درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

1389/03/23

موضوع : استبراء و تفحص از خون حیض

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

دیروز عرض کردم این مسئله استبراء خانم یک امر مسلم در فقه ماست و اینکه اگر نمی‌داند پاک شده یا نه خود را بررسی کند اگر پاک است صد درصد غسل کند و اما اگر پاک نیست آلودگی دارد در درون ولو بسیار هم آن آلودگی کم باشد فرموده‌اند که حیض است دیگر تفاوتی هم نمی‌گذاشتند بین این‌که در عادت باشد بعد از عادت باشد، بله باید 10 روز تجاوز نکرده باشد.

اما چیزی که مسئله را مشکل می‌کند این است که اول کار اگر نمی‌داند که پاک شده یا نه؟ بررسی لازم نیست.

چیزی که اصل مسئله را مشکل می‌کند این‌که خون در درون این اصلاً حیض نیست مثل منی در درون این اصلاً موجب غسل نیست، بول در درون اصلاً موجب حدث نیست موجب انتقاض طهارت نیست، جاهای دیگر ائمه طاهرین علیهم السلام به ما فرموده‌اند اگر هم نفرموده بودند یک امر مسلمی بود تا بول بیرون نیاید انسان نجس نمی‌شود اگر طاهر است محدث نمی‌شود اگر منی از جای خود حرکت کرده آمده در مجری اما بیرون نیامده موجب غسل نمی‌شود اما در باب استبراء می‌گویند که همان خون در درون این موجب حیض است و دیروز گفتم این مسئله را باید با تعبد درستش بکنیم و الا با قواعد بخواهیم مسئله را درست بکنیم نمی‌شود، سابقاً اگر یادتان باشد می‌گفتیم که اگر اول باشد این استصحاب دارد و اگر آخر باشد آن هم استصحاب دارد و آن دو تا استصحاب به ما می‌گوید اگر اول باشد این حیض نیست اگر دوم باشد این حیض است الا این‌که اشکالی که در استصحاب‌هاست سابقاً عرض کردیم این اگر نمی‌داند آیا حیض شده یا نه؟ خون در مجری هست یا نه؟ این نمی‌تواند بگوید خون در مجری نیست برای این‌که قاعده می‌گوید اگر خون در مجری هم باشد تو حائض نیستی لذا اصلاً نوبت به استصحاب نمی‌رسد چنانچه آن استصحاب دوم هم سابقاً می‌گفتیم که این امر یقینی است برای این‌که اگر در مجری باشد این حیض نیست اگر هم بیرون آمده باشد که می‌داند بیرون نیامده این هم که چیزی نیست استصحاب چه می‌خواهد بکند؟ استصحاب حائض بوده الان هم هست این در وقتی درست می‌شود که خون بیرون بیاید و الا اگر خون بیرون نیامده یقین هم داشته باشد خون در مجری هست قاعده می‌گوید که این حیض نیست، زن تا بول از او بیرون نیاید حالا ولو می‌داند در مجری هم هست خب این محدث نمی‌شود، اگر نجس است منی در بیرون است از زن باشد یا از مرد از همین جهت هم بر فرض هم زن منی داشته باشد که می‌گویند دارد اما می‌گویند که کم پیدا می‌شود زن جنب بشود چرا؟ می‌گویند برای این‌که اوول‌ها در رحم ریخته می‌شود و از رحم نمی‌آید در مجری تا بیاید بیرون، می‌گویند یک در هزار هم پیدا نمی‌شود اما می‌گویند این از نظر باطن جنب شده یعنی منی در رحم ریخته شده آن بدتر می‌شود این‌ها فرق نمی‌کند با هم لذا استصحاب اول و استصحاب دوم و این‌ها هیچ کدام نمی‌تواند برای ما کار بکند،

اگر ما باشیم و قاعده باید بگوییم که این خانم اگر اول نمی‌داند حائض شده یا نه؟ به این معنا نمی‌داند خون بیرون آمده یا نه؟ خب این استصحاب دارد خون بیرون نیامده پاک است، چنانچه در آخر هم اگر باز شک کند خون بیرون آمده یا نه؟ خب نه بیرون نیامده، اما فرض مسئله ما این نیست این است که شک می‌کند در درون خود خون هست یانه؟ چه قسم اول چه قسم دوم مثل آن جا که می‌داند خون در مجری هست خب وقتی که می‌داند خون در مجری هست چون بیرون نیامده این حائض نیست چه صورت اول چه صورت دوم، حالا امام علیه السلام می‌فرماید نه، اگر می‌داند خون در مجری هست یا نه؟ این خانم حائض است اگر نمی‌داند می‌داند خون در مجری هست یا نه؟ این باید تفحص بکند در حالی که اگر استصحاب بخواهیم جاری بکنیم تفحص در موضوعات اصلاً لازم نیست استصحاب موضوعی تفحص لازم ندارد ولی اما علیه السلام می‌فرماید این باید تفحص کند روایات هم چند تا روایت است گفته‌اند و روایت‌ها هم صحیح السند است ظاهر الدلاله است دلالتش خیلی خوب است یک روایت دیروز خواندم صحیحه محمد بن مسلم، دودفعه بخوانم گفتم روایات باب 17 از ابواب حیض روایت ا از آن باب صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام قال اذا ارادت الحائض ان تغتسل فلتستدخل قطنه یعنی باید تفحص کند این صورتی را هم می‌فرماید که شک دارد آیا خون در درون هست یا نه؟ دیگر این‌ها را لازم نیست امام علیه السلام بگوید از خودمان روی آن بگذاریم دیگر، اذا ارادت الحائض ان تغتسل و نمی‌داند آیا خون در مجری هست یا نه؟ خون در درون هست یا نه؟ فرمودند باید استبراء بکند فلتستدخل قطنه فان خرج منها شیئ من الدم فلا تغتسل، اگر خون بیرون آمد دیگر نباید غسل بکند و ان لم تر شیئاً فلتغتسل و ان رأت بعد ذلک فلتتوضأ ولتصل دیگر معلوم می‌شود خون استحاضه است اگر پاک پاک بوده بعدش معلوم می‌شود خون استحاضه است.

موثقه سماعه خصوصیات را که چه‌جوری خودش را بررسی کند .

موثقه سماعه روایت 4 از باب 17، و در همین باب 17 دو سه تا روایت داریم این صحیحه محمد بن مسلم کم گفته بود چه جوری استبراء بکند، اما در روایت موثقه سماعه و بعضی دیگر حسابی گفته کیفیت استبراء هم چه جوری است، عن ابی عبدالله علیه السلام قال قلت له المرأه تری الطهر و تری الصفره این پاک شده اما حالا یک چیز کم رنگی اوالشیئ فلا تدری اطهرت ام لا؟ این باید حمل بکنیم بر آن جا که نمی‌داند خون است یا نه؟ و الا آن صفره را اگر می‌داند خون است که خب اشکالی نیست این خون بیرون آمده حائض است لذا وتری الصفره اوالشیئ فلا تدری اطهرت ام لا یعنی مثلاً یک چیزی قهوه‌ای می‌بیند نمی ‌داند ترشحات است یا خون است؟ باید این جور معنا کنیم، قال فاذا کان کذلک یعنی نمی‌داند طاهر شده یانه؟ فلتقم فلتلصق بطنها الی حائط حالا نمی‌دانم این معنایش هم چیست، شکمش را بچسباند به دیوار و ترفع رجلها علی حائط کما رایت الکلب یصنع اذا اراد ان یبول آن جوری ثم تستدخل الکرسف فاذا کان ثم من الدم مثل رأس الذباب خرج فان خرج دم فلاتطهر و ان لم یخرج فقط طهرت، البته این سماعه مثل این‌که فارسی زبان بوده و مثل جزوه‌های ما که عربی و فارسی است این هم این جوری است معمولاً روایاتش، نمی‌توانسته خوب ضبط بکند اما می‌توانسته معنا را خوب بفهماند یکی از خصوصیات همین سماعه این است که در حالی که عرب نبوده نمی‌توانسته عربی بگوید، عربی بنویسد اما محتوی را هرکجا می‌بینیم، می‌بینیم اجمال ندارد حالا در این جا یک الفاظی دارد اما این الفاظ را وقتی که کنارش بزنیم بالاخره فهمیده می‌شود که این باید استبراء بکند طرز استبرائش هم این جوری، و علی کل حال این که حضرت فرمودند استبرا بکند اگر ذره‌ای مثل رأس الذباب بال پشه‌ای خون در آن پنبه دیده شد این حائض است و الا اگر نه طاهر است و ان لم یخرج فقد طهرت و سه چهار تا دیگر روایت هم داریم دیگر ظاهراً ان قلت قلت طلبگی هم خیلی نتیجه ندارد چنانچه جریان استصحاب هم بعد از این حرف‌ها دیگر نه احتیاج به آن داریم نه می‌توانیم استصحاب را در ما نحن فیه بیاوریم برای این‌که استصحاب اگر هم شما بخواهید با استصحاب بگویید این حائض است اولاً با این روایت‌ها منافات داردبعد هم استصحاب در شبهات موضوعیه اصلاً تفحص لازم نیست می‌تواند استصحاب جاری بکند بگوید من حائض بودم حالا هم حائض هستم این اصل مسئله تا این جا و یک اجماعی هم در مسئله هست مسلم این قضیه استبراء اگر شک بکند که پاک شده یا نه؟ چنانچه یک اجماعی هم در مسئله هست اول که اگر شک بکند که آیا حیض شده یا نه؟ گفته‌اند نه، هم اجماع اول خون دیدن این خانم هست هم اجماع آخر هست که صورت اول را گفتند خون در فضا پاک است و غسل آور نیست حیض‌ آور نیست اما آن شک در آخر را گفتند خون در فضا حیض آور است خون در فضا احکام حیض را دارد، دیگر حالا علاوه براین که روایات صحیح السند ظاهر الدلاله است با اجماع هم مسئله را تمام می‌کنیم.

یک فرعی این جا هست متعرض این فرع بشویم این‌که اصلاً حیض خانم به چیست؟ آیا به آن حالت است که برای این خانم پیدا می‌شود؟ قرآن می‌گوید به آن حالت است برای این‌که قرآن می‌فرماید یسئلونک عن المحیض قل هو اذی فاعتزلوا النساء فی المحیض این مریض است چون مریض است با او همبستر نشوید این‌که از قرآن فهمیده می‌شود حیض یک مرض است یک حالت است اصلاً کاری به خون ندارد قرآن شریف کاری به خون ندارد، خون داخل باشد داخل نباشد خون بیرون بیاید خون بیرون نیاید،آن حالت را قرآن می‌گوید حیض،

اما وقتی بیاییم توی روایات اهل بیت می‌بینیم که آن حالت را روایات روی آن حساب نمی‌کنند خیلی، آن حالت وقتی حیض آور است که خون بیرون بیاید البته آن اول و تا خون بیرون نیاید ولو این مریض است خون ترشح در رحم کرده خب روایات داشتیم این حائض نیست و اگر قرآن شریف که می‌فرماید حیض یک حالت است دیگر باید بگوییم اگر خون در مجری باشد این حائض است همین مقدار که خون از غدد حیضی ترشح بکند این مرض هست لذا مشکل می‌شود باید این جور معنا کنیم که قرآن می‌فرماید این مرض است اما تا خونش بیرون نیاید این حائض نیست، آن وقت گیر می‌کنیم این‌که خب در آخر کار چه؟ در آخر کار مثل این‌که قرآن می‌فرماید این حالت هنوز باقی است ولو خون بیرون نیاید همین‌که خون در مجری باشد این حائض است قرآن خصوصیت، نمی‌گوید بله، اما حیض را یک حالت می‌داند، آن وقت این حالت کی پیدا می‌شود؟ وقتی که خون پیدا بشود خب خون پیدا شود حالا خون در فضاست حالا چه؟ اگر آن قبل از حیضش باشد می‌گویند حائض نیستی، اگر بعد باشد می‌گویند حائض هستی، لذا باید بگوییم که این هم باز یک تعبد مشکلی می‌شود نمی‌دانم چه جور هم هست که مثل صاحب جواهر متعرض مسئله نشده‌اند بعدش هم دیگر تعرض مسئله را ندارند که این مسئله را چه جور درستش بکنیم، لذا یکی از مجملات هم همین است که قرآن می‌گوید حیض یک حالت است اگر روایت نداشتیم می‌توانستیم درستش بکنیم می‌گفتیم خون در فضا حیض است برای این‌که این حالت برای این پیدا شده اما احتیاج به بیرون آمدن داشته باشد دیگر نه احتیاج ندارد چنانچه در آخر کار خون بیرون نیامده آن حالت را به واسطه آن استبراء آن حالت را به دست می‌آورد که خون در مجری هست یا نه؟ اگر در مجری هست معلوم می‌شود هنوز مرضش هست اگر نه نه، حالا این مسئله مشکل را هم یک فکری روی آن بکنید ببینیم که چه جوری باید حل بکنیم، ولی علی کل حال روایات اهل بیت علیهم السلام می‌فرماید اگر اول عادتش است تا خون بیرون نیامده این حیض نیست و اما اگر آخر عادتش است اگر خون در فضا باشد این حیض است دیگر حالا تطبیق با قرآن نمی‌شود کرد و انکارش هم نمی‌شود کرد و همین‌طور که بزرگان همه همه مشی فرموده‌اند ما هم باید چشمها را هم بگذاریم راجع به این شبهه‌ای که کردم و برویم جلو، یک مردی پیدا بشود مرد که همه شما هستید یک مرد ان قلت قلت مرد تفحص کن، حالا روی آن فکر بکنید ببینیم، اگر نه مسئله اشکال ندارد مسئله مسلم است همین جور که گفتم این‌که خانم اگر نمی‌داند حائض شده یا نه؟ حائض نشده حتی اگر بداند خون هم در مجری هست حائض نشده تا این‌که خون بیرون بیاید این قاعده هم هست درست هم هست مسلم پیش فقهاء هم هست اگر تا این اندازه بود اشکال نداشت گیر ما در آن مسئله دوم است که مسئله اول را مشکل می‌کند و آن این‌که آخر حیضش است نمی‌داند آیا در مجری خون هست یا نه؟ این قاعده اقتضا می‌کند خون هم باشد هیچ، اما می‌گوید باید استبراء بکنی اگر خون هست بگویی حائض است با قرآن جور می‌آید برای این‌که دال براین است که این هنوز آن حالت آن مرض هست و اما با قواعد جور نمی‌آید، گفتیم که خب می‌خواهد بیاید می‌خواهد نیاید ائمه طاهرین علیهم السلام این جور فرمودند ما هم می‌گوییم این جور، آن وقت با آن آیه شریفه یک اصطکاکی پیدا می‌شود ولی علی کل حال نفهمیدگی زیاد است این اصطکاک هم پیدا بشود باز اجماع هست مسلم هست روایات دلالت دارد این‌که گیر نیستیم توی رساله چه بنویسیم ولی ان قلت قلت طلبگی را اگر بتوانید حل بکنید خیلی خوب است، این یک مسئله.

مسئله دوم این‌که این استبراء ولو این‌که چند جور نوشته شده یعنی چند جور از روایات اهل بیت ولی علی الظاهر نباید بگوییم که خصوصیت داشته باشد فقهاء رضوان الله تعالی علیهم هم همین جورها فرموده‌اند، فرموده‌اند که یک جور به دست بیاورد روایت محمد بن مسلم همین مقدار می‌گفت که یک پنبه‌ای داخل بکند پنبه را بیرون بیاورد اگر خون سر این پنبه هست حائض است اگر نه نه، اما موثقه سماعه این خصوصیات را دارد این لازم است؟ خب اگر ما باشیم و قاعده اصولی باید بگوییم بله لازم است، حمل عام بر خاص آن می‌گوید که بررسی بکند با پنبه، این می‌گوید طرزش این جوری است که شکمش را به دیوار بچسباند و پایش را بالا بگیرد و پنبه را داخل بکند و این قاعده این را اقتضا می‌کند اما اگر راستی بدانیم این خصوصیت ندارد دیگر نمی‌توانیم حمل عام بر خاص بکنیم برای این‌که حمل عام بر خاص آن جاهاست که بدانیم خصوصیتی در کار است مثل اکرم العلماء اکرم العلماء العدول و اما این جا می‌دانیم آن‌که لازم است تفحص و استبراء است لذا آن‌که لازم است این است که این بداند خون در مجری هست یا نه؟ حالا می‌خواهد آن طرزش روایت سماعه یا طرزش روایت محمد بن مسلم چنانچه مثلاً این روایت‌ها همه‌اش پنبه دارد خب حالا با پنبه نه، با یک چیز دیگر و بالاخره می‌خواهد ببیند خون در مجری هست یا نه؟ به هر چیزی به هر جوری این خون را می‌تواند بفهمد در مجری هست یا نه؟ پنبه خصوصیت دارد، ما بخواهیم بگوییم که در روایات پنبه آمده خصوصیت ندارد نه، شکمش را به دیوار بچسباند خصوصیت ندارد یعنی می‌دانیم این خصوصیت ندارد، آن‌چه خصوصیت دارد این است که این ببیند در مجری خون هست یا نه؟ حالا طرزش، با انگشت می‌کند با دست می‌کند با پارچه می‌کند و امثال این‌ها، خب اگر این عرض من درست باشد دیگر نمی‌توانیم حمل عام بر خاص بکنیم دیگر باید بگوییم همه این روایت‌ها در مقام بیان یک چیز است و آن به دست بیاورد آیا این حائض است یا نه؟

آن وقت یک اشآید جلو که مثل صاحب جواهر و دیگران این روایت سماعه را حمل بر استحباب کرده‌اند این دیگر درست نیست برای این‌که اگر ما راستی بفهمیم که آن‌چه لازم است استبراء است آن‌چه لازم است بدست بیاورد آیا این حائض است یا نه؟ لذا شکمش را به دیوار بچسباند این مستحب باشد دیگر وجه ندارد لذا مثلاً باید بگوییم این روایت‌ها همه در مقام بیان آن استبراء است، مصداق نقل کرده روایت محمد بن مسلم یک مصداق نقل کرده که چه جوری، روایت سماعه یک مصداق نقل کرده که چه جوری، مابقی روایات هم یک جور دیگر همه آنها بیان مصداق می‌کنند نه بیان خصوصیت، پس حمل مطلق بر مقید نه، روایت‌ها همه در مقام بیان خصوصیت است پس حمل مطلق بر مقید نه، حمل آن روایاتی که خصوصیت دارد بر استحباب هم نه، اما نمی‌دانم چه شده که مرحوم صاحب جواهر و دیگران هم از صاحب جواهر گرفته‌اند حمل مطلق بر مقید نه اما خصوصیات حمل بر استحباب، مستحب است آن جوری که امام صادق سلام الله علیه به سماعه گفتند آن جور عمل بکند مستحب است این را هم روی آن فکری روی آن بکنید ببینید که این استحباب یعنی چه؟

حتی یک حرف دیگر هست و آن این است که اصلاً این‌ها نه وجوب غیری است نه وجوب نفسی است بلکه ارشاد به این است که این به دست بیاورد پاک است یا نه؟ این‌که بعضی گفته‌اند واجب نفسی است بعضی گفته‌اند واجب غیری است بعضی‌ها گفته‌اند استحباب غیری است، استحباب نفسی است همین الان حرفی که از صاحب جواهر نقل می‌کنیم می‌گویند استحباب نفسی، می‌گوییم این‌ها هیچ کدام نیست، نه واجب نفسی است نه واجب غیری، ارشاد است، ارشاد به حکم عقل است عقل ما می‌گوید امام علیه السلام فرموده استبراء کن دیگر هر جور صلاح می‌داند خانم استبراء می‌کند تفحص می‌کند به دست می‌آورد در مجری خون باشد یا نباشد نمی‌دانم می‌پسندید یا نه؟ اگر بپسندید، ندیدم کسی بگوید، حرف خوبی است، و اما اگر نپسندید دیگر مطالعه بکنید تا فردا انشاء الله

و صلی الله علی محمد و آل محمد