درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اغسال مستحبه، غسل جمعه

  مسئله امروز همین‌طور که دیروز گفتم مسئله مشکلی است مشهور در میان اصحاب این است که غسل جمعه آخرش زوال شمس است، اولش طلوع فجر آخرش هم ظهر و این مشهور در میان اصحاب است.

  اما از آن طرف هم همین اصحاب نتوانسته‌اند فتوی بدهند که اگر کسی می‌خواهد بعدازظهر غسل جمعه بکند باید قضا کند؟ نتوانستند بگویند لذا می‌بینیم در عروه همچنین در مابقی کتابها اول می‌فرمایند که مبدء طلوع فجر منتهی زوال شمس اما اگر نه نه نیت ادا کند نه نیت قضا تا غروب شنبه.

  اما مسئله عجیبی که هست این است که فرموده‌اند شب شنبه دیگر اصلا به جا نیاورد اما روز شنبه اگر بخواهد به جا بیاورد باید به عنوان قضا، دیگر وقتش گذشته قضا لذا شب شنبه را مشهور این‌که اصلا به جا نیاورد روز شنبه قضا، صبح جمعه تا ظهر ادا، ظهر تا مغرب نه اداء نه قضا، لذا معلوم می‌شود پیش فقهاء هم مسئله مشکل بوده که در حالی‌که فرموده‌اند مبدء طلوع فجر منتهی زوال شمس این را فرموده‌اند اما حالا اگر غسل را به جا نیاورد بعد از ظهر جمعه می‌خواهد به جا بیاورد چه؟ نتوانستند بگویند قضا، تعیین کرده‌اند منتهی تا زوال شمس اما قاعده این است که بگویند قضا، نفرموده‌اند لذا فرموده‌اند نه نیت ادا نه نیت قضا لذا معلوم می‌شود مسئله پیش آنها هم مسئله مشکلی بوده است لذا مرحوم سید در عروه محشین بر عروه همین‌جور فرموده‌اند از اول طلوع فجر تا قبل از ظهر تا زوال شمس ادا اما ظهر به آن طرف نه اداء نه قضا بعد آن مسئله بعد را صحبت می‌کنم که شنبه می‌شود به جا آورد حتما قضا، یک‌شنبه اصلا نمی‌شود به جا آورد و مشهور گفته‌اند شب شنبه هم نمی‌شود به جا اورد اما محشین بر عروه که مرحوم سید هم دارند گفتند به عنوان رجاء شب شنبه هم می‌شود به جا آورد.

  الان مسئله ما این است که وقت غسل جمعه از طلوع فجر تا زوال.

  تمسک کرده‌اند به روایتی، روایت 3 از باب 47 از ابواب صلاه جمعه جلد 3وسائل صحیحه زراره قال ابوجعفر علیه السلام لا تدع الغسل یوم الجمعه فانه سنه و شم الطیب و البس صالح ثیابک و لیکن فراغک من الغسل قبل الزوال فاذاازالت فقم فعلیک السکینه و الوقار تمسک کرده‌اند به این جمله و لیکن فراغک من الغسل قبل الزوال اما انصافا دلالتش خیلی نارساست برای این‌که روایت در باب مستحبات غسل است و این‌که انسان قبل از ظهر غسل کند بعدش لباس نو بپوشد استعمال عطر بکند و قبل از اذان مهیا بشود برای رفتن به نماز جمعه با یک تواضع خاصی هم برود لذا ما بخواهیم بگوییم آخر غسل جمعه زوال شمس است قبل از ظهر است خب نمی‌شود گفت دیگر و مخصوصا این‌که این روایت شریف می‌فرماید و لیکن فراغک من الغسل قبل الزوال این را هیچ کس نگفته آن‌که هست گفته‌اند که من طلوع الفجر الی الزوال و این می‌گوید قبل الزوال لذا دو تا اشکال به روایت است که بخواهیم استدلال بکنیم که آخر وقت غسل جمعه قبل از ظهر است یا ظهر است نمی‌شود، بله خوب استفاده می‌شود که انسان روز جمعه قبل از ظهر باید مهیا باشد برای رفتن به نماز جمعه غسلش را یک جوری به جا بیاورد که بتواند قبل از ظهر به نماز جمعه برسد بدون این‌که عجله بکند لذا مثلا یک کسی بگوید که قبل از ظهر غسل جمعه افضل از همه اوقات حتی مثلا بگوییم طلوع فجر چون که اگر غسل بکند نمی‌تواند غسلش را نگه بدارد تا ظهر لذا خوب است که با غسل برود نماز جمعه لذا افضل این است قبل از ظهر باشد نه بیت الطلوعین حتی این اندازه هم انسان می‌تواند بگوید و علی کل حال این تمسک که مرحوم صاحب جواهر و دیگران به این روایت کرده‌اند ظاهراً هیچ وجه ندارد، این یک روایت.

  روایت 3 از باب 10 از اغسال مندوبه جلد 2 وسائل موثقه سماعه عن ابی عبدالله علیه السلام فی الرجل لا یغتسل یوم الجمعه فی اول النهار قال یقضیه آخر النهار فان لم یجد فلیقضه من یوم السبت گفتند لفظ قضا معنایش این است که اگر عصر بخواهد به جا بیاورد باید قضا بکند یک قدری هم مهمتر فان لم یجد فلیقضیه من یوم السبت خب روز شنبه که حتما باید قضا باشد پس عصر جمعه هم باید قضا باشد، فی الرجل لا یغتسل یوم الجمعه فی اول النهار قال یقضیه آخر النهار حالا این قضا آن قضا اصطلاحی است؟ یا به معنای آوردن است؟ یعنی قبل از ظهر بیاور اگر نه عصر بیاور اگر نه روز شنبه بیاور و اما این‌که اول ادا و دوم قضا و سوم هم قضا چرا؟ لذا باید بگوییم قضا اصطلاحی و من نمی دانم در صدور روایات این قضا در مقابل ادا این اصلا اصطلاح بوده؟ حالا اصطلاح هم باشد لفظ قضا به معنا اتیان العمل زیاد در روایات ما دیده می‌شود خب لااقل من الاحتمال این حرف من احتمال باشد اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال، ما این هم روایت داریم یوم الجمعه اغسل یوم الجمعه که دو سه تا روایتش را دیروز خواندم غسل الجمعه یوم الجمعه واجب، ما باید این یوم را تقییدش بکنیم تا تقییدش نکنیم که خب یوم از اول طلوع فجر است بلکه یوم اول طلوع فجر هم نه اول آفتاب است تا غروب آفتاب حالا بین الطلوعین را هم یک کسی داخل در یوم بکند چنانچه نماز صبح را ماقبل از آفتاب می‌خوانیم لذا می‌شود اول طلوع فجر تا غروب یوم الجمعه، حالا باید این‌طور بگوییم که غسل یوم الجمعه که ظهور تا غروب دارد به این روایت تقییدش می‌کنیم و می‌گوییم که وقتش قبل از اذان ظهر است، می‌شود؟

  آن وقت یک حرف دیگر هم هست مهمتر از این است و آن این است که خودشان فرموده‌اند که اطلاق و تقیید در مستحبات نیست این یک امر مسلم مخصوصا پیش قدماء گفته‌اند اطلاق و تقیید مختص به واجبات است و اما در مستحبات تعدد مطلوب است نه اطلاق و تقیید و این مسلم پیش اصحاب قدماء است همچنین متأخرین، متأخرین هم بارها و بارها در اصول گفته‌اند که راجع به مستحبات تصرف در هیئت است نه تصرف در ماده، در مستحبات تعدد مطلوب است نه اطلاق و تقیید برای این‌که اگر شما بخواهید تقیید بکنید باید بگویید عصر جمعه دیگر نمی‌شود خواند، یک روایتی بگوید قضایش را بخوان و الا نمی‌شود و اما اگر تعدد مطلوب گفتید درست می‌آید و آن این است که غسل جمعه اصلا وضع شده برای این نماز جمعه که انسان می‌رود نظیف باشد حالا روایتش را می‌خوانم روایت صحیح السند هم هست که پیامبراکرم دیدند این‌ها روز جمعه می‌روند سر کار عرق می‌کنند بو بر می‌دارند لذا توی نماز جمعه بو می‌دهند حضرت تحمیل کردند بر این‌ها غسل روز جمعه را برای این‌که نظیف باشند و بیایند نماز جمعه همین که الان هم خواندیم که فرمود لا تدع الغسل یوم الجمعه و شم الطیب و البس صالح ثیابک و لیکن فراغک من الغسل قبل الزوال یعنی طلوع فجر هم نباشد تا عرق بکنی، نه، قبل از این باشی تا حسابی نظیف باشی.

  یک روایت بخوانم روایت 15 از باب 6 از ابواب صلاه جمعه از جازمات صدوق است فی الفقیه قال الصادق علیه السلام فی عله غسل یوم الجمعه ان الانصار کانوا یعملون فی نواظحهم و اموالهم در باغهایشان در صحراهایشان کار می‌کردند و اذا کان یوم الجمعه حضروا المسجد فتأذی الناس بارواح اجسادهم فامرهم رسول الله صلی الله علیه و آله بالغسل فجرت بذلک السنه که اصلا البته حکمت است حالا علت نیست، حکمت این‌که غسل روز جمعه برای این‌که این‌ها تر و تمیز باشند در نماز جمعه، همین طور که این حرفها در نماز جماعت‌ها هم هست که مثلا حتی نماز جماعت با آن همه فضیلتش اگر دهانت سیر خورده‌ای و بو می‌دهد، پیاز خورده‌ای و بو می‌دهد نماز جماعت نرو، حالا دیگر چه رسد پایت بوی عرق بدهد، هست زیاد هم انصافا دیده می‌شود انسان منزجر می‌شود که چرا ما آداب و رسومات را مراعات نمی‌کنیم؟ بنابراین غسل جمعه ظهورش یوم الجمعه است یوم الجمعه از اول طلوع فجر است تا غروب اما برای نماز جمعه افضل است قبل از ظهر غسل را به جا بیاورد حالا اگر نشد یا عذر موجهی داشت و یا یک داعی عقلایی داشت خب می‌رود نماز جمعه‌اش را می‌خواند بعد از نماز جمعه می‌خواهد یک داعی هم پیدا بشود برای غسل داعی درست می‌کند عصر هم می‌رود غسلش را می‌کند هم غسل جنابتش را می‌کند هم غسل جمعه‌اش را و اما این کلمه بخواهیم این یوم را تقییدش بکنیم فقهاء این‌جور کرده‌اند دیگر، تقیید کرده‌اند اولا این کلمه یقضی به معنای اتیان است نه آن قضای اصطلاحی، لااقل احتمال، اگر نپذیرید حرف من را دیگر حرف دوم مسلم است که اصلا در باب مستحبات تقیید نیست تعدد مطلوب است وقتی تعدد مطلوب شد اغسل یوم الجمعه یعنی از طلوع فجر تا غروب این روایت هم می‌گوید اما عصر اگر می‌خواهی به جا بیاوری خب طوری نیست، تعدد مطلوب،.

  حالا یک روایاتی هست و این روایات را یک قدری بخوانیم ببینیم که این روایت‌ها چه اندازه می‌تواند برای ما کارساز باشد؟

  روایت 4 از باب 10 از ابواب اغسال مندوبه موثقه ابن بکیر بلکه من نوشته‌ام بگوییم صحیحه ابن بکیر ابن بکیر از اصحاب اجماع است از آن 6 نفری‌ها هم هست خیلی جلالت قدر دارد در علم رجال و این بیش از 1000 روایت از اهل بیت نقل کرده در علم رجال هم فهمیده می‌شود ابن بکیر خیلی جلالت قدر داشته هم پیش اصحاب هم پیش ائمه طاهرین علیهم السلام حالا این را می‌گویند فطحی است ولی معلوم است من بارها گفته‌ام این‌جور چیزها تهمت به این‌ها می‌زدند برای این‌که از جلالتشان بکاهند و پیش شیعه این‌ها را متهم بکنند لذا این آمده توی علم رجال ما حالا علیکل حال روایت از نظر سند اشکال ندارد.

  سئلته عن رجال فاته الغسل یوم الجمعه قال یغتسل ما بینه و بین اللیل فان فاته اغتسل یوم السبت گفت که قبل از ظهر نتوانست حضرت فرمودند خب عصر به جا بیاورد، نتوانست، گفت روز شنبه به جا بیاورد، تمسک کرده‌اند گفته‌اند که بنابراین یوم‌الجمعه قبل از ظهر که نتوانست بین ظهر و شب به‌جا بیاورد یعنی قضاء می‌شود گفت؟ لفظ قضا که توی آن نیست همین‌طور که عرض کردم روایت می‌گوید که غسل جمعه برای این است که تر و تمیز باشد این قبل از ظهر، حالا اگر نه دیگر عصر به‌جا بیاورد اگر نه دیگر روز شنبه قضایش را بکند اما بیاورد قضاءً دیگر توی روایت نیست سئلته عن رجل فاته الغسل یوم الجمعه قال یغتسل ما بینه و بین اللیل فان فاته اغتسل یوم السبت بگوییم که به قرینه فان فاته اغتسل یوم السبت یعنی قضاءً و اما اگر کسی معنا بکند همین طور که الان روایتش را خواندم این غسل جمعه را هر جوری هست به‌جا بیاور قبل از ظهر که وقتش است برای نظافت، به جا نیاوری عصر به‌جا بیاور اما اداءً، نشد، روز شنبه به‌جا بیاور دیگر معلوم است یوم ‌الجمعه نیست وقتی یوم الجمعه نشد، قضاءً و اما این‌که بعدازظهر به عنوان قضاء روایت دلالت ندارد لفظ قضا اصلاً توی روایت نیست گفتم از این جهت هم مسئله به اندازه‌ای مشکل شده پیش اصحاب که مثل صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر تمسک کرده‌اند به این دو سه تا روایت اما نتوانستند بگویند که حالا که به‌جا نیاوردی عصر به جا می‌خواهی بیاوری قضایش را به‌جا بیاور.

  حالا یک روایات دیگر هست این روایت‌ها را من می‌گویم دلالت می‌کند بر این‌که از طلوع فجر تا غروب آفتاب هر وقت به‌جا بیاوری ادا است نه قضاء.

  صحیحه بزنطی عن الرضا علیه السلام کان ابی یغتسل للجمعه عند الرواح صاحب جواهر می‌بیند دلالت خیلی خوب است می‌گویند عندالرواح یعنی عند الذهاب الی صلاه الجمعه این را از کجا صاحب جواهر روح را به معنا ذهاب الی صلاه الجمعه؟ در حالی که قرآن دو سه جا این رواح را استعمال کرده به معنا عصر، راجع به حضرت سلیمان می‌گوید که این هواپیمایش هم صبح و هم عصر یک راه حسابی را طی می‌کرد قالیچه حضرت سلیمان و بادی که در اختیارش بود قال الله تبارک و تعالی و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر یا در آیه دیگر می‌فرماید ولکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون گله گوسفند شما در وقتی که صبح می‌رود به چرا یک نگاه به آن بکنی یک لذتی دارد عصر هم که برمی‌گرد نگاه به گله نگاه به گوسفندها لذت می‌بری و لغت هم رواح در مقابل غدو است اما حالا صاحب جواهر بعد هم معمولا از صاحب جواهر گرفته‌اند و این صحیحه بزنطی را گفته‌اند که مراد که می‌فرماید کان ابی یغتسل للجمعه عند الرواح یعنی عند الذهاب الی صلاه الجمعه، حالا چرا؟ چه داعی بوده؟ شاید مثلا صاحب جواهر دیده‌اند یک شهرتی هست توی مسئله این‌که غسل جمعه را باید قبل از ظهر برای نماز جمعه لذا اگر عصر بکنیم قضاست این شهرت شاید در ذهن مبارک صاحب جواهر بوده لذا مجبور شده‌اند روایت را تأویلش کنند و بگویند عند الرواح یعنی عند الذهاب الی صلاه الجمعه،.

  روایت 3 از باب 7 از همین ابواب اغسال مندوبه صحیحه محمد بن سهل عن ابیه مرحوم آقای خویی می‌خواهد روایت را با ضعف سند بزند و می‌گوید این ابیه معلوم نیست کیست؟ اما از آن طرف هم ابیه را خیلی‌ها گفته‌اند این یسع است همان یسع اشعری قمی که توثیق شده که مرحوم نجاشی این یسع اشعری را توثیق کرده، اگر نه گفته‌اند که این ابیه یک کتاب دارد که حماد بن عیسی، احمد بن محمد بن عیسی هر دو از این کتاب روایت نقل می‌کنند یعنی دارای یکی از اصول اربعمأه بوده بنابراین اگر نگوییم یسع این محمد بن سهل عن ابیه یعنی محمد بن سهل می‌شود اگر آن یسع را نگوییم می‌گوییم این محمد بن سهل یکی از آن کتابهای اصول اربع مأه دارد که مرحوم نجاشی هم تصدیق می‌کند که حماد بن عیسی، احمد بن محمد بن عیسی توثیق کرده‌اند از آن کتاب روایت نقل می‌کنند.

  سئلت اباالحسن علیه السلام عن الرجل یدع غسل لجمعه ناسیا او غیر ذلک قال ان کان ناسیا فقد تمت صلاته و ان کان متعمدا فالغسل احب الی و ان فعل فلیستغفرالله و لا یعود غسل روز جمعه را باید قبل از جمعه بکند نکرد بد کاری کرد حالا اگر نسیانا باشد که هیچ، اگر عمدا باشد برای آن کار بدش استغفار بکند اما فان کان متعمدا فالغسل احب الی دیگر عصر غسلش را به‌جا بیاورد حسابی دلالت دارد این‌که قضاء که نه، غسل روز جمعه را باید قبل از جمعه برای آن نظافت که گفتیم به‌جا بیاورد نیاورده خب عصر به‌جا بیاورد حالا چون‌که این‌ها را نگفته‌اند بزرگان یک قدری روی این حرفهای من فکر بکنید باز هم ببینید روایت پیدا می‌کنید یا نه؟ تا ببینیم فردا چه باید بگوییم

 و صلی الله علی محمد و آل محمد