درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : اولیای میت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث امروز به بعد راجع به کسانی است که باید اجازه بدهند برای تجهیز میت، از آن وقتی که رو به قبله اش میکنند تا وقتی که او را دفن میکنند، خود سری نمیشود و باید با اجازه ولی باشد.
اول کسی که اولی به این میت است شوهر راجع به زنش که گفتهاند این مقدم بر پدرش است مقدم بر برادرش است و بالاخره مقدم و اولی از همه شوهر به زن، زن به شوهرش، لذا مرد مقدم است در اجازه دادن از پدر میت از مادر میت.
مسئله در اصل اذن که باید اجازه گرفت از خویشان یک مسئله مسلم در شیعه است و خیلی هم حرف ندارد اما این مراتب در آن حرف هست، ادعای اجماع شده راجع به زن و شوهر که اینها مقدمند بر دیگران و علاوه بر این که اجماع هست از قدماء از متأخرین روایات فراوانی هم در مسئله هست و روایتها چون که در مقابل عامه است خیلی صراحت و طمطراق هم دارد بعضی از این روایتها را بخوانم.
روایت 1 از باب 24 از ابواب صلاه میت صحیحه ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه السلام عن المرأه تموت من احق ان یصلی علیها؟ قال الزوج، قلت الزوج احق من الاب و الاخ و الولد؟ قال نعم گفتم که چون عامه قبول ندارند و این مختص به شیعه است لذا برای رد عامه روایتها یک نحو صراحتی دارد.
روایت 2 باب 24 صحیحه ابی بصیر بسند آخر قال قلت له المرأه تموت من احق الناس بالصلوه علیها؟ قال زوجها قلت الزوج احق من الاب و الاخ و الولد؟ قال و یغسلها حرفش را نزن او باید غسل بدهد حالا یا او باید اجازه بدهد.
موثقه اسحق بن عمار روایت 3 از باب 24 قال الزوج احق بامرأته حتی یضعها فی قبرها از اول تا آخر زوج احق به زنش است از پدرش از برادرش از دیگران.
مسئله گفتم حرفی ندارد این روایتها هم که خواندم روایات صحیح السند است و حالا چه شده مرحوم آقای خویی رضوان الله تعالی علیه میگویند روایتها همه ضعیف است؟ این شاید اشتباه از مقرر باشد، نسخه خراب باشد و الا روایتها صحیح السند است و ایشان میفرماید حالا که روایت نداریم اجماع داریم تمسک به آن اجماع میکنند که ایراد هم به آنها هست چون که آقا این اجماع محتمل المدرکیه است، مقطوع المدرکیه است که دیگر حجت نیست و شما باید بگویید که این به مراتب باید برویم جلو مرتبه اول پدر است حالا بعد صحبت میکنیم اگر هم زوج را در مرتبه اول قرار بدهیم هم پدر و هم زوج اما چون که کسی نگفته از قدماء از متأخرین مرحوم آقای خویی هم مجبورند از قضیه بگذرند و به همین که گفتم ادعای اجماع بکنند در حالی که اجماع مقطوع المدرکیه لااقل اگر روایتها هم ضعیف باشد محتمل المدرکیه است و دیگر اجماع حجت نیست.
بله این روایتها هست و صحیح السند هم هست و اجماع هم هست البته اجماع مدرکی که موجب تأویل است.
دو تا روایت هم داریم در همین باب 24 اینها معارضند.
یک صحیحه حفص بختری عن ابی عبدالله علیه السلام فی المرأه تموت و معها اخوها و زوجها ایهما یصلی علیها؟ فقال اخوها احق بالصلوه علیها.
روایت بعد هم صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله عن الصلوه علی المرأه الزوج احق بها او الاخ؟ فقال الاخ.
مرحوم شیخ طوسی دو تا روایت را حمل کردهاند بر تقیه میفرمایند این فتوای عامه است که عامه زوج را دخالت نمیدهند و میگویند که اول پدر، مادر. ولی اگر بخواهیم روی قواعد اصولی بیاییم جلو آن مقبوله عمربن حنظله سؤال میکند دوتا روایت داریم اینها با هم معارضند چه کنیم؟ حضرت میفرماید خذ بما اشتهر بین اصحابک فان المجمع علیه لا ریب فیه ودع الشاذ النادر آن مرجح به ما میگوید که آن روایاتی که خواندیم آن روایات را بگیر این دو تا روایت را طرح بکن برای اینکه شهرت ندارد برای اینکه شاذ و نادر است اگر ما شهرت فتوایی بگوییم همین است شهرت روایی بگوییم همین است باید اینکه این طرف هفت هشت تا روایت است آن طرف دو تا روایت است، اگر هم شهرت روایی و فتوایی این هر دو را بگوییم که ما میگوییم دیگر بهتر، این دو تا روایت باید طرح بشود.
لذا این مسئله ظاهراً حرفی ندارد . از هر نظر بیاییم جلو بایدبگوییم زوج احق به همه ورثه است حتی پدر و برادر.
حالا چرا مرجوم آقای خویی اینجا شبهه داشتهاند؟ چرا روایات صحیح السند را ایشان طرد کردهاند؟ دیگر نمیدانیم چیست؟ لذا این تقیه مرحوم شخ طوسی را هم ایشان قبول کرده آن روایات دلالت خوب را رها کردهاند و بالاخره تمسک میکنند به اجماع مدرکی چون که نمیتوانند بگویند که زوج احق نیست لذا این جوری از مسئله میگذرند لذا میشود مسئله غیر علمی، اگر مسئله را بخواهیم علمی بکنیم آن روایتها صحیح السند است از نظر رجال حتی از نظر رجال ایشان از نظر معجم هم این روایتها که من خواندم سه تایش را هر سه صحیح السند است و آن دوتا روایت را هم باید طرحش کرد یا برای حرف شیخ طوسی که استشمام تقیه از آن میشود و یا روی عرض من که اول مرجح شهرت است دفعه سوم به تقیه میرسد، مسئله مسئله طلبگی است یعنی خیلی مسئله واضحی است و خیلی فکر ندارد دقت ندارد هر طلبهای که وارد این قضایا باشد میفهمد که از نظر روایات اهل بیت زوج مقدم است از همه ورثه از خویشان دیگر، این یک مسئله.
مسئله دوم گفتهاند که بعد از زوج طبقات ارحام و آن طبقات ارحام را هم مرحوم سید توی عروه شمردهاند هر که مقدم بر دیگری ارث میبرد لذا میدانید 4 ، 5 طبقه هست که در طبقه اول اولاد است و پدر و مادر و زن یا شوهر، این طبقه اول است بعدش دیگر میرسد به طبقات بعدی که نوه و نتیجه وجد و جده و امثال اینها لذا این جا به طور کلی مرحوم سید میفرمایند که طبقات الارحام بترتیب الارث.
این مسئله هم هم رویات صحیح السند ظاهر الدلاله روی آن است هم اختلاف در مسئله نست، بله عامه اصلا اجازه را شرط نمیدانند اگر هم اجازه را شرط بدانند یک حرفهایی میزنند مثلا برادر مقدم برهمه، حالا آن خیلی مربوط به بحث ما نیست آنهاهر چه میخواهند بگویند برای اینکه روایات ما هم دلالتش خوب است هم سندش خوب است و هم قرآن اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله این فقط مختص به ارث نیست مختص به همه چیز اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله در ما نحن فیه هم همین است، حالا اگر کسی بگوید که آیه شریفه مربوط به ارث است یا مربوط به چیزهای دیگر نیست اطلاق ندارد اما روایات در مسئله هست زیاد حالا آن روایاتش را یک قدری بخوانم.
اولا اجماع توی مسئله هست مثل صاحب جواهر و دیگران ادعای اجماع کردهاند اما یک جملهای مرحوم علامه دارد خیلی جمله خوبی است در منتهی میفرماید و احق الناس بالصلوه علی المیت اولیهم بالمیراث قاله علمائنا که علاوه بر اینکه میفرمایند ادعای اجماع هم میکنند و دیگر تمسک به روایت هم مرحوم علامه نمیکنند همان اجماع و قاله علمائنا را گرفتهاند این جمله اولی الناس بالمیت فی احکامه اولیهم بالمیراث این جمله علاوه بر اینکه اجماع روی آن است روایات هم به نحو استفاضه هست یعنی هم روایات به نحو استفاضه هست و هم قول علما قاله علمائنا روی آن است این روایتها را یک قدری را بخوانم.
روایت 1 و 2 از باب 24 از همین ابواب صلوه الجنائز عن ابی عبدالله علیه السلام روایت مصححه ابن ابی عمیر است یعنی تا ابن ابی عمیر که اشکالی نیست ابن ابی عمیر بعدش اشکال توی آن است اما دیگر ابن ابی عمیر مافوق اصحاب اجماع است و مرسلاتش هم حجت است لذا من نوشتهام مصححه ابن ابی عمیر، عن ابی عبدالله علیه السلام یصلی علی الجنازه اولی الناس بها او یأمر من یحب بها این جمله اولی الناس بها گفتم به نحو استفاضه در روایتها آمده
باز مصححه بزنطی روایت تا بزنطی که اشکال ندارد بعد از بزنطی اشکال دارد اما بزنطی از اصحاب اجماع است از آن نمره اولها هم هست و دیگر به قول شیخ طوسی در عده به بعدش نباید نگاه بکنیم لذا به آن بگویید مصححه، حالا خیلیها که گفتهاند صحیحه اما بگویید مصححه بزنطی یصلی علی الجنائز اولی الناس بهااو یأمر من یحب این الفاظ دیگر حتی آن یأمر من یحب هم در این دو تا آمده اما این جمله اولی الناس بها اولی بالمیراث در این روایتها آمده.
روایت 1 و 2 از باب 26 موثقه غیاث عن جعفر عن ابیه عن علی علیه السلام روایت از نظر سند موثقه است ولو اینکه غیاث عامی است اما مثل سکونی است که اصحاب روایاتش را تلقی به قبول کردهاند لذا مرحوم نجاشی او را توثیق کرده دیگران هم او را توثیق کردهاند. البته عامی بودنش هم مسلم است،
عن جعفر عن ابیه عن علی علیه السلام یغسل المیت اولی الناس به. مصححه صدوق یعنی از جازمات صدوق، صدوق میدانید در من لا یحضر دو قسمت روایت دارد یک قسمتش میفرماید روی عن علی علیه السلام مثلا یا روی عن ابی عبدالله علیه السلام یک دفعه میگوید قال الصادق علیه السلام انه کذا مشهور در میان اصحاب است این روایت را تصحیحش کرده چون جزماً نسبت به امام صادق علیه السلام میدهد یعنی تصحیح و معمولاً پذیرفته درست هم هست یعنی اگر راستی جزما بگوید قال الصادق علیه السلام خب دیگر پایینتر از این نیست که مرحوم نجاشی بگوید انه ثقه آن میگوید انه ثقه این جزما میگوید قال الصادق علیه السلام آن هم میگوید که راوی ثقه اگر بالاتر نباشد قطعا کمتر نیست.
بنابراین این اولی الناس بالمیت فی احکامه اولیهم بالمیراث عنه روایتها مستفیض است علاوه بر این اجماع هم روی آن داریم
علاوه بر این سیره متشرعه هم هست.
خب این باز اینجا نمیدانم چه شده مرحومآقای خویی میفرمایند روایتها همه ضعیف السند است روایتها را بگذاریم کنار آن وقت توی اجماعش هم میمانند اما از آن طرف هم چون مسئله اختلاف در آن نیست در شیعه نمیتوانند از مسئله خوب بگذرند ولی آنچه قوم مثل صاحب جواهر و دیگران یا قبلا از مسئله گذشتهاند همین جور است که من عرض کردم اول مسئله را عنوان میکنند اولی الناس اگر زوج و زوجه نباشد اولی الناس بالمیراث در اجازه دادن برای کفن و دفن و اینها اولی الناس بالمیت اولیهم بالمیراث بعد از ادعای اجماع هم رویات را میآورند روایت را هم ندیدیم کسی بگوید که ضعیف است و مثلا خود مرحوم آقای خویی جازمات صدوق را که حجت میداند روایات غیاث را هم حجت میدانند در معجم اما اینجا دغدغه کردهاند نمیدانم چه در نظر مبارکشان بوده؟ و علی کل حال باید از این دو مسئله بگذریم به وضوح، بگوییم که اگر زوج باشد مقدم بر همه اگر نه هر که از این ارث میبرد لذا آن طبقه اول مقدم میشوند بر طبقه دوم، اگر طبقه اول نباشد طبقه دوم، اگر نباشد طبقه سوم تا آخر آن وقت این اولی الناس بالمیت اولیهم بالورثه این مسئله سوم ما را هم میگوید خب بنابراین اگر مثلا هم پدر هست هم شوهر از هر دو باید اجازه بگیرد اگر پدر نیست از شوهر باید اجازه گرفت، اگر شوهر نیست پدر هست از پدر باید اجازه گرفت لذا اگر مثلا 4، 5 نفر باشند در طبقه اول از هر 4 نفر باید اجازه گرفت،
حالا مسئلهاش بعد میآید که اگر اینها بعضی اجازه ندادند مسئله چه میشود؟ آن یک مسائلی است برای بعد انشاء الله.
لذا در مسئله سوم مرحوم سید این جور میگویند فی کل طبقه الذکور مقدمون علی الاناث و البالغون علی غیرهم و من مت الی المیت یعنی انتسب بالاب و الام اولی ممن مت باحدهما و من انتسب الیه بالاب اولی ممن انتسب الیه بالام و فی الطبقه الاولی الاب مقدم علی الام و الاولاد و هم مقدمون علی اولادهم و فی الطبقه الثانیه الجد مقدم علی الاخوه و هم مقدمون علی اولادهم و فی الطبقه الثالثه العم مقدم علی الخال و هما علی اولادهما و اذا لم یکن فی طبقه ذکور فالولایه للاناث، این مسئله را درست کردن خیلی مسئله مشکلی است انصافا.
آن که تا اینجا نقل کردیم این شد که زوج مقدم است بر پدر و برادر راجع به زن اگر زن بمیرد، و راجع به زوجه مقدم است بر پدر میت روایت نداشتیم که زوج و زوجه اینها مقدم بر آن طبقات، این یک مسئله.
یک مسئله دیگر اینکه آن چه روایت خواندیم در مسئله دوم این بود که به طبقه ارث، طبقه ارث این جوری است که اگر یک کسی پدر دارد و مادر دارد پسر دارد زوج شوهر دارد این مرده روی این قاعده اولی الناس بهم هر 4 تا باید اجازه بدهند اما ایشان میفرمایند نه پدر مقدم است، مادر مقدم است، اول پدر، پدر نباشد مادر مقدم بر اولاد است اگر پدر باشد خواهر هم باشد پدر، برادر مقدم بر خواهر است و درست کردن اینها خیلی مشکل است اگر ما باشیم و روایاتی که خواندم روایات به ما میگوید طبقه اول مطلقا چه زن چه مرد مقدم بر طبقه دوم، طبقه دوم مقدم بر طبقه سوم تا آخر و اما این ترتیبی که ایشان درست کردند که پدر را مقدم دانستند اول، مادر را مقدم دانستند بعد و همچنین هر کسی که در طبقه اول است این با روایتها نمیخواند بعد هم مردها مقدم بر زنها باز هم روایتها نمیخواند اگر ما باشیم و روایتها باید بگوییم اگر هم پسر دارد هم خواهر دارد هم پسرها باید اجازه بدهند هم خواهرها اجازه بدهند اولی الناس بالمیت اولیهم بالمیراث این اولیهم بالمیراث هم برادر را میگیرد هم خواهر را هم زن را میگیرد هم شوهر را هم پدر را میگیرد هم مادر را و اینها را مرحوم سید از کجا آوردهاند؟ عبارت را یک مرتبه دیگر بخوانم فی کل طبقه الذکور مقدم علی الاناث یعنی پدر میت مقدم بر مادر است و البالغون علی غیرهم پسر بالغ دارد پسرنابالغ دارد پسر بالغ مقدم بر پسر نابالغ است و من مت الی المیت یعنی انتسب بالاب و الام اولی ممن انتسب باحدهما آنکه پدر و مادری است ان مقدم است از کسی که پدری فقط یا مادری فقط است و من انتسب الیه بالاب اولی ممن انتسب الیه بالام، برادر پدری مقدم بر برادر مادری و فی الطبقه الاولی الاب مقدم علی الام و الاولاد مقدمون علی اولادهم و فی الطبقه الثانیه الجد مقدم علی الاخوه و هم مقدمون علی الاولادهم و فی الطبقه الثالثه العم مقدم علی الخال و هما مقدمان علی اولادهما، آن وقت و اذا لم یکن فی طبقه ذکور فالولایه للاناث لذا اگرمردها هستند آنها باید اجازه بدهند اگر مردها نیستند چه طبقه اول و دوم و سوم همه همه که ان لم یکن فی طبقه همه طبقات مثلا پدر، مادر هست اگر پدر نباشد مادر اما اگر پدر باشد پدر باید اجازه بدهد و ولایت مال مردهاست نه مال زنها مگر مردها نباشند آن موقع ولایت میرسد به زنها.
از مسائل مشکل همین مسئله سوم است و حل کردنش بسیار مشکل است برای اینکه هم مخالف با ظاهر اولی الناس بالمیت اولیهم بالورثه نمیخواند هم با آن شهرتی که روی همین جمله یعنی روی همین جمله اولی الناس بالمیت اولیهم بالورثه این هم روایات داشت هم توی کلمات فقهاء از قدماء و متأخرین بود، دیگر باید روی آن مطالعه جدی بکنید ببینیم از کجا درستش بکنیم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد