درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

89/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر مضطر شود که میت را با کفن نجس یا حریر یا غصبی دفن شود

  بحث این بود که اگر برای کفن میت مضطر شویم که مثلا مالا یؤکل لحمه کفن بکنیم یا حریر، مذهب و بالاخره لباس پنبه‌ای ندارد می‌خواهد لباس غیر پنبه‌ای کفن کند آیا می‌شود یا نه؟

  مشهور در میان اصحاب فرموده‌اند بله، باید با آن کفن که از پنبه نیست یا حتی مثلا اگر نجس است متنجس است با همان کفن بشود که مرحوم سید در عروه هم محشین بر عروه هم همین قول را انتخاب کرده‌اند، و بعضی از بزرگان فرموده‌اند نه، وقتی که مضطر شویم نوبت می‌رسد به این‌که این میت را با لباس‌هایش یا عریانا دفنش بکنیم.

  در جلسه قبل می‌گفتم که خوب اضطرار باید ببینیم روی چیست؟ اضطرار همان را برمی‌دارد، گاهی اضطرار روی این است که کفن ندارد رفع ما اضطروا الیه آن را برمی‌دارد می‌گوید که با لباسهایش دفن بکن ،عریانادفن بکن، اما یک دفعه اضطرار روی شرطی از شروط است روی وصفی از اوصاف است روی جزئی از اجزاست خب اضطرار همان را برمی دارد، این الان اضطرار ندارد این‌که کفن نداشته باشد تا رفع ما اضطروا الیه بگوید که بدون کفن دفن بکن اضطرار دارد روی این‌که باید با کفن نجس با کفنی که از حریر است با کفن غصبی اگر بگوییم، اضطرار روی این است وقتی اضطرار روی این شد رفع ما اضطروا الیه همان جزء و همان شرط و همان وصف را بر می‌دارد دیگر مابقی به حال خود باقی می‌ماند معنایش این می‌شود که این میت را کفن بکن با کفن نجس یا این میت را کفن بکن با کفن حریر یا این میت را کفن بکن با کفن مالا یؤکل لحمه، لذا مسئله از نظر ما خیلی واضح بود این‌که رفع ما اضطروا الیه می‌آید ما اضطروا الیه را برمی‌دارد اضطرار روی هرچه هست را بر می‌دارد و چون اضطرار روی شرط است روی جزء است روی وصف است همان را برمی‌دارد مابقی مورد اضطرار نیست به حال خود باقی می‌ماند پس بنابراین فرمایش مرحوم سید و محشین بر عروه به جاست درست است و همچنین قول مشهور و اگر اضطرار پیدا کردیم به کفن نجس یا کفن حریر یا کفنی که شرطی از شرایط را ندارد وصفی جزئی از شرایط را ندارد با همان کفن او را دفن بکنیم.

  اما مثل صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر این‌ها تمسک کرده‌اند به یک قواعدی که مرحوم شیخ انصاری این قواعد را قبول ندارد و خودشان تمسک کرده‌اند به دو سه تا دلیل، ببینیم این ادله مشهور تمام است یا نه؟ فرمایش مرحوم شیخ انصاری درست است یا نه؟

  اول دلیل گفته‌اند که قاعده اضطرار شرطیت را برمی‌دارد این ظاهراً همین حرف ماست در مقابل آن کسانی که گفته‌اند که اضطرار وجوب کفن را برمی دارد مرحوم صاحب جواهر می‌گویند نه، شرطیت را برمی‌دارد نه اصل کفن را، خب این دلیل دلیل خوبی است، تمسک کرده‌اند به قاعده میسور گفته‌اند این موارد قاعده میسور است می‌گویند که میت را کفن کن کفن پاک باشد، حالا اگر نمی‌توانی میت را کفن کن با کفن نجس، المیسور لایسقط بالمعسور مالا یدرک کله لا یترک کله.

  خب این دلیل خوب است اما روی مبنای ما خوب است نه روی مبنای مشهور برای این‌که مشهور می‌فرماید قاعده مالا یدرک مربوط به اجزاء و شرایط نیست مربوط به کلی و افراد است، نمی‌توانی هر سال حج بروی یک سال برو، نمی‌توانی 51 رکعت نماز بخوانی اقلا نماز شبت را بخوان، نمی‌توانی مثلا 60 مسکین طعام بدهی هرچه می‌توانی، می‌گویند قاعده مالا یدرک مربوط به این است.

  اما ما که گفتیم نه اعم از این و شرایط و اجزاء، قاعده میسور یک قاعده عقلایی است و عقلاء فرق نمی‌گذارند بین این‌که مرکب باشد و اجزاء یا کلی باشد و افراد، می‌گویند حالا که نمی‌توانی هرچه می‌توانی، بله سابقا می‌گفتیم که باید آن هویت باقی باشد اگر آن هویت باقی باشد دیگر فرقی نیست بین این‌که کلی باشد یا فرد، مرکب باشد یا جزء و شرط، خب روی آن قاعده این قاعده میسور این جا خوب است، نمی‌تواند کفن بکند پاک هرچه می‌توانی، کفن بکن با نجاست، نمی‌توانی کفن بکنی با پنبه کفن کن هرچه می‌شود، اگر این حرف من را بزنید فرمایش صاحب جواهر درست است اما صاحب جواهر از آنهاست که می‌فرماید قاعده میسور مربوط به کلی و افراد است نه مربوط به مرکب و اجزاء،

  سوم قاعده این‌که گفته‌اند کفن مثل لباس مصلی است مثل احرام است هرچه در لباس مصلی و در لباس محرم گفتیم در کفن هم همان را می‌گوییم، حالا در لباس مصلی نمی‌تواند تطهیر بکند با همان لباس نماز بخوان، محرم نمی‌تواند احرامش پاک باشد با همان احرام نجس محرم شود و همچنین لباس نماز‌گزار نمی‌تواند مالایؤکل لحمه نداشته باشد خب با همین ما لا یؤکل لحمه نماز بخوان، گفته‌اند که کفن میت هم همین است کل ما یشترط فی الصلاه یشترط در این کفن، دلیل ندارد یعنی غیر از آن قاعده میسور و این‌ها، روایت در مسئله نداریم اما اگر بگوییم که یک دلیل اصطیادی است عقلاء فقهاء این چنین دلیلی را توانسته‌اند از روایات استفاده بکنند اگر کسی بتواند این حرف را بزند فرمایش صاحب جواهر درست است و الا معمولا ایراد شده به صاحب جواهر که این قیاس است و ما نمی‌دانیم وضعش چه جوری است که بگوییم هرچه در لباس مصلی است همان در کفن هم هست نفیا اثباتا، و مسلم است این قضیه که اگر کسی نتواند محرم شود به لباس پاک، با لباس نجس، مضطر به این لباس نجس است، یک دفعه می‌تواند بکند خب بکند آن‌که بحث ما نیست، اما یک دفعه نمی‌تواند مضطر است این لباس نجس را بپوشد مضطر است این حوله نجس را روی سر بیندازد روی دوش بیندازد مضطر است این لنگ نجس را بپوشد، نمی‌تواند عوض کند نمی‌تواند عریانا طواف کند این جاها مثال می‌زنیم، این کفن هم نمی‌تواند کفن پاک، خب کفن نجس، گفتند توی نماز که مسلم است حالا توی احرام هم که قطعی است پس کفن راهم بگو، این همین جوری که عرض کردم مسلم است که اگر کسی نمی‌تواند با لباس پاک محرم بشود حالا الان هم نمی‌تواند صبر بکند تا بعد احرام بشود الان مضطر است این لباس را بپوشد یک نفر را پیدا کنید که بگوید نه، اصلاً محرم نمی‌تواند بشود اگر محرم بشود احرامش باطل است احدی نگفته، اگر طواف این جوری باشد چاره‌ای ندارد جز این طواف را بکند، یک دفعه می‌‌‌‌گذارد فردا خب فردا، این مضطر نیست، یک دفعه می‌گذارد دو ساعت دیگر می‌رود آب می‌کشد این مضطر نیست، مضطر است این لباس را بپوشد طواف بکند هیچ کس نگفته نمی‌شود و حجت باطل است و نمی‌توانی طواف بکنی، حتی برسد به این جا برو نایب بگیر احدی نگفته، مسلم گفته با همین لباس نجس طواف بکن، خلاصه حرف این است که مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید که چه جور درنماز می‌گویی که اگر مضطر شد می‌شود در این‌جا هم بگو اگر مضطر شد می‌شود کفن کنی باکفن نجس یا به کفن زرین‌باف، به کفن حریر، این هم دلیل خوبی است.

  یکی هم مرحوم صاحب جواهر تمسک کرده‌اند به اصل گفته‌اند که نمی‌دانیم مراعات شرط در حال اضطرار هم باید باشد یا نه؟ رفع ما لایعلمون، این فرمایش صاحب جواهر هم خوب است الا این‌که اگر شما اضطرار را جاری بکنید دیگر ظاهراً نوبت به برائت نمی‌رسد برای این که این رفع ما لایعلمون و رفع السهو و رفع ما استکرهوا علیه و رفع ما اضطروا الیه آنها اماره است آن‌ها از قواعد است به خلاف رفع ما لایعلمون تعیین وظیفه در ظرف شک است یعنی اصل فقط رفع ما لایعلمون است از این 9 چیز، این حدیث رفع که ما طلبه‌ها تبعا لشیخ انصاری خیلی روی آن بحث می‌کنیم روی آن کلمه رفع ما لایعلمون خیلی بحث می‌کنیم و الا ما بقی دیگر همه این‌ها اماره است مقدم بر رفع ما لایعلمون است این که صاحب جواهر فرموده‌اند که در مورد اصل نمی‌دانیم واجب است یا نه؟ رفع ما لایعلمون فرمایششان خوب است اما اشکال هست به این که آقای صاحب جواهر تا رفع ما اضطروا الیه بتوانیم جاری کنیم نوبت به رفع ما لایعلمون نمی‌رسد، این حرف‌هایی که صاحب جواهر زده‌اند.

  و اما مرحوم شیخ انصاری گفته‌اند که میت و زنده مثل هم هستند هر چه برای او هست برای آن هم هست حرمه المیت کالحی بنابراین فکما یجوز استعمال الامورات للحی یجوز للمیت یک قاعده کلی می‌خواهند درست بکنند آن قاعده کلی که قبلا صاحب جواهر درست کرده بود این یا همان است یا یک مقدار کلی‌تر است و این را مرحوم شیخ می‌خواهند در مقابل صاحب جواهر بتراشند علی الظاهر تراشیده نمی‌شود بر می‌گردد به این که هر چه در لباس مصلی گفتیم در کفن میت هم همان را می‌گوییم هر چه می‌گوییم برایش حرام است همین را هم برای میت می‌گوییم هر چه می‌گوییم برایش حلال است همین را هم برای میت می‌گوییم، خب خوب است اما دو تا اشکال به آن وارد است یکی آن که به صاحب جواهر وارد کردیم که این کلی را از کجا گرفتید؟ اگر دلیل اصطیادی باشد بنای عقلاء باشد ، نیست که، وقتی این جور نباشد قیاس است و این کلی هر چه برای حی است برای میت هم هست از جهت حلیت و حرمت این ظاهراً اولا برمی‌گردد به همان حرف صاحب جواهر و ثانیا این کلیت را ما نمی‌توانیم درست بکنیم یک نحو قیاس است یک استحسان است.

  دلیل بعدشان گفته‌اند اصل ستر بدنه مطلوب فی کل حال میتا او حیا ستر بدن مطلوب است یعنی واجب است دیگر فرق نمی‌کند برای میت باشد یا برای حی.

  خب این حرف احتیاج نداریم به این جوری معلوم است که ستر عورتین میت باید پوشیده بشود شکی نیست می‌خواهد حالا ما قیاس به حی بکنیم قیاس به حی نکنیم روایات فراوانی داشتیم روایات را قبلا خواندیم حتی در وقت غسل دادن گفت که عورتینش را بپوشان الا زن و شوهر، نگاه به عورتین او نکن در وقت غسل دادن ، خب معلوم است ، اما بحث ما که در عورت نیست بحث ما در کفن است یک دفعه اگر بحث این بود که اگر هیچ چیز نداشته باشیم دوران امر است بین این که عریانا او را دفن بکند یا با لباس نجس خب اگر این بحث باشد معلوم است عورتین او باید پوشیده باشد بنابراین عورتین حالا پاک نیست ، نجس ، حالا پنبه نیست، حریر، حتی غصبش را هم می‌شود گفت.

  بحث ما راجع به ستر عورت نیست بحث ما راجع به لباس است لباس حی اگر نجس باشد این مطلوب است بپوشد در حال اضطرار یا نه ؟ تا ما یک قیاس بکنیم بگوییم که آن حرمت دارد آن هم حرمت داد و علی الظاهر این دلیل هم به قامت شیخ انصاری نمی خورد.

  فرموده‌اند که اطلاقات روایات تکفین حال اضطرار را هم می‌گیرد، این که گفته است میت را کفن کن با سه تا پارچه، پیراهن داشته باشد لنگ داشته باشد سر تا سری داشته باشد این اطلاقات می‌گیرد مضطر باشیم یا غیر مضطر باشیم پس در وقتی که مضطر باشد دیگر خواه ناخواه باید بگوییم که کفن کن.

 این دلیل ایشان را شیخ انصاری و اصول یاد ما داده خیلی تعجب است خب این تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص است برای این که روایت‌ها این جوری است کفن کن رفع ما اضطروا الیه می‌گوید اگر نجس باشد نکن حالا اطلاقات این را می‌گیرد یا نه؟ می‌شود تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص خب مسلم جایز نیست خود مرحوم شیخ یاد ما داده‌اند که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص نمی‌شود.

  اما حالا چیزی که باید بگوییم شیخ انصاری مرحوم صاحب جواهر را رد نمی‌کند سه تا دلیل علاوه بر آن 5 تا دلیل اضافه می‌کند اما این سه تا دلیل شیخ انصاری هیچ کدام درست نیست.

  اما معنای عرفی که نیفتیم توی ان قلت قلت طلبگی این است که این میت را باید کفن کنیم شرایط دارد یک شرطش این است که مالایؤکل لحمه نباشد یک شرطش این است مذهب نباشد یک شرطش این است حریر نباشد خب این اطلاقات ، اطلاقات هم نه، این اطلاقات با شرایط، حالا اضطرار پیدا کردیم به یکی از این‌ها یعنی کفن داریم اما پنبه‌ای نیست کفن داریم اما پاک نیست عرف چه می‌گوید؟ عرف می‌گوید این راکفن کن بانجس چرا؟ رفع ما اضطروا الیه، رفع ما اضطروا الیه یک قاعده عقلایی است توی حدیث رفع آمده ارشاد است رفع ما اضطروا الیه یک قاعده عقلایی است وقتی قاعده عقلایی می‌آید به قول صاحب جواهر همان دلیل اولشان رفع ما اضطروا الیه رفع شرطیت می‌کند مثل این است که شرط اصلاً نباشد، اطلاق نداریم، حالا اطلاق داشته باشیم عام هم داشته باشیم ، عام بگوید اکرم کل رجل عالم حال من عالم پیدا نکردم رفع ما اضطروا الیه می‌آید تخصیص می‌زند اکرم کل عالم را، عام است تخصیص می‌دهد حتی حکومت دارد، تخصیص هم نگویید، مسلم قاعده رفع حتی رفع ما لایعلمون ورود دارد بر همه اطلاقات، اطلاق هم باشد رفع ما لایعلمون، آن جا که اضطرار پیدا کنم حکم را از بین می‌برد تخصیص می‌دهد، حکومت پیدا می‌کند و می‌گوید در مورد اضطرار حکم نیست، این هم الان اضطرار دارد به این که با کفن ابریشم یا کفن ما لایؤکل لحمه یا کفن نجس این میت را کفن کند رفع ما اضطروا الیه می‌گوید کفن کن، شرطیت را برمی‌دارد وقتی شرطیت را برداشت دیگر مثل این است که اصلاً شرط نباشد.

  ظاهراً این بهترین دلیل است و صاحب جواهر نفرموده‌اند ما هم تقریر کردیم قطع نظر از این‌ها گفتیم که باید ببینیم اضطرار روی چیست؟ آیا اضطرار روی مشروط است یا روی شرط؟ اگر اضطرار روی مشروط باشد مشروط را بر می‌دارد اگر اضطرار روی شرط باشد شرط را برمی‌دارد، یک دفعه اضطرار دارد نمی‌تواند این میت را کفن کند با هیچ چیز رفع ما اضطروا الیه می‌گوید عریانا، یک دفعه رفع ما اضطروا الیه می‌تواند کفن بکند اما شرط را نمی‌تواند بیاورد یعنی نجس است رفع ما اضطروا الیه می‌گوید شرط نیست وقتی شرط نیست می‌گوید مشروط هست کفنش کن با همان نجاست، حالا اگر این حرف من را بزنید خیلی خوب، نه ، دیگر همان حرف صاحب جواهر است دلیل اولشان که فرمودند که رفع ما اضطروا الیه شرطیت را برمی‌دارد.

  فتلخص مما ذکرناه همه می‌گویند ظاهراً کسی را پیدا نکردیم چه قدماء چه متأخرین که بگوید نه، اگر کفن نجس شد عریانا او را، احتمالش داده صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه نقل می‌کنند اما یک نفر را پیدا کنیم بگوید که حالا که اضطرار داری با کفن نجس، کفن نجس نه، عریانا او را دفن بکن یا با لباسهایش او را دفن بکن، ظاهراً اصلاً در مسئله این جور حرفی نداریم و علاوه بر این آن هفت هشت تا دلیل هم هست و اگر خودپسندی نباشد دلیل من بهترین ادله است.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد