اگر دستها را روی موها گذاشت، خواه ناخواه پیشانی مسح نشده و مثل آنجاست که یک دستمال یا یک چسبی روی پیشانی باشد. موها را باید رفع کرد و این هم زیاد اتفاق میافتد، مخصوصاً افرادی که سرشان بلند است در وقت مسح کردن باید مواظب باشند که روی موها مسح نشود و باید روی همه پیشانی مسح شود. بعضی از محشین بر عروه فرمودند که اگر این مو روی پیشانی آمده باشد و جزء بشود، آن پیشانی که زیر موهاست را لازم نیست مسح کند. خیال میکنم مرحوم آقای خوئی هم در همین تنقیح این حرف را قبول کردند. و حالا این را از کجا گرفتند و چرا گفتند که اگر روی پیشانی مو آمده و این موها جزء است، لازم نیست موها را بالا بزند و روی همان موها را مسح کند، کفایت میکند. درحالی که همه پیشانی مسح نشده است. این موها هم که جزء پیشانی نیست و جزء سر است و از سر روی پیشانی آمده است و وقتی از سر روی پیشانی آمده، میخواهد آن موها باشد که روئیده شده و یا موهای زائد باشد، تفاوت ندارد و اگر بخواهد تیمم کند، باید این موها را عقب بزند، چه اصلی و چه فرعی و پیشانی مسح شود، و الاّ همه پیشانی مسح نشده و باطل است. خود پیشانی که مو ندارد و موهای سر روی پیشانی آمده و هرطور که هست باید رفع کند و حتی با تراشیدن، باید رفع کند تا همه پیشانی مسح شود. حال بحث بعد ما مربوط به جبیره است. روایاتی در مسئله داریم.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.