درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: گریه کردن و نوحه کردن بر میت

  مسئله دوم می‌فرمایند که یجوز النوح علی المیت بالنظم و النثر مالم یتضمن الکذب ولم یکن مشتملا علی الویل و الثبور ولکن یکره فی اللیل و یجوز اخذ الا جره اذا لم یکن بالباطل لکن الاولی ان لا یشترط اولا.

  نوح همین روضه خواندن حالا یا با شعر یا رجز خوانی برای میت که این یک نحو عزاداری است همیشه بوده است و این‌که می‌فرمایند مشتمل بر ویل و ثبور نباشد ظاهراً دلیلی برای مسئله نداریم گرچه شهرت هست مثلا جوانش مرده چنانچه در میان زنها رسم است خودش شعر می‌خواند حالا یا انشاء می‌کند یا انشاد می‌کند، خاک بر سرم شد، وای بر من، از این به‌بعد دیگر زندگی برایم مشکل است و امثال این‌ها، خب این یک رسمی است همه وقت بوده و همه جا هم بوده است و همین‌جور که در باره گریه گفتیم موارد مختلف است بعضی اوقات اصلا واجب است همین طور که خود مرحوم سید هم گفته‌اند آن جا که مسکن است و یک ترجیحی برایش هست این جا هم همین‌طورهاست دیگر، و این هم که بخواهیم بگوییم کراهت دارد اثبات کردن کراهتش هم کار مشکلی است انصافا مخصوصا برای بزرگان برای علماء برای جوانش برای پدرش ، زن می‌بیند بی‌وصال شده حالا با اختیار، بدون اختیار یک شعر خوانی‌ها یک رجز و نثر خوانی‌ها در میان زن‌ها می‌کند یا نه، روضه خوان می‌اید حالا یا مرد یا زن برای این نه روضه حسین، روضه همین جوان می‌خواند برای این جوان یک اشعاری گفته شده، یا بزرگان علماء برایشان اشعاری گفته شده این اشعار را توی مجلس می‌خوانند این‌ها یک رسمی بوده همه جا و ما بخواهیم بگوییم که کراهت دارد ظاهراً کراهتش هم کار مشکلی است.

  چیزی که انسان را گیر می‌اندازد این حرف مرحوم شیخ است در مبسوط ادعای اجماع هم روی آن کرده و ایشان فرموده‌اند که این حرام است.

  یک روایتی هم صاحب وسائل روایت را نقل کرده روایت 2 از باب 83 از ابواب دفن روایت مرسله است اما از جازمات صدوق است لذا سندش هم خوب است روایت این است من الفاظ رسول‌الله صلی الله علیه و آله الموجزه التی لم یسبق الیها النیاحه من عمل الجاهلیه نوحه‌گری در زمان جاهلیت بوده در میان آن ملتی که خرافت‌ دارد هست و در اسلام نباید باشد، مرحوم شیخ طوسی علاوه بر ادعای اجماع این روایت را هم آورده‌اند و فرموده‌اند که نیاحه شعر خواندن برای میت نثر خواندن برای میت حالا یا خودش بخواند گریه کند یا دیگران بخوانند گریه بکنند گفته این جایز نیست.

  مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند که مراد این روایت همچنین مراد شیخ طوسی این است که متضمن دروغ باشد اما اگر متضمن دروغ نباشد طوری نیست یعنی مرحوم صاحب جواهر گردن مرحوم شیخ طوسی می‌گذارد روایت را هم این جوری معنا می‌کند.

  حالا آیا روایت دلالت دارد بر این حرمت؟ النیاحه من عمل الجاهلیه در مقام مذمت است؟ و پیامبر اکرم می‌خواهند بفرمایند این حرف‌ها خرافت است خرافت‌ها را بیندازید دور دلالت دارد به این اندازه؟ مشکل است انسان بگوید که این جمله النیاحه من عمل الجاهلیه دلالت می‌کند بر حرمت بنابراین شعر خواندن برای میت و رجز خوانی ونثر و این‌ها جایز نیست برای خاطر این روایت، مشکل است انصافا.

  یک حرف دیگر هم در مسئله هست و آن این است که این‌ها که ظاهرش دروغ است این‌ها دروغ است راستی یا کنایه است؟ مثلا به جوانش گریه می‌کند می‌گوید ای شمشاد از دنیا رفتی، چقدر زیبا بودی، این‌ها دروغ است یا کنایه است برای این‌که تو برای من زیبا بودی؟ مثلا این جملاتی که در قرآن هم هست یا در روایات ما در زیارات ما در زیارات ما این است که پدر و مادرم فدای تو یا در قرآن راجع به حضرت مریم دارد نسبت به امام سجاد علیه السلام هم می‌دهند یا لیت لم تلدنی امی این‌ها چه معنا دارد؟ این‌ها کنایه است؟ یا لیت لم تلدنی امی یعنی می‌خواهد بفهماند مصیبت خیلی بزرگ است ذکر لازم اراده ملزوم و الا نمی‌شود که حضرت مریم بگوید و نقل بکند و این‌که راستی حضرت مریم بخواهد ای کاش مرده بود و پروردگار عالم این بچه را روی دستش نگذاشته بود، می‌شود گفت؟ خیلی مشکل است انسان بگوید لذا مثلا نسبت به امام سجاد علیه السلام می‌دهند حالا آن بگویید مثلا ضعیف السند است مقتل است که امام سجاد سلام الله علیه در بازار شام گفتند یا لیت لم تلدنی امی و این‌که یزید من را اسیر نکرده بود، من خیال می‌کنم همه این‌ها این طرف و آن طرفش این‌ها کنایه باشد نه ذکر لفظ و اراده معنا، ذکر لازم اراده ملزوم نظیر زید کثیر الرماد، خب زید کثیر الرماد حالا این زید اگر اصلا اجاق نداشته باشد اصلا مطبخ نداشته باشد خانه نداشته باشد اما آدم سخی باشد خب می‌گویید که زید کثیر الرماد، نمی‌گویید هم دروغ گفته، چرا؟ می‌گویید از این زید کثیر الرماد اراده شده انه سخی، ظاهراً یا لیت لم تلدنی امی یا قرآن که راجع به این یا لیت کنت نسیا منسیا همین معنایش باشد می‌خواهد بگوید که حضرت مریم بدانید وضع خیلی بحرانی بود یا امام سجاد علیه السلام می‌خواهند بفرمایند که بازار شام برای من خیلی سخت بود نه این که بخواهند بگویند ای کاش مادر من را نزاییده بود و از لفظ ذکر معنا بکنند و خیلی بعید است، همچنین مثلا این زن‌ها خب به بچه‌هایشان خیلی قربان صدقه دارند، قربانت بروم و ای کاش فدایت می‌شدم یا زن و شوهرها به یک دیگر خب این الفاظی که هست این الفاظ‌ها همه‌اش همین است دیگر، ذکر لازم اراده ملزوم است می‌خواهد بگوید خیلی دوست دارم می‌گوید قربانت بروم و اما اراده بکند معنای حقیقی‌‌اش را، لذا این‌که می‌گویند مثلا دروغ نگو حتی مثلا ما طلبه‌ها روی منبر هم می‌گوییم انسان نباید بگوید چه شوخی باشد چه جدی باشد بنابراین این دروغ‌هایی که زنها به بچه‌هایشان می‌گویند این‌ها لولو بیاید بخوردت و قربانت بروم و امثال این‌ها این‌ها دروغ است و باید گفته نشود، این‌ها علی الظاهر هیچ کدام دروغ نیست، معلوم است این‌که می‌گویت فدایت بشوم، یعنی دوستت دارم اما این‌که راستی دوران امر باشد بین این‌که این بمیرد یا آن بمیرد کم پیدا می‌شود که حاضر باشد فدای بچه‌اش بشود، یک مثال عوامانه مشهور است می‌گویند که یک خانمی فقط یک بچه داشت و خیلی قربان صدقه‌اش می‌رفت همین قربان صدقه‌های غریب و عجیبی که بعضی‌ها می‌روند این بچه مریض شد توی اتاق بود دم مرگ بود خیلی نشد دیگر کاری بکنند این توی اتاق نشسته بود گاو آمد سرش را کرد توی دیگ اب بخورد شاخ‌هایش گیر کرد با دیگ آمد مقابل اتاق این خیال کرد عزرائیل است گفت که اگر بچه‌ام را می‌خواهی توی آن اتاق است، معمولا این جوری است اگر بچه‌ام را می‌خواهی توی آن اتاق است یعنی راستی وقتی که برسد به امتحان معمولا همه ما رفوزه هستیم دیگر، کم پیدا می‌شود توی امتحان‌ها انسان رأی بیاورد، حالا همین بچه‌ام توی آن اتاق است همین قربان صدقه‌ها را هم می رود حالا این‌ها دروغ است ؟ بعید می‌دانم دروغ باشد این‌ها، لذا این دروغ‌های شوخی اگر راستی بخواهد گول بزند ممکن است انسان بگوید دروغ است و اراده معنا کرده است اما توی جلسه نشسته‌اند یک چیزهایی می‌گوید و اراده معنا نمی‌کند یعنی هم این طرف هم آن طرف می‌داند اراده معنا نیست این را بگوییم که دروغ شوخی است و باید گفته نشود، لایجد المؤمن طعم الایمان حتی یدع الکذب جده او هزله این درست است نهج البلاغه هم هست انسان باید دروغ نگوید چه دروغ شوخی چه دروغ جدی، اما دروغ فریب است آن است که بخواهد کسی را گول بزند حالا یا شوخی یا جدی و اما اگر اصلا دروغ نباشد یعنی از لفظ اراده معنا نکرده باشد مثل شوخی‌های توی مجالس یا مثل قربان صدقه‌ها، کسی که کسی را دوست دارد قربان صدقه اش برود یا امثال این ها زیاد است هم این طرفش زیاد است هم آن طرفش در بحران ها در مصائب زیاد هست که چقدر زیبایی، تو مردی دنیا سیاه شد و امثال این ها، این‌ها علی الظاهر خلاف واقع است اما بگوییم اصلاً این ها دروغ نیست این‌که مرحوم سید می‌فرمایند که یجوز النوح علی المیت بالنظم والنثر مالم یتضمن الکذب، به مرحوم سید بگوییم که ولو تضمن کذب هم باشد باز هم طوری نیست چرا؟ برای این‌که از این اشعارها از این نثرها اراده معنا نشده می خواهد بزرگ است یک کسی را یک قصیده برایش می‌گوید و این اشعار هیچ کدامش مطابق با واقع نیست اما برای عظمت این آقا خوب است یا به عکسش در هجوها هم همین طور است هجو می کند خب توهین است گناهش خیلی بزرگ است اما این دروغ باشد به معنا این‌که این واقعیت ندارد پس دروغ است علل الظاهر دروغ نیست دروغ آن است که فریب باشد توی این اشعارها چه اشعاری که تعریف بکند چه اشعاری که هجوی باشد این‌ها هیچ کدام دروغ نیست بلکه همه این‌ها کنایه است مثل همان چیزی که در قرآن است گفتم، یا لیت کنت نسیا منسیا، یا لیت لم تلدنی امی آن همچنین بابی انت و امی‌ها، بعضی‌ها همین را گفته‌اند اقا این بابی انت و امی باید واقعیت داشته باشد و الا دروغ است زیارتش را نباید بخوانیم مثلا در زیارت جامعه کبیره خب چندین مرتبه هست خودم و پدرم و مادرم و وابسته‌هایم و هستی ام و دنیا فدای شما این ها بعضی‌ها گفته‌اند راستی باید به یک حالی برسد بتواند این حرف را بزند که هستیش را فدای آن ائمه طاهرین بکند و اما اگر نه این دروغ است نباید این زیارت را بخواند علی الظاهر حرف این اقا درست نیست دیگر، باید بگوییم که یا مثلا بعضی‌ها ایراد می‌کنند این‌که چه جوری اقا امام زمان بایستند در مقابل شهدای کربلا و بگویند که پدر و مادرم فدای شما که در زیارت شهدای کربلا آمده دگر، حالا مثلا در مقابل امام حسین علیه السلام خوب است، در مقابل شهدا اقا امام زمان چه جور بگویند؟ ظاهراً اگر این عرض من را قبول بکنید دیگر کلیه این حرف‌ها می‌شود سالبه به انتفاء موضوع یعنی اصلا از این الفاظ اراده معنا نمی‌کند تا ما بگوییم مطابق با واقع است یا نه، اگر مطابق واقع است این صدق است اگر مخالف واقع است کذب است اصلاً نیست این جوری، در تمام این اشعار و در تمام این نثریات و در تمام زیارات و این ها همه همه ذکر لازم است اراده ملزوم، می‌خواهد اظهار ارادت کند به حسن علیه السلام این جور زیارت می‌خواند حالا ولو به آن مقام هم نرسیده باشد که بتواند راست بگوید یعنی همه چیزش را فدا بکند، شهدای کربلا بشود این‌ها ادعا می‌خواهد یک کسی بگوید بله من رسیده ام به آن جا که حاضرم همه چیزم را فدای امام حسین علیه السلام بکنم بعضی اوقات هم می‌فهمانند که نه دروغ می‌گویی، می‌گویند یک عالمی هی مرتب این بابی انت و امی یا لیت کنت معکم فافوز فوزا عظیما، برای شهدا داریم این یا لیت کنت معکم فافوز فوزا غظیما می‌گویند خواب دید روز عاشوراست آمد آمد پهلوی حبیب نگهش داشتند در مقابل امام حسین علیه السلام امام حسین علیه السلام نماز می‌خواندند ناگهان دشمن شروع کرد تیر زدن و این تا تیر می امد سرش را پایین می‌گرفت برای این‌که تیر رد بشود از سرش ، به امام حسین علیه السلام می‌خورد که بخورد، به خودش نخورد به هر که می‌خواهد بخورد، از خواب بیدار شد دید مرد می‌خواهد بگوید یا لیت کنت معکم فافوز فوزا عظیما، این ها راستی اگر اراده معنا بخواهیم بکنیم کار مشکل می‌شود و اما حرف من باشد کار اسان می‌شود از همه این الفاظ اراده می‌کنیم کنایه را نه اراده می‌کنیم معنا را، وقتی اراده نکردیم معنا را زیارت را می‌خوانیم برای اظهار ارادت به حسین علیه السلام یا به شهدا اشعار را می‌خوانیم برای اظهار ارادت، نثریات را می‌خوانیم برای اظهار ارادت همه این مثلا قطعه شعر همه همه درست است اظهار ارادت به ائمه طاهرین یا اظهار ارادت به علماء اظهار ارادت به شهدا ایرادی هم ظاهراً وارد نمی‌شود.

  اگر این حرف من درست باشد ندیدم کسی بگوید اگر این حرف من درست باشد خیلی از شبهات رفع می‌شود و دیگر آسان هم می‌شود معنا این جور می‌شود که گریه کردن برای میت شعر خواندن ولو مطابق واقع نباشد نثر خواندن ولو مطابق واقع نباشد این‌ها همه جایز است چرا؟ برای این‌که این کسی که شعر برای این میت دارد می‌خواند قطعه شعر برایش گفته، دارد نثر می‌خواند تعریفش را می‌کند این‌ها هیچ کدام نمی‌خواهد فریب بدهد نمی‌خواهد لفظ را بگوید اراده معنا بکند.

  اما یک مسئله دیگر حالا ما هرچه این جا بگوییم هر جور بکنیم اما مسئله عزاداری برای ائمه طاهرین علیهم السلام آنها دیگر معلوم است تخصصا بیرون است و ثواب دارد هرچه بگوید صددرصد مطابق با واقع است و هر عزاداری بتوانیم برای آنها بکنیم به جاست و دیگر به پیشانی بزند به صورت بزند به سینه بزند اشعار هر شعری بخواند نثر هر نثری باشد دیگر در باره آن بلا اشکال است حالا علاوه بر این‌که عقل ما می‌گوید بلا اشکال است علاوه بر این‌که روایات اهل بیت می‌گوید بلا اشکال است سیره خود پیامبر هم بوده پیامبر اکرم حسابی برای حضرت حمزه گریه کردند برای بعضی از اصحاب، در جنگ احد پیامبر اکرم برای شهدا گریه کردند حسابی حتی همه منازل عزادار بودند صدای ویل این جمله‌ای که مرحوم سید این جا می‌گویند نمی‌دانم چه مرادشان است؟ در تاریخ می‌خوانیم وقتی پیامبر اکرم از احد وارد مدینه شدند دیدند همه خانه‌ها صدای ضجه بلند است غیر از خانه حضرت حمزه، حضرت حمزه مثل این‌که کسی را نداشتند لذا فاطمه زهرا را حتی رئیس قرار دادند و یک جلسه عزا آن هم ویل، ضجه، صدای گریه از خانه بیرون بیاید برای حضرت حمزه قرار دادند خب نه این‌که نگفتند نکنید بلکه خودشان برای حضرت حمزه جلسه عزا قرار دادند، نمی‌شود این حرف‌های مرحوم سید را درست کرد دیگر حالا نمی‌دانم چه مرادشان است؟ چیست؟ چه جور درست بکنیم؟ لذا این یجوز النوح علی المیت بالنظم و النثر مالم یتضمن الکذب ولو یکن مشتملا علی الویل و الثبور این‌ها ظاهراً باید بگوییم همه‌اش جایز است لذا اگر هم روایتی چیزی در کار باشد که حالا آن مسئله بعد ماست می‌گوییم لذا باید یک توجیهی کرد یک کاری کرد و الا با عمل ائمه طاهرین با عمل پیامبر اکرم نمی‌خواند با عمل اصحاب نمی‌خواند و این عزاداری‌ها غیر از عزاداری برای حسین علیه السلام حالا آن‌که من بکی او بکی او تباکی علی الحسین وجبت له الجنه آن گریه‌ها و ضجه‌های زینب در وقتی که باید گریه بکند و عیال، فاطمیات آن گریه‌ها ضجه‌ها آنها نه، حالا کاری به آن نداریم آن تخصصا بیرون است و هیچ کس هم اشکال نکرده است و معلوم است خیلی بالاست اما برای افراد معمولی مادرش هی داد بزند وای به من وای به من، لذا هست و حتی ان جا که دیروز عرض می‌کردم مرحوم سید می‌گفتند که باید منافات با مقام رضا نداشته باشد، به مرحوم سید می‌گفتیم آخر کجا پیدا می‌شود یک کسی جوانش بمیرد و بگوید که ما رایت الا جمیلا ، مقام رضا کجاست؟ یک زینب می‌خواهد تا بگوید مارایت الا جمیلا یک حضرت امام می‌خواهد وقتی که گفتند مصطفی مرد گفت انالله و انا الیه راجعون مرگ مصطفی از الطاف خفیه خداست کجا این جور چیزها پیدا می‌شود؟ یا مرحوم آیت الله العظمی اقای مدیسه‌ای پسرش را توی صف جماعت خودش سر بریدند نمی‌دانم چرا؟ بی‌جا کردند، پدر را آوردند سر پسر دید که شهید شده، گفت که با علی آمدم بی علی می‌خواهم بروم الحمدالله، این‌ها یک در هزار هم پیدا نمی‌شود، بنابراین مقام رضا چیست؟ می‌خواهد مقام رضا باشد می‌خواهد نباشد بچه‌اش مرده، راضی نیست خب حالا بگویید پاداش مثلا ندارد یا نه به مقام رضا نرسیده، پاداش هم نمی‌شود بگوییم ندارد حالا هی ویل و داد و فریاد حتی مثلا بدون اختیار یک مزخرفهایی هم می بافد ای روزگار چقدر بد کردی یعنی ای خدا چقدر بد کردی، یا حتی مثلا بعضی اوقات می‌گوید که ای خدا این هم که طرزش نشد، ای خدا اگر تو بودی چکار می‌کردی؟ حالا این‌ها بگوییم کفر است و متضمن کفر است و بنابراین حرام است و این اقا این خانم اصلا مشرک شد و این‌ها را که نمی‌شود گفت خب حالا یک غلط‌هایی می‌کند، بعضی اوقات یک شوخی ها می‌کند من یادم نمی‌رود درجاتش عالی عالی‌تر مرحوم آیت الله مرعشی خیلی خوب بود همه چیزش خوب بود اقای مرعشی، من کفایه پیش ایشان خوانده بودم یک ارادت خاصی به ایشان داشتم یک لطف خاصی ایشان به من، رفته بودم دیدنشان مریض بودند گفتم حال شما چطور است؟ گفت که امروز ظهر یک مقدار کدو پخته بدون چربی، کدو را اب پز کرده بودند آمدند گذاشتند پهلوی من و رفتند من شدم و خدا گفتم خدایا اگر تو بودی می‌خوردی؟ الحمدالله، حالا این شوخی‌ها، یا آن مصیبت زده‌ها خدایا اگر تو بودی چکار می‌کردی؟ خدایا بچه ام مرد تنها شدم چرا این چنین کردی؟ این‌ها علی الظاهر هیچ کدامش هیچ طوری نیست و مقام رضا هم هیچ کس ندارد توی این مجلس الان یک کسی بگوید به مقام رضا و تسلیم رسیده‌ام، نه مقام رضا و تسلیم هست بچه‌اش مرده است و داد و فریاد حتی پیراهن پاره می‌کند دیگر حالا پیراهن پاره کردن و امروز گذشت فردا روی پیراهن پاره کردن صحبت می‌کنیم، پیراهن پاره می‌کند لباسهایش را پاره می‌کند داد می‌زند فریاد می‌کند این‌ها بخواهیم بگوییم حرام است نمی‌شود بگوییم حرام است بخواهیم بگوییم کفر است نمی شود بگوییم کفر است مخصوصا این‌که همیشه بوده است و در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام بوده است وقتی فردا می‌گوییم امام عسکری علیه السلام برای خاطر امام هادی علیه السلام پیراهن پاره کردند آن هم هم از پشت هم از جلو راوی می‌گوید وقتی که آمدند برای نماز خواندن برای پدرشان دیدم که پیراهنشان پیراهن عربی دیگر چیزی روی آن نبوده دیدم هم از پشت پاره است هم از جلو، خب حالا فعل امام علیه السلام است دیگر، ظاهراً همه این‌ها را باید بگوییم جایز است خیلی جاها رجحان دارد شاید مثلا همین کار امام عسکری علیه السلام برای امام هادی علیه السلام علاوه بر این‌که جایز است یک رجحانی هم دارد می‌خواهد بفهماند که مصیبت خیلی مصیبت بزرگ است لذا رسیده به آن جا من پیراهن چاک کرده ام، یک نحو رجحانی هم پیدا می کند، نه، عزاداری است روز عاشورا آن وقت‌ها رسم بود شاید توی شماها پیرمرد که نیست توی شماها باشد آن وقت‌ها رسم بود که روز عاشورا منبری تا دسته می‌آمد آن هم پیراهنش را پاره می‌کردو شعر می‌خواند و یک جوش و خروشی توی مجلس پیدا می‌شد از همین پیراهن پاره کردن این آقا، حالا بعضی مثلا می‌گفتند حرام است اسراف است چون پیراهن پاره کرده، یک پیراهن کهنه هم ما پاره کنیم این چه اسرافی است؟ اسراف است بنابراین نباید باشد این‌ها که اسراف نیست اسراف یک چیزهای دیگر است که بعضی از ما داریم، حالا مسئله چون که این جور که من بحث کردم امروز همه اش بحثهای ابتکاری بود کسی نگفته، علیه‌اش گفته تقاضا دارم این مسائل مرحوم سید را یک مقدار مطالعه بکنید آن محشین هم مثل مرحوم آقای حکیم مرحوم آقای خویی را ببینید ، خود صاحب جواهر دارند دیگر ببینیم که از شما می‌شود استفاده کنیم یا نه؟

 و صلی الله علی محمد و آل محمد