درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

88/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:90

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

    بحث دیروز رسید به این جا که دو دسته روایت داریم یک دسته از روایات که یکی از آن‌ها را خواندم می‌فرماید که نمی‌شود چیز نجس را  به دیگران خوراند و اگر روغن زیتون که نجس شده است بفروشد به دیگری برای این‌که بخورد حرام است ، اگر بفروشد برای این‌که استصباح بکند در غیر خوردن جایز است بنابراین این دسته روایات می‌گوید خوراندن چیز نجس ولو آن کس نمی‌داند حرام است اما یک دسته روایت هم داریم این اگر لباست را بدهی به کسی که عاریه بدهد به کسی که نمی‌داند نجس است و تو می‌دانی نجس است اشکال ندارد ، اگر ببینی در بدن کسی نجاستی هست اعلامش لازم نیست اگر ببینی کسی دارد غسل می‌کند وضو می‌گیرد اما از نظر موضوع باطل است یعنی همه مواضع را نمی‌شوید اما نمی‌داند اعلام لازم نیست و چه باید گفت ؟ جمع بین این دو دسته روایت را چه جور باید کرد ؟

    گفتم مرحوم سید در عروه به این دسته روایات عمل نکرده است و می‌فرماید که خوراندن چیز نجس به دیگری ولو آن نداند این جایز نیست و لباس نجس را به دیگران دادن ، لباس متنجس را به دیگران دادن که او نمی‌داند و در آن نماز بخواند جایز نیست ، فرش خانه‌ات نجس است کسی بیاید خانه شما روی آن فرش بخواهد پای تر بگذارد باید اعلام کنی و جایز نیست اما آن جاها که تو مسبب نباشی جایز است و ایشان اصلاً به روایات عمل نکرده‌ و روی قاعده تسبب جلو آمده‌اند .

    ایرادی که به مرحوم سید دیروز داشتیم اینکه چرا مرحوم سید به روایت‌ها عمل نکرده است ؟ و حتی اشکال مهمتر به مرحوم سید این است که آن روایتی که دلالت بر مطلوبش هم دارد تمسک به آن روایت هم نکرده‌اند در حالی که مرحوم سید انصافاً فقیه والا مقامی تتبع در روایات دارد تسلط بر روایات دارد و ایشان از راه تسبیب جلو آمده، و بگوید که دو دسته روایت متعارض داریم رفع تعارض بکند اصلاً به دو دسته روایت عمل نکرده فرموده است هر جا مسبب است جایز نیست هرکجا مسبب نباشد این اعلامش لازم نیست مثلاً می‌بیند یک کسی دارد چیز متنجس می‌خورد این بخواهد اعلام کند لازم نیست و اما اگر خودش بخواهد نجاست بخوراند این اعلامش لازم است و نمی‌تواند این کار را بکند در استعمال نجاست هم لباس نجس برای نماز هم باز هم همین می‌فرماید اگر مسبب است اعلامش لازم است و اما اگر مسبب نباشد مثل این‌که می‌بیند این دارد توی لباس نجس خودش نماز می‌خواند اعلامش لازم نیست

    لذا این فتوای مرحوم سید است که رفته ایشان روی مسبب و عدم مسبب هر کجا مسبب است اعلام لازم است و نمی‌تواند این کار را بکند و هرکجا مسبب نباشد دیگر می‌بیند هم دارد متنجس می‌خورد اعلامش لازم نیست می‌بینید دارد در لباس نجس نماز می‌خواند اعلامش لازم نیست لذا ما دوتا ایراد به مرحوم سید داریم که بنا شد امروز این دوتا ایراد را جواب بدهید،

    یک ایراد این‌که مرحوم سید چرا تمسک به روایات نکرده؟ و رفته است روی مسبب و فرق گذاشته آن جا که مسبب باشیم و آن جا که مسبب نباشیم در حالی که روایت‌ها راجع به مسبب و امثال مسبب صحت ندارند ، یکروایت داریم که دیروز خواندیم این‌که چیز متنجس به دیگران خوراندن جایز نیست یک دسته روایات هم داریم که استعمال لباس نجس دیگری که نمی‌داند جایز است تو هم می‌توانی مسبب بشوی یعنی لباس متنجست را بدهی به دیگری و اعلام نکنی و توی آن نماز بخواند لذا اصلاً ایشان مثلاً روایت را متعارض دیده رفته روی سبب و مسبب ؟ شاید

     لذا گفت روغن زیتون را که نجس است بفروشم به دیگری ؟ گفتند طوری نیست اما به او بگو نخورد در چیز دیگر برای مثلاً همان استصباح استفاده بکند لذا روایت دلالتش خیلی خوب است براین‌که به قول مرحوم سید اگر مسبب باشد باید مطلقا همه جا بگوییم جایز نیست چنانچه مرحوم سید همه جا می‌گوید جایز نیست هرکجا مسبب است ، و هرکجا مسبب نباشد همه جا می‌فرماید که جایز است مثل این‌که مثال می‌زند مرحوم سید می‌بینیم دارد نجس می‌خوردمتنجس می‌خورد ما می‌دانیم آن نمی‌داند آیا به او بگوییم یا نه ؟ می‌فرمایند نه می‌بینیم که دارد که در لباس نجس نماز می‌خواند به او بگوییم یا نه؟ می‌فرمایند نه اما اگر ما بخواهیم این کار را به سرش بیاوریم لباس به او بدهیم توی لباس متنجس نماز بخواند می‌گویند نمی‌شود اگر ما بخواهیم متنجس را به او بخورانیم نمی‌شود تصریح هم می‌کنند چرا نمی‌شود؟ می‌فرمایند که به قاعده تسبیب و تسبب هر کجا تسبیب و تسبب است بگو نمی‌شود و هرکجا تسبیب  و تسبیب نیست بگو می‌شود ، خب این ایراد را نمی‌دانیم چه جور رفع بکنیم که مرحوم سید چرا رفتند روی تسبیب و تسبب تا اشکال به ایشان بشود ؟ چرا تمسک به این دوتا روایت نکردند ؟ چه جوری جمع بین دو تا روایت کرده‌اند ؟ دیروز می‌گفتم روایت را طرد کرده‌اند ، نمی‌شود که این همه روایت‌ها را طرد بکنیم لذا نمی‌دانیم چکار کرده‌اند مرحوم سید؟ اما آن که می‌دانیم در عروه همچنین محشین بر عروه همین قاعده تسبیب و تسبب حتی مثلاً آقای حکیم آقای خویی روی این تسبیب و تسبب خیلی پافشاری دارند و آن روایات هم طرداً للباب و با یک بی‌اعتنایی و از بحث گذشته‌اند ،

   یک اشکال دیگر هست که دیروز عرض کردم که اصلاً در مسئله تسبیب و تسبب نداریم و حرمتی در کار نیست تا تسبیب و تسبب بیاید جلو هر کجا باشد تسبیب برای حرمت معلوم است حرام است مثل مباشر می‌بیند و هرکجا نه، نه، و گفتم در ما نحن فیه هیچ جا تسبیب و تسبب در کار نیست عرفاً، غذا یک فضله موش توی آن در آمد این را مهمان فهمید لازم نیست بگوید میزبان هم بفهمد لازم نیست بگوید چرا لازم نیست بگوید ؟ برای این‌که این دونفر الان مثل هم می‌بینند هیچ کدام تسبیب و تسببی نه آن مهمان نه آن میزبان و اگر راجع به میزبان بگویید که باید بگوید برای تسبیب ، می‌گوییم که مهمان هم باید بگوید برای تسبیب، هیچ تفاوت با هم ندارد فقط تفاوتش این است که این غذا را پول داده خرج کرده مخارج کرده این آقا دارد می‌خورد فقط همین است یعنی این آقا عرفاً مثل آن آقا می‌بیند چه تفاوت می‌کند و هردو مثل هم هستند اگر تسبیب است هردو تسبیب و تسبب است اگر هم تسبیب و تسبب نیست هردو تسبیب و تسبب نیست، لذا آیا می‌شود بگوییم که در مثل آن استصباح تسبیب است مرحوم آقای خویی مثل این‌که مرحوم آقای حکیم هم دارند در ضمن صحبت این دو بزرگوار می‌فرمایند که آن روایتی که می‌گوید از متنجس اجتناب بکن یا در لباس نجس نماز نخوان آن روایت ‌ها مسبب را می‌گیرد ، می‌شود گفت؟ یعنی اجتنب عن النجس که در روایت‌ها هست می‌گیرد این آقایی که فضله موش را توی غذا دید میزبان است فضله موش را دید به او بگویند که اجتنب عن النجس خودت و دیگران ،

    من دارم فرمایش مرحوم آقای خویی و فرمایش  مرحوم آقای حکیم را

نقل می‌کنم ، این دو بزرگوار می‌فرمایند که این روایات اجتناب از نجس این جا می‌آید راجع به آن که دارد می‌خورد نمی‌تواند کار بکند اما راجع به آن کسی که ‌ببیند مسبب است می‌تواند کار بکند لذا اجتنب عن النجس می‌گوید که اجتناب بکن خب اجتناب بکنم چه؟ خب خودش که نمی‌خواهد بخورد ، می‌گوید اجتناب بکن از خودت و غیر ، خیلی بعید است انسان این جورحرف بزند اگر هم بخواهیم بگوییم دیگر فرقی بین میزبان و مهمان که نیست خب باید بگوییم آن عمومات اجتنب عن النجس این مهمان را می‌گیرد پهلوی آن را هم می‌گیرد ، باید اعلام بکند و خیلی بعید است انسان بگوید اجتنب عن النجس در ما نحن فیه می‌آید و می‌گوید که از این غذا تو که درست کردی اجتناب کن حالا که می‌دانی آن هم که نمی‌داند تو به او نخوران عمومات اطلاقش می‌گیرد آن میزبان را یا در لباس که می‌گوید اجتنب عن النجس این اجتنب عن النجس می‌گیرد آن جا که خودش بداند برای خودش آن جا هم که آن کسی که دارد توی این لباس نجس نماز می‌خواند به این می‌گویند اعلام کن اجتنب عن النجس، اجتنب عن النجس به این می‌گویند اعلام کن به این آقا که در لباس نجس نماز نخواند آیا می‌گیرد؟ این فرمایش آقای حکیم و فرمایش آقای خویی درست است ؟ حتی حالا آقای حکیم اشاره اما آقای خویی خیلی اصلاً می‌گویند تمام دلیل ما این است حتی ایشان روی قاعده تسبیب و تسبب و این‌ها هم نمی‌آید اول می‌فرمایند اما بعد می‌فرمایند عمده دلیل ما این است که آن اطلاقات این کسی را که می‌داند می‌گیرد و به این می‌گوید به او بگو اجتناب از نجس بکن لذا نمی‌دانم چه جور می‌شود عام هم داشته باشیم چه رسد اطلاق این قدر قوی باشد که بگوید خودت نخور دیگران را هم وادار کن نخورند حتی آن جا که دیگران نمی‌دانند اگر بدانند نه از باب اطلاقات آن هم نه ، این جوری که آقای حکیم و آقای خویی می‌گویند ، اطلاقات را که نمی‌توانیم بگوییم اگر بداند نجس دارد می‌خورد و این غذای نجس را برایش ببرد بگوید بخور این قاعده سبب و مسبب می‌گویند آقا این دارد حرام می‌خورد این حرام را تو سبب شدی که غذا برایش بردی آن جا سبب و مسببب خوب است اما اطلاقات حتی این جا هم بیاید آن جا که غذای نجس حتی شراب دیگر بالاتر از این نیست که دیروز می‌گفتیم در مهام امور که حتماً باید ممانعت بکند بچه را نگذارد شراب بخورد ولو تکلیف ندارد اما این جا حالا این که دارد شراب می‌خورد این شراب برایش برده خب به قاعده سبب و مسبب هردو گناه کارند آن مباشر شراب خورده آن هم مسبب است شیشه شراب را برایش برده اما آیا اطلاقات می‌آید این جا؟ یعنی قطع نظر از سبب و مسبب که آقای خویی می‌گویند ما قطع نظر از سبب و مسبب می‌گوییم که اطلاقات این جا می‌آید و به این مسبب می‌گوید این کار را نکن نه خودش نکن ، این کار را دیگری می‌کند به او بگو نکن ، لذا نمی‌توانیم که ما با اطلاقات و عمومات اجتنب عن النجس بگوییم هم مباشر هم مسبب هردو را می‌گیرد بله قاعده مسبب این است که عقلاء می‌گویند هرکجا مسبب است گاهی مسبب و مباشر با هم مساوی است هر دو گناه‌کارند گاهی مسبب اولی از مباشر است آن فقط ، گاهی هم مباشر اولی از سبب است آن فقط، اما کتکش را مسبب می‌خورد و گاهی هم مسبب نیست مباشر کتکش را می‌خورد و مسبب هیچ ، آن قاعده این جور است مرحوم سید هم در عروه روی این قاعده آمده‌اند جلو لذا فرمایش آقای حکیم فرمایش آقای خویی که ما بخواهیم اطلاقات ادله اولیه را بیاوریم این جا شامل این آقا بکنیم این‌که نمی‌شود .

    الا این‌که مسبب اولی از مباشر باشد که آن اصلاً حرف دیگری است یک کسی خواب است می‌اندازندش روی یک کسی و یک کسی را می‌کشند که سابقاً هم در باب قصاص و دیات و این‌ها گفتیم اصلاً این خودش یک نحو مباشرتی دارد مسبب به اندازه‌ای اولی است عرفاً که اصلاً مباشر را نمی‌بینند این در حقیقت مباشر است، فرمایش مرحوم آقای حکیم که گفتند و مرحوم آقای خویی هم از ایشان گرفته‌اند بیشتر ، این فرمایش ایشان را که نمی‌شود درست کرد. قاعده سبب و مسبب را هم ما ایراد داریم این که آن جاها سبب و مسبب است که بداند، آن کسی که دارد می‌خورد مباشر بداند حرام است این مسبب است تسبب برای حرمت اکل وشرب است و ما نحن فیه این نیست ما نحن فیه این است که آن نمی‌داند ، اما ما نحن فیه چیست؟ ما نحن فیه این است که آن نمی‌داند پس برایش خوردن طوری نیست ، دارد برنج می‌خورد اما نمیداند که این برنج متنجس است دارد گوشت می‌خورد نمی‌داند اینگوشت متنجس است خب حرام نیست برایش دیگر ، برای خاطر این‌که این الان حرام نمی‌خورد این اکل وشرب دارد می‌کند رفع مالایعملون به این می‌گوید که برای تو طوری نیست ، حرام که نمی‌خورد ، نمی‌شود که بگوییم حرام می‌خورد حرام نمی‌خورد خب مسلم رفع مالا یعلمون می‌گوید حرام نمی‌خوری این‌که شکی نیست ما که نمی‌توانیم بگوییم تکلیف منجز دارد تکلیف منجز ندارد وقتی ندارد تکلیف بالفعل هست برای این،  تکلیف بالفعل نیست ، لذا همین جوری ما بگوییم این حرام می‌خورد معذور است ، نه ، این اکل و شرب می‌کند حرام نمی‌خورد حرام که نیست کسی که نگفته، نمی‌شود گفت، لذا آن حرام نمی‌خورد اما اکل و شرب متنجس می‌کند خب بله ، این دارد اکل و شرب متنجس می‌کند خب بر آن که حرام نیست حالا الان این مسبب شده اگر تسبیب را بگوییم لذا دیروز می‌گفتم این مسبب است برای چه ؟ برای اکل و شرب نه برای حرمت و مسبب برای حرمت کجاست ؟ بداند ، وقتی بداند حرمت اکل و شرب هست این هم مسبب آن است ، لذا این دو دسته روایت را یک کسی بگوید که عرفاً بعضی اوقات این مسبب است این معنایی که ما می‌گوییم معنای دقی و عقلی بگوییم نه، اصلاً آن روایت استصباح می‌گوید که این مسبب است عرفاً این در همه جا نمی‌آید مثل همین یک کسی راستی العیاذبالله گوشت غیر مذکی را مهمان داری بخواهد بکند یک گوسفندی کشته این گوسفند ذبح شرعی نیست حالا می‌گوید خودمان نمی‌خوریم به دیگران بخورانیم این را عقلاء یعنی ارتکاز متشرعه این است که جایز نیست حالا از چه باب است ؟ نمی‌دانیم، از باب این روایت‌هاست ؟ چیز دیگر است؟ بالاخره نمی‌دانیم از چه باب است ؟ اما این را می‌دانیم بخواهد چیز نجس بفروشد ، فروش چیز نجس جایز نیست ولو این که دیگری نمی‌داند اما این بخواهد این کار را بکند خب علاوه براین که حالا بیعش اشکال پیدا می‌کند؟ حالا بیعش صحیح است؟ بیع عزری می‌شود بیع معیوب می‌شود یا هرچه ، کاری به بیع الان نداریم اما این بخواهد روغن زیتون یا روغن حیوانی نجس را بفروشد به دیگران که دیگران نمی‌دانند این را عقلا می‌گویند نه، خب اگر کسی این جور بگوید برمی‌گردد به این‌که مسبب برای اکل وشرب تفاوت می‌کند هرکجا عرف این را مسبب بداند برای حرام می‌گوییم، هرکجا نداند نمی‌گوییم، و مثل همان مهمانی عرف این را مسبب نمی‌داند یعنی فرق بین میزبان و مهمان نمی‌بیند چون فرق نمی‌بیند مطلقا ما می‌گوییم جایز است در لباسش هم همین است، جمع بین روایات را این جوری بکنیم ، می‌شود؟ که بگوییم هرکجا عرف این را معیوب بداند این را ناباب بداند این را جایز نداند ما آن جاها می‌گوییم مثل همین مثال‌ها که زدم یک کسی بخواهد حالا آن شرابش را روایت داریم یک کسی بخواهد شراب بخوراند به دیگران که آن خیال کند شربت است خب جایز نیست و روایت هم داریم روایت هم خیلی طمطراق دار می‌فرماید اگر این کار را بکنی به بچه کوچکت باشد به بنده‌ات باشد به دیگران باشد خدا از حمیم جهنم به تو می‌نوشاند . حالا در مهام امور است اما مطلقا این حرف را بزنیم بگوییم هرکجا عرف سببیت می‌بیند ولو واقعاً سببیت ندارد این جایز نیست و هرکجا عرف سببیت نمی‌بیند ولو خود این آقا این کار را کرده باشد یعنی لباس نجس را به او داده باشد و او در لباس نجس نماز خوانده باشد این را عرف سبب نمی‌داند پس جایز است اگر بتوانید جمع بین روایات ، این جور بکنید مسئله حل می‌شود و اما اگر نتوانید این جمعی که من می‌گویم جمع بکنید بین روایات بگویید آن روایت استصباح آن جا را می‌گوید که عرف سبب می‌بیند و آن روایات استعمال نجس آن جا را می‌گوید که سبب نبیند ولو واقعاً هم هیچ کدام سببیت ندارد اما سببیت عرفی هست آنوقت جمع می‌شود بین روایات، روایات استصباح می‌گوید آن جا که سبب است روایت استعمال در نجس می‌گوید آن جا که سبب نیست یعنی عرفاًلذا مثلاً حالا این موش بی جا که ایشان گفتند ما باجا بکنیم موش افتاده توی سرکه ، خب سرکه‌ها را بفروشد این را عرف نمی‌پسندد عرف این را تقبیح می‌کند بگوییم روایت  صحیح السند که دیروز خواندیم این جاها را می‌گوید بخواهد چیز نجس را میته را بفروشد به دیگران ، خودش نمی‌خورد می‌فروشد به دیگران عرف این را جایز نمی‌داند چرا؟ برای این‌که همان حرف مرحوم سید سبب می‌داند ، سبب عرفی می‌گوید که این‌که میته دارد به دیگران می‌فروشد ولو مضر هم نیست تذکیه شده این مضری که ایشان می‌گویند از راه مضر هم جلو نمی‌آییم از راه مهام امور آن یک حرفی است که دیروز می‌گفتم ، می‌گفتم هر کجا مهام امور است ملاک به دست می‌آوریم وقتی ملاک بدست آوردیم این مسبب می‌شود برای حرمت، در مهام امور نه به قول ایشان آن جا که مضر است نه، آن جا که می‌دانیم شارع مقدس لا یرضی به این‌که این واقع بشود در خارج آن جاها نه ، اما آن جاهایی که مضر نیست ، چهار رگ این گوسفند را باید ببرد اما بریده نشده خون بیرون آمده تمام شده ضرر ندارد گوشت با گوشت‌های دیگر مثل هم است اما تذکیه شرعی روی آن نیست خب حالا این گوشتش را خودش که نمی‌تواند بخورد به دیگری می‌تواند بخوراند یا نه؟ بگوییم نه، چرا نه ؟ عرفاً این را مسبب می‌دانند عرفاً این ها را کارش را تقبیح می‌دانند آن وقت روایت استصباح را این جوری حمل بکنیم اما آن جاکه سبب عرفی نه، دقی عقلی ، سبب عرفی نیست مثل همین مثال‌ها می‌آید خانه شما و روی فرش نجس راه می‌رود توی وسط غذا خوردن فضله موش پیدا می‌شود در این‌جاها چون عرف مسبب نمی‌داند برای مهمان برای میزبان اعلام کردن که دیگران نخورند بگوییم که این نمی‌شود لذا همان جاها که مثل لباس بگوییم هیچ کجا مسبب نیست و چون هیچ کجا مسبب نیست در روایات میگوید اگر لباس خودت را بدهی اشکال ندارد ببینی هم دارد توی لباس نجس نماز می‌خواند مثل هم است اشکال ندارد چرا اشکال ندارد ؟ بگوییم سبب در کار نیست ، این مثالهایی که مرحوم سید می‌زنند این چهار پنج تا مثال که مرحوم سید می‌زنند ما بگوییم که مثال اولشان درست است و آن این است که یک کسی بخواهد نجاست ، متنجس بخوراند به دیگری بگوییم که جایز نیست چرا؟ از باب سبب که مرحوم سید می‌گویند اما در استعمال لباس برای نماز بگوییم که در این جا دیگر تسبیت نیست و حرف مرحوم سید که می‌گویند اعلام لازم است بگوییم اعلام لازم نیست و همچنین در مثال غذا که مهمان دید فضله موش توی بشقابش است این خودش دیگر نخورد اما اعلام بکند لازم نیست، که مرحوم سید می‌گویند لازم نیست ما می‌گوییم اگر هم میزبان سر سفره نشسته ، دارد با مهمان‌ها غذا می‌خورد ناگهان یک فضله موش توی بشقاب این میزبان پیدا شد می‌گوییم این مثل آن است که در بشقاب مهمان پیدا شود اعلام لازم نیست ، چرا؟ برای این‌که عرف این جا را تسبب نمی‌بیند ، لذا اگر جمع بین روایات را بتوانید این جور بکنید که خیال می‌کنم جمع خوبی باشد ، جمع بین روایات را این جوری بکنید جمع روایات می‌شود مسئله مان هم فی‌الجمله حل می‌شود در مثل این جاها که می‌گویم خوراندن صدق نمی‌کند اما آن جاها که میته را یعنی غیر مذکی را کباب کند بدهد به مردم خوراندن صدق می‌کند این حرف خوبی است دیگر ، حرف خوبی است با روایات هم جمع می‌شود که بگوییم هرکجا مثل همین غیر مذکی که گفتم مهمان دارد 100 تا مهمان دارد یک گوسفند می‌کشد این گوسفند غیر مذکی در می‌آید یعنی 4 رگ را که می‌برد آن حلقومش مثلاً بالا می‌افتد یا پایین آن رگ بریده نشده این مضر نیست تا از باب ضرر بیاییم جلو این میته‌ای که بخواهیم بگوییم خوردنش مثل شراب است و از مهام امور است آن هم نیست اما بالاخره میته شرعی است در این جا می‌تواند یا نه؟ بگوییم نه چرا؟ برای این که عرفاً مسبب است اما در آن جا که فضله موش را ببیند همین‌طور که برای مهمان مسبب نیست و فقهاء هم می‌گویند من‌جمله مرحوم سید بگوییم برای میزبان هم همین‌طور است چرا ؟ برای این‌که مسبب نیست ، حالا اگر چیزی غیر از حرف من پیدا کردید که جمع بین روایات بشود بگویید تا ببینم چیست ؟ اگر نه دیگر جمع بین روایات را این جور باید بکنیم

وصلی الله علی محمد و آل محمد