درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : شرایط نماز میت

  مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه 17 تا شرط برای نماز میت فرموده‌اند و این 17 تا شرط هم معمولا اجماع روی آن است تسالم در میان شیعه است لذا زیاد هم حرف ندارد.

  شرط اول فرمودند که میتی که می‌خواهند بر او نماز بخوانند باید به پشت او را بخوابانند ، به طرف دست راست به طرف دست چپ نباشد باید مستلقیا باشد دلیلی نداشتیم جز اجماع و مخالفتی هم در مسئله نیست و مسئله را هم در متون فقهیه هم در شروحی که بر فقه هست ذکر فرموده‌اند بدون ان قلت قلت.

  شرط دوم فرموده‌اند که سر میت باید به طرف راست نمازگزار باشد پاهایش به طرف چپ باشد این هم یک تسالم در میان اصحاب است کسی درباره آن شک نکرده حرف نزده یک چیز متسالمی هم در میان مردم هست در میان شیعه هست و اگر هم روایت نداشتیم همین مقدار بس بود بلکه بهتر بود اما علی کل حال یک روایتی هم برایش نقل شده روایت را دیروز خواندم روایت 1 از باب 19 از ابواب صلاه جنازه موثقه عمار عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عمن صلی علیه فاذا مغلوب رجلاه الی موضع رأسه قال یسوی و تعاد الصلاه علیه ممکن است کسی اشکال بکند که این فاذا مغلوب رجلاه الی موضع رأسه یعنی پاهای میت بالا آمده تا به سر رسیده لذا حضرت فرمودند یسوی و تعاد الصلاه علیه که این یک چیز دیگر می‌شود برای خودش بر می‌گردد به این که سر به طرف راست بوده پاها به طرف چپ نبوده حضرت فرمودند همین را هم میت را باید پاهایش را صاف بکنید و نماز بر آن بخوانید لذا اگر روایت را این جور معنا کردید از بحث ما بیرون است اگر روایت را معنا کردید که فاذا مغلوب رجلاه الی موضع رأسه یعنی سر به طرف چپ بود پاها به طرف راست بود اگر این را معنا کردید آن وقت باز هم دلالت بر بحث ما دارد حضرت فرمودند تسوی و تعاد الصلاه علیه ولی آن جوری که احتمال اول دادیم مسئله را اصلا متعرض نشدند برای خودش یک مسئله دیگری می‌شود و آن این که اگر سر میت به طرف راست باشد اما پاها به طرف چپ نباشد صاف نخوابیده باشد و زانوها بالا باشد آیا این هم باید نماز را اعاده کنیم یا نه ؟ این روایت می‌گوید باید این را هم نماز را اعاده کنید اما فقهاء متعرض مسئله نشده‌اند و معمولا هم صاحب جواهر و دیگران تمسک کرده‌اند به این که سر باید به طرف راست پاها به طرف چپ ، تمسک کرده‌اند به این روایت علاوه بر اجماع لذا می‌گفتم که اگر نبود آن اجماع بهتر کار می‌کرد، حالا علی کل حال مثل این که اگر همین جا دو تا مسئله بگوییم خوب باشد که آن 17 تای مرحوم سید بشود 18 تا و آن این که مسئله دوم ان یکون رأسه الی یمین المصلی و رجله الی یساره این مسئله حالای ما، اگر روایت نداشتیم همان اجماع و تسالم کفایت می‌کرد.

  مسئله سوم این که اگر سر به طرف راست است اما پاها به طرف چپ نیست بالا آمده این چه؟ این هم باز روایت عمار دلالت می‌کند که باید سر به طرف راست باشد پاها به طرف چپ باشد و یکی کفایت نمی‌کند لذا اگر پاها به طرف چپ باشد اما سر به بالا آمده باشد که در محاذی باشد طرف راست نباشد بگوییم کفایت نمی‌کند اگر هم سر به طرف راست باشد پاها برآمدگی داشته باشد و مغلوب رجلاه باشد الی موضع رأسه پاها بالا آمده باید هم سر به طرف راست هم پاها به طرف چپ ، گفتیم مسئله را متعرض نشده‌اند و اگر روایت را این جور معنا بکنیم خودش یک مسئله مستقلی می‌شود می‌شود سوم، حالا اگر کسی شک بکند یعنی روایت عمار را همین جور که صاحب جواهر و دیگران معنا کرده‌اند برای مسئله این که سر باید به طرف راست پاها به طرف چپ خب روایت را این جور معنا کرده‌اند حالا اگر سر به طرف راست نیست یا پاها به طرف چپ نیست یک کدام هست سر به طرف راست است پاها به طرف چپ نیست برآمدگی دارد یا این که به عکس پاها به طرف چپ است سر به طرف راست نیست سر محاذی است ، محاذی مصلی این جا چه؟ بگوییم که دلیل برایش نداریم حالا که دلیل برایش نداشتیم خب اصل اقتضا می‌کند صحت را ، نمی‌دانیم که آیا مثلاً پاها هم باید به طرف چپ باشد یا سر کفایت می‌کند؟ اجماع نیست توی مسئله روایت هم که دلالت نداشت پس قاعده می‌رسد به اصل اصاله البرائه می‌گوید که لازم نیست این هم مسئله دوم و اگر مرحوم سید مسئله را متعرض شده بودند خیلی خوب بود ولی مسئله را متعرض نشده‌اند دیگر شما هستید و استظهار از روایت، اگر از روایت استظهار کردید این که یکی فایده‌ای ندارد حتما باید سر به طرف راست باشد پاها هم حتما باید به طرف چپ باشد روایت عمار هم دلالت دارد می‌شود شرط سوم و اگر گفتید روایت دلالت ندارد دیگر خواه ناخواه اجماع هم که در مسئله نیست اجماع آن جاست که سر به طرف راست ، پاها به طرف چپ اما اگر احدهما باشد دیگر اجماع توی مسئله نیست روایت هم که دلالت ندارد نوبت می‌رسد به اصل اصل اقتضا می‌کند عدم وجوب را.

  سه ) فرموده‌اند ان یکون المصلی خلفه محاذ یا له باید پشت سر میت باشد محاذی هم باشد اگر پشت سر باشد اما مثلا تابوت پهلویش باشد یعنی ایستاده است رو به میت نیست فرموده‌اند نه، حتما باید رو به میت باشد در این باره این جا بحثش را نکرده‌اند در باب مستحبات بحثش را کرده‌اند این که مستحب است به اندازه‌ای نزدیک باشد که عبایش اگر باد بیاید بخورد به این میت ، و اگر مرد باشد این وسط و اگر زن باشد رو به سینه، این این جاها بحثش نشده اما از آن روایت‌ها که استحباب است تسالم هست این جا هم تسالم بین اصحاب است که علاوه بر این که باید پشت میت باشد این کسی که نماز می‌خواند رو به روی جنازه باشد علاوه بر این باید محاذی هم باشد لذا اگر محاذی نباشد نماز باطل است حالا اگر کسی تمسک به آن روایت‌ها کرد روایت‌ها گفتم مستحب است اما ازآن مفروغ عنه گرفته مسئله را ، مفروغ عنه گرفته این که هم باید پشت سر باشد یعنی تابوت را گذاشته باشند جلویش و هم باید محاذی باشد ، جلو اگر باشد اما محاذی نباشد نمی‌شود، محاذی باشد و جلو نباشد نمی‌شود هر دو باید باشد لذا مرحوم سید هر دو را این جا هم اگر دو تا حساب کرده بودند خیلی بهتر بود دیگر بگویند ان یکون المصلی خلفه این یکی ، چهارم بگویند ان یکون المصلی محاذیا له خیلی بهتر بود اما نمی‌دانم چرا دو تا را تداخل کرده‌اند؟ گفتند ان یکون المصلی خلفه محاذ یا له، آن محاذی را حال آورده برای خلفه، دو تا را یکی کرد اگر بناست 17 تا شرط درست بکند مرحوم سید خب باید 19 تا درست بکند یکی آن بحثی که اصلاً حرفش را نزدند یکی هم این تداخلی که الان کردند، لذا اشکال طلبگی به ایشان هست دیگر لذا باید بگویند ان یکون المصلی خلفه یکی هم چهار ان یکون المصلی محاذ یا له خب این اگر نماز فرادی باشد یا جماعت مریدها کم باشد اما اگر مریدها زیاد باشند دیگر معلوم است که این کسانی که رد می‌شوند یعنی مثلا چهار پنج نفر در مقابل تابوت هستند و هم تقابل است هم محاذی است اما آن ششم و هفتمی دیگر نه خلف است نه محاذی خب کفایت می‌کند حالا چرا کفایت می‌کند؟ هیچ کدامش دلیل ندارد همه این‌ها اجماع، همه این‌ها تسالم، همه این‌ها سیره، الا این که یک کسی حرف من را بزند و این که در مستحبات آمده خیلی نزدیک باش به طوری که اگر باد بیاید لباست به تابوت به میت بخورد و یکی هم این که مستحب است طرز این که تابوت جلو باشد برای مرد یک جور برای زن جور دیگر یعنی زن مرده، مرد مرده آن کسی که نماز می‌خواند مثلا اگر رو به پاهایش نماز بخواند طوری نیست اما مستحب است رو به بدن باشد آن وقت برای مرد رو به شکم برای زن رو به سینه، از آن روایت‌ها استفاده بکنیم تسالم را ولی علی کل حال اگر کسی تمسک به آن روایت‌ها هم نکند همین جوری که مرحوم صاحب جواهر و دیگران تمسک نکرده‌اند و با تسالم بین اصحاب رد شده‌اند این مسئله سوم هم ان یکون المصلی خلفه محاذ یا دو تا بگیرید یا یکی، دو تاست دیگر، این دو تا باید باشد چرا؟ این اجماع روی آن است الا اذا طال صف المأمومین آن دیگر لازم نیست چرا؟ برای این که یک سیره روی آن است که نماز جماعت می‌خوانند به میت و نماز جماعت این جوری است که صف می‌رود این طرف و آن طرف و میت تابوت خلف این‌ها نیست آنها هم محاذی آن نیستند، خب این هم باز برای همه اجماع وتسالم.

  چهارم فرموده‌اند ان یکون المیت حاضرا باید حضور داشته باشد و اما مثلا یک کسی قم مرده است دارند نماز میت می‌خوانند ما هم بخواهیم نماز میت بخوانیم نمی‌شود، نه حالا قم را مثال زدم، مثال خیلی نزدیکتر مثلا توی مسجد دارند نماز می‌خوانند ما بخواهیم توی خانه برایش نماز بخوانیم گفته‌اند نه حضور می‌خواهد حالا باز دلیل چه؟ دلیل می‌توانیم درست بکنیم این جا و آن این است که اگر حضور نباشد صدق صلاه میت نمی‌کند یعنی توی مسجد دارند نماز می‌خوانند این بخواهد توی خانه نماز میت بخواند اصلا صدق نمی‌کند صدق عرفی ، اما اگر هم کسی به این دلیل تمسک نکند که دلیل خوبی است به همان اجماع وتسالم اما همه آنها صاحب جواهر و دیگران من جمله مرحوم سید که این جا فرموده‌اند روی آن تسالم آمده‌اند جلو و صدق عرفی‌اش را هم فرموده‌اند فرموده‌اند علاوه بر این که اجماع هست صدق عرفی هم ندارد، آن وقت توی مسئله گیر کرده‌اند این که یک روایاتی هم سنی هم شیعه نقل کرده این که پیامبر اکرم نماز خواندند برای آن رئیس حبشه در حالی که آن در حبشه بود و پیامبر اکرم در مدینه بودند این را هم جواب می‌دهند می‌گویند نه ولو این که روایات دارد این که نماز خواندند نماز نبوده بلکه شبیه نماز بوده دعا کردند اگر این را بگوییم احتمالش هم بس است اما اگر کسی راستی مثل عامه تمسک کرده‌اند دیگر، بگوییم که نه از کجا می‌گویید دعا؟ پیامبر اکرم نماز میت خواندند هم 5 تا تکبیر گفتند هم 5 تا دعا، این که بگویید صورت است به چه دلیل؟ نه، نماز است و آن فعل پیامبر می‌گوید که اگر حضور هم نباشد جایز است مثلا میت توی مسجد دارند برایش نماز می‌خوانند این جمعیت خیلی است این نمی‌تواند رو به قبله بایستد این هم توی جاده منتظر است میت را بیاورند حالا فرادی، نماز فرادی میت می‌خواند همین طور که پیامبر برای پادشاه حبشه خواندند ما هم بگوییم جایز است، اما یک تسالم در خاصه است که در عامه نیست این تسالم این جا قوی‌تر از آن تسالم‌های شرط اول و دوم و سوم می‌شود برای این که مخالف با عامه است تسالمش قوی‌تر است یک تسالم در میان شیعه این که باید صدق حضور بکند مثلا میت توی خانه است بخواهند نماز میتش را توی مسجد بخوانند، نه، باید بیاورندش توی مسجد حضور توی مسجد آن وقت نماز فرادی یا نماز جماعت بخوانند و حالا که این جور است پس این تسالم هست حالا پس فعل پیامبر اکرم را چکارش بکنیم؟ صاحب جواهر و دیگران گفته‌اند نماز نبوده شبیه نماز بوده همان دعا بوده ولی دلیلی بر مطلب ندارند همین است که اجماع هست در شیعه که صدق عرفی می‌خواهیم، حضور نباشد صدق عرفی ندارد پس نماز باطل است نماز نیست پس کار پیامبر اکرم نماز نبوده دعا بوده، باید این جور درستش بکنیم و الا اگر این تسالم نباشد می‌گوییم خب صدق عرفی نمی‌خواهیم دلیلش چیست؟ فعل پیامبر اکرم ، پیامبر اکرم هم نماز میت خواندند این که می‌گویید شبیه نماز بوده باید اثبات بکنی نمی‌شود اثبات کرد این هم شرط چهارم که این شرط چهارم هم باز برمی‌گردد دلیلش به همان شرط اول و دوم و سوم یعنی تسالم در میان شیعه یعنی اجماع مسلم در فقه ما مسئله دوم اجماع داشت حسابی تسالم داشت مسلم، بله صاحب جواهر بعد از تسالم می‌فرمایند که روایت عمار دلالت دارد آن وقت اگر بگوییم روایت عمار دلالت ندارد آن تسالم درست می‌شود و آن سوم چیز پیدا می‌شود که صاحب جواهر نفرموده‌اند مرحوم سید هم در عروه نفرموده‌اند.

  شرط پنجم فرموده‌اند ان لا یکون بینهما ساترا بعد مرحوم سید مثال می‌زند می‌گوید کستر وجدار ونحوهما اگر مثلا میت پشت پرده است یک دفعه زن‌ها می‌خواهند بر آن نماز بخوانند خب می‌شود برای این که در نماز جماعت زن‌ها اگر جلسه یکی باشد اما ستر باشد اشکال ندارد و اما اگر مردها بخواهند نماز بخوانند می‌گویند نمی‌شود.

  پشت دیوارش را انسان می‌تواند برگرداند شرط پنجم را به چهارم بگوییم حضور نیست مثلا میت توی خانه است این‌ها بیرون خانه می‌خواهند نماز بخوانند بگوییم حضور نیست اما راجع به ستر حضور هست جلسه واحد است حضور هست حالا به چه دلیل؟ دیگر این جاها بگوییم که ممکن است انسان شک بکند مگر اجماع بیاید جلو و الا اگر شک بکنیم که آیا باید ستر نباشد یا باشد؟ خب اصل اقتضا می‌کند که اگر ستر باشد اشکال نداشته باشد مثل همان حرف قبلی می‌شود مثلا پرده کشیده‌اند میت آن طرف پرده است مردم این طرف پرده می‌خواهند نماز بخوانند صدق عرفی حضور هست نمی‌دانم این مانع مانع است یا نه ؟ برائت می‌گوید که طوری نیست اصاله عدم مانع ولی همین لفظ ستر را که مرحوم سید فرموده‌اند صاحب جواهر و دیگران هم فرموده‌اند و ادعای اجماع روی همین ستر هم کرده‌اند گفته‌اند که باید آن طرف پرده و این طرف پرده نباشد، یک کسی مثلا بگوید آن روایاتی که می‌گوید به اندازه‌ای نزدیک باشید که اگر باد آمد پته قبایتان عبایتان به تابوت بخورد آنها مثلا دلالت داشته باشد آن هم دلالت ندارد ظاهراً لذا اگر ما باشیم و اجماع و تسالم خیلی خوب و الا قطع نظر از تسالم قطع نظر از اجماع جایز نیست اما اگر پشت پرده باشد اشکال ندارد لذا این چیزی که بزرگان فرموده‌اند ان لا یکون بینهما ساترا کستر و جدار و نحوهما اجماعا این خیلی خوب است و ضرورتا این هم خیلی خوب است تسالم بین اصحاب، اما این حرف که می‌گویند لعدم صدق الصلاه علیه این درست نیست برای این که اگر دیوار باشد صدق عرفی ندارد و اما اگر پرده باشد صدق عرفی دارد جلسه واحد است حتی روایت هم داریم سوال کرد گفت که زنها توی آن خانه مردها توی این خانه ، امام صادق علیه السلام فرمودند طوری نیست که صدق عرفی است جلسه و احد نیست گفتند طوری نیست اما اصحاب به روایت عمل نکرده‌اند یادم نمی‌رود در کتاب صلاه استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه روایتش را می‌خواندند می‌خواستند به روایت عمل کنند و می‌گفتند روایت به خوبی دلالت دارد صدق عرفی نمی‌خواهیم و روایت می‌گوید اگر زن‌ها توی آن خانه یا توی آن اتاق، مردها توی این اتاق می‌توانند نماز جماعت بخوانند و عمل به روایت می‌کنیم اما ظاهراً به روایت عمل نشده گفته‌اند که صدق عرفی می‌خواهیم، باید توی یک اتاق باشد توی دو تا اتاق نمی‌شود باید توی یک خانه باشد توی دو تا خانه نمی‌شود، بله مستحب مؤکد است پرده‌باشد و اگر پرده باشد دیگر پهلوی هم ایستادنش هم اشکال ندارد ، ما نحن فیه هم همین طور است این کستر و جدار را که دو تا را پهلوی هم گذاشته‌اند انصاف قضیه این است که دو تا را پهلوی هم نگذاریم برای این که فرق می‌کند اگر ستر باشد صدق عرفی هست اگر ستر نباشد جدار باشد توی دو تا اتاق باشد وحدت صدق عرفی نیست فرق می‌کند با هم ولی روی هر دو گفته‌اند ان لا یکون بینهما ساترا کستر و جدار آن تسالم اصحاب را مجبوریم بگوییم و الا اگر تسالم اصحاب نباشد می‌گوییم که فرق است بین ستر و جدار اگر جدار باشد نمی‌شود در این خانه و در آن خانه ، توی این اتاق و توی آن اتاق، و اما اگر ستر باشد ولو بین میت و مردها اشکال ندارد، اشکال ندارد به چه دلیل ؟ عدم مانع نمی‌دانیم آیا مانع هست یا نه؟ مانع نیست.

  فرموده‌اند که ان لایکون بینهما بعداً مفرطا اجماعا بعد مفرط باید نباشد ، از عبارت فهمیده می‌شود که غیر از نماز جماعت است در نماز جماعت اگر بعد غیر مفرط هم باشد اشکال ندارد دیگر یعنی مثلا دو متر فاصله بین جنازه و صف اول ، یا آن کسی که نماز می‌خواند گفته‌اند طوری نیست اما در نماز جماعت خب مسلم گفته‌اند طوری است اگر کسی آن جاها هم بگوید چنانچه بعضی از بزرگان هم گفته‌اند گفته‌اند که دومتر و سه متر و این‌ها فاصله در نماز جماعت طوری نیست چه جلو و عقب چه طرف راست و طرف چپ ، اما مشهور در میان اصحاب گفته‌اند نه، فاصله مثلا گفته‌اند به اندازه یک متر ، تمسک هم کرده‌اند به روایت که روایت گفته به اندازه یک گوسفند که ظاهراً یک گوسفند اگر دو تا انسان بایستد قرار یک گوسفند است طول گوسفند است دیگر، دو نفر فاصله طوری نیست چنانچه به اندازه دو نفر فاصله، فاصله از مهر آن صف اول یا مهر تا پشت پای امام جماعت ، این راجع به نماز جماعت و اما راجع به میت گفته‌اند که بعد مفرط مثلا 5متر، 10 متر میت را توی مسجد توی صفه دارند نماز می‌خوانند این توی صحن بخواهد اقتدا بکند یا بخواهد نماز بخواند گفته‌اند که این نمی‌شود و اما یک متر و دو متر و سه متر گفته‌اند که نه اشکال ندارد روی اصل مسئله تسالم هست روی اصل مسئله اجماع هست اما ممکن است کسی خدشه بکند و بگوید آقا این که می‌فرمایید بعد مفرط مثل نماز جماعت است در نماز جماعت هم همین جمله هم اجماع روی آن است هم روایت که گفته‌اند باید متصل باشند اما بعد اشکال ندارد بعد قریب اما بعد غریب یعنی بعد مفرط آن اشکال دارد بگوییم هر چه توی نماز جماعت گفتیم توی نماز میت هم می‌گوییم اما ظاهراً این طور که از صاحب جواهر و دیگران اگر مطالعه کرده باشید فهمیده می‌شود می‌گویند نماز جماعت غیر از نماز میت است نماز میت سه چهار قدم بلکه سه چهار متر 5 ، 6 متر گفته‌اند که طوری نیست اما مثلا مسجد بزرگ است زیر گنبد دارند نماز می‌خوانند این بخواهد آخر مسجد اقتدا بکند گفته‌اند نمی‌شود برای این که بعد مفرط است اما مثلا 5 ،6 متر باشد می‌شود مشهور این جور گفته‌اند لذا روی خصوصیتش دلیل نداریم روی خصوصیاتش اجماع نداریم وقتی اجماع نباشد اگر شما بگویید این نماز است هر چه در نماز است در این جا هم باید باشد و حیث این که شما می‌گویید تبعا لائمه علیهم السلام می‌گویید نماز نیست برمی‌گردد به این جا که آیا مثلا اگر یک کسی هفت هشت ده متری نماز فرادی نه نماز جماعت، یا جماعت هفت هشت ده متری بخواهد اقتدا به امام جماعت بکند آیا می‌شود یا نه؟ ظاهراً صدق عرفی ندارد، آن وقت اگر کسی شک بکند نوبت می‌رسد به اصل اصل اقتضا می‌کند جواز را، لذا مسئله ششم ما یک قدری مشکل است مشکل همین مشکل استظهاری آن که فرموده‌اند بعد مفرط است ظاهر بعد مفرط این است که 5 ، 6 متر اما اگر کسی بگوید بعد مفرط در مقابل بعد قریب است ، غریب است یعنی مثل نماز جماعت همین طور که در نماز جماعت بعد مفرط را معنامی‌کنند یعنی مثلا دو متر بعد غیر مفرط را معنا می‌کنند یک متر گفته‌اند یک متر اگر فاصله باشد یعنی دونفر مثلا دو نفر قصد فرادی کردند یا به اندازه دو نفر فاصله هست دو نفر را که می‌دانیم نمازشان باطل است توی صف اول اقتدا کردند گفته‌اند دو نفر طور نیست، آن که مسلم است در فقه ما در نماز جماعت گفته‌اند حتما اتصال باید باشد آن وقت همین بعد مفرط و بعد غیر مفرط را آن جا فرموده‌اند آن وقت فقهاء توی رساله‌ها بعد مفرط و بعد غیر مفرط را معنا کرده‌اند گفته‌اند یک متر اگر در صف اول یک متر فاصله باشد طوری نیست اما یک متر و نیم دو متر فاصله باشد طوری است چرا؟ بعد مفرط است ، مفرط را این جور معنا کرده‌اند اما توی نماز میت بعد مفرط را به هفت هشت متر معنا کرده‌اند لذا گفته‌اند مثلا نماز میت اگر د رصف اول فاصله 4 متر باشد طوری نیست برای این که بعد مفرط نیست ، هیچ کدامش دلیل ندارد اجماع هم در این جاها نیست دیگر، وقتی اجماع نشد خودمان باید بگوییم برمی‌گردد به این که هر کجا صدق عرفی هست می‌گوییم کفایت می‌کند هر کجا صدق عرفی نیست می‌گوییم کفایت نمی‌کند، این هم ششم. هفتم برای فردایمان فرموده‌اند که ان لا یکون احدهما اعلی من الاخر.

 وصلی الله علی محمد وآل محمد