درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

89/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : احکام اموات توبه

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی

  بحث در باره این روایت نهج البلاغه بود که امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرموده‌اند که توبه 6 تا معنا دارد یا این‌که واقع بر 6 تا معناست یعنی مثلا 6 تا شرط دارد 6 تا رکن دارد و گفتم این روایت از متشابهات روایات اهل بیت علیهم السلام است و نمی‌شود معنا کرد.

  اصحاب گفته‌اند که توبه کامل این است یعنی توبه کامل 6 تا رکن دارد 6 تا شرط دارد این جور تأویل کرده اند.

  حالا بنا شد این روایت را بخوانیم بنا شد شما هم روی آن فکر بکنید امروز از شما استفاده بکنیم روایت این است ان قائلا قال بحضرته استغفرالله فقال علیه السلام ثکلتک امک، خب استغفار ولو این‌که توبه هم نباشد یعنی از روی دل نباشد مترتب بر پشیمانی نباشد خب یک ذکر است دیگر و این ذکر خیلی ثواب دارد لذا اهل دل می‌گویند که ذکرت این ذکر یونسیه باشد یا همین استغفرالله باشد استغفرالله یا لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین انسان بتواند روزی 700 مرتبه بگوید خب خیلی خوب است دیگر، این چه بوده؟ حالا ولو ذکر لفظی باشد چرا حضرت اعتراض به او کردند آن هم با ثکلتک امک؟ نمی‌دانیم.

  بعد حضرت فرمودند اتدری ما الاستغفار؟ الاستغفار درجه العلیین در جلسه قبل گفتیم این را هم معنایش را نمی‌دانیم برای این‌که الاستغفار من درجات الفاسقین، بله علیین هم بعد صحبت می‌کنیم استغفار دارند و متوسطین استغفار دارند فاسقین هم استغفار دارند و معمولاً توبه مال مذنبین است مال فاسقین است لذا این را هم نمی‌دانیم یعنی چه؟

  و هو اسم واقع علی سته معان این استغفار اسم است واقع می‌شود بر 6 تا معنا اگر بخواهیم ظاهرش را معنا بکنیم لفظی است که 6تا معنا دارد اما خب این را نمی‌توانیم معنا کنیم بگوییم که اسم واقع علی سته معان یعنی این استغفار 6 تا شرط دارد.

  شرط اول اولها الندم علی ما مضی،والثانی العزم علی ترک العود الیه ابدا این هم لازمه آن ندم است، نمی‌شود پشیمان باشد و عزم بر ترک نداشته باشد ابدا، دیگر معمولاً کسی که پشیمان است عزم بر ترک هم دارد، حالا این معنای دومش است نمی‌دانیم بگوییم که شرط دوم است، شرط دوم اما نمی‌شود پشیمان باشد عزم بر ترک نباشد که در مباحثه‌ها چند روز قبل گفتم که بعضی از محشین بر عروه من‌جمله مرحوم آیت الله آقای خوانساری می‌فرمایند که عزم بر ترک لازم نیست، گفتیم معنایش را نمی‌دانیم چه در نظر مبارک این‌ها بوده؟

  اصلاً نمی‌شود پشیمانی باشد و عزم بر ترک نباشد، این‌ها لازم و ملزوم هستند از هم منفک نمی‌شوند اگر به عکس انسان بگوید شاید بتواند یک وجهی برایش درست بکند یک کسی پشیمان از گناهش نیست اما عزم دارد دیگر گناه نکند برای این‌که از گناه خیلی بدی دیده یک دخترکی همه چیزش را از دست داده از آن پشیمان نیست از این‌که آبرویش رفته دیگر ترش می‌شود کسی او را نمی‌گیرد خب این عزم بر ترک عود دارد ابدا آن را ممکن است کسی بگوید اما به عکسش پشیمانی باشد عزم بر ترک نباشد بلکه عزم داشته باشد، پشیمان است از این‌که چرا غیبت کرده اما تصمیم دارد فردا نمام سخن چینی کند فردا غیبت کند، ظاهراً نمی‌شود درستش کرد لذا این العزم علی ترک العود الیه ابداًاین لازم و ملزوم است، بفرمایید دو تا معناست اسم واقع علی سته معان.

 والثالث ان تؤدی الی المخلوقین حقوقهم باید اگر حق الناس است حق الناس را رد بکند در مباحثه قبل می‌گفتم آخر مگر می‌شود پشیمان باشد عزم بر ترک هم داشته باشد اما بدهکار به مردم است می‌تواند بدهد نرود بدهد بگوید ما دیگر از این به بعد این کار را نمی‌کنیم خب حق الله که نیست از این به بعد دیگر این کار را نمی‌کنیم، حق‌الناس است حق الناس را باید رد کرد لذا توی همین ندم توی همین عزم علی ترک العود الیه ابدا خوابیده ان تؤدی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی الله عزوجل املس، املس یعنی چه؟ لیس علیک تبعه دیگرهیچ چیزی بر ذمه‌ات نباشد این سه را نمی‌شود درستش کرد ظاهراً، این همان توی اول و دوم خوابیده بلکه در اول خوابیده لذا اگر کسی بگوید توبه همان ندم است و توی ندم خوابیده عزم علی ترک، خوابیده ان تؤدی الی المخلوقین حقوقهم.

  والرابع ان تعمد الی کل فریضه علیک ضِعتها فتودی حقها اگر نماز قضا به ذمه‌‌ات است دیگر نماز قضایت را باید بخوانی، ان تعمد فوراً هم بخوانی خب این هم مثل همان حق الناس است این هم حق الله است که خدا گفته قضایش را باید بخوانی حالا بگوییم که ندم و عزم علی ترک اما به خدا بگوید من نماز قضا نمی‌خوانم خب مثل همین است که نماز نخوانده باشد، یک چیز ماورای آن عزم علی ترک باشد ظاهراً نیست حالا تا این جا بگویید که خیلی خوب این‌ها مثلا یک انفکاکی از هم دارد اما آن که همه را مجبور کرده دست از روایت بردارند و روایت را حمل بر توبه کامل بکنند این پنجم و ششم است.

  والخامس ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان حتی یلصق الجلد بالعظم و ینشأ بینهما لحم جدید، اصلاً ممکن است؟ در حال گناه این گوشت‌هایی در بدنش روییده حالا که می‌خواهد توبه بکند این گوشت‌ها باید آب بشود حتی تلصق الجلد بالعظم و علاوه بر این ینشأ بینهما لحم جدید یک گوشت در حال فزع و جزع با خدا، یک گوشت در حال عبودیت رابطه با خدا این گوشت هم پیدا بشود.

  امیرالمؤمنین چه می‌خواستند بگویند؟ اصلاً یعنی چه؟ یک کسی توبه کرد عزم هم دارد بگویید عمل صالح هم دارد که ما گفتیم الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات عمل صالح باید باشد تا کاشف باشد از آن ندم و از آن عزم، حالا این عمل صالح دارد مثلا حق الناس داشته همه مالش را داد حق الله داشته همه‌اش را انجام داد گناهان بزرگ بزرگ داشته همه‌اش را پشیمانی و عزم بر ترک داشت حالا بگوییم تو توبه‌ات قبول نیست، تو اصلاً توبه نکرده‌ای، وقتی توبه می‌کنی که این گوشت‌ها که در حال معصیت روییده بریزد و گوشت دیگری که از راه عبادت است بروید، حالا اصلاً اولا می‌شود؟

  ثانیاً این تعلیق بر محال نیست؟ حالا بگویید تعلیق بر محال هم نه، یک چنین چیزی در قرآن در روایات، و اصلاً معنایش چیست؟ یعنی چه؟ اگر این کار را نکردتوبه‌اش قبول نیست؟ اگر فاسق بود حالا عادل نیست؟ بگویید نه توبه اهل دل را می‌خواهد بگوید، خب حالا آنها یک چنین توبه‌هایی داشتند؟ ائمه طاهرین علیهم السلام بعد در باره‌اش صحبت می‌کنیم این راز و نیازها را چه جور درستش بکنیم؟ این دعای ابوحمزه ثمالی این مناجات شعبانیه، این دعای کمیل خب این‌ها بالاخره جزع و فزع و راستی مثل کسی که دلش آتش گرفته اشک بریز، اما حالا صبح هم می‌رود دنبال کارش دنبال زندگیش و یک زندگی رفاهی هم دارد بگوییم این نه این توبه‌اش قبول نیست حالا همان توبه کامل هم، بگوییم این توبه کامل نیست، توبه کامل آنوقت است که این جور باشد همه آیات و روایات حمل می‌شود بر فرد نادر یعنی اگر کسی بگوید تعلیق بر محال نیست بگوید راستی باید این جور باشد این همه آیات در قرآن حمل بر فرد نادر باید بشود، همان روی توبه کامل، برای این‌که همان کملین هم یک در میلیون هم پیدا نمی‌شود که این جوری توبه بکند.

  والسادس ان تذیق الجسم الم الطاعه کما اذقته حلاوه المعصیته باید به همان اندازه که لذت از معصیت بردی باید الم طاعت را هم به خودت بچشانی، خب این حلاوت معصیت خیلی بد است انصافاً، انسان بتواند از طاعت خدا لذت ببرد خیلی عالی است انصافاً، در همین دعای عرفه یک جمله اما حسین علیه السلام دارد یا من اذاق احبائه حلاوه المؤانسه این حلاوت عبادت حلاوت مؤنسه با خدا خیلی لذت بخش است این‌ها همه خوب ، اما حالا بگوییم توبه کامل این است که انسان به این حالت برسد یعنی مصداق یا من اذاق احبائه حلاوه المؤانسه تا به این حالت نرسد توبه واقعی، توبه کامل نکرده، نمی‌شود گفت، نمی‌شود ملتزم شد، عرض کردم اگر هم بخواهیم ملتزم بشویم باید حمل بر فرد نادر بکنیم، لذا این روایت از متشابهات است و نمی‌شود معنایش کرد همان هم که اعلام مثل مرحوم سید در عروه می‌گویند این توبه کامل است به مرحوم سید می‌گوییم آیا ملتزم به آن می‌شوید که کملین توبه آنها باید این‌جوری باشد؟

  آن وقت این‌ها 6 تا معنا هم نشد، در حقیقت 3 تا معنا شد یک معنا آن استغفار واقعی ندم و عزم و ادای حق الناس و ادای حق الله آن یکی، یکی هم این‌که گوشت‌ها بریزد حالا گوشت حرام هم این ندارد، گوشت‌هائی که در حال معصیت روییده شده، حالا یک وقت کسی بگوید این گوشت‌هایی که از حرام روییده شده باید بریزد اما در حال معصیت این 4 ، 5 کیلو گوشت اضافه کرده حالا که توبه کرده بریزد یکی هم این سومی، این 6 تا بر می‌گردد به 3 تا، یکی هم این ششمی این‌که آن حلاوت مناجات حق را بیابد همین جور که لذت معصیت را یابیده است، این هم معلوم است امام حسین علیه السلام و امثال امام حسین علیه السلام باید ادعا بکنند این‌که الرکعتان فی جوف اللیل احب الی من الدنیا و ما فیها این مال آن‌هاست و ما بخواهیم بگوییم توبه کامل این دوتا شرط را دارد هیچ کسی نگفته.

  خود امیرالمؤمنین در نهج البلاغه، تحف العقول یک روایت از ایشان نقل می‌کند که توبه نصوح را معنا می‌کند توبه نصوح همان توبه خالص است، به عبارت دیگر توبه نصوح همان توبه کملین است و امیرالمؤمنین سلام الله علیه بنابرآن چه در تحف العقول است این جور فرموده‌اند از آقا پرسیدندتوبه نصوح چیست؟ وقیل له ما التوبه النصوح؟ فقال علیه السلام ندم بالقلب و استغفار باللسان والقصد علی ان لایعود توبه نصوح این است یکی دل پشیمان باشد، یکی زبان جزع و فزع داشته باشد یکی هم عزم این‌که دیگرنکند که گفتم فقهاء این الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا را همین معنا کرده‌اند گفته‌اند والقصد والعزم عل ان لا یعود خب این باز هم در نهج البلاغه است توبه نصوح را این جور معنا می‌کند یعنی توبه کملین را این جور معنا می‌کند.

  یک روایت هم هست باز روایاتی هست از خود پیامبر اکرم که پیامبر اکرم در توبه نصوح همین را فرموده.

  لذا در همین توبه نصوح یعنی توبه خالص فقهاء دیگر اسم نیاورده‌اند گفته‌اند پشیمانی از گذشته استغفار باللسان، والقصد عل ان لا یعود خب معنایش این است که اگر راستی می‌خواهد توبه حق الناس بکند پول مردم را باید بدهد و الا توبه نیست، این ندامت نیست، نماز قضا دارد نماز قضاهایش را باید بخواند خب معلوم است دیگر لذا خود امیرالمؤمنین فرموده خود پیامبر اکرم و دیگران توی این کلمه نصوح که مثل برهان و نور الثقلین و این‌ها که تفسیر روایی است وقتی برویم می‌بینیم که از اهل بیت علیهم السلام توبه نصوح را معنا کرده‌اند همین، بعضی هم یک شأن نزولی برایش درست کرده‌اند که شأن نزول مخصص نیست، گفتند یک مردی که شباهت به زن‌ها داشت می‌رفت حمام زنانه، یک وقت انگشتر یک زنی از زنهای بزرگ، می‌گویند زن شاه، نمی‌دانم کی بوده؟ انگشترش گم شد، بنا شد همه را تفتیش کنند این ناگهان دید اگر تفتیش کنند دیگر سرش می‌رود بالای دار و راستی توبه کرد انگشتر پیدا شد و این آیه شأن نزولش آن است که مثل او توبه بکنید، حالا شأن نزول خیلی اهمیت ندارد چون که صحیح السند هم که نیست، تاریخ است اما آن‌که هست این توبه نصوح را هفت هشت تا روایت داریم الندم بالقلب و الاستغفار باللسان و القصد علی ان لا یعود بعضی این استغفار باللسان را هم ندارد، الندم بالقلب والقصد ان لا یعود که فقهاء فرموده‌اند، این استغفار باللسان را ما درست کرده‌ایم و الا فقهاء نفرموده‌اند فقهاء فرموده‌اند ندم بالقلب والقصد علی ان لا یعود اما این تحف العقول که از نهج البلاغه نقل می‌کند این والاستغفار باللسان را هم دارد ندم بالقلب والاستغفارباللسان والقصد علی ان لا یعود.

  من این جا عرض کردم این روایت نهج البلاغه یک اشکال دیگر هم دارد و آن این است که مخالف با عقل است، حالا علاوه بر این‌که مخالف با اجماع است اعراض اصحاب روی آن است علاوه بر این مخالف با عقل هم هست یعنی اگر به عقلا به عقل بگویند توبه چیست؟ همین است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند ندم بالقلب واستغفار باللسان والقصد علی ان لایعود لذا می‌شود هم گفت روایت اعراض اصحاب روی ان است، می‌شود از متشابهات از مجملات، و این‌که بخواهیم حمل بکنیم بر توبه کامل نه عقل می‌پسندد نه فقهاء فرموده‌اند و پسندیده‌اند نه روایت‌ها تاب این معنا را دارد.

  بنابراین گفتم سند نهج البلاغه پیش من تمام است از نظر سند اشکال نداریم نظیر مرسلات صدوق است جازمات صدوق است اما از نظر معنا خب معلوم است دیگر همین طور که قرآن متشابهات دارد روایات اهل بیت هم متشابهات دارد.

  مسئله آخر که یک مسئله بغرنجی است این را حالا عنوان کنم ببینیم به جایی می‌رسیم یا نه؟ و آن این راز و نیازهای ائمه طاهرین یا خود پیامبر اکرم، خود حضرت زهرا، از بس راز و نیاز داشته پاهای مبارک از عبادت ورم کرده، این‌ها چیست؟ یعنی این دعای کمیل که مال امیرالمؤمنین است این‌ها معنایش چیست؟ این نسبت‌های گناه بزرگ بزرگ به خودشان این استغفارها این‌ها با آن عصمت عالی که مخصوصاً 14 معصوم عصمتشان که مثل عصمت انبیاء هم نیست خیلی بالاست دیگر، دیگر همه چیزشان درکش مشکل است انصافاً من‌جمله عصمتشان، حالا این دعای ابوحمزه ثمالی این‌ها را هم نمی‌شود که بگوییم از این‌ها نیست، یکی دو تا و ده تا نیست علاوه بر این اصلاً لفظ دلالت می‌کند بر این‌که صحیح السند است، یک دفعه استاد بزرگوار ما حضرت امام راجع به جامعه کبیره می‌فرمودند، می‌فرمودند سند خوب است، بعضی اشکال کرده‌اند می‌فرمودند بر فرض هم سند خوب نباشد اما دلالت جبران سند می‌کند برای این‌که هیچ کسی نمی‌تواند غیر امام هادی علیه السلام تمام اسرار شیعه را با این الفاظ درج در یک زیارت بکند، مابقی هم راستی این دعای کمیل را چه دهانی می‌تواند بگوید غیر از امیرالمؤمنین علی علیه السلام؟ و همچنین این زیارت‌ها این دعاها لذا این نسبت‌هایی که ائمه طاهرین به خودشان می‌دهند چه جوری درستش بکنیم؟.

  مرحوم حاجی سبزواری رضوان الله تعالی علیه از خود ایشان نیست دیگران هم عرفا فلاسفه فرموده‌اند ایشان در آخر منظومه که یک بحث‌های اخلاقی دارند آن جا می‌فرماید که مراتب التوب کمراتب التقی من حرمه اوحل او غیر اللقاء

  می‌گوید توبه سه مرتبه دارد یک مرتبه برای عموم مردم توبه از گناه، یکی برای خواص مثل سلمان‌ها مثل کملین، هستند خیلی، مثل زهاد واقعی و این‌ها توبه از حلال خداست یکی هم مختص به اهل بیت علیهم السلام این‌که معمولاً آن مقام لقاء دائم التوجه نمی‌شود برای این‌ها باشد و همچنین که این دوام توجه نیست گریه‌ها دارند زاری‌ها دارند باید همه جا محضر خدا این‌ها در محضر خدا، باید به غیر توجه الی الله هیچ چیزی نباشد، نمی‌شود، لذا توبه می‌کنند از غیر اللقاء یعنی آن انصراف‌ها آن تماس‌های در دنیا، تماس با زن تماس خورد و خوراک تماس با مردم نشست و برخاست‌ها، این‌ها و شب امیرالمؤمنین سلام الله علیه یاد این‌ها می‌افتد و آن نسبت‌های گناه بزرگ بزرگ را به خودشان می‌دهند، لذا این آیه شریفه را هم همین جور معنا کرده‌اند انا فتحنا لک فتحا مبینا لیغفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر می‌گویند که این خدا می‌آمرزد این جور گناهان را و بزرگان می‌گویند اصلاً این‌ها برای آنها گناه کبیره هم هست برای این که به نسبت گناه‌ها فرق می‌کند برای ما همین که توی نماز توجه نداشته باشیم بالاترین گناه است کسی که حضور قلب ندارد که این نماز نیست اما حالا به ما این چیزها را نمی‌گیرند اما این غیر اللقاء برای اهل بیت پیدا بشود نه توی نماز، در غیر نماز این بالاترین گناه است برای این‌ها، توبه می کنند از همین گناهان کبیره و برای ما نگاه کردن به نامحرم گناه است برای آنها نگاه کردن به حلیله حرام است به این معنا که در آن حال آن مقام لقاء را از دست می‌دهند، لذا بزرگان این جور معنا کرده‌اند دو سه تا معنای دیگر هم برای این گفته‌اند حالا اگر چیزی به نظر شما رسید، اگر چیزی پیدا کردید بنویسید چون‌که حرف خوبی هم هست بنویسید تا برای دیگران بگویم خودم هم استفاده بکنم.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد