درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/10/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حکم خنثی مشکل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله امروز مسئله مشکلی است راجع به خنثی مشکل که اگر خنثی مشکلی بمیرد چه باید کرد؟
مرحوم سید میفرماید که الخنثی المشکل اذا لم یکن عمرها ازید من ثلاث سنین فلا اشکال فیها و الافان کان لها محرم اوامه بناء علی جواز تغسیل الامه مولاها فکذلک لا اشکال فیها و الا فالاحوط تغسیل کل من الرجل والمراه ایاها من وراء الثوب و ان کان لا یبعد الرجوع الی القرعه.
مشهور در میان اصحاب این است که همین که مرحوم سید فرمودند بعد هم میفرمایند دو تا غسل به این بدهند هم زنها اورا غسل بدهند هم مردها، چرا؟ گفتهاند علم اجمالی، علم اجمالی هست بر اینکه یا زنها باید این را غسل بدهند یا مردها، علم اجمالی منجز تکلیف است بنابراین هم مردها باید غسل بدهند هم زنها، این مشهور در میان اصحاب شده، و مرحوم سیدهم با احتیاط آن هم احتیاط مستحبی میفرمایند که و الاحوط تغسیل کل من الرجل و المرأه ایاها من وراء الثیاب و ان کان لا یبعد الرجوع الی القرعه.
مرحوم صاحب جواهر گفتهاند این از باب علم اجمالی که نیست برای اینکه علم اجمالی آن است که با هم تعارض پیدا کند میدانیم تکلیف منجز هست بخواهیم اصل جاری کنیم با هم تعارض پیدا میکند و چون اصل در اطراف علم اجمالی جاری نیست لذا باید اجتناب کرد، اشتغال یقینی برائت یقینی، لذا باب اشتغال این است که مثلا در روز جمعه نمیداند نماز جمعه بخواند یا نماز ظهر؟ هر دو را بخواند، باید هر دو را بخواند اما ما نحن فیه علم اجمالی نیست برای اینکه با هم تعارضی که ندارد و میفرماید ما نحن فیه مثل آن جاست که ثوب مشترکی، همان مثال مشهور، ثوب مشترکی بین دو نفر است حالا منی در این ثوب دیدهاند خب گفتند این ولو علم اجمالی است اما علم اجمالی منجز که نیست به این معنا که هم برای این منجز باشد هم برای او و چون که این جوری است خب در آن مثال مشهور مرحوم شیخ و دیگران گفتهاند که هر دو میتوانند برائت جاری کنند، اصل عدم وجوب غسل، نه آن معارض آن است نه آن معارض آن، با هم تعارض ندارند و ما نحن فیه همینطور است، نمیدانیم که زنها این را غسلش بدهند یا مردها؟ خب زنها میگویند برای ما واجب نیست، مردها هم میگویند برای ما واجب نیست و مثل همان ثوب مشترک بین دو نفر که در آن منی ببینند آن میگوید من جنب نیستم آن هم میگوید من جنب نیستم، اگر یادتان باشد در فرائد مرحوم شیخ انصاری میگویند بله نمیتواند یک کدام دیگری را بر دوش بگیرید برود توی مسجد که این هم اشکال دارد برای اینکه همان که بر روی دوش است نمیداند آیا وارد مسجد میشود جایز است یا نه؟ میگوید جایز است، همان که مرکوب است آن هم نمیداند آیا جنب است یا نه؟ آن هم میگوید نه، و نمیدانم چرا شیخ انصاری میفرمایند اگر همدیگر را کول کنند و بخواهند بروند جایز نیست؟ خب چرا جایز نباشد؟ این الان این جوری است نمیداند جنب است یا نه؟ جنب نیست، این مربوط به خودش که نیست، آنجا در انائین مشتبهین مربوط به خودش است میخواهد بخورد علم اجمالی میگوید هیچ کدام را نخور و اما در آن ثوبی که مشترک است میخواهد نماز بخواند نمیداند جنب است یا نه؟ میگوید من جنب نیستم آن هم میگوید من جنب نیستم حالا تا این جا مسلم پیش اصحاب است.
اما اینکه مرحوم شیخ مشهور هم شده میفرماید که دوتا همدیگر را بخواهند کول کنند و بروند توی مسجد جایز نیست میگوییم چرا؟ برای اینکه آن که راکب است میگوید من جنب نیستم آن هم که مرکوب است می گوید من جنب نیستم و دیگر تفاوت نمیکند برای اینکه علم اجمالی برای دو نفر است، چون علم اجمالی برای دو نفر است دیگر اصلاً علم اجمالی نیست، صورتا علم اجمالی است اما واقعا علم اجمالی نیست که منجز تکلیف باشد، علم اجمالی منجز تکلیف است اگر بگوییم اصل در اطراف علم اجمالی جاری نیست، علم اجمالی آن جا منجز است که یک نفر بخواهد این ظرف را بخورد میگوید نخور، بخواهد آن ظرف را بخورد میگوید نخور، اما دو نفر یک کدام بخواهد آن ظرف را بخورد یک کدام بخواهد آن ظرف را بخورد دیگر نه برای آن علم اجمالی هست نه برای آن علم اجمالی هست، آن با کل شیئ طاهر ظرف را میخورد آن هم با کل شیئ طاهر، باید علم اجمالی روی یک جا باشد روی یک نفر باشد تا منجز باشد، علی کل حال مرحوم صاحب جواهر میفرمایند که آقا اینکه مشهور شده در میان اصحاب علم اجمالی هست پس زنها باید غسل بدهند مردها هم باید غسل بدهند، نه، این مثل همان ثوب مشترک بین دو نفر که منی در آن دیده بشود بعد صاحب جواهر میفرمایند که بله احوط این است که هر دو غسل بدهند این فرمایش صاحب جواهر را مرحوم صاحب عروه اسمش را نیاوردهاند خودش را آوردهاند اما احوطش را آوردهاند برای اینکه میفرمایند فلاحوط تغسیل کل من الرجل و المرأه ایاها وراء الثیاب، و ان کان لا یبعد الرجوع الی القرعه این را صاحب جواهر ندارند لذا صاحب جواهر میفرمایند اینکه مشهور است علم اجمالی است نه، علم اجمالی نیست، و نه برآن واجب است نه بر آن واجب است لذا کسی نیست غسلش بدهد وقتی کسی نیست غسلش بدهد همین جوری باید دفنش بکنند.
میفرماید الخنثی المشکل اذا لم یکن عمرها ازید من ثلاث سنین فلا اشکال فیها در اینکه هم زن میتواند غسلش بدهد هم مرد مسئلهاش را سابقا خواندیم و الا اگر بیش از سه سالش است دیگر مشهور میگویند علم اجمالی هست هر دو باید غسل بدهند، مرحومسید میگوید نه، همان از صاحب جواهر گرفته، مرحوم سید میگویند که نه، حالا که نه، چه؟ فتوی میدهند به قرعه این را هم گفتم صاحب جواهر ندارند، صاحب جواهر همین مقدار دارند که اگر خنثی مشکل است و بیش از سه سالش است فقهاء گفتهاند علم اجمالی است، علم اجمالی نه، برای اینکه علم اجمالی آن جاست که برای یک نفر باشد این مربوط به دو نفر است پس علم اجمالی نه،بله احوط یعنی در مقابل اینکه همین جور غسلش بدهند احوط این است که هر دو غسلش بدهند،مرحوم صاحب جواهر هم همین احوط را دارند حالا تا به قرعه برسیم.
اما یک اشکال مهمی به همه هست که دیگر این اشکال مال همه است شما ها باید جواب بدهید و آن این است که این احوط یعنی چه؟ برای اینکه احتمال حرمت دارد دیگر، وقتی احتمال حرمت هست برای اینکه اگر این خنثی زن باشد مردها نمیتوانند غسلش بدهند و اگر مرد باشد زنها نمیتوانند غسلش بدهند، ما بگوییم مستحب است یا احتیاط این است که هر دو غسلش بدهند .
اگر حرام نبود حرف خوبی بود ولی دوران امر بین محذورین است این زن نمیداند برایش واجب است یا حرام؟ وقتی دوران امر بین محذورین شد احتیاط این است که هر دو غسلش بدهند یعنی چه؟ برای اینکه اگر هر دو غسلش دادند یک مخالفت قطعیه یقینیه اینکه یک حرامی بهجا آورده شده، بله از آن طرف هم یقین پیدا میشود که این را غسلش دادهاند لذا این حرمت در کار است مثل دوران امر بین محذورین است، خب اگر دوران امر بین محذورین شد دیگر آن جاها میگویند تخییر، این جا تخییر هم نمیآید برای اینکه تخییر مربوط به دونفر میشود اگر یک نفر بود دوران امر بین محذورین، تخییر، نمیداند نماز جمعه روز جمعه برایش واجب است یا حرام؟ یقینا یا واجب است یا حرام، دوران امر بین محذورین است، تخییر، اما ما نحن فیه این جور نیست، دوران امر بین محذورین به این معناست که وقتی دوتا غسلش بدهند یک مخالفت قطعیه یک موافقت قطعیه پیدا میشود، موافقت قطعیه پیدا میشود اینکه این میت غسل داده شد، مخالفت قطعیه پیدا میشود اینکه بالاخره یکی از این دو که غسل دادند حرام به جا آوردهاند، لذا باب اضطرار هم نمیتواند درستش بکند برای اینکه سابقا روایت داشتیم صحیح السند ظاهر الدلاله گفت غسل نده همینجور دفن کن و نوبت به غسل نمیرسد و این فرمایش اعلام را نمیدانیم دیگر چه جور درستش بکنیم؟ اینها واجب میدانند که هم زنها غسلش بدهند هم مردها غسلش بدهند در حالی که این زن که میخواهد غسل بدهد احتمال حرمت دارد از آن طرف هم احتمال وجوب دارد خب بفرمایید که این احتمال وجوب رفع مالا یعلمون میگوید واجب نیست برای من غسل بدهم، بله آن طرف هم میتواند اصل جاری کند بگوید حرام هم برای من نیست آن مرد هم میتواند اصل جاری کند بگوید برایم واجب نیست، بله میتواند هم اصل جاری کند بگوید برایم حرام نیست، چون محذورین است هم احتمال حرمت دارد هم احتمال وجوب دارد چون منجز نیست دوران امر بین محذورین نیست یعنی دوران امر بین محذورین آن جاست که مال یک نفر باشد، خب نه برای آن واجب است نه بر آن، حالا چه؟ مثل آن جاست که هیچ کس نباشد هیچ چیز نباشد چه؟ روایت داشتیم فرمود غسل ساقط است همین جور دفن کنید لذا روایت صحیح السند میگفت که همین طور دفن کنید ما نحن فیه هم باید بگوییم همین جور دفن کنید و اما اینکه حتما باید غسلش داد حتما هم این زن و مرد بر هر دو واجب کفایی است غسلش بدهند با قواعدی که تا این جا آمدیم هیچ کدام سازگار نیست، لذا مرحوم صاحب جواهر دیگر علم اجمالی را رد میکنند میفرمایند علم اجمالی نیست مثل ثوب مشترک است بنابراین بر هیچ کدام واجب نیست و دیگر رد میشوند حالا که بر هیچ کدم واجب نیست چه بکنیم؟ احتیاط مستحبی این است که این را غسلش بدهند، به صاحب جواهر میگوییم احتیاط مستحبی معنا ندارد برای اینکه احتمال حرمت هست وقتی احتمال حرمت هست چه جور بگوییم احوط، آن هم احوط مستحبی بگوییم مستحب، این هم نمیشود اصلاً بحث ما همین است که یشترط در غسل مماثلت، آن وقت دو سه قسم را بیرون کردند گفتند که بچه مماثلت نمیخواهد زن و شوهر مماثلت نمیخواهد و محرم هم مما ثلت نمیخواهد که محرم هم مرحوم صاحب عروه قبول نداشتند دیروز بحث کردیم قبول هم کردیم اما عجب است این جا روی آن فتوی میدهند میفرمایند که والا فان کان لهما محرم فکذلک یعنی لا اشکال در اینکه غسلش بدهند، آن جا اشکال میکردند این جا میفرمایند نه، حتما اگر محرم هست آن محرم غسلش بدهد، حالا علی کل حال آن بحثی که ما را گیر انداخته این است که مشهور در میان اصحاب قدیما و حدیثا این است که حنثی مشکل باید غسل داده بشود و هم زنها باید غسلش بدهند هم مردها باید غلش بدهند این مشهور در میان اصحاب است، صاحب جواهر روی این اشکال دارد میفرماید آقا علم اجمالی نیست این جا که شما با علم اجمالی آمدید جلو، این طولی است مال دو نفر است وقتی مال دو نفر باشد مثل آن منی است که در یک لباس پیدا بشود که آن لباس مشترک بین دو نفر است از آن باب است بنابراین علم اجمالی نیست تا منجز باشد، خب فرمایش صاحب جواهر خیلی خوب است.
اما در مقابل قوم است همه گفتهاند علم اجمالی این جا منجز است هر دو باید غسل بدهند. مرحوم صاحب جواهر توجه به مطلب دارد که اقا این خلاف شهرت است لذا گفته خب احوط هر دو غسل بدهند، به صاحب جواهر میگوییم چه احوطی است؟ احوط آن جاست که یقین کند تکلیف آمده، حرامی به جا آورده نشده و ما نحن فیه در حالی که هر دو غسل میدهند یک مخافت قطعیه پیدا میشود یک موافقت قطعیه، کدام مقدم است؟ برای اینکه وقتی غسل دادند هر دو یقین دارند یک حرامی به جا اورده شده یقین هم دارند یک واجبی بهجا آورده شده و اینکه صاحب جواهر همچنین صاحب عروه میفرمایند احوط این است که هر دو غسل بدهند با این قواعد جور نمیاید، هر دو احتیاط مستحبی میکنند.
اما مرحوم صاحب جواهر دیگر به وضوح باقی میگذارد حالا جه؟ همین جور دفن کنید برای اینکه روایات گفت اگر کسی نباشد غسل بدهد همین جوری دفن بکنید صاحب جواهر از آن باب به وضوح باقی میگذارند.
مرحوم صاحب عروه آن قاعده صاحب جواهر را که به وضوح باقی گذاشته میفرمایند نه، میفرمایند قرعه بکشند القرعه لکل امر مشکل این جا قرعه، نمیداند که آیا زنها باید غسل بدهند یا مردها؟ قرعه میکشند به نام زنها در آمد زنها غسل میدهند به نام مردها در آمد مردها غسل میدهند.
محشین بر عروه همه آنها ایراد کردند به ایشان که قرعه در یک موارد خاصی است و ما نمیتوانیم کلی درست بکنیم و برای اینکه قرعه روایت درستی ندارد وقتی روایت درستی ندارد دیگر باید روی مواردی که روایت هست، قدر متیقنگیری کنیم مثلا مثال میزنند مثل اینکه یک گوسفندی موطوئه وارد گلهای شد خب نمیشود که گله را بگوییم همهاش را بسوزانند میگویند قرعه، میگویند روایت داریم در این باب میگوییم و اما حتی مثلا فرمودهاند اگر گوسفند نشدگاو شد میگویند قرعه جاری نیست و دلیل دیگر باید بیاید جلو برای اینکه آن مربوط به گوسفند است، اگر یادتان باشد مرحوم شیخ انصاری و همچنین مرحوم آخوند خیلی در باب این قاعده لنگ هستند میگویند که به عبارت دیگر ما قرعه نداریم توی اسلام، و هر کجا روایت داریم میگوییم، هر کجا روایت نداریم نه، لذا محشین بر عروه این جا این ایراد را میکنند به مرحوم سید که اقا این جا که جای قرعه نیست چرا جای قرعه نیست برای اینکه روایت خاص روی آن نداریم ما در اصول گفتهایم که نه قرعه یک امر عقلایی است همین استخاره ما یک امر عقلایی است وقتی راستی عقلا گیر بکنند چارهای نباشد برای اینکه بن بست باز بشود قرعه میکشند، همه عقلا این طورند و شارع مقدس ردع نکرده این قرعه را بلکه امضا کرده بگویید روایتها ضعیف السند اما این که مختص به مورد است، نه، موردی که نیست عقلاء درهمه چیز قرعه میکشند توی بن بستها، توی موضوعات قرعه میکشند برای اینکه توی بنبست نمانند برای اینکه توی بنبست ماندن خیلی بد است از همین جهت هم میگویند اگر قرعه نمیخواهی بکشی لااقل دل بزن به دریا و برو جلو اما نمان، این ماندن انسان را هلاک میکند لذا ما در اصول گفتهایم قرعه یک امر عقلایی است.
اما مختص به موضوعات است عند العقلاء نه مربوط به احکام، از همین جهت مثلا هیچ فقیهی تا حالا نگفته اگر نمیدانیم نماز جمعه واجب است یا حرام؟ قرعه بکش، یا در انائین مشتبهین نمیدانی کدام نجس است قرعه بکش، در احکام کسی نگفته عقلاءهم نگفتهاند، عقلاء هم احکامشان قرعه ندارد اما در موضوعات قرعه دارند همه جا قرعه دارند حتی در مهام امور شارع مقدس هم امضا کرده در موضوعات لذا ما میگوییم در همه موضوعات قرعه میشود کشید از نظر شرع، دلیلش هم بنای عقلاء یا عدم ردع است یا امضا و اما در احکام خود مرحوم سید هم توی تمام عروه نمیتوانی یک جا پیدا بکنی که در احکام مرحوم سید قرعه کشیده باشد اصلاً نمیشود هم یک مجتهد هر کجا گیر کرد قرعه بکشد توی کتاب هم همان که قرعه آمده بنویسد خب اصلاً این خیلی پیش عقلاء هم جور نمیاید چه برسد درشریعت مقدس اسلام، لذا این حرف مرحوم سیدرا همینطور که محشین ایراد به او دارند البته ایراد آنها که تقریر کردند به همان چیزی که مرحوم آخوند در کفایه دارد که قرعه اصلاً غلط است اگر یک روایتی داشتیم به آن روایت عمل میکنیم در حقیقت مرحوم شیخ انصاری مرحوم اخوند در کفایه و مشهور، همینطور محشین بر عروه همه آنها الان میگویند که ما اصلاً قرعه نداریم اگر روایت داشتیم بر طبق آن روایت عمل میکنیم اگر نداشتیم هیچ، قرعه یک امر عقلایی است سیال هم هست همه جا می توانیم قرعه جاری بکنیم، ردع نشده بلکه امضا شده با این روایاتی که در مسئله هست.
اما در قرعه دراحکام نه، در موضوعات آری، لذا این قرعه مرحوم سید هم که محشین فرمودند درست فرمودند درست نمیآید حالا که درست نیامد دیگر مثل آن جاست که هیچ کس نیست که این را غسلش بدهد وقتی هیچ کس نیست غسلش بدهد باید بدون غسل او را دفن بکنند، و اگر مماثلت را روی کفن و امثال این ها هم بردید که دیگر حسابی، نماز هم نمیشود برای اینکه غسل ندهیم نماز نمیشود، نماز بعد از غسل است یا بعد از تیمم است این جا غسل نمیشود تیمم نمیشود نوبت میرسد به آن روایاتی که میفرماید اگر کسی نباشد غسل بدهد حتی مماثل، روایتها در مماثل بود، میگوید مردی در مسافرت در میان زنها مُرده، مرد نیست، حضرت فرمودند یدفن بثیابه روایت دیگری داشتیم اینکه زنی مرده در مسافرت کسی نیست غسلش بدهد در مماثلت، مردها میتوانند غسلش بدهند، نفرمودند غسلش بدهید چون ضرورت است، فرمودند تدفن بثیابها، روایتش را سابقا خواندیم آن روایتها میگوید که این خنثی مشکل را همینجور باید غسل داد.
یک مسئله مشکلتر از مسئله اول مرحوم سید فرمودهاند. مسئله 2 میفرماید اذا کان میت او عضو من میت مشتبها بین الذکر و الانثی فیغسله کل من الرجل و المرأه من وراء الثیاب این مسئله با مسئلهای که الان صحبت میکردیم چه فرقی دارد؟ آن خنثی مشکل بود این یک میتی است نمیدانیم مرد است یا زن؟ یک دستی است نمیدانیم دست زن است یا مرد؟ چه تفاوت با هم دارد؟ خب وقتی تفاوت نداشت هرچه در خنثی مشکل گفتیم در این جا هم باید بگوییم، باید بگوییم که روی قاعده علم اجمالی که مشهور گفتهاند بنابراین کل واحد این را غسل بدهند هم مردها هم زنها، مرحوم صاحب جواهر که ایراد کردند علم اجمالی نه، ما هم که گفتیم علم اجمالی نه بنابراین همین جور باید دفن کرد، مرحوم سید که احتیاط کردند این جا هم باید احتیاط بکنند علم اجمالی را قبول نداشتند این جا هم باید علم اجمالی را قبول نداشته باشند اما نمیدانم چه شده که مرحوم سید این جا جزما تابع مشهور شده میفرمایند که اذا کان میت او عضو من میت مشتبهابین الذکر و الانثی آن جا میگفتند فالاحوط احوطش هم احوط مستحبی اما این جا فتوی میدهند فیغسله کل من الرجل والمرأه من وراء الثیاب، آن جا توی آن مسئله میفرمودند که فالاحوط تغسیل کل من الرجل والمرأه ایاها من وراء الثیاب وان کان لا یبعد الرجوع الی القرعه فتوی به قرعه میدادند این جا فتوی نمیدهند به قرعه، آن جا احتیاط مستحبی میکردند که هر دو غسل بدهند این جا فتوی میدهند اینکه هر دو باید غسل بدهند، این چه فرقی با هم دارد؟ این جا یک میت است نمیدانیم مرد است یا زن؟ آن جا هم یک میت است نمیدانیم مرد است یا زن؟ چه تفاوت میکند؟ حالا اگر مثلا سر داشت میفهمیدیم مرد است یا زن آن جا هم اگر آلت رجولیت داشت میفهمیدیم مرد است آلت انوثیت داشت میفهمیدیم زن است، یا هیچ کدام را ندارد یا هر دو را دارد خنثی مشکل آن کسی است که نه آلت رجولیت دارد نه آلت انوثیت یا اینکه هم آلت رجولیت دارد هم آلت انوثیت، و بالاخره خنثی که نشود تشخیص بدهیم مرد است یا زن؟ روی این داریم حرف میزنیم، حالا ما نحن فیه این است که یک میت است سوخته است آلت رجولیتش و اینها یا مثلا سرش هم سوخته، نمیدانیم این میت زن است یا مرد؟ خنثی مشکل هم یک میت است نمیدانیم زن است یا مرد؟
در خنثی مشکل مرحوم سید فرمودند قرعه، در این جا نمیگویند قرعه، در آن جا فرمودند احتیاط مستحب این است که بگوییم از باب علم اجمالی است این جا فتوی میدهند از باب علم اجمالی است.
من وراء الثیاب تهافت ندارد، آن طوری نیست حالا من وراء الثیاب بگوییم یا نگوییم، حالا ما که اصلاً گفتیم غسل نمیخواهد بله اگر بخواهند غسل بدهند در هر دو من وراء الثیاب باید باشد این را هم مرحوم سید هم آن جا گفتند هم این جا، اما چیزی که آدم را گیر انداخته تعجب است که محشین بر عروه هم طبق همین دو تا فتوای مرحوم سید جلو رفتهاند یا گفتهاند علم اجمالی است توی آن مسئله خنثی مشکل و هر دو غسل بدهند یا احتیاط واجب کردهاند یا فتوی دادهاند اما این جا همین که مرحوم سید دارند آنها هم دارند اذاکان میت او عضو من میت مشتبها بین الذکر و الانثی فیغسله فتوی میدهند به علم اجمالی فیغسله کل من الرجل و المرأه من وراء الثیاب و ما می گوییم مسئله هیچ تفاوت ندارد و از نظر ما باید همین جور این را دفن بکنند. این را تقاضا دارم یک فکر حسابی روی آن بکنید نفهمیدگی من را رفع بکنید، انشاءالله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد