درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خصوصیات کفن
فرمودهاند کفن باید نازک نباشد بدن نما نباشد.در بارهاصل مسئله روایت داریم که باید بدننما نباشد و آن کفن بدن میت را بپوشاند. اما حرفی که هست آیا از روایات استفاده میتوانیم بکنیم که کل
واحد باید چنین باشد یا اینکه نه بگوییم که وقتی که بدن کفن شد به واسطه پیراهن و لنگ و سرتاسری بدن باید پوشیده باشد حالا ولو کل واحد آنها بدننما باشد و میشود هم یک پارچه بدننماست یک پارچه دیگر بدننما روی آن میاندازند دیگر بدننما نیست آیا استفاده کردن اینکه کل واحد از سه باید بدننما نباشد دلالت میکند یا نه؟ کار مشکلی است.
چنانچه یک مسئله دیگر اینکه اگر بدننماست اما با یک چیزی آن بدن نمائیاش را از بین میبرند که مرحوم سید میفرمایند با نشاء آیا این کفایت میکند یا اصل پارچه باید نازک نباشد بدننما نباشد، این هم اختلاف در میان محشین اما ظاهراً میتوانیم بگوییم که وقتی این میت را کفن کردند بدنش پیدا نیست حالا ولو پارچه خیلی نازک است اما روی آن یک چیزی مالیدهاند که دیگر آن بدننمائی را ندارد یا اینکه چیزی روی آن نمالیدهاند اما سه تا را که روی هم بگذارند دیگر بدننما نیست ظاهراً باید بگوییم کفایت میکند اما توی مسئله اختلاف است دیگر اظهارش مال خودتان روایت ها را بخوانم روایت 1 از باب 1 از ابواب تکفین و روایت 1 از باب 2 از ابواب تکفین صحیحه فضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام، روایت صحیحه است نمیدانم چه شده مرحوم آقای خویی رضوان الله تعالی علیه این جا در معجم نه، این جا میفرمایند که فضل بن شاذان مورد تایید نیست و این از عجایب هم هست که فضل بن شاذان با آن همه مقامش که اصلاً لازم هم نیست کسی تاییدش بکند ولی تایید شده است در رجال فضل بن شاذان را تایید کردهاند گفتهاند ثقه بنابراین روایت صحیح السند است قال انما امر ان تکفن المیت لعلا تبدو عورته و لعلا ینظر الناس علی بعض حاله و قبح منظره این روایت کاری به علتش نداریم اما مفروغ عنه گرفته شده که باید بدن پوشیده باشد انما امر ان تکفن المیت لعلا تبدو عورته ولعلا ینظر الناس علی بعض حاله و قبح منظره، خب این روایت مفروغ عنه گرفته که وقتی میت را کفن کردند باید پوشیده باشد اما حالا کل واحد از کفنها نازک است نمیپوشاند اما هر سه بر روی هم پوشیده میشود میت، این روایت نمیگیرد آن جا را؟ روایت میخواهیم که لعلا تبدو عورته خب این جوری است و لعلا ینظر الناس علی بعض حاله معمولاً وقتی مرده بمیرد یک حالت عجیبی پیدا میکند از همین جهت هم زنها بلدند فوراً پاهایش را دو تا شصت پایش را نخ میبندند پاهایش را حسابی دراز میکنند دستهایش را دراز میکنند و چانهاش را میبندند چشمهایش را میبندند، معمولاً یک منظره بدی پیدا میکند البته بعضیها هم نه، خب این سه تا کفن است که کل واحد بدن نماست اما بر روی هم بدن نما نیست ظاهراً روایت کفایت میکند، چنانچه اگر به واسطه چیزی یک مومی مثلا مالیدند روی پارچه و پارچه را آن سوراخهایش را بند آوردند پارچه بدننماست اما وقتی آن چیزی را مثل مثلا همان نشاء و موم و امثال اینها مالیدند روی آن دیگر بدننما نیست وقتی بدننما نشد دیگر خواه ناخواه این کفن صادق است چرا؟ برای اینکه آن که شارع مقدس میخواسته جامه عمل پوشیده .
ظاهراً میشود این را استفاده بکنیم اینکه آن که شارع مقدس میخواهد یا عقلاء میخواهند آنکه عقلاء میخواهند این میت که بد ترکیب است این ترکیب بدنش را مردم نبینند، سابقا خواندیم راجع به عورتین هم توی روایت بود عورتین زن یک قبح منظر پیدا میکند، بالاخره میخواهند این پوشیده باشد خب به واسطه آن لباسهای نازک سه تا روی هم پوشیده میشود یا اینکه یک چیزی میمالند سوراخهایش گرفته میشود پوشیده میشود ظاهراً دلالت خوب است یعنی این روایت دلالتش برای حرف من خوب است ولو اینکه کل واحد پوشیده نیست بدن نماست اما چون بر روی هم دیگر بدن نما نیست کفایت میکند.
روایت 2 صحیحه زراره انما الکفن المفروض ثلاثه اثواب اوثوب تام لااقل منه که این را اگر یادتان باشد چند روز قبل سر و صدای عجیبی بود در روایت که میگفتند اصلاً روایت مجهول است باید بگذاریم کنار و آن طوری که من معنا کردم گفتم که خود این لااقل منه به ما میگوید که باید سه تا باشد اگر نشد همان سرتاسری که در آن روایت بود در این روایت هم دارد اوثوب تام لااقل منه اگر هم سه تا نشد آن لفافه سرتاسری، خب آن لفافه سرتاسری برای چه؟ حالا یواری به جسده خب یواری به جسده این را میخواهیم که این بدن پوشیده باشد حالا یک دفعه سه تا پارچه بر روی هم بدن پوشیده میشود کفایت میکند یک دفعه به واسطه موم و امثال اینها آن بدن نمائیاش را از بین میبرند کفایت میکند و یک دفعه نه، سه تا پارچه هر سه تا بدن نما نیست یا لاقل منه اگر نیست آن لفافه بدن نما نیست کفایت میکند لذا این جمله مرحوم سید در عروه که میفرماید که ان یکون ساترا بالطلیه و النشاء و نحوه این کفایت میکند حرف درستی است،
بنابراین اگر کل واحد بدن نماست و سه تا بر روی هم بدن نمائیاش از بین میرود یا به واسطه کاری بدن نمائیاش را از بین میبریم یواری به جسده ما این را میخواهیم دیگر هر جوری میخواهد بشود و اما بگوییم که روایتها میگوید که کل واحد باید بدن نما نباشد استفاده کردن از روایتها انصافا مشکل است بلکه خود روایتها با علتش به ما میگوید که کفایت میکند.
مسئله بعدی همان مسئله در غسل است که فرمودهاند کفن باید غصبی نباشد و اگر غصبی است فرمودهاند که وجب نزعه بعد الدفن مرحوم سید میفرمایند لایجوز التکفین بالمغضوب ولو کفن وجب نزعه حتی بعد الدفن ایضا.
خب چرا؟ این از باب همان اجتماع امر و نهی است گفتهاند که لا تغصب گفتهاند این غسل را برده است روی غصب، هم غصب کرده پارچه مردم را هم پوشانده بدن میت را خب اگر مجوزی شدید باید بگوییم کارش حرام است اما تکلیف را آورده، حتی اگر شما قائل هم شدید که بزرگان فرمودهاند که اگر بعد از دفن میشود مثلا یک کسی نااهلی این میت را با کفن غصبی دفن کرد بعد مردم فهمیدند خب میتوانند نبش قبر بکنند واجب است نبش قبر بکنند، نبش قبر میکنند آن کفن را در میآورند کفن درست به این میپوشانند دو دفعه دفنش میکنند این هم واجب است، اما حرف باز در این است که آیا این کار اینکه کرده این کار باطل است یا نه؟ اثبات کردن اینکه این کار باطل است مشکل است انصافا، معنای امر و نهی همین است این من جهه اینکه الان دارد غسل میدهد که شکی نیست یا دارد کفن میکند، الان دارد کفن میکند من حیث اینکه تکفین است واجب است، این واجب را دارد بهجا میآورد، لذا فرض ما این است وقتی ذو جهتین است وقتی ذو جهتین باشد مثل نماز خواندن در خانه غصبی، خب این نماز میخواند امر مولا را دارد میآورد تصرف در غصب هم میکند گناه هم بهجا آورده، نماز که تمام شد نماز درست است یک کتک حسابی هم این میخورد، کجایش اشکال دارد؟ گفتم حتی استاد عزیز ما آقای داماد از فضل بن شاذان نقل میکردند که این قضیه را قدماء مفروغ عنه گرفتهاند که اجتماع امر و نهی درست است و من نمیدانستم کجاست، یعنی آن وقتها که آقای داماد میفرمودند میدانستم من یادم رفته بود کجاست یکی از فضلای درس ایشان چند روز قبل روایتش را آوردند روایت نیست، حرف فضل بن شاذان است که راجع به طلاق صحبت میکند بعد میفرماید که این جایز است مثال که میخواهد بزند این جور مثال میزند میگوید مثل اینکه کسی در خانه غصبی وارد شود آن جا نماز بخواند چه جور نمازش درست است گناه کرده در این طلاق هم این جور است یعنی فضل بن شاذان فرض کرده اجتماع امر و نهی درست است، مفروغ عنه گرفته و آقای داماد رضوان الله تعالی علیه که اجتماعی بودند میگفتند خب اینکه نسبت داده شده به قدماء که قدماء امتناعی هستند مرحوم آخوند در کفایه نسبت به قدماء میدهد نسبت به مشهور میدهد که امتناعی هستند آقای داماد میگفتند نه این فرمایش آقای آخوند درست نیست لذا یادم رفت آن عبارت را بیاورم عبارتش را بخوانم عبارت از فضل بن شاذان مفروغ عنه گرفته که همه میگویند نماز در خانه غصبی درست است، لذا این حرف فضل بن شاذان است اینکه میگویند امتناعی نه، خب ما اجتماعی هستیم و میگوییم که من جهه مانعی ندارد که مأموربه باشد من جهه منهی عنه باشد یک شیئ واحد در خارج معنون شده به عنوانین به عنوان غصب به عنوان صلاه این جا هم همین طور است.
فقط حرفی که هست و روی آن خیلی پافشاری دارند متأخرین همین است که سابقا در غسل گفتیم که استاد بزرگوار آقای بروجردی میفرمودند این امتثال نیست، و هرچه هم به ایشان میگفتند که آقا امتثال من جهه، عصیان من جهه این مانعی ندارد ایشان قبول نمیکردند و بسیاری از بزرگان هم این حرف را میزنند در حالی که مثلا مرحوم سید در اصول اجتماعی هستند اما در فقه که وارد میشوند همه جا امتناعی میشوند این ظاهراً همان حرف آقای بروجردی است که میگویند این امتثال صادق نیست وقتی امتثال صادق نیست پس این غسل باطل است این نماز باطل است این کفن باطل است.
قصد امتثال غیر از قصد قربت است قصد امتثال این است که این امری که مولا گفته امتثال نکرده اگر تعبدی باشد که با قصد قربت اگر توصلی باشد بدون قصد قربت این امتثال امر نشده و امتثال امر آن جاست که گناه نباشد این را هم نمیدانیم مثلا در همان زمان طلبگی ما به آقای بروجردی میگفتند که خب آقا نگاه کردن به نامحرم در وسط نماز خیلی کارهای حرام در وسط نماز میشود، این خب بخواهید بگویید قصد امر نیست در این جا خب قصد امر میکند و نماز هم میخواند و مثال عوامانه هم که صاحب معالم میزدند آن هم مثال خوبی است مولا به عبدش گفته این پیراهن را بدوز تا من بیایم و گفته است توی این اتاق نرو، از اتاق خودت بیرون نیا، این دید که اگر برود توی این اتاق مولا نمیبیند، آن اتاق گرم بود آن اتاق سرد بود رفت توی اتاق مولا نشست پیراهن را دوخت خب وقتی مولا آمد پیراهن را میگذارد در مقابلش، مولا هم فهمید که رفته توی اتاقش حالا ما بگوییم قصد امتثال نکرده، توصلی هم هست، قصد امر نکرده خب نمیپسندد عرف، بله مولا میتواند بگوید که بارکالله خوب پیراهن را دوختی اما یک کشیده توی صورتش بزند چرا رفتی توی اتاق من دوختی؟ خیلی حرف خوبی است حرف صاحب معالم، لذا منافات با هم ندارد. بله گاهی نهی در عبادت است مثل اینکه مرحوم آخوند در کفایه میخواهند برگردانند قضیه را به نهی در عبادت آن یک حرفی است که بر هم نمیگردد، میخواهند آن جنبه نهی را مقدم بیندازند بر جنبه امر و بگویند این منهی عنه است نه مأمور به، در حالی که جدانا همین مثال صاحب معالم این هم مأموربه است هم منهی عنه، این هم عاصی است هم ممتثل و قصد قربت هم حسابی میتواند بکند الان مردم لاابالی در غصب و در منزل حلال و اینها لاابالی هستند دیگر، از پول خمس نداده خانه میخرد، نه، از راه ربا خوردن ربا دادن از راه کسب حرام خانه میخرد و بدون اینکه حالا ما هم چیز به او بگوییم نماز هم میخوانند توی این خانه قربه الی الله هم میخواند یعنی راستی با قصد قربت میخواند، نماز میخواند دیگر با قصد قربت حتی ماها به آنها میگوییم نماز خواندن در این خانه باطل است، ماها این جور میگوییم دیگر در رسالهها نوشتهایم اما این گوش به حرف ما نمیدهد توی خانه نشست و برخاست میکند موقع نماز نماز هم میخواند و این یک چیزی است که در میان مردم یک چیز مشهوری است ولو ما به آنها میگوییم باز هم حرف ما را نمیشنوند، قصد قربت از او متمشی میشود و خیلی جاها این غفلت میکند حرف نشنوی میکند وقتی میخواهد نماز بخواند راستی با قصد قربت میخواند به او میگویند حتی نمازت باطل است ولی حرف نمیشنود نماز میخواند قربه الی الله اگر شما مثلا توی رسالهها ببینید اگر شما بخواهید نمازش را باطل بکنید نمیگویید قصد قربت نکردی میگویید این نماز باطل است برای اینکه حمد و سورهاش غلط بوده، برای اینکه وضویت غلط بوده، اما این نمازت باطل بوده برای اینکه قصد قربت نکردی هیچ کدام نه توی رسالههاست نه شماها به مریدهایتان میگویید، قصد قربت متمشی میشود با گناه، منافات ندارد یک چیزی گناه باشد یک چیزی منهی عنه باشد اما عموم مردم قصد قربت بکنند یا ما غفلت از حرمتش بکنیم قصد قربت میکنیم، آنکه این چیزها سرش نمیشود که اصلاً قصد قربت میکند نماز میخواند و آن خواص هم که چیز سرشان میشود در صورت غفلت نماز میخواند قربه الی الله.
آن نگاه به نامحرم را اصلاً اجتماع امر و نهی ندانستهاند آن از باب اجتماع امر و نهی نیست اجتماع امر و نهی آن جاست که شیئ واحد توی خارج این هم مأموربه شود هم منهی عنه مثل صلاه در غصب، آن تصرفات توی این خانه هم صل است یعنی رکوع و سجده و تشهد و نشست و برخاست هم لا تغصب است باز تصرف است این دوتا تصرف آمده توی یک موضوع واحد اسمش را میگذاریم اجتماع امر و نهی، و اما آنکه مثل نگاه کردن به نامحرم توی نماز آن دوتا موضوع است یک تصرف است به نام نماز، حمد و سوره و رکوع و سجده، یک کار دیگری است مقارن این نگاه کردن به نامحرم، آن نگاه کردن به نامحرم به آن میگویند که به نامحرم نگاه نکن، نمیگویند نماز نخوان یا نماز بخوان، به نامحرم نگاه نکن اما اقیموا الصلوه هم میگوید نماز بخوان، این غیر اجتماع امر و نهی است از این جهت هم کسی در باب نگاه کردن به نامحرم که این الان زیاد هم اتفاق می افتد مثلا ایستاده نماز میخواند تلویزیون فیلم دارد فیلمهای شهوت انگیز دارد بچهها دارند نگاه میکنند این هم نمیتواند جلوی بچهها را بگیرد
یا مثلا نشستهاند زن و بچهاش دارند غیبت میکنند حالا یا غیبتهای سیاسی یا غیبتهای شرعی یا غیبتهای طلبگی یا غیبتهای شرعی بالاخره دارند غیبت میکنند این هم موقع نماز است نماز اول وقت میخواهد بخواند میایستد به نماز اینها هیچ کدام اجتماع امر و نهی نیست اجتماع امر ونهی بخواهیم مثال بزنیم همان مثال فقهاء به خانه غصبی که این تصرفات هم مأموربه باشد هم منهی عنه گاهی مأموربه فقط است میشود نماز، گاهی منهی عنه فقط است میشود نهی در عبادت، گاهی هم مأموربه و منهی عنه است من جهتین، میشود باب اجتماع امر و نهی، لذا اینکه میبینیم بعضی از محشین بر عروه میخواهند فرق بگذارند بین غسل دادن و بین کفن کردن، میگویند برای اینکه آن غسل بله اجتماع امر و نهی است اما این کفن کردن برای اینکه میاید تا آن جا که اگر هم دفن بکنند این کفن غصب است باید نبش قبر بکنند این کفن را در بیاورند بنابراین معلوم میشود این دیگر امتثال نیست برای اینکه باید نبش قبر بکنند ولی فرمایش این بزرگوارها درست نیست بله مسلم است که این باید اگر میشود نبش فبر کنند کفن را در بیاورند ولو اینکه از بین هم رفته باشد بازضمان است اما کفن را باید در بیاورند و کفن صحیح کفن پاک به این بپوشانند، اما این کفن کردن این الان یا وقتی که توی قبر است این آیا این نهی در عبادت است یا اجتماع امر و نهی؟ خب میگوییم که این الان دارد کفن میکند اجتماع امر و نهی است به او میگویند کفن کن میت را به او میگویند غصب نکن این هم کفن میکند هم غصب میکند آن وقت هم که دفن کردند همین است به او میگویند که کفن کردن تمام شد دیگر حالا موقع نبش قبر است و بیرون آوردن این میت و کفنش است، و این باید بیرون بیاوری باید کفن غیر غصبی به او بپوشانی، خب اینها هم درست است اما اینکه دیگر صدق امتثال نمیکند دیگر اینجا خصوصیت ندارد اگر مثل آقای بروجردی فرمودید صدق امتثال نمیکند خب از اول کفن کارش باطل است و این کفن کفن نیست تکفین تکفین نیست اگر هم گفتید صدق امتثال نمیکند برای اینکه اصلا امر ندارد مثل مرحوم آقای آخوند در حالی که اجتماعی هستند امتناعی میشوند نسبت به قدماء هم میدهند و نهی را مقدم بر امر میاندازند میگویند امر اصلاً ندارد، خب آن هم آن حرفها اما آن اجتماعیها میگویند آقا مانعی ندارد یک چیزی موجه به جهتین باشد من جهه مأموربه باشد من جهه منهی عنه باشد و اینکه مرحوم آخوند نسبت دادهاند به قدماء میخواهند ادعای اجماع بکنند ما این چنین اجماعی در مسئله نداریم روایت هم در مسئله نداریم یعنی یک روایت نداریم بگوید نماز باطل است یا این کفن باطل است آن غسل باطل است و همهاش اصول است و دیگر در اصول باید انتخاب بکند و اینکه مشهور شده که قدماء میگویند که امتناعی هستند پس کاشف از این است یک روایتها پیش قدماء بوده به ما نرسیده، این حرف مسلم درست نیست از دو جهت، یک جهت اینکه روایتها در مسئله بوده به دست ما نرسیده نه، ممکن است قدماء روی همین اصول آمده باشند مرحوم آخوند همین را میخواهد بگوید روی اصول آمده باشند و امتناعی شده باشند، این یک جهت، یک جهت هم همین که این فاضل عزیز عبارتش را آوردهاند فضل بن شاذان، روایت در فروع کافی است مرحوم کلینی از فضل بن شاذان در باب طلاق نقل میکند که مفروغ عنه گرفته یعنی پیش قدماء همه اجتماعی هستند که گفته نماز در خانه غصبی نماز باطل نیست اما کتک هم حسابی میخورد.به قول آقای داماد یک جمله خوبی میگفتند میگفتند یک عبد وحشی حرف نشنو مولا گفته نرو توی این حوض، رفته توی این حوض، میگوید حالا که ما مخالفت کردیم بگذار غسلمان را هم بکنیم، غسلش را هم میکند یا اینکه یک عبد طاغی یاغی برود غسلش را نکند این دوتا پیش مولا فرق دارند یا نه؟
آقای داماد میگفتند خب معلوم است فرق دارد این مولا میگوید آبمان را که خراب کرد بگذار لااقل غسلش را کرده باشد و این یک چیز مفروغ عنه در میان عوام است فضل بن شاذان هم فرض گرفته در میان قدماء اجتماع امر و نهی یک چیز مفروغ عنه بوده که جایز است هم کتک بخورد هم نمارش را بخواند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد