درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مما ثلت در غسل دادن اموات ( الا زن و شوهر )
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
فرمودهاند که در غسل مماثلت شرط است باید مرد مرد و زن زن را غسل بدهد الا در سه مورد.
مورد اول فرمودهاند اطفال را میشود که مماثلت نباشد که در روایات صبی و صبیه آمده بود.
دیروز میگفتم اگر بگوییم یک امر عرفی است مسئله صاف میشود دیگر سه چهار سال اگر بچهای مُرد به او میگویند طفل و اما اگر طفل نباشد دیگر آن مماثلت باید باشد.
مسئله مسئله مشکلی بود که دیروز از آن گذشتیم.
مسئله دوم فرمودهاند زن شوهر، شوهر زن، مماثلت نیست اما میتوانند یک دیگر را غسل دهند، مثل اینکه این مسئله یک مسئله مختص به شیعه است لذا شیعهها هی سؤال میکنند امام علیه السلام جواب میدهند و از روایات فهمیده میشود از اختصاصات شیعه است، سنیها میگویند که نمیشود، زن نمیتواند شوهر، شوهر زن را غسل بدهد اما شیعه میگوید میشود و سید مرتضی فرمودهاند من منفردات الشیعه، از عبارات قدماء متأخرین هم فهمیده میشود که این یک مسئله سیرهای بین شیعه و سنی بوده است، سنی جداً میگفته نه مماثلت شرط است، شیعه هم جداً میگفته آری مماثلت شرط نیست و اگر میبینیم روایات هم متشتت است برای خاطر همین نزاع بین سنی و سیعه بوده.
ظاهراً در مسئله اختلافی در اصل مسئله اختلاف نیست که زن شوهر خودش را ، شوهر زن خودش را میتواند غسل بدهد میتواند کفن کند و حتی میتواند نماز بر آن بخواند چه زن مال مرد را، مرد مال زن را و میتواند او را دفن بکند که در روایات ما آمده، قبلا هم روایتش را خواندیم که میفرمود الزوج احق بامراته حتی تدفن.
حالا برای اصل مسئله اختلاف نیست در جزئیاتش یک اختلافی هست که آن هم صاحب جواهر ادعای اجماع میکنند که این اختلافها هم نه، روایت ها که در مسئله داریم روایت زیاد است و مرحوم صاحب وسائل این روایتها را در باب 23 نقل میکند از ابواب غسل میت، یک قدری از این روایتها را بخوانیم.
روایت1 صحیحه عبدالرحمان بن سنان عن ابی عبدالله علیه السلام عن الرجل ایصلح له ان ینظر الی امرأته حین تموت او یغسلها ان لم یکن عندها من یغسلها و عن المرأه هل تنظر الی مثل ذلک من زوجها حین تموت؟ فقال لابأس بذلک انما یمنع ذلک اهل المرأه کراهیه ان ینظر زوجها الی شیئ یکرهون منها.
خب روایت اصل مسئله معلوم است فرمودند لابأس بذلک اما توی سؤال آمده بود که در حال ضرورت ان لم یکن عندها من یغسلها، و عن المرأه هل تنظر الی مثل ذلک من زوجها حین یموت؟ فقال لابأس بذلک، اما فقهاء چه قدماء چه متأخرین به این ان لم یکن عندها من یغسلها اهمیت ندادهاند یعنی قید را قید نگرفتهاند و فرمودهاند چه در حال ضرورت چه در حال اختیار میتواند ببرد غسالخانه، اما میخواهد خودش غسل بدهد زن شوهرش را، شوهر زنش را خب حالا فقهاء اهمیت به این قید ندادهاند چه جور درستش بکنیم؟ خب مرحوم صاحب جواهر میگویند ان لم یکن عندها من یغسلها قید غالبی است برای اینکه معمولاً شوهر زن، زن شوهر را غسل نمیدهد الا ضرورتی در کار باشد، لذا چون قید قید غالبی است نمیتواند مقید باشد این یک حرف، حرف خوبی است دیگر از نظر اصول قید غالبی مثل ربائکم اللاتی فی حجورکم نمیتواند قید باشد ربیبه محرم است میخواهد بزرگ شده باشد در خانه نه پدری میخواهد بزرگ نشده باشد، اگر زنی را کسی گرفت و نزدیکی با او کرد دخترش نه دختری این میشود، یعنی محرم به این میشود حالا میخواهد این دختر در خانه این مرد بزرگ شده باشد میخواهد بزرگ نشده باشد میگویند خب قرآن میفرماید ربائبکم اللاتی فی حجورکم باید در خانه بزرگ شده باشد میگوینه قید غالبی است نمیتواند تقیید بدهد، نمیتواند مقید باشد ما نحن فیه هم همین طور است معمولاً زن شوهرش را شوهر زنش را غسل نمیدهد، یک استثنایی پیدا بشود لذا منجمله استثناها کسی نباشد دیگر همین جور دفنش بکنند نه، شوهر زن، زن شوهر را غسل میدهد، و چون قید غالبی است نمیتواند مقید باشد بنابراین می خواهد کسی باشد که غسلش بدهد میخواهد کسی نباشد زن شوهر را شوهر زن را میتواند غسل بدهد، این یک حرف که صاحب جواهر و دیگران فرمودهاند.
یک حرف دیگر هم که باز صاحب جواهر و دیگران میگویند میگویند قید در کلام سائل است نمیتواند مقید باشد برای اینکه عبدالله بن سنان از ابی عبدالله سؤال کرده عن الرجل ایصلح له ان ینظر الی امرأته حین تموت او یغسلها؟ حضرت فرمودند لابأس و چون قید در کلام سائل است نمیتواند مقید باشد، خب این هم حرف خوبی است ولو اطلاق گرفتن مشکل میشود اما علی کل حال اینکه این ان لم یکن عندها من یغسلها بخواهیم قید باشد قید نیست و قاعده اقتضا میکند که این قیدیت نداشته باشد.
اما حرف بهتر از این دو حرف این عموم علت است که مرحوم صاحب جواهر فرمودهاند دیگران هم تقریبا توی کلمات همه بعد از صاحب جواهر هست میگویند این جمله انما یمنع ذلک اهل المرأه کراهیه ان ینظر زوجها الی شیئ یکرهونها منها یعنی قید است و امام صادق علیه السلام گفتند لابأس و این که در میان مردم بأس هست یعنی در میان عامه برای خاطر این است که مثلا پدر این میت، مخصوصا، برادر این میت چون نمیخواهند که این شوهر نگاه به عورتین این بکند لذا عرق تعصب بیخودیشان گل کرده گفته نمیشود شوهر زنش را غسل بدهد یا زن شوهرش را غسل بدهد.
خب این اگر علت باشد برمیگردد به اینکه زن شوهر را، شوهر زن را غسل بدهد اشکال ندارد اگر میبینید توی میان مردم میگویند اشکال دارد برای خاطر این است که عرق جاهلیت است عصبیت بیخودی است، این حالا مرده دیگر نمیخواهند، و عامه هم گفتند، عامه هم گفتهاند این جمله امام صادق علیه السلام از عامه گرفته شده. لذا این در میان عامه هم بوده که اینها میگفتند زن شوهرش را شوهر زنش را نمیتواند غسل بدهد چرا؟ برای اینکه آن چه باید نگاه کند کرد، دیگر حالا که مرده دیگر نگاه نکند، و امام صادق علیه السلام همین را گرفتند فرمودند ببین چه عصبیت غلطی است، نمیتواند نگاه بکند یعنی چه؟ خب این دیگر یک عرق جاهلیت است یک عرق بیخودی است بنابراین لابأس، اگر میگویند فیه بأس برای خاطر انما یمنع ذلک اهل المرأه کراهیه ان ینظر زوجها الی شیئ یکرهونها منها که شاید حتی به عورتین هم نه، به بدن برهنه زن نمیخواسته است مثلا برادرش، خویش و قومهای زن، این شوهر دیگر به بدن این نگاه بکند خب این علت است عموم علت میگوید دیگر فرق نیست بین اینکه کسی باشد یا کسی نباشد، بنابراین تا این جا اصل مطلب بلا اشکال است، در صورت ضرورت این ان لم یکن عندها من یغسلها دلالت میکند صورت ضرورت نه صورت اختیار، اما با این سه تا مطلبی که گفتم ان لم یکن عندها من یغسلها از کار میافتد، بنابراین این از کار میافتد، حالا که از کار افتاد روایت این است عن ابیعبدالله علیه السلام عن الرجل ایصلح له ان ینظر الی امراته حین تموت و عن المرأه هل تنظر الی مثل ذلک زوجها حین یموت؟ قال لابأس بذلک دیگر آن انما یمنع این علت است که چرا ما میگوییم میشود آنها میگویند نمیشود؟ برای خاطر این است، خب نه عموم علت را به آن اهمیت میدهیم نه ان لم یکن عندها من یغسلها روایت میگوید مطلقا میشود میخواهد ضرورتی در کار باشد میخواهد ضرورت در کار نباشد، این روایت اول.
روایت دوم صحیحه محمد بن مسلم است سئلته عن الرجل یغسل امرأته؟ قال نعم من وراء الثوب این دیگر ان لم یکن عندها من یغسلها ندارد، اما اینکه مجردا بخواهد غسل بدهد نه، من وراء الثوب، که این من وراء الثوب حتی میرسد به آن جا که اگر عورتینش پوشیده است باز هم نه، بدنش باید پوشیده باشد زیر لباس او را می تواند غسل بدهد، لذا این روایت یک معارضه دارد با آن روایت ان لم یکن عندها من یغسلها این این را ندارد، میخواهد کسی باشد میخواهد کسی نباشد جایز است، یک قید این دارد آن ندارد آن میگفت مجرد میشود و انما یمنع ذلک اهل المرأه یعنی مجرداً دیگر، مجرد میشود، این میگوید مجرد نمیشود، باید زیر لباس باشد، باز هم همان حرفها که در آن روایت است در این روایت هم هست قید قید غالبی است یعنی معمولاً که اصلاً مردهها را که غسل میدهند عورتینشان که پیدا نیست، و گفتند که زیر لباس باشد برای اینکه مثلا شاید تحریک نشود، علی کل حال قید قید غالبی است وقتی قید قید غالبی شد مقید نمیتواند باشد یکی هم عموم علت در آن روایت میآید این جا اینکه من وراءالثوب میگویم برای خاطر اینکه دهان عامه بسته بشود بگوییم که این غسل داده آن چیز عوامانه که شوهر به زنش نگاه نکند و به عکس، خب اگر من وراء الثوب باشد دیگر نیست لذا آن سه مطلبی که در آن جا گفتیم در این جا هم من وراء الثوب میآید وقتی آمد دیگر قیدیت ندارد،
یک خصوصیتی که این جا هست و در آن روایت نیست اینکه توی بعضی از روایات آمده اینکه مرد به عورتین زنش بعد از مرگ نگاه نکند برای اینکه بد ترکیب است
در همین باب 23 یک روایت است که فرمودهاند شوهر به زنش به عورتین زنش نگاه نکند برای اینکه عورتین بد ترکیب است تنفرآور است از این جهت گفتهاند نگاه نکند لذا من وراء الثوب دیگر قیدیت نمیتواند باشد یک چیز خوبی است همینطور که معمولا همه در نامحرم که واجب است در محرم هم غیر زن و شوهر در محارم هم واجب است به عورتین که نمیشود نگاه کرد لذا این من وراء الثوب را گفتهاند برای زن و شوهر هم باشد برای اینکه روایت 12 این جور میگوید علت میآورد که من وراء الثوب میفرماید لان المرأه اسوء منظراً اذا ماتت، زن بد ترکیب است وقتی که بمیرد، حالا من این را دیگر نمیدانم آیا بد ترکیبتر از مرد است یا نه؟ ولی علی کل حال حالا دیگر تفاوت ندارد بگوییم المرأه اسوء منظرا اذا ماتت این علت برای این است که فرمود من وراء الثوب، میشود یک قید استحسانی، از همین جهت هم فقهاء حملش کردهاند بر استحباب، استحبابش مشکل است برای اینکه اگر این جور باشد ارشاد میشود، لذا این دوتا روایت باز هم روایت هست قیدهایش را میاندازیم هم از نظر اصول قابلیت دارد قیدش را بیندازیم هم از نظر عموم علت، که فرمود انما یمنع ذلک اهل المرأه، و قیدها وقتی افتاد همان کلام اصحاب میشود که گفتند زن شوهرش را شوهر زنش را میتواند غسل بدهد آن هم مجرداً.
یک چیز دیگری هم توجه به آن لازم است و آن این است که معمولاً این جور مسائل که من منفردات الشیعه باشد اختلاف در آن زیاد پیدا میشود کم مسئله داریم که من منفردات الشیعه باشد و ما ان قلت روایی نداشته باشیم، سببش هم همین است اینها در تقیه بودند و گاهی آن قید را میآوردند گاهی این قید را گاهی مطلق میفرمودند گاهی میگفتند نه اصلاً نمیشود و این اصل مطلب را بگیریم و قیودات را همه یا معارضها را همه حمل بر تقیه بکنیم.
مرحوم محقق همدانی رضوان الله تعالی علیه همچنین صاحب حدائق خیلی پافشاری روی این مطلب دارند که آقا از روایتها اصل مطلب فهمیده میشود زن شوهرش را، شوهر زنش را میتواند غسل بدهد و اما این معارضهایا این قیودها اینها همه حمل بر تقیه میشود و استشمام تقیه در آن هست لذا مرحوم حاج آقا رضا همدانی میگوید آخر این انما یمنع ذلک اهل المرأه یا آن من وراء الثوب یا آن جا که در حال ضرورت اینها همه همه استشمام تقیه میشود از آن،
آن وقت مرحوم حاج آقا رضا دو سه تا روایت دیگر هم میآورد که آن روایتها مسلم حمل بر تقیه میشود مثلا از جمله روایاتی که مرحوم صاحب جواهر هم فرمودهاند روایت را صاحب جواهر هم میاورند حمل بر تقیه میکننداما این فرمایش مرحوم حاج اقا رضا همدانی روایت 13 از این باب صحیحه زراره عن ابی عبدالله علیه السلام فی الرجل یموت فی السفر و لیس معه الا النساء قال تغسله امرأته لانها منه فی عده و اذا مات لم یغسلها لانه لیس منها فی عده، گفت که مرد فی الرجل یموت فی السفر لیس معه الا النساء گفت زنش میتواند غسلش بدهد اما به عکسش نمیشود چرا؟ برای اینکه زن در عده است اما وقتی که مرد بمیرد دیگر در عده نیست و چون در عده نیست زن میتواند شوهرش را، اما شوهر زنش را بخواهد غسل بدهد نمیشود، فرمودند ببین خب معلوم است این تقیه است ولو ریختهاند توی یک مسائلی که هیچ کس به آن عمل نکرده نمیشود به آن عمل بکند برای اینکه زن و شوهر با هم محرمند الی الابد و هیچ وقت با هم نامحرم نمیشوند در وقتی که مرد بمیرد زن محرم اوست در وقتی که زن بمیرد مرد محرم اوست و یک کسی بگوید که زن چون که سه چهار ماه باید عده نگه بدارد محرم است اما مرد چون عده نباید نگه بدارد به مجرد مردن نامحرم است معلوم است یک حرف پوچی است از عامه در آمده این علتها حتی آن انما یمنع را بزرگان میگویند صاحب حدائق میگوید اصلاً این جور روایتها به قول آقای داماد رضوان الله تعالی علیه میگفتند که حرفهای بیجا امام علیه السلام میزند برای اینکه شیعه را گم و گور بکند و نحن نلقی الخلاف بینکم حفظا لدمائکم لذا مرحوم حاج آقا رضا همدانی میگوید بابا این روایت و امثال این روایت اینها معلوم است که استشمام تقیه دارد یک روایت هم سابقا خواندیم این را هم مرحوم حاج آقا رضا میآورند روایت 4 از باب 24 فی المرأه تموت و معها اخوها و زوجها ایهما یصلی علیها؟ فقال اخوها احق بالصلاه علیها میگوید این حرف عامه است، سابقا گفتیم که از همه مقدم بر زن شوهرش است و این میگوید برادرش است لذا این روایتها خیلی درهم برهم است و این روایتهای درهم برهم به ما یک چیزی میفهماند و این که تقیه در کار بوده، آن وقت همه روایتها را باید بریزیم روی هم قیدهایشرا رها بکنیم اصل مطلب را بگیریم همین جور که قدماء متأخرین چنین کردهاند، خب حرف خوبی است انصافا دیگر، لذا همه قیودات با تقیه از کار میافتد اصل مطلب میماند همان که من منفردات الشیعه قدیما و حدیثا روی آن فتوی دادهاند زن شوهرش، شوهر زنش را میتواند غسل بدهد چه ضرورت باشد چه نباشد چه خویش و قومها باشند چه نباشند چه خویش و قومها بدشان بیاید چه خوششان بیاید دیگر تجرد هم باشد حتی عورتین را هم ببیند برای اینکه برایش حلال بوده الان هم نگاه کردن به او حلال است، عامه میگویند نه، اما حالا غسلش نمیخواهد بدهد اما میخواهد به او نگاه کند، حالا نزدیکی کردن با او چه زن با شوهر، چه شوهر با زن آن حرام است روایت روی آن است و اما نگاه کردن به عورتین زن به شوهر، شوهر به زن دیگر زنده و مرده ندارد، لذا مرحوم آقا رضا رضوان الله تعالی علیه میگوید همه این قیودات را بینداز، اصل مطلب را بگیر و اصل مطلب این است که زن به شوهر، شوهر به زن محرم است نگاه کردن به عورتینش هم اشکال ندارد لذا مقدم بر همه هم است حالا میخواهد غسلش بدهد حتی مقدم بر پدر و مادر دختر است یا پدر و مادر پسر، حالا میخواهد غسلش بدهد خب اشکال ندارد، خلاصه حرف این است گرچه مسئله مشکل است انصافاً برای اینکه هفت هشت ده تا روایت که همه آنها یک تعارضی با هم دارند حالا یک کدام میگوید من وراء الثوب، یک کدام میگوید وقتی ضرورت باشد یک کدام میگوید زن میتواند شوهر نمیتواند، یک روایت میگوید شوهر میتواند زن نمیتواند، یک روایت میگوید هیچ کدام نمیتوانند این همه روایتها خیلی درهم برهم است اما این فرمایش مرحوم حاج آقا رضا مثل اینکه مطلب را خوب حل میکند حالا گرچه اگر مطالعه کرده باشید مرحوم صاحب جواهر خوب از مسئله در رفتهاند.
خلاصه حرف این است قیودات را همه میگذاریم کنار و حالا ما میگفتیم قید غالبی و امثال اینها، عموم علت، اما بهترین حرف همین حرف حاج آقا رضا، همه قیودات را میگذاریم کنار تقیتا، استشمام تقیه از آن میشود وقتی همه قیودات رفت کنار یک تواتر معنوی در روایات پیدا میشود، ده بیست تا روایت است دیگر، یک تواتر معنوی از روایات پیدا میشود تواتر معنوی مورد فتوی همه قدماء و متأخرین است و من منفردات الشیعه هم هست در مقابل سنی که آن مطلقا میگوید نه، شیعه مطلقا میگوید آری یعنی قطع نظر از روایتها مطلقا میگوید آری در هر حالی، تجردا، و نگاه بکند، نگاه نکند و امثال اینها، این قیودات همه برود کنار تقیتاً، اصل مطلب باقی بماند. حالا اگر کسی حرف حاج آقا رضا را بگوید نه، بگوید آقا این روایت ها همه با هم متعارض است، طوری نیست، همه روایتها تساقط میکند وقتی تساقط کرد نه اجماع تا بگویی اجماع مدرکی است، یک سیره باقی میماند سیره در مقابل سیره، سنی میگوید نه مطلقا، شیعه میگوید آری مطلقا هم قدیما و هم حدیثا، حالا اگر هم کسی هم روابیتهارا همه را متعارض بداند از این قیوداتی که در آن است دیگر این سیره متشرعه قدیما حدیثا در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام و زمان فقهای بزرگوار ، تمسک میکنیم به آن سیره و میگوییم که زن شوهر، شوهر زن را میتواند غسل بدهد، قید هم ندارد اشکال هم ندارد اگر کسی افضلیت هم درست نکند بگوید که نزدیکتر از همه کما این که روایت هم داشتیم نزدیکتر از همه به همه چیز زن راجع به شوهر شوهر راجع به زن. یک تتمهای هست برای فردا انشاء الله
و صلی الله علی محمد و آل محمد