موضوع: اگر کسی وقت ندارد غسل کند ولی غسل کند آیا غسلش صحیح است؟
در مسئله 29 فرمودهاند: من کان وظیفته التیمم من جهه ضیق الوقت عن استعمال الماء اذا خالف و توضأ او اغتسل بطل لانه لیس مأمورابه بالوضوء او الغسل لاجل تلک الصلوه هذا اذا قصد الوضو لاجل تلک الصلوه و اما اذا توضأ بقصد غایه احدی من غایاته او بقصد کون علی الطهاره صح علی ما هو الاقوی من ان الامر بالشیئ لا یقتضی النهی عن ضده و لو کان جاهلا بضیق و ان وظیفته التیمم فتوضأ فالظاهر انه کذلک فیصح ان کان قاصدا لاحدی الغایات الاخر و یبطل ان قصد الامر لمتوجه الیه من قبل تلک الصلوه دیگر علاوه بر اینکه فرع فرمودهاند استدلال هم کردهاند.
سابقا هم نظیرش آمده در این باره گفتگو کردهایم اما بالاخره الان یک مسئله مهمی است دو سه تا فرع دارد باید روی این فروع صحبت بکنیم یک کسی وقت ندارد برای غسل کردن اگر غسل بکند آفتاب میزند اما میگوید من دلم نمیآید تیمم بکنم نماز بخوانم، در حالی که میداند وقت تنگ است آفتاب میزند غسل میکند آیا این غسل صحیح است یا نه؟ مرحوم سید میفرمایند این غسل باطل است مگر اینکه غسل را که میکند برای نماز نباشد، کون علی الطهاره باشد، برای خواندن قرآن باشد، برای نماز نه، اگر برای نماز غسل بکند وضو بگیرد آفتاب بزند این غسل باطل است این وضو باطل است.دلیلی که میاورند میفرمایند که برای اینکه امر ندارد وقتی امر نداشت دیگر معلوم است وضو باطل است غسل باطل است ، این فرع اول.
سابقا در بارهاش صحبت کردیم گفتیم در اصول اثبات شده امر بالفعل نمیخواهیم، ملاک کفایت میکند ولو امر بالفعل هم ندارد اما بالاخره وضو است غسل است محبوبیت دارد و آن ملاکی که امر را میاورد آن ملاک باقی است ولو اینکه امر منجز بالفعل نداشته باشد،سابقا گفتیم یک حرف دیگر هم در مسئله هست و آن ترتب، و قاعده ترتب در اصول اگر بخواهیم بیاوریم این جا این است میگوید که تیمم کن اگر معصیت میکنی غسل کن و این ترتب را در اصول قبول داریم و این جا آن ترتب هم در مسئله هست.
لذا اینکه مرحوم سید میفرماید باطل است برای اینکه امر ندارد ما میگوییم صحیح است برای این که ملاک دارد بلکه روی قاعده ترتب امر هم دارد امر طولی امر ترتبی بنابراین این فرع اولشان که سابقا هم داشتند و این جا تکرار می کنند و میفرماید اگر می داند اگر غسل بکند آفتاب میزند و این غسل بکند برای نماز نمازش باطل است میگوییم نه غسلش صحیح است ولو گناه کرده باشد حالا یا به قاعده ملاک یا به قاعده ترتب یا حرفهای دیگر که سابقا زده شد
این مأموربه تیمم است تیمم نکرده و غسل کرده مرحوم سید می گویند باطل است برای اینکه مأموربه نیست لفظ ایشان برای همین است میفرمایند بطل لانه لیس مأمورابه، لانه لیس مأمورا بالوضو او الغسل و چون که مأمور نیست پس باطل است، ما میگوییم که مأمور نیست اما صحیح است برای اینکه یا ملاک یا ترتب، مگر کسی ملاک را قبول نداشته باشد بگوید امر بالفعل میخواهیم ترتب را هم قبول نداشته باشد بگوید مثل مرحوم آخوند ترتب را قبول ندارد الان یادم نیست، یادم بوده الان یادم نیست که مرحوم سید در اصول ترتب را قبول دارد یا نه؟ لذا اگر کسی برای اوامر امر نخواهد امر بالفعل برای نواهی نهی نخواهد نهی بالفعل و بگوید ملاک کفایت میکند و آن ملاک کار میکند اصلا امر دال بر آن ملاک است و خصوصیتی ندارد همچنین نهی، اگر ملاک را به دست آوردیم خب میگوییم ولو نهی بالفعل هم نباشد این حرام است برای اینکه آن مفسده تامه ملزمه هست.
یک مسئله دیگر دارند و آن این است که اگر وضو گرفت غسل کرد نه برای نماز، میفرمایند این وضو صحیح است این غسلش صحیح است چرا صحیح است؟ میگویند امر دارد ، امر دارد به اینکه کون علی الطهاره، برای نماز که نمیکند تا بگویید وقت ندارد کون علی الطهاره وقت نمیخواهد بنابراین امر به کون علی الطهاره دارد مأموربه است بنابراین وضویش درست است غسلش درست است چنانچه اگر حرف ما را بزنید و بگویید که این طهارات ثلاث هر سه استحباب نفسی دارد دیگر بهتر میشود دیگر حسابی امر دارد و امر بالفعل دارد، الا اینکه امرش استحبابی است، حالا روی فرمایش مرحوم سید که قبول ندارند میفرمایند خب این وضو بگیرد برای نماز امر ندارد برای اینکه به او میگویند تیمم بکن اما وضو بگیرد یا غسل بکند نه برای نماز کون علی الطهاره مأموربه است آن امری که گفتیم ندارد امر دارد.
آن وقت مسئله دیگری را در اصول جلو می آورند امر به شیئ مقتضی نهی از ضد است یا نه؟
میفرمایند خب امر به شیی مقتضی نهی از ضد نیست اگر بگویند تیمم بکن معنایش این نیست که غسل نکن میفرمایند چون که امر به شیی مقتضی نهی از ضد نیست پس این وضو گرفتن این غسل کردن منهی عنه نیست وقتی منهی عنه نباشد صحیح است.
لذا چون که منهی عنه نیست پس صحیح است خب حرف خوبی است دیگر، در آن صورت اول که غسل کرده برای نماز مأموربه نبوده، گفتند باطل است، در این صورت که غسل کرده برای کون علی الطهاره میگویند صحیح است مأموربه دارد الا اینکه امر بالشیی مقتضی نهی از ضد، چون امر به تیمم دارد پس نهی از این غسل دارد به قاعده امر بالشیئ مقتضی نهی از ضد، ضد خاص، می فرماید این را هم که قبول نکردیم در اصول پس امر به شیئ مقتضی نهی از ضد نیست اگر فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا اگر این امر را داریم یعنی امر به تیمم اما دلیل بر این نیست که نهی از غسل داشته باشیم وقتی این غسل منهی عنه نباشد پس صحیح است، این هم فرمایش دومشان، فرمایش دوم فرمایش صحیحی است مگر کسی در قاعده امر بالشیئ مقتضی نهی از ضد بگوید که منهی عنه است، آن را حالا نداریم، کم داریم اما مرحوم شیخ بهایی گفتند امر به شیی مقتضی نهی از ضد نیست اما بالاخره موجب میشود آن ضد مأموربه دیگر نباشد همین که مرحوم سید این جا فرمودند، گفتند مأموربه نیست اما چون کون علی الطهاره غسل کند کون علی الطهاره دیگر مأموربه هم هست، لذا اگر غسل بکند برای کون علی الطهاره غسل بکند برای اینکه توی مسجد برود غسل بکند وضو بگیرد برای اینکه قرآن بخواند دیگر این ربطی به آن نماز و تنگی وقت و فلم تجدوا ماء ندارد بنابراین غسلش درست است وضویش درست است فقط ایراد امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص این را هم که نداریم بنابراین این غسل منهی عنه نیست غسل درست است لذا روی فرمایش مرحوم سید که گفتند امر میخواهیم اگر بخواهد غسل بکند برای نماز امر ندارد غسلش باطل است خب این فرع دوم دیگر درست در میآید، اما روی عرض ما که فرمودند بطل ما میگوییم باطل نیست، دیگر دائر مدار این است که آیا معصیت کرده یا نه؟ حرفهای قبل است که اگر کسی بدل اختیاری را رها کند بدل اضطراری را بگیرد این گناه کرده یا نه؟ اگر بتوانید اثبات کنید گناه کرده که مرحوم سید و ان عصی را دیروز فرمودند اگر هم نتوانید اثبات بکنید، هیچ، دیگر گناه نکرده.
خب این مأمور است برای اینکه غسل کند برای نماز، این غسل نمیکند برای نماز، مثل اینکه بنشیند نگاه کند تا آفتاب بزند دیگر این طور نیست که اگر غسل بکند برای نماز ممکن است کسی بگوید مأموربه نیست ملاک را هم قبول ندارم ترتب را هم قبول ندارم پس باطل است و اما اگر غسل بکند نه برای نماز غسل بکند برای کون علی الطهاره خب این دیگر مأموربه میشود فقط می ماند امر به شیی مقتضی نهی از ضد اگر کسی قبول داشته باشد توی اصول این غسل را منهی عنه میکند و حیث اینکه امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص در اصول نداریم، اگر داشته باشیم امر به شیئ مقتضی نهی از عام که آن را هم ما قبول نداریم به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام امر به شیئ امر به شیئ است دیگر اقتضای نهی ندارد نه ضد خاص نه ضد عام، لذا فرع دوم فرع خوبی است دیگر اشکال نداریم و مسلم غسلش درست است وضویش درست است فقط همین است که ایا معصیت کرده یا نه؟ روی مبنای ما میگوییم معصیت نکرده دلیل بر عصیان نداریم، روی فرمایش مرحوم سید عصیان کرده برای اینکه با اختیار بدل اختیاری را رها کرده بدل اضطراری را گرفته.
مسئله سوم که آن هم مسئله خوبی است میفرمایند که هذا کله بنا بر اینکه عالم باشد و اما اگر جاهل باشد ولو کان جاهلا بالضیق و ان وظیفته التیمم فتوضأ اگر این باشد جاهل به این است که باید تیمم بکند گاهی جهل موضوعی است گاهی جهل حکم یعنی این اصلا جاهل است این که یکی از مجوزات در تیمم ضیق وقت است این خیال میکرد که خب غسل میکند بعد هم نمازش را قضا میکند گناه هم ندارد طوری نیست، جاهل به این بود که باید تیمم بکند جاهل به حکم.
گاهی هم جاهل به موضوع است مثل اینکه خیال میکرده وقت دارد ابر بوده، ساعتش غلط بوده، میدانسته که اگر ضیق وقت باشد باید تیمم کند اما خیال میکرده در وسعت وقت است حالا غسل کرد دید در حالی که غسل میکرده آفتاب زده، جهل به موضوع، مرحوم سید هر دو قسمش را می فرماید مثل علم است همین جور که در علم گفتیم بطل این جا هم میگوییم بطل، نمیدانسته که آفتاب میزند خیال میکرده که آفتاب نمیزند و رفت غسل کرد بعد دید که غسلش در خارج وقت واقع شده یا در حالی که غسل میکرده آفتاب زده نمازش قضا شده، مرحوم سید میگویند این هم باطل است مثل آن جا که علم داشته باشد لذا مسئله را نداند که مثل مردم 90 درصدشان مسئله بلد نیستند یا مسئله را بداند جهل به موضوع داشته باشد هر دو صورت را مرحوم سید میفرمایند که این غسل باطل است.
باز مگر اینکه غسل نکند برای نماز بلکه غسل بکند کون علی الطهاره میفرمایند که آن دیگر صحیح است ولو کان جاهلا بالضیق و ان وظیفته التیمم آن جاهلا بالضیق مربوط به شبهه موضوعی میشود این وظیفته التیمم مربوط به جهل به حکم میشود حالا نمیدانم این عطف تفسیری است یا واو به معنای او است یعنی ولو کان جاهلا بالضیق جهل موضوعی او وظیفته التیمم جهل حکمی، این ظاهراً باید این جور باشد و الا اگر و ان وظیفته التیمم را به جاهلا بالضیق بزنیم می شود جاهل مقصر راجع به حکم، میشود جهل موضوعی را اصلا ذکر نکرده باشند و نمیشود به مرحوم سید بگوییم که کوتاهی کرده جهل به موضوع را اصلا بیان نکرده، اگر یک الف بود خیلی خوب بود ولو کان جاهلا بالضیق او جاهلا ان وظیفته التیمم من خیال میکنم که یک الف این جا بوده به جای واو او بوده اما حالا عروه واو است اگر واو باشد و عطف تفسیری بگیرید میشود جهل به حکم، جهل به موضوع چه؟ سید اصلا متذکر نشده اما اگر واو را به معنا او بگیرید مرحوم سید هر دو فرع را متذکر شده هم جهل به موضوع هم جهل به حکم را، میفرماید فالظاهرانه کذلک نتوانستند خیلی جازم بشوند اما بالاخره فتوی دادند میفرمایند که این هم وضویش باطل است غسلش باطل است فالظاهرانه کذلک فیصح ان کان قاصدا لاحدی الغایات الاخر و یبطل ان قصد الامر المتوجه الیه من قبل تلک الصلوه اگر غسل بکند برای نماز نمازش باطل است وضو بگیرد برای نماز نمازش باطل است اما اگر غسل بکند وضو بگیرد برای نه نماز، برای مثلا کون علی الطهاره میگویند صحیح است خب این دلیلش چیست؟ یک قاعدهای داریم در اصول و مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه در برائت آوردهاند دیگران هم منجمله مرحوم آخوند در کفایه آوردهاند و مثل اینکه یک اصل مسلمی شده پیش اینها الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین ان قاعده اقتضا میکند که فرقی بین علم و جهل نباشد جهل به موضوع یا جهل به حکم، اگر کسی ان قاعده را قبول داشته باشد الجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین تمام به جای قصر و جهر و اخفات به جای یک دیگر اگر کسی این قاعده را قبول داشته باشد حرف مرحوم سید درست است و اما اگر کسی این قاعده را قبول نداشته باشد ما قبول نداریم میگوییم این چنین اجماعی نداریم قاعده رفع هم حدیث رفع هم اولش رفع ما لا یعلمون است و رفع مالا یعلمون هم جهل موضوع و هم جهل به حکم را میگوید رفع، منافات ندارد کتک بخورد برای اینکه چرا نرفتی یاد بگیری؟ در جهل موضوعی دیگر کتک هم ندارد در جهل به حکم ممکن است روز قیامت به او بگویند که هلا عملت؟ بگوید نمیدانستم بگویند هلا تعلمت؟ اما اینکه عملش باطل باشد رفع ما لا یعلمون میگوید باطل نیست لذا دوش به دوش نسیانش جهلش هم هست جهل قصوری جهل تقصیری در جهل قصوری مشهور این است که اعمالش صحیح است....
ادعای اجماع کردهاند ومن یک وقتی که حال داشتم جوان بودم بررسی کاملی در عروه بررسی کاملی در مکاسب کردم و دیدم بیش از 50 مورد این الجاهل المقصر کالعامد شکسته شده لذا دیگر مثل مرحوم شیخ با آن مقام احتیاطگریش مرحوم سید با این تبحر در فروعات خیلی وقت میبینیم به این الجاهل المقصر کالعامد عمل نکرده اند و ما یک اجماع تعبدی درست بکنیم برای اینالجاهل المقصر کالعامد الا فی موضعین نه، خیلی جاها بررسی در جواهر یادم نیست کرده باشم اما بررسی در مکاسب در عروه کرده ام و بیش از 50 مورد این الجاهل المقصر کالعامد شکسته شده بنابراین آن اجماع که نیست وقتی اجماع نشد رفع مالا یعلمون برای ما سینه میزند خیلی هم عالی است دیگر و ما بخواهیم بگوییم رفع مالا یعلمون مربوط به موضوعات است نه شیخ قبول دارند نه مرحوم آخوند بخواهیم بگوییم رفع مالا یعلمون مربوط به جاهل قاصر است نه شیخ قبول دارند نه آخوند نه دیگران و رفع ما لا یعلمون حسابی دلالت میکند جاهل مقصر در احکام وضعیه معذور است الا ما اخرجه الدلیل بنابراین این فرمایش مرحوم سید که این جا میفرمایند بطل روی آن قاعده الجاهل المقصر کالعامد است و خود مرحوم سید هم در عروه آن قاعده را قبول ندارند بنابراین رفع مالا یعلمون حسابی برای ما دلالت میکند اینکه اگر کسی نمیدانست آفتاب میزند و رفت غسل کرد بعد از غسل فهمید افتاب زده نمازش قضا شده نمازش صحیح است این جهل به موضوع، و جهل به حکمش هم اصلا مسئله بلد نبود اینکه اگر تنگی وقت است باید تیمم کند فلم تجدوا ماء به او میگوید باید تیمم کنی، مسئله را بلد نبود رفت غسل کرد و نماز خواند و البته نماز قضا بعد فهمید به او گفتند که باید تیمم کرده باشی، جهل به حکم، در هر دو صورت مرحوم سید این جا میگویند که نمازش باطل است، باید بگویند هر دو صورت نمازش صحیح است و رفع ما لا یعلمون برای ما حسابی کار میکند یک چیز دیگری هم که نقض به مرحوم سید است این را هم روی آن فکر بکنید تا فردا اینکه دیروز ایشان فرمودند اگر استصحاب کند نمازش درست است دیروز مثال نزدند؟ فرمودند نمیداند آیا وقت هست یا نه؟ رفت غسل کرد بعد فهمید وقت نبوده با استصحاب گفتند غسلش درست است باید برود غسل بکند خب به مرحوم سید میگوییم اگر آن جا میگویید که باید برود غسل بکند چرا این جا میگویید باطل است؟ آن جا با استصحاب آمده جلو، بعد هم فهمیده استصحابش غلط بوده این خودش یک نحو جهل است دیگر، همان احکام ظاهری آیا مجزی از احکام واقعی است یا نه؟ این جا همین طور است که احکام ظاهری مرحوم سید دیروز گفتند مجزی از احکام واقعی گفتند اگر نمیداند آیا وقت دارد یا نه؟ تیمم کند نماز بخواند یعنی اگر بعد هم فهمید خب نمازش صحیح است دیگر، همان جا یک نحو جهل است آن جا گفتند صحیح است این جا می فرمایند باطل است، هر دو جا صحیح است آن برای خاطر این که امر ظاهری کافی از امر واقعی است بالاخره جهل است در این جا هم جاهل به موضوع یا جاهل به حکم است باید بگوییم صحیح است، این هم این مسئله مسئله خوبی بود دو سه تا فرع عالی داشت و اگر جواب اشکالی پیدا کردید بنابرآن چه من گفتم دیگر بفرمایید تا از شما استفاده بکنیم.
یک مسئله خیلی مشکلی این مسئله 30 است و این خیلی هم مفید است این را حسابی تقاضا دارم مطالعه کنید جواهر را ببینید این کتابهای تقریری بر عروه را نظیر اقای حکیم و اقای خویی و امثال اینها را هم ببینید امیدوارم بتوانیم از شما استفاده بکنیم. مسئله این است که آیا تیمم طهارتاور است یا نه؟ بلکه مبیح للصلوه است؟ یعنی وقتی تیمم میکند این فقط این است که این نماز را میتواند بخواند و اما اینکه بخواهد کارهای دیگر انجام بدهد نه، نمیشود مثلا در تنگی وقت این باید تیمم بکند اگر بخواهد غسل کند بخواهد وضو بگیرد آفتاب میزند این باید تیمم بکند حالا تیمم کرد میتواند برود توی مسجد نماز بخواند یا نه؟ میتواند برود امام جماعت بشود یا نه؟ میتواند قرآن بخواند؟ به معنا اینکه آن آیات سجده را نخواند دست روی ایات قرآن بگذارد یا نه؟
مرحوم سید این جا میگویند نه، این تیمم هیچ فایده ای ندارد جز برای نماز ما میگوییم نه وقتی تیمم کرد کار غسل را میکند هر کاری که غسل از ان میاید این تیمم هم میاید تیمم برای ضیق وقت باشد یا برای غیر ضیق وقت، ما یک قاعده کلی در باب تیمم داریم و اینکه التیمم احد الطهورین این را یک فکری روی آن بکنید تا فردا از شما استفاده کنیم انشاء الله.