درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

89/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : آیا میت در مورد کفن و دفنش می‌تواند وصیت کند؟

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  امروز دو تا مسئله داریم یکی آسان و یکی مشکل.

  آن که آسان است این‌که بنا شد از ورثه اجازه بگیرند برای تجهیز میت و مرحوم سید یک تقدمهایی درست کرده بودند که وجه روایی نداشت و بالاخره با اجماع مسئله را دیروز درست کردیم.

  حالا مسئله امروز ما این است که اگر در هر طبقه‌ای مثلا طبقه اول این چندتا برادرند که گفتیم پدر مقدم است وجهی نداشت حالا اگر پدر نباشد چند تا برادر باشند، چند تا برادر و خواهر باشند روی قاعده ارث همه این‌ها باید اجازه بدهند اما دیروز مرحوم سید می‌فرمودند که تا مرد است نوبت به زن نمی‌رسد که آن هم وجهی نداشت، دلیل نداشت جز اجماع.

  حالا فرض کنید که 4 تا برادرند خب روی قاعده باید همه آنها اجازه بدهند اولی الناس بالمیت اولی بالمیراث الان 4 تا برادرند این 4تا برادر در طبقه واحد ارث می‌برند حالا کی اجازه بدهد؟ همه آنها باید اجازه بدهند روی آن قاعده، لذا مرحوم سید این را می‌پذیرند این جا می‌فرمایند اذا کان اهل مرتبه واحده متعد دین یشترکون فی الولایه فلابد من اذن الجمیع و یحتمل تقدم الاسن اول فتوی می‌دهند این‌که هر 4 تا باید اجازه بدهند روی قاعده روایات اما می‌فرماید احتمال هم هست آن بزگتر مقدم باشد البته این احتمال نمی‌تواند برای ما حکم درست بکند به معنا این‌که فقط آن بزرگتر اجازه بدهد نه دیگران، خب نمی‌شود اما این احتمال هست ادب مراعات بشود آن بزرگتر همه کاره بشود خب این احتمال بله، این احتمال هست اما این‌که بخواهد تکلیف درست کند نه و تکلیف این است که همه این 4 تا برادر یا اگر برادر نباشد مثلا دو تا خواهر هر دو اجازه بدهند، لذا این کلمه و یحتمل الاسن این حرف استحسانی است خوب است تا بزرگترها هستند کوچکترها در این امور دخالت نکنند، اما برای مثل مرحوم سید که باید با دلیل بروند جلو این احتمال نمی‌تواند کار بکند، معنای احتمال این است که آن مقدم باشد دیگران نه و این را که نمی خواهیم بگوییم برای این‌که آن برادر بزرگتر حتی باید اجازه بدهد اما مقدم بودنش دلیل نداریم جز احترام و معنای احترام هم همین است که این برادر کوچک‌ها یا خواهر کوچک‌ها بگویند که هرچه آقا بگویند درست است یا مثلا اختلاف آمد در غسل دادن کی غسل بدهد؟ برادر بزرگتر چون بزرگتر است اسن است اختیار با او باشد، کجا دفنش بکنند اختیار با او باشد لذا ولو احتمال هست که مراعات اسن مراعات ادب بشود و اما بخواهیم یک دلیلش بکنیم نه، بلکه در مقابل دلیل احتمال نمی‌تواند کار بکند و آن‌که دیروز گفتم روایت اگر تواتر معنوی نداشته باشد تواتر لفظی دارد که اولی بالمیت اولی بالورثه، اولی بالمیراث یا اولی بالارث، خب این دلیل می‌گوید که این دوتا برادر هر دو باید اجازه بدهند یک کدام اجازه بدهد یک کدام ندهد ولو آن‌که اجازه می‌دهدبزرگتر باشد فایده‌ای ندارد هر دو باید اجازه بدهند، طبقه اول همین است طبقه دوم همین است تا آخر، لذا اگر این فرمایش را ایشان نفرموده بودند خیلی خوب بود که فلا بدمن اذن الجمیع خوب است و یحتمل تقدم الاسن این معنای احتمال یعنی این‌که دیگران ولو اجازه ندهند و آن بزرگتر اجازه بدهد کفایت می‌کند و این چنین احتمالی ظاهراً در مقابل روایت‌ها نیست، بنابراین اگر این جمله را نفرموده بودند خیلی خوب بود، این مسئله اسان است.

  مسئله مشکل این است خیلی هم به‌درد می‌خورد خیلی هم مبتلا به است این‌که اگر میت وصیت بکند راجع به غسل و کفن و دفن آیا این وصیت ممضی است یا نه؟ مثلا می‌گوید که مرا ببرید نجف، ببرید مثلا قم اما ورثه نمی‌خواهند این کار بشود، اصلاً آیا می‌تواند میت این وصیت را بکند در مقابل ولایت یا نه؟ اختلاف است.

  بعضی از بزرگان هم قدماء هم متأخرین حتی محشین بر عروه می‌گویند نمی‌تواند برای این‌که ولایت بعد از مرگ است و این نمی‌تواند تصرف در ولایت بکند آن اولیا مثلا زوج راجع به زوجه خب این ولایت دارد این ولایت کی پیدا می‌شود؟ وقتی که مُرد، آن است که باید بگوید که کجا دفن بکنید کی غسلش بدهد و کی نماز بر آن بخواند، تا آخر، و میت قبل از مردنش یعنی موصی بخواهد بگوید که مثلا پسر من حق ندارد بگوید من را کجا دفن کنید من وصیت می‌کنم من را ببرید قم یا وصیت می‌کند این‌که فلانی به جنازه من نماز بخواند بسیاری از فقهاء گفته‌اند که این میت قبل از مردنش این حق را ندارد، وقتی این حق را نداشت دیگر وقتی که بمیرد دیگر حق به حق‌دار می‌رسد و باید ببینیم مثلا طبقه اول اگر پدر باشد پدر چه می‌گوید، یا اگر طبقه پسر بزرگ باشد پسر بزرگ چه می‌گوید، حرف او مناط است و می‌گویند که میت حق این جوری ندارد، لذا آن‌چه که حق دارد راجع به مالش است الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم خب این تا زنده است، اما وقتی بمیرد دیگر نه مسلط بر مالش است نه مسلط بر خودش است، اسلام هم گفته این اولیا مسلط بر این میت هستند که کجا دفنش بکنند، کی نمازش را بخواند، تا آخر، لذا گفته‌اند آن الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم یا اطلاقات وصیت که آن حالا مشکل است اصلاً بگوییم، اطلاقات وصیت یا الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم این مربوط به حال حیات است نه مربوط به حال ممات، لذا مثلا اسلام اجازه می‌دهد به این‌که اگر می‌خواهد وصیت بکند روی همه اموالش نمی‌تواند وصیت بکند در حالی که قاعده این است که روی همه اموال می‌تواند وصیت بکند اما روی ثلث می‌تواند.

  راجع به خودش هم هرچه مربوط به حیاتش است این می‌تواند بگوید لذا ما منجزات مریض را صحیح می‌دانیم می‌گوییم که در همان روزی که می‌خواهد بمیرد اگر عقل داشته باشد شعور داشته باشد صلاح باشد می‌تواند همه مالش را مثلا بفروشد، صلح کند که آن را هم بسیاری از فقهاء می‌گویند همه مالش نه، در منجزات مریض آن هم مثل وصیت است، ثلث است اما سابقا هم صحبت کردیم و ما استفاده کردیم که در حال حیاتش چه وصیت کند چه صلح کند چه هبه کند چه بیع کند جایز است الا این‌که تخصیص خورده به وصیت که بیش از ثلث نمی‌تواند وصیت بکند، راجع به خودش هم همین طور است تسلط بر خودش دارد، من در این خانه بمیرم، در آن خانه بمیرم، آن جور بشود، آن جور با من رفتار بکنید حتی بعد از مردنم من اجازه می‌دهم من را مثله بکنید خب آن را هم بگوییم الناس مسلطون علی اموالهم وانفسهم، بنابراین تا زنده است می‌تواند راجع به خودش راجع به مالش حرف بزند اما وقتی مُرد دیگر وصیت هم کرده باشد من را ببرید قم، آن اولیا می‌گویند نه، ما صلاح می‌دانیم همین جا دفنش بکنیم، گفته‌اند آن قول اولیا مقدم است چرا؟ برای این‌که این نمی‌تواند تصرف بعد از مرگ بکند به معنا این‌که شارع ولی درست کرده این بگوید این را قبول ندارم ولیم باشد.

  در حال حیاتش این کار را می‌تواند بکند مثلا همین مثالی که ایشان می‌زند می‌گوید در حال حیاتش همین جور که اگر زنده باشد می‌تواند کلیه‌اش را بفروشد الان هم می‌تواند کلیه‌اش را بفروشد پول بگیرد الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم اگر داعی عقلایی باشد، یک دفعه داعی عقلایی نیست مثل خودکشی، داعی عقلایی نیست مثل این‌که مالش را به آتش بکشد مالش را تفویت بکند اما اگر داعی عقلایی باشد الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم در حال زنده بودنش بله حق ندارد بگوید که تو ولی من نباش خب بعد از مرگش این ولایت زنده می‌شود، تا نمرده ولایت ندارد یعنی پسر بزرگ ولایت داشته باشد بر این پدر راجع به دفنش راجع به مالش و امثال این‌ها نبوده، این ولایت کی پیدا می‌شود؟ وقتی‌که بمیرد وقتی مُرد دیگر الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم تمام می‌شود، چه زنده می‌شود؟ شیخ انصاری فرموده‌اند که آن همان روایاتی که خواندم که اولی الناس بالمیت اولی بالورثه، اولی بالمیراث، اولی بالارث این روایاتی که دیروز گفتم استفاضه دارد آنها زنده می‌شود لذا طولی هم هست گفته است اصلاً این دو تا ربطی به هم ندارند یکی الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم در حال حیات است، یکی هم اولی الناس بالمیت اولی بالارث این هم بعد از مرگ او زنده می‌شود، موضوع الناس مسلطون علی اموالهم این کسی است که حالا مرده، اولی الناس بالمیت اولی بالارث کی زنده می‌شود؟ بعد از مرگ این، پسر بزرگ ولایت پیدا می‌کند لذا خیلی هستند من نوشته‌ام گفتم فالمشهور هو عدم نفوذ الوصیه و قال فی المسالک انه المشهور و قال فی المختلف انه مذهب العلماء یعنی علامه در مختلف ادعای اجماع هم کرده، مرحوم شهید دوم در مسالک ادعای شهرت کرده و این شهرت، مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع کرده و ولو این‌که خود صاحب جواهر از کسانی است که حالا می‌گویم، می‌گوید که وصیت ممضی است اما اول که وارد بحث می‌شوند ادعای اجماع می‌کنند بر این‌که وصیت نافذ نیست روی ولایت و سببش هم همین است که این اقا مسلط بر مال و جانش است نه مسلط باشد بر این‌که بعد از مرگش چه بشود، بعد از مرگ را اسلام تعیین کرده گفته است که اولی الناس بالمیت اولی بالارث یا اولی بالمیراث، این مسئله که مشهور گفته‌اند نه، دلیلشان هم همین است که عرض کردم.

  اما مرحوم سید در عروه که آن هم در میان متأخرین، می‌تواند وصیت بکند که کی نماز من را بخواند می‌تواند وصیت بکند کجا من را دفن بکنید می تواند وصیت بکند بگوید که همه کاره من پسر کوچک من باشد گفته‌اند می‌شود آن‌ها چرا؟ چه دلیل دارند؟ می‌گویند آقا این اولی بالمیت اولی بورثه این تخصیص می‌خورد به وصیت و آن اطلاقات وصیت می‌گوید این حق دارد این‌که وصیت بکند هم راجع به مالش و هم راجع به جانش و هم به تعیین ولی، به عبارت دیگر این‌ها می‌فرمایند که این روایاتی که اولی الناس بالمیت اولی بالورثه تخصیص خورده یا این‌که ورود، تخصیص خورده به اطلاقات وصیت، به اطلاقات این‌که الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم، به عبارت دیگر وقتی برویم توی کتاب‌ها می‌بینیم که یک دسته می‌گویند الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم ورود دارد یا تخصیص می‌زند آن روایاتی که می‌گوید اولی الناس بالمیت اولی بالمیراث الا وصیت کرده باشد، یک دسته هم به عکس می‌گویند، می‌گویند اطلاقات وصیت می‌گوید این آقا هر کار می‌خواهد می‌تواند بکند لذا من‌جمله تعیین ولیّ بکند.

  ظاهراً قول آن کسانی که می‌گویند نمی‌تواند از نظر روایت روایت‌ها را با هم بسنجیم حق با آنهاست.

  اما یک حرف دیگر هست عرفیت ندارد، همین الان که من دارم حرف می‌زنم خیلی شماها استیحاش می‌کنید از این‌که باباجان خب این می‌گوید نمازم را آن آقا که مریدش است می‌خواهد نمازش را او بخواند ما بخواهیم جلویش را بگیریم بگوییم نه و پسر بزرگ هرچه می‌گوید این عرفیت ندارد لذا نه اطلاقات وصیت، نه اطلاقات اولی الناس بالمیت اولی بالمیراث، با هم می‌جنگند نه آن نه آن، نه آن مقدم بر آن نه آن مقدم بر آن، اما این عرفیت را ظاهراً نمی‌شود گرفت، خب اگر این عرفیت باشد دیگر با عدم ردع می‌گوییم که این آقا همین جور که راجع به مالش می‌تواند وصیت کند راجع به جانش هم می‌تواند وصیت کند راجع به ولیش هم می‌تواند وصیت کند حتی مثلا همین مثالی که زدم که یک کسی وصیت می‌کند وقتی من مردم من را مثله کنید قلبم را بدهید به یک کسی، کلیه‌ام را بدهید به یک کسی چشمم را بدهید به یک کسی خب این الان که نمرده اما دارد وصیت می‌کند روی بعد از مرگش، خب اگر شما بخواهید بگویید که نمی‌شود این جا هم باید بگویید نمی‌شود، اگر بخواهید بگویید که این حق ندارد بعد از مرگش حرف بزند این جا هم باید بگویید بعد از مرگش حق ندارد حرف بزند در حالی که عرف این را بارک‌الله هم به او می‌گویند، حتی اگر دخترش راضی نباشد بازهم می‌گویند پدرت وصیت کرده باید راضی باشی حتی اگر همه ورثه عاطفه آنها گل کند بگویند نه و آن آقا وصیت کرده باشد یا گفته باشد یعنی گفته این‌که همه اعضایم را بدهید به کسی، دیگر مربوط به ثلث مال هم نیست خب این وصیت را مردم می‌پسندند، بارک‌الله هم روی آن می‌گویند و می‌گویند حق ندارد ورثه بخواهد ممانعت بکند چرا؟ الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم.

  من خیال می‌کنم بهترین حرف‌ها این عرض من باشد که مسئله را عرفی بکنیم حتی این وصیت به ثلث اگر روایت نداشتیم آن را هم نمی‌گفتیم، منجزات مریض این جوری است الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم تا شعور دارد درست است می‌تواند همه مالش را صلح بکند، چنانچه می‌تواند همه اعضایش را هم بگوید بدهید به آن جاها که برای دیگران چشم می‌گذارند، کلیه می‌گذارند، کلیه‌ام را بدهید به آن جا به یک مسلمانی بدهند و این کار خوبی هم هست.

  لذا مشهور این است اگر آن میت نگفته باشد ورثه می‌توانند این کار را بکنند، این را من اشکال دارم که ورثه چکاره هستند که بخواهند کلیه پدرش را بدهد به دیگری؟ لذا این‌که مشهور شده که می‌روند حتی آن موقعی که این نمرده می‌روند ورثه را می‌بینند به آنها التماس می‌کنند و کار کار خوبی است اما این ورثه حالا همه هم راضی باشند چکاره هستند؟ راجع به مال خب همه کاره هستند به مجردی که این میت بمیرد مالش می‌شود مال ورثه اما جانش، خودش بشود مال ورثه این جور نیست دیگر، وقتی این جور نیست خودش بخواهد اجازه بدهد می‌شود در حالی که شعور دارد یا نه، مریض نیست اما می‌نویسد وصیت می‌‌کند، و اما ورثه نمی‌شود، حالا که ورثه نشد آیا حاکم شرع می‌تواند این کار را بکند؟ که بگوییم این ورثه نمی‌تواند نوبت می‌رسد به حاکم شرع حاکم شرع اگر صلاح بداند این کار را می‌کند، می‌شود گفت؟

  این هم مشکل است برای این‌که حاکم شرع سابقا گفتیم دیروز هم اشاره کردیم راجع به میت آن جا می‌تواند کار بکند که ورثه نداشته باشد و اما اگر ورثه دارد حاکم شرع نه حتی مرحوم صاحب جواهر در حالی که خیلی راجع به حاکم شرع جدی صحبت می‌کند اما این‌ جاها من‌جمله همین جا گیر است که ایا اگر ورثه اجازه ندادند راجع به بعضی چیزها مثل راجع به غسلش راجع به کفنش یا ورثه ندارد نوبت به حاکم شرع می‌رسد؟ می‌گویند که نه به چه دلیل حاکم شرع؟ که ما گفتیم که نه دیگر آن وقتی که ورثه ندارد حاکم شرع ولی ممتنع می‌شود وقتی ورثه نداشته باشد به جای ورثه است و می‌تواند کار بکند اما حالا توی این مسئله اگر ورثه اجازه ندهند که معلوم است نمی‌شود اما اگر ورثه نباشند آیا حاکم شرع می‌تواند این اجاه را بدهد این را مثله کنند یا نه؟ ظاهراً عرفیت ندارد لذا این مسئله مسئله مشکلی است، اصل مسئله‌ای که امروز داشتیم مسئله مشکلی است انصافاً اما دیگر این مسئله روی مسئله یعنی مثله کردن یعنی کلیه میت را گرفتن، چشمهایش را گرفتن و امثال این‌ها اگر خودش گفته باشد می‌شود اگر خودش نگفته باشد آیا می‌شود یا نه؟ مشهور الان این است که آری می‌شود، اشکالش فقط همین است ورثه چکاره جان این هستند؟ چکاره کلیه این، دست این، پای این هستند تا اجازه بدهند؟

  لذا آن اولی الناس بالمیت مربوط به نمازش است چنانچه همه روایت‌ها راجع به نماز است، شما از نماز می‌روید پیشتر می‌گویید که الغای خصوصیت می‌کنیم راجع به غسلش راجع به کفنش راجع به دفنش و الا معمولا روایت‌ها این بود که صلی یا لا یصلی، حالا بالاخره اجازه مربوط به تجهیزات میت است و اما راجع به جان میت دیگر دلیلی نداریم وقتی دلیل نداشتیم بگوییم ورثه اجازه بدهند که این را مثله بکنند دلیل نداریم.

  اما شهرت الان همین است حتی فقهاء توی رساله‌هایشان مسئله را دارند که اگر ورثه همه آنها اجازه بدهند جایز است چشمهای این میت را در بیاورند یا کلیه‌اش را قلبش را بدهند به دیگری گفته‌اند جایز است.

  النبی اولی نمی‌توانیم ببریم روی حاکم شرع، آن نمی‌شود مثل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم، اولی الامر منکم را بخواهیم بگوییم ولایت فقیه نمی‌شود، این آیات مختص به خودش است و حتی حضرت امام رضوان‌ الله تعالی علیه که ولایت فقیه درست کردند ودادند دست مردم راجع به النبی اولی بالمؤمنین یا راجع به اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم می‌گفتند نه این‌ها مختص به پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام است لذا مشکل است انسان با النبی اولی بخواهد بگوید ولایت فقیه می‌تواند این کار این مسئله ما را انجام بدهد.

  حالا مسئله اصلش مشکل است که آیا می‌تواند وصیت کند یا نه؟ این حرف‌هایی بود که زدم مسئله بعدش دیگر این جاهاست یعنی بزرگان مسئله دوم را این جا نیاورده‌اند اما این را بدانید که آن‌که من گفتم خود میت در حال زنده بودنش می‌تواند اجازه بدهد خیلی هم عالی است همه هم به او می‌گویند بارک‌الله و اما بعد از مرگش ورثه بخواهد اجازه بدهد با چه قاعده‌ای درستش بکنیم؟ یک کسی اگر بتواند درست بکند بگوید این ورثه تسلط بر مالش که دارند تسلط بر جانش هم دارند و همین جور که تسلط بر مالش دارد می‌تواند مالش را هر کار بکند می‌تواند کلیه‌اش را هم بگیرد و مشهور در میان فقهاء هم الان این است که ورثه اگر اجازه بدهند می‌توانند کلیه یا چشم یا قلب این میت را در بیاورند.

  لذا حالا چون مسئله مشکل است یک فکری روی آن بکنید شاید بشود فردا از شما استفاده کنیم انشاءالله

 وصلی الله علی محمد و آل محمد