درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

89/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادای حق الناس و حق الله هنگام مرگ

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  در مسئله یک فرموده‌اند یجب عند ظهور امارات الموت اداء حقوق الناس الواجبه ورد الودائع و الامانات التی عنده مع الامکان و الوصیه بها مع عدمه مع الاستحکام علی وجه لا یغیر به الخلل بعد موته،

  معلوم است همه این‌ها یک امر عقلی است، عقل مستقل می‌گوید انسان باید حقوق مردم را رد بکند اگر حق الناس به ذمه‌اش است هر چه زودتر این حق الناس را ادا بکند مخصوصا این‌که حق الناس در قیامت مشکل است مشکل.

  بنابراین عقل مستقلا می‌گوید هرچه زودتر حق الناس باید ادا بشود علاوه براین‌که توبه روی آن باید باشد باید حق مردم را رد کرد، خب دیگر مخصوصاً دم مرگ، هم باید توبه کند که سابقا صحبت کردیم هم اگر حق الناس است حق الناس مردم را رد بکند، اگر اماناتی پیش اوست خیانت در امانت عقل ما می‌گوید که خیلی بد است و اماناتی که پیش کسی است هرچه زودتر باید ردبکند حالا اگر امانتی دارد و دم مرگ است این امانت باید رد بشود و اگر هم نمی‌تواند رد بکند باید وصیت روی آن بکند برای این‌که عقل ما می‌گوید باید امانت، ودایع را رد کنی اگر نمی‌توانی، وصیت روی آن بکن تا این‌که بعد از مرگ تو این امانات این ودایع از بین نرود، عقل ما می‌گوید سرسری هم نه، خیلی محکم مستحکم شاهد روی آن گرفتن، به همه گفتن و بالاخره جوری نشود که انسان بمیرد حق الناسی بر ذمه‌اش، امانتی، ودیعه‌ای بر ذمه‌اش باشد لذا این‌ها حرف ندارد روایات هم روی آن نمی‌خواهیم روی اصلش هم قرآن هست هم روایات این که همه وقت من‌جمله دم مرگ باید انسان بمیرد و حق دیگران بر ذمه‌اش نباشد حالا حق دیگران یک دفعه مال مردم را خورده یک دفعه نه آدم امینی است اماناتی ودائعی پیش اوست لذا این مسئله اولمان حرف ندارد عقل مستقل روی آن است علاوه براین‌که آیات و روایات هم به‌طور کلی در مسئله داریم

  مسئله دوم اذا کان علیه الواجبات التی لا تقبل النیابه حال الحیوه کالصلوه و الصوم والحج و نحوها وجب الوصیه بها اذا کان له مال بل مطلقا اذا احتمل وجود متبرع و فیما علی الولی کالصلوه والصوم التی فاتته یجب اعلامه او الوصیه باستیجارها ایضا این هم همان مسئله اول است دو تا مسئله‌اش کرده‌اند ظاهراً وجهی ندارد همین جوری که حق الناس را باید ادا کند اگر حق الله هم که قضا دارد باید ادا بکند، نماز و روزه به ذمه‌اش است حج به ذمه‌اش است باید روی آن وصیت کند خب اگر مال دارد که معلوم است باید وصیت کند که حج و نماز و روزه‌اش را به جا بیاورند باز وصیت سرسری هم فایده‌ای ندارد باید حسابی وصیت بکند باید اگر اطمینان به ورثه ندارد جوری وصیت کند که حتماً نمازهایش را از مالش بردارند بعد مالش را قسمت کنند و حج و روزه‌اش را هم این‌طور.

  لذا عقل ما مستقل است این‌ها را باید رد کند خب اگر نمی‌شود باید وصیت کند یا جدا کند این‌ها یک امر عقلی است، دیگر حرف هم روی آن نیست مسئله اول و مسئله دوم مثل هم است مسئله اول حق الناس است مسئله دوم حق الله است که قضا دارد چنانچه اگر حق الله است که قضا ندارد باید حسابی روی آن توبه بکند پاک از این دنیا برود و اگر هم حق الله است که قضا دارد مثل نماز مثل روزه مثل حج خب عقل مستقلا می‌گوید اگر می‌توانی همین حالا ادا کن، مثلا یک روز دو روز به مرگش باقی است نماز و روزه‌هایش را بدهد، حجش را نایب بگیرد وبالاخره کارها را اصلاح کند اگر نه دیگر یا وصیت کند و اگر هم نمی‌‌خواهد وصیت کند نماز و روزه و حج را بدهد به دیگران بخوانند یا بدهد به یک آدم امینی به یک عالم متدینی که آن عالم نماز و روزه و حجش را یا خودش با دیگران بخوانند خب معلوم است این‌ها همه عقل مستقلا روی آن دلالت دارد،

  حالا اگر مال ندارد حالا که مال ندارد چه ؟ می‌گویند باز وصیت بکند لازم است چرا؟ برای این‌که اگر احتمال بدهد که ورثه یا مثلا یک رفیقش که با وفاست آنها برایش می‌خوانند آن وقت مثلا بگوید که یک ماه روزه به ذمه‌ام است یا مثلا زن به شوهرش در حالی که زن مال ندارد شوهر با وفا دارد به شوهرش بگوید یک سال روزه دارم و این روزه‌های من را تو بگیر، واجب نمی‌شود بر آن کسی که وصیت کرد، اما معلوم است وفا اقتضا می‌کند اگر زن و شوهر است اگر اولاد است اگر پدر است وفا اقتضا می‌کند این‌ها انجام بدهند لذا این احتمال اگر هست دیگر خواه ناخواه احتمال منجز است، چرا منجز است؟ برای این‌که نماز و روزه به ذمه‌اش است نمی‌تواند ادا بکند احتمال می‌دهد کسی ادا بکند عقل ما می‌گوید این احتمال منجز است برای این‌که احتمال می‌دهد نماز و روزه‌هایت را بخوانند، یک دفعه یقین دارد معلوم است باید این کار را بکند یک دفعه یقین ندارد مظنه ندارد احتمال می‌دهد باز در این محتملات این جوری عقل ما حاکم است منجز است این‌که چون احتمال می‌دهی نماز و زوه‌هایت را بخوانند پس روی آن وصیت کن یا چون احتمال می‌دهی نماز و روزه‌هایت را بخوانند بنابراین به پسرت بگو به دخترت بگو به زنت بگو، زن به شوهرش بگوید، لذا این جمله مرحوم سید که می‌فرمایند اذا کان له مال بل مطلقا اذا احتمل وجود متبرع و همچنین اگر نماز به ذمه‌اش است که پسر بزرگ باید بخواند، در این مسئله اختلاف است خیلی از بزرگان من‌جمله محشین بر عروه می‌گویند که نه همه آنها، می‌گویند که اگر پدری یا مادری بمیرد هرچه نماز و روزه به ذمه‌اش است پسر بزرگ باید بخواند اما خب این یک تحمیلی است که خیال نمی‌کنم عقل بپسندد لذا بعضی‌ها گفته‌اند این نه، آن جا که نماز و روزه نسیاناً باشد مثل این‌که مثلا مادرش حائض بوده روزه‌هایش را خورده نگرفته این جور روزه‌ها یا مثلا پدرش در مضیقه بوده نتوانسته نماز بخواند یا نسیان کرده نمازش را نخوانده این جور نمازها، نمازهائی که اختیاری نباشد و این قول خیلی شهرت دارد و اما ما می‌گوییم که نمازهایی که در مرض موت از بین رفته، روایت‌ها بیش از این دلالت ندارد مثلا نمازها روزه‌ها که در مرض موت از بین رفته این نمازها این روزه‌ها را پسر بزرگ باید حالا این میت نماز و روزه این جوری دارد حالا قول اول یا قول دوم یا قول سوم نماز و روزه به ذمه‌اش است که پسر بزرگ باید بخواند، پسر بزرگ نمی‌داند باید به پسر بزرگ بگوید ولو این‌که می‌داند هم نمی‌خواند باید به پسر بزرگ بگوید این جا دیگر احتمال هم نیست ولو این که بداند نمی‌خواند باز هم باید بگوید برای این‌که از گردن او ساقط می‌شود می‌آید به گردن پسر بزرگ خواند خواند نخواند باید عذابش را ببرد لذا این جمله مرحوم سید که می‌فرمایند که به ولی بگوید برای این‌که احتمال هست بخوانند باید به مرحوم سید بگوییم نه چون که بر پسر بزرگ واجب است باید اعلام بکند وقتی اعلام کرد از گردن این ساقط می‌شود می‌آید به گردن پسر بزرگ، واجب است بخواند در این صورت قضیه احتمال نیست باید حتماً روی آن وصیت بکند ولو این‌که بداند هم پسر بزرگ نمی‌خواند چنانچه آن جا که مال دارد چه جور باید وصیت کند ولو این‌که می‌داند ورثه اعتقاد به این چیزها ندارند آن وصیتش را باید بکند آن کارش را باید بکند و اگر راستی هم جدی گرفت دیگر توبه‌اش قبول است وچیزی هم دیگر بر ذمه‌اش نیست و منتقل می‌شود از میت به ورثه، مال داشته باشد یا مال نداشته باشد آن جا که مال داشته باشد میت، منتقل می‌شود آن جا که مال نداشته باشد اگر آن نماز و روزه‌ای است که پسر بزرگ باید بخواند منتقل می‌شود اما اگر مال ندارد پسر بزرگ هم نماز و روزه‌اش بیش از این‌هاست دیگر خواه ناخواه احتمال متبرع که مرحوم سید می‌گویند ما می‌گوییم نه، حتما باید وصیت بکند تامنتقل بشود به پسر بزرگ بفهمد پدرش نماز و روزه دارد یا مادرش نماز و روزه دارد لذا این صورت احتمال که مرحوم سید داده نه، باید بگوییم آن جا خوب است که احتمال بدهد می‌خوانند در حالی که لازم هم نیست بخوانند مثل مثلا نماز و روزه دارد بر دخترش که دیگر لازم نیست بخواند به دخترش بگوید که من نماز وروزه دارم اگر بتوانی نماز و روزه‌های من را بخوان و احتمال می‌دهد که این دختر با وفا می‌خواند دیگر واجب نیست برای این‌که منتقل نمی‌شود اما تکلیف منجز است که به این دختر بگوید، چرا؟ چون احتمال دارد این تکالیفی که بر ذمه‌اش است دختر ادا بکند، لذا ببینید مرحوم سید همین را می‌گوید یا نه؟ می‌فرمایند که اذا کان علیه الواجبات التی لا تقبل النیابه حال الحیاه کالصلوه والصوم والحج و نحوها وجب الوصیه بها اذا کان له مال، این معلوم است بل مطلقا اذا احتمل وجود متبرع و فی ما علی الولی کالصلوه و الصوم التی فاتته لعذر یجب اعلامه اوالوصیه باستیجارها ایضا که اگر این وفی ما علی الولی را اگر این مستقل بگیرید آن وقت همان است که سید فرموده‌اند و من عرض کردم اما وفی ما علی الولی را آن جا بگویید اذا احتمل وجود متبرع و فی ما علی الولی کالصلوه و الصوم آن وقت درست در نمی‌آید ولی اگر عبارت را این جور معنا کنیم که اذا کان علیه الواجبات التی لاتقبل النیابه حال الحیاه کالصلوه و الصوم و الحج و نحوها وجب الوصیه بها اذا کان له مال بل مطلقا اذا احتمل وجود متبرع این بل مطلقا دیگر چرا؟ برای این‌که آن جا که مال دارد معلوم است واجب است آن جا هم که مال ندارد چون که احتمال می‌دهد برایش بخوانند عقل ما این احتمال را منجز می‌داند و می‌گوید، که خیلی جاها هم داریم بچه افتاده توی دریا غرق می‌شود این یک دفعه می‌تواند بگیرد خب باید برود جلو یک دفعه راستی اصلاً نمی‌تواند، خودش غرق می‌شود هیچ، اما یک دفعه احتمال می‌دهد برود می‌تواند این بچه را بگیرد احتمال منجز است و باید برود برای گرفتن این بچه، ما نحن فیه هم همین طور است، یکدفعه مال دارد خب حتما از اصل مال باید بردارند و نماز و روزه و حج و این‌ها را بدهند پس این باید وصیت کند، یک دفعه مال ندارد یا این‌که نه اصلاً می‌داند ورثه اهل این‌ها نیستند حالا دیگر واجب نیست اما بل مطلقا بگوییم واجب است کی؟ اذا احتمل وجود متبرع، درست در می‌آید،و فی ما علی الولی را یک جمله مستقل بگیریم که بگوییم یجب وصیت کند علی آن بچه‌هایش فی علی الولی کالصلوه والصوم التی فاتتها لعذر یجب اعلامه او الوصیه باستیجارها ایضا این ولی یعنی پدر بعضی‌ها حتی محشین بر عروه هم هست الان که می‌گویند همه نماز و روزه‌های پدر و مادر را لااقل پدر را باید پسر بزرگ به‌جا بیاورد بعضی‌ها مثل مرحوم سید می‌گویند نماز وروزه‌ای که از او فوت شده لعذر، ما می‌گوییم نماز و روزه‌ای که از او فوت شده در مرض موت، لذا مرحوم سید فتوای خودشان را این جا آورده‌اند، یجب علی الولی که مراد یعنی پدر و مادر کالصلوه و الصوم التی فاتته لعذر این ولی یجب اعلامه او الوصیه باستیجارها ایضا، خب این هم مسئله دوم مسئله اول و دوم چیزی ندارد.

  آن‌که چیز دارد مسئله سوم است که باید یک مقدار به آن اهمیت بدهیم می‌فرماید یجوز له تملیک ماله بتمامه لغیر الوارث این از دست ورثه ناراحت است همه مالش را می‌دهد به رفیقش، البته وصیت نمی‌کند اگر وصیت بکند بیش از ثلث نمی‌شود، نه، یک روز دو روز به مرگش تمام اموالش را می‌دهد به مرادش به یک روحانی یا تمام اموالش را می‌دهد به زنش، این مسئله مسئله مشکلی است این جا نمی‌شود حل کرد اسمش را می‌گذارند منجزات مریض یعنی در مرض موت کسی این کار را می‌تواند بکند یا نه؟ مشهور در میان اصحاب می‌گویند نه، مرحوم سید می‌گویند آری در مرض موت می‌تواند همه اموالش را بدهد به یک کسی، حالا مرحوم سید آن جا را فرض کرده‌اند یجوز له تملیک ماله بتمامه بغیر الوارث نمی‌دانم این بغیر الوارث را برای چه آورده‌اند؟ یجوز تملیک ما له بالغیر، همه مالش را می دهد به پسر کوچکش که زن نگرفته هنوز و خانه ندارد یا چیزی که مشهور هم هست همه مالش را می‌دهد به خانمش یا خانمش می‌خواهد که خویش و قوم خودش ارث نبرند همه اموالش را می‌دهد به شوهرش این می‌شود یا نه؟ مرحوم سید می‌گویند می‌شود برای این‌که در آن مسئله منجزات مریض در وصیت سابقا صحبت کردیم مفصل مرحوم سید از کسانی است که می‌گویند که خب مالش است و عقل دارد و شعور دارد و می‌تواند این کار را بکند، این یک مسئله است.

  یک مسئله این‌که این کار حلال است یا نه؟ یک روایاتی داریم سابقا در باره‌اش صحبت کردیم این‌که محروم کردن ورثه گناه دارد البته آن جا که بخواهد انتقام‌گیری کند آن جا که بخواهد مثلا دست دوم و سوم از ورثه ارث نبرند، خیلی این جورهاست اما یک دفعه یک مصلحت حسابی در ذهنش هست بچه‌ها دختر و پسر کار و بارشان خیلی خوب است یک دختر دارد این وضع مالیش خیلی بد است این جاها داعی عقلایی هست و همین جا را هم بسیاری از فقهاء گفته‌اند که می‌تواند اما حرام است برای این‌که محروم کردن ورثه می‌خواهد داعی عقلایی روی آن باشد می‌‌خواهد نباشد حرام است، ما می‌گوییم اگر داعی عقلایی روی آن باشد مثل این مثالی که من زدم نه حرام نیست جایز هم هست لذا این جمله مرحوم سید که یجوز له تملیک ما له بتمامه بغیر الوارث این یک اشکال دارد، بغیر الوارث نمی‌خواهد بگوید ، بالغیر می‌خواهد ورثه باشد می‌خواهد غیر ورثه، معمولاً هم این منجزات مریض است لذا از نظر حکم وضعی این جمله مرحوم سید در مقابل آن کسانی است که می‌گویند که اصلاً جایز نیست، منجزات مریض فقط می‌تواند وصیت بکند وصیتش هم بیش از ثلث دیگر ممضی نیست مگر ورثه امضا بکنند و اما بخواهد بیش از ثلث مالش را منتقل بکند با وصیت مثلا هبه کند در مرض موتش است و محضر را می‌گوید می‌اید و خانه‌اش را همه‌اش را می‌دهد به زنش این آیا جایز است یا نه؟ مرحوم سید می‌گویند جایز است ما هم می‌گوییم جایز است مرحوم سید این جا نگفته‌اند حرام است این جمله را باید بگویند که لااقل آن جا که عذر نداشته باشد داعی عقلایی نداشته باشد این حکم وضعی ممضی است اما کار حرام است برای این‌که خدا گفته این جور، این در مقابل خدا می‌گوید نه، می‌خواهم مالم دختروار و پسروار نباشد می‌خواهم که حالا تا زنده هستم یک مثلا خانه بدهم به پسرم، روایات هم داریم سابقا خواندیم نه در باب طهارت، آن وقتی که وصیت مباحثه می‌کردیم، روایات صحیح السند هم داریم که این کار حرام است و ما آن جا می‌گفتیم آن جا که داعی عقلایی نباشد حس انتقام‌گیری است می‌خواهد ورثه دسته‌های بعد را مثل این‌که اولاد ندارد مالش به برادر و خواهرش می‌رسد برادر و خواهر به این محل ندادند، می‌خواهد بمیرد، حالا این حس انتقام‌گیری می‌خواهد همه مالش را بدهد به زنش، همه مالش را بدهد به روحانی محلش، گفتیم این کارمی‌شود اما حرام است لذا دیگر باید آن جا ببینیم فتوی چیست؟ مثل این‌که مرحوم سید از این جا فهمیده می‌شود حرام هم نمی‌دانند و می‌خواهد داعی عقلایی باشد می‌خواهد داعی عقلایی نباشد این مالش است و عقل و شعور هم دارد و می‌خواهد منتقل کند به غیر ورثه، یا می‌خواهد منتقل کند به بعضی از ورثه اشکال ندارد.

  مسئله این جور شدکه روی فتوای مرحوم سید مسئله اشکال ندارد برای این‌که ایشان منجزات مریض را صحیح می‌دانند یعنی در مرض موت میت می‌تواند همه مالش را بدهد یا به یک ورثه یا به بیگانه، خب این یک مسئله، مرحوم سید جایز می‌دانند واین جا روی همان فتوی داده‌اند

  یک مسئله دیگر آیا حرام است یا نه؟ مشهور می‌گویند حرام است روایات صحیح السند هم داریم مرحوم سید حمل بر کراهت کرده نمی‌گوید اصلاً این جا چون جایش نیست لذا روی آن فتوی باز هم فرمایش درست است و اگر هم کسی بگوید آن جا که داعی عقلایی نیست حرام است مرحوم سید این را هم قبول ندارد می‌خواهد داعی عقلایی باشد می‌خواهد داعی عقلایی نباشد این می‌تواند مالش را بدهد به دیگری یا ورثه، یا وارث یا غیر وارث، لذا روی آن فتوای مرحوم سید اشکال ندارد روی عرض ما هم تملیک مال در مرض موت مطلقا اشکال ندارد ولو گتره‌ای باشد ولو حس انتقام‌گیری باشد اشکال ندارد اما اگر داعی عقلایی نیست حرام است ولی اگر داعی عقلایی هست بعضی اوقات خیلی هم خوب است مثلا یک پسر هروئینی دارد شراب‌خوار دارد لاابالی دارد می‌بیند اگر بمیرد مالش قسمت بشود این پسر چند روزی طول نمی‌کشد مال را هدر می‌کند این هم همه مالش را می‌دهد به آن پسر خوب، یا همه مالش را می‌دهد به دخترش که وضعش خوب نیست، بعضی اوقات یک نحو وجوبی هم پیدا می‌کند اما علی کل حال مسئله را این جا نمی‌شود صاف کرد جای مسئله در باب وصیت است، سابقا در این باره صحبت کرده‌ایم.

  حالا چیزی که مشکل می‌کند مسئله را می‌فرماید که اما اگر بخواهد مالش را تفویت بکند این جایز نیست این معنایش چیست؟ انشاءالله برای فردا.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد