درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

88/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:84

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

    فرموده‌اند که اگر مسجد نجس باشد و موقع نماز است آیا قبل از ازاله نجاست می‌شود نماز خواند یا نه؟

    مشهور در میان اصحاب این است که نمی‌شود و اگر نماز بخواند نمازش باطل است دلیلی برای مسئله نداریم یعنی روایتی که دلالت بر این مطلب بکند نداریم، آن قاعده فور هم که سابقاً در باره‌اش صحبت کردیم فور عرفی است و بعید است این‌جا بیاید یعنی مثلا نماز جماعت به پاست به امام جماعت گفتند مسجد نجس شده نماز را خواندند بعد مسجد را تطهیر کردند بگوییم تراخی و عدم فور، ظاهراً این جورها هم نیست یعنی فور عقلی که نمی‌خواهیم فور عرفی هم این جاها هست اما مشهور در میان اصحاب این است که این نماز باطل است تمسک شده است به قاعده اصولی این که امر به شیئ مقتضی نهی از ضد است ازاله نجاست و وجوب صلاه این‌ها دو امرند ضدین در آن واحد جمعشان نمی‌شود، این دوتا امر یکی می‌گوید که نماز بخوان یکی می‌گوید ازاله نجاست بکن خب امر به ازاله امر به شیئ اقتضاء دارد نهی از ضد یعنی از صلاه، می‌شود نهی در عبادت و نهی در عبادت موجب فساد است .

   این مسئله در اصول اگر یادتان باشد از جاهایی که مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه خیلی مفصل در این باره‌ها صحبت کرده‌اند این مسئله است که امر به شیئ آیا مقتضی نهی از ضد هست یا نه؟ لذا گفته‌اند امر به شیئ امر به شیئ است اما علاوه بر این که امر به شیئ است نهی از ضدش هم بکند این نه صیغه امر دلالت دارد نه ماده‌ امر آن صیغه امر می‌گوید ازاله نجاست کن از مسجد آن هیئتش ازل آن هیئت ترغیب می‌کند، ماده‌اش هم ازاله نجاست است اما ازله نجاست بکن و نماز نخوان دیگر امر به شیئ اقتضای این نهی را ندارد به عبارت دیگر امر به شیئ امر به شیئ است و نهی از ضد در امر نخوابیده ، بنابر این در مسئله ما اگر نماز بخواند نماز منهی عنه نیست آن ازاله نجاست مأمور به است و مانعی ندارد که نماز بخواند کتک هم بخورد نماز بخواند مأموربه است کتک بخورد برای این که ازاله نجاست باید بکند نکرده، دیروز عرض کردم که فرض مسئله آن جاست که ظهر است نجاست را دیده ازاله نجاست واجب است اما نماز وقت دارد آن وقتش تا مغرب است تزاحم، تزاحم واجب و مستحب است لذا تزاحمی در کار نیست وقتی تزاحمی در کار نبود حالا اگر این نماز بخواند مأموربه است دیگر اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل خب نماز را آورده و مأتی به مأموربه را ساقطش کرده اما این باید اول ازاله نجاست کرده باشد نکرده کتک می‌خورد استحقاق عقوبت دارد برای این که چرا ازاله نجاست نکردی؟ اما توی ازل النجاسه این که نماز نخوان این دیگر نخوابیده است بنابر این دلیلی بر فساد این مأموربه یعنی نماز دلیلی برایش نداریم اگر بخواهیم بگوییم که حتی مثلا یک کسی بگوید نه بعضی فرموده‌اند گفته‌اند که این ازل النجاسه فوراً و نماز بخواهد بخواند آن فور را از دست داده می‌گوییم خیلی خب بفرمایید که باید ازاله نجاست کند قبل از نماز و این ازاله نجاست نکرده نماز خوانده نمازش درست است کتک می‌خورد روی آن فوری که چرا زود تر از نماز ازاله نجاست نکردی .

   یک مسئله دیگر هم هست در این مسئله ما یعنی در باب ضد که مشهور گفته‌اند امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص نیست اما گفته‌اند امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام هست یعنی ازاله النجاسه یعنی لاتترکه، این را هم ما در اصول قبول نکردیم که امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام باشد ضد عام یعنی ترک به عبارت دیگر هم بگوید ازل النجاسه هم بگوید لاتترکه خیلی مؤونه می‌خواهد این را انسان اثبات بکند حتی مثلا اگر امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام باشد باید یک امری در کار باشد یک نهی و هر دو عقوبت داشته باشد اگر ازاله نجاست نکند یک کتک بخورد برای آن که مخالفت امر کرده یک کتک بخورد برای این که لاتترکه را بجا آورده و این را گمان نکنم کسی بتواند ملتزم بشود لذا در اصول ما گفته‌ایم امر به شیئ مقتضی نهی از ضد نیست نه ضد عام نه ضد خاص، آن وقت چه جور درست کرده‌اند برای ضد عام؟ حالا لاتترکه هم داشته باشد گفته‌اند که این ترک با وجود صلاه این‌ها ملازم هستند بلکه عین یک دیگرند نهی از شیئ مقتضی نهی از صلوه است وقتی امر به شیئ مقتضی نهی از صلاه است صلاه می‌شود منهی عنه و نهی در عبادت موجب فساد است، اما این‌ها اموری نیست که ما بتوانیم روی آن فتوی بدهیم و این نماز را باطل کنیم برای این که منهی عنه است، بله یک حرف دیگر زده شده و آن این است که این امر به شیئ مقتضی نهی این نهی نهی غیری است و نهی غیری موجب فساد نیست گفته‌اند نهی در عبادت این اگرنفسی باشد مثلا به زن حائض می‌گوید لاتصل این اگر نماز بخواند نمازش باطل است اما اگر نهی غیری باشد این نماز باطل نیست و در این‌جا نهی غیر است نهی غیر است یعنی چه؟ یعنی برای خاطر ازاله گفته لا تصل.

     خب اگر راستی لاتصل داشته باشیم دیگر فرقی نیست بین این که نهی نفسی باشد یا نهی غیر باشد برای این که نهی موجب مبعدیت است و فرقی هم نمی‌کند نهی نفسی یا نهی غیری مثلا می‌گوید که در این خانه نرو و این مخالفت مولا می‌کند و می‌رود تا در خانه و در بسته است خب این مبعد است دیگر این همان تجری است اگر یادتان باشد که آیا بر مقدمات فعل عقاب بار است یا نه؟ خب ما گفتیم که تجری حرام است استحقاق عقوبت دارد مبعدیت دارد لذا اگر نهی غیری آمد توی کار این صلاه می‌شود منهی عنه یعنی مبعد از ساحت مقدس مولا، چیزی که مبعد باشد مقرب نمی‌تواند باشد لذا از این جهت هم که در کلمات بعضی دیده شده است که فرمود‌ه‌اند نهی غیری است و نهی غیری موجب فساد نیست می‌گوییم نهی در عبادت موجب فساد است چه نهی غیری باشد چه نهی نفسی باشد برای این که اگر نهی آمد مبعد است مبعد مقرب نمی‌تواند باشد به عبارت دیگر منهی عنه به نهی غیری یا به نهی نفسی نمی‌تواند مأموربه باشد مأموربه باید صد در صد مقرب باشد انسان را نزدیک به خدا بکند و اگر چیزی انسان را دور از خدا بکند این قصد قربت نمی‌تواند بگوید نماز می‌خوانم قربه الی الله این نماز می‌خواند قربه للشیطان، نماز می‌خواند مبعداً لله تبارک و تعالی.

     اما حرفی که در مسئله هست و به این‌ جاها هم نمی‌رسد این است که نهی در عبادات موجب فساد نیست برای‌ چه؟ چون که نهی در عبادات این امر به شیئ مقتضی نهی از عبادت نیست نهی از ضدش نیست نه ضد عام نه ضد خاص وقتی چنین باشد اگر کسی عمداً نماز جماعت بخواند و بعد مسجد را تطهیر کند اگر بگویید فور را از دست نداده که هیچ، و این قدر تأخیر مانعی ندارد که اشکال ندارد و اگر کسی بگوید نه این مقدار هم تأخیر نمی‌شود منافات با فور عرفی دارد دیگر خواه ناخواه باید کتک بخورد برای این که آن ازل النجاسه فوراً را این فورش را نیاورده و کتک بخورد روی این و اما نماز باطل باشد ظاهراً دیگر وجهی برای بطلان نماز نداریم

    مرحوم آخوند در کفایه دو تا مطلب دیگر هم درست کرده‌اند و هر دو مطلب هم بسیار مطلب‌های خوبی است یکی از کاشف الغطاء است، ترتب، گفته است ولو امر به شیئ مقتضی نهی از ضد هم باشد با ترتب درستش می‌کنیم و ترتب این است که ازل النجاسه و ان عصیت فصل، خب درست می‌شود دیگر، شما می‌خواهید امر داشته باشد امر پیدا کرد می‌گوید ازل النجاسه و ان عصیت اگر ازاله نجاست نکردی دیگر ننشین همین جوری، نمازت را بخوان و هر دو می‌شود مأموربه ازل النجاسه می‌شود مأموربه، صل می‌شود مأموربه، امر طولی است دیگر امر به شیئ مقتضی نهی از ضد آن جاست که عرضی باشد این‌جا دیگر طولی می‌شود اسمش را گذاشته‌اند ترتب و یادتان باشد مرحوم آخوند این ترتب را قبول ندارد اما بسیاری از بزرگان این ترتب را می‌گویند اشکال عرفی ندارد بلکه اشکال عقلی هم ندارد و در مانحن فیه اگر کسی بگوید فور در این‌جا اگر نماز بخواهد بخواند فور از بین می‌رود و امر به شیئ هم مقتضی نهی از ضد عام یا ضد خاص است پس نماز این باطل است اگر کسی بگوید، می‌گوییم با ترتب مسئله درست می‌شود و آن این است که به آن می‌گویند ازاله نجاست کن حالا اگر ازاله نجاست نکند گاهی می‌نشیند گاهی می‌رود ناهار می‌خورد گاهی هم نماز می‌خواند بالاخره الان دیگر ازل النجاسه ندارد یعنی وقتی که اراده کند که ازاله نجاست نکند دیگر تکلیف منجز نیست دیگر وقتی منجز نشد این‌جور می‌گویند همان ترتب خیلی خوب است می‌گویند ازل النجاسه عن المسجد و ان عصیت فصل لذا دو تا تکلیف دارد طولی اگر عرضی درستش بکنیم همین هاست که مرحوم آخوند و دیگران فرموده‌اند که اگر بگوییم امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام است یا امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص است این عبادت منهی عنه است نماز منهی عنه است ولو نهی غیری هم باشد مبعد است مقرب نمی‌تواند باشد پس نماز باطل است و اما اگر کسی بگوید که بله امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص است، از ضد عام است این منهی است اما آن را با ترتب مأموربه می‌کنیم می‌شود ازل النجاسه حالا اگر ازل النجاسه نه و ان عصیت این طور که در عبارت‌ها آمده در ما نحن فیه و ان عصیت، ازل النجاسه و ان عصیت فصل، و ان عصیت یعنی این عصیان می‌کند این نمی‌خواهد ازاله نجاست بکند حالا که نمی‌خواهد ازاله نجاست بکند به او می‌گویند حالا که معصیت کاری پس نماز بخوان و این می‌گویند هم یک امر عرفی است و انصافاً هم یک امر عرفی است بابا به پسرش می‌گوید درس بخوان می‌گوید حالا که درس نمی‌خوانی اقلا برو نان بگیر یا مثلا می‌گوید که درس بخوان اگر درس نمی‌خوانی این قدر پای سینما ننشین، برو بخواب صبح زودتر پاشوی زیاد داریم در میان عرف ترتب را، لذا علاوه بر این که عقل می‌پسندد و اشکال عقلی ندارد اشکال عرفی هم ترتب ندارد و در میان مردم این ترتب زیاد دیده می‌شود، لذا گفتم این مثال‌ها همه مثالهای فروانی است در میان مردم می‌گوید که درست را بخوان بعد به او می‌گوید حالا که درس نمی‌خوانی یک امر دیگر به امر می‌کند برو بخواب، خب این یک امر عرفی است لذا این برو بخواب یعنی مأموربه است دیگر یعنی حالا که آن کار را نمی‌کنی آن کار بکن عالی در می‌‌آید دیگر در این‌جا هم شارع مقدس می‌گوید ازاله نجاست بکن حالا که نه پس لا اقل نماز جماعتت را بخوان، نماز را بخوان این می‌شود مأموربه، کی مأموربه؟ در صورت عصیان .

    بحث ما روایت که نداریم ما با ترتب درست می‌کنیم شما می‌خواهی نماز را باطل کنی بگویی مأموربه نیست ما می‌گوییم با ترتب نماز مأموربه است، امر شارع نماز است می‌گوید نماز بخوان خب حالا مزاحم پیدا کرد می‌گوید ازاله نجاست کن خب هر دو این‌ها امر بالفعل، امر فعلی است ازل النجاسه امر بالفعل است صل آن هم امر دارد دو تا با هم اصطکاک پیدا کرده و چون که نماز وقت دارد دیگر عقل ما می‌گوید اول ازاله نجاست بعد نماز این امر عقل است دیگر می‌گوید که تزاحم است و تزاحم بین واجب و استحباب است یعنی تزاحم بین ازاله نجاست که واجب است و نماز اول وقت که مستحب است و چون این جور است پس بنابر این باید اول ازاله نجاست کنی بعد نماز بخوانی ولو نماز جماعت از دستت می‌رود برود خب این تا این‌جا معلوم است عقل است و لذا ازل النجاسه وصل هر دو مأموربه است الا این که یک کدام مأموربه است فوراً یک کدام مأموربه است سعتاً برای این که اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل می‌گوید تا غروب اما بالاخره اقم الصلاه لدلوک الان مأموربه است اما وسعت دارد حالا این مزاحم شده با یک واجبی خواه ناخواه دیروز می‌گفتم این که اگر مزاحم با واجب باشد واجب مقدم می‌شود برای این که نمی‌تواند تزاحم بین واجب و مستحب باشد ، لذا تزاحم بین واجب و مستحب نمی‌شود باشد خب مسلم ازل النجاسه دیگر بدون معارض سینه می‌زند می‌گوید یالاّ ازاله نجاست کن، اما این ازاله نجاست نمی‌کند حالا که ازاله نجاست نکرد آن امری که پهلوی این است مزاحم با این نیست زنده می‌شود آن وقت این جور می‌شود ازل النجاسه و ان عصیت فصل شما می‌خواهی یک مأموربه بلا مزاحم درست کنی یک مأمور به بلا مزاحم درست کردی مثل آن‌جاست که آخر وقت باشد چه جور نماز بدون ازاله است چون‌که تزاحم است و تزاحم ترجیح با نماز خواندن است آن‌جا که آخر وقت باشد حالا فرض ما این‌جاست یک کسی گناه کرده می‌دانسته باید ازاله نجاست کند اما ایستاده به نماز خب این نمازش باطل است یا نه؟ می‌گوییم نه، ولو امر به شیئ مقتضی نهی از ضد هم باشد می‌گوییم نه چرا نه؟ می‌گوییم برای این‌که عقل به او می‌گوید عقلاء به او می‌گویند ازل النجاسه و ان عصیت فصلّ ، ترتب یک امر عرفی است یک امر عقلی است و این هم همین است حالا که عصیان کردی نمازت را بخوان دیگر نرو دنبال ناهار خوردنت ، نمی‌شود که مأموربه نباشد ، مأموربه است مزاحم دارد نمی‌شود که مأموربه نباشد ازل النجاسه اقم الصلوه را که تخصیص نمی‌زند به آخر وقت ، مأموربه است در این حرفی نیست هر دو مأموربه هستند یک کدام واجب یک کدام مستحب ، نماز چون‌که وقت دارد اول وقت و مسجد و با جماعت خواندن خب معلوم است این فضیلت دارد حالا مزاحم شده با ازاله نجاست باید ازاله نجاست کند ، نکرد ، کتک می‌خورد حالا این نکرد کتک می‌خورد یک دفعه می‌رود دنبال ناهارش کتک می‌خورد یک دفعه می‌رود دنبال کارش کتک می‌خورد یک دفعه هم می‌رود دنبال نمازش کتک می‌خورد اما نماز باطل باشد نه، برای این‌که مأموربه بالفعل می‌شود چون‌که آن از کار می‌افتد آن که از کار افتاد آن دیگر منجز می‌شود ، روایت برای ترتب ما نداریم و ترتب یک امر عقلی است ، بله مرحوم آخوند یک اشکالهای دقی فلسفی که آن هم درست نیست کرده‌اند اما هیچ وقت نگفته‌اند که امام صادق علیه السلام گفته ترتب یوخدور ، نه ترتب هست یک امر عقلایی است یک امر عقلی است و اگر این معصیت بکند و آن واجب را به جا نیاورد آن مستحب درست می‌شود حتی مثلاً در مستحب هم می‌گوییم حالا این واجب واجب سعه وقتی است مستحب اسمش را نمی‌شود گذاشت اما اگر مزاحمت شد بین یک مستحب و یک واجب مثلاً مثل این‌که این باید برود مکه ، عمداً آنها رود مکه واجب الحج است عمداً نمی‌رود مکه، می‌رود کربلا خب این‌جا اگر کسی بگوید امر به شیئ مقتضی نهی از ضد است و این منهی عنه است، به او می‌گوییم که بله همه این‌ها درست است اما عقل و عقلاء به این می‌گویند که برو مکه اما وان عصیت دیگر نخواب توی خانه برو کربلا و خود آن امر برو کربلا دیگر مزاحم این نیست ، طولی است دیگر وقتی آن اولی از کار افتاد یعنی با عصیان از کار افتاد دیگر آن امر زنده است و مأموربه مثل آن جا که نتواند مکه برود *

    این مکه برایش واجب است حالا مکه که برایش واجب است این نمی‌رود می‌تواند برود نمی‌رود حالا که می‌تواند برود نمی‌رود ، می‌تواند برود کربلا یا نه ؟ خب بله، چرا ؟ برای این‌که دیگر آن امر منجز به واسطه عصیان از کار افتاد وقتی از کار افتاد کربلا برود مأموربه بالفعل و می‌تواند با آن امر کربلایش را برود حتی یک کدام واجب است یک کدام مستحب است اگر واجب را با چیزی از کار انداخت مثل آن‌جا که معذور باشد خب می‌تواند کربلا برود دیگر چرا می‌تواند ؟ برای این‌که امر از کار افتاد امر به حج از کار افتاد و هرکجا که ما امر را با عذر یا با عمد از کار بیندازیم و دیگر آن امر برای ما سینه نزند آن امر هل دادن نحوالمطلوب را نداشته باشد دیگر از کار می‌افتد وقتی تنجیزش از کار افتاد آن مابقی امرها بالفعل می‌شود ، بالفعل می‌شود در حقیقت یک نحو طولیت درست می‌شود همین جور که گفتم ما نحن فیه ازل النجاسه حالا وان عصیت یعنی  ازاله نجاست نمی‌کنی حالا که ازاله نجاست نمی‌کنی لااقل نماز جماعت بخوان .

   یک حرف دیگر هم مرحوم شیخ بهائی دارد که مرحوم آخوند در کفایه نقل می‌کند این هم حرف بسیار خوبی است و آن این است که آقا ما اصلاً در امر امر نمی‌خواهیم ملاک می‌خواهیم بعد هم مرحوم شیخ بهائی مثال می‌زند می‌فرماید که ببین اگر وارد خانه شدی و دیدی بچه‌دارد غرق می‌شود در حالی که پدر بچه نگفته بچه را بگیر هیچ کس به تو نگفته بچه را بگیر اما معلوم است ملاک به ما می‌گوید حتماً باید بچه را بگیری حتی در حالی که امر ندارد اگر بچه را نگیرد قصاص می‌شود باید دیه بدهد می‌گوید اصلاً همه جا امر کاشف است ، کاشف از ملاک است و ما خیلی جاها امر نداریم ملاک داریم همان ملاک کفایت می‌کند دیگر ملاک نماز که از بین نمی‌رود ، بگویید که امر به شیئ مقتضی نهی از ضد است و این امر از کار می‌افتد و نهی در عبادت موجب فساد است و این امر نیست می‌گوییم خیلی خوب همه این‌ها را قبول داریم اما می‌شود بگویی نماز ملاک ندارد ؟ دیگر آن ملاک که از بین نمی‌رود و به قول مرحوم آخوند اصلاً این حرف‌ها همه کاشف از ملاک است اگر گفت اقم الصلوه این کاشف از این است که یک مصلحت تامه ملزمه‌ای در کار است لذا بگوید غیبت نکن یک مفسده تامه ملزمه توی کار است همه اوامر و نواهی کاشف از ملاک است اگر امر مستحبی باشد کاشف از ملاک مستحبی اگر واجب باشد کاشف از ملاک وجوبی و اگر مفسده تامه ملزمه باشد منهی عنه و اگر هم تامه ملزمه نباشد مکروه لذا آن‌که ما می‌خواهیم ساقط کردن مصالح و مفاسد نفس الامری است وقتی چنین باشد پس بنابراین این اقم خودش خصوضیت ندارد حالا که خودش خصوصیت ندارد با ازل النجاسه از کار می‌افتد بیفتد اما ملاک نماز که از کار نمی‌افتد ما نماز می‌خوانیم با آن ملاک و نماز با آن ملاک همین است که نماز می‌خوانم قربه الی الله اما نه این‌که گفته اقم الصلوه نماز می‌خوانم، برای تقرب به سوی خدا، این هم خیلی حرف خوبی است که مرحوم آخوند هم این‌جا هم جاهای دیگر می‌پذیرند که اگر هم امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام یا ضد خاص باشد و سرایت هم بکند و بگویید نهی در عبادات موجب فساد است همه این‌ها را بگویید باز هم ما می‌گوییم در این‌جا ، می‌گوییم موجب فساد نیست چرا ؟ یک دفعه نهی در عبادت مثل این است که می‌گوید زن حائض لاتصل آن ملاک ندارد آن خوب است ، اما یک دفعه می‌گوید که لا تصل اگر بگوییم امر به شیئ مقتضی نهی از ضد است می‌گوید لاتصل چرا ؟ ازل النجاسه لذا ملاک هست مثل به زن حائض بگوید دع الصلوه ایام اقرائک آن معنایش این است که اصلاً ملاکی درکار نیست ولی اگر ملاک باشد و به واسطه تزاحم امر از کار می‌افتد یعنی ازل النجاسه می‌آید به واسطه تزاحم اقم الصلوه را از کار بیندازد ، لذا ازل النجاسه می‌آید اقم الصلوه را از کار می‌اندازد اگر کسی بگوید برای این‌که امر به شیئ مقتضی نهی از ضد است می‌گوییم خیلی خوب مأموربه نیست برای خاطر مزاحمت مأموربه نیست آن ازل النجاسه مقدم برآن است آن هم امرش از کار افتاد نه تنجز دارد نه فعلیت دارد هیچ ، از کار افتاد اما ملاک نماز که از کار نیفتاده مثل دع الصلوه ایام اقرائک نیست که اصلاً ملاک نداشته باشد خب این نماز می‌خواند با ملاک ، گناه کرده شکی نیست گناه کرده توی سرش میزنند برای این‌که ازل النجاسه را مخالفت کرده اما بگوییم نمازش باطل است با آن ملاک شیخ بهائی گفته‌اند نماز را تصحیح می‌کنیم و آن هم بسیار حرف خوبی است . این خلاصه حرف است .

    فتلخص مما ذکرناه این‌که اگر ببیند نجاستی در مسجد هست یک وقت مثلاً این جور است که به خادم می‌گوید تو وظیفه داری برو این‌جا را آب بکش در حالی که به خادم می‌گوید اما هنوز خادم آب نکشیده این می‌ایستد به نماز این‌جاها من خیال می‌کنم که آن فور عرفی که گفتم از بین نرفته، این دارد نماز می‌خواند آن هم دارد آب می‌کشد ، یا این‌که نه نماز را می‌خواند بعد بلافاصله آب می‌کشد یا مثلاً نماز جماعت به پاست نماز جماعت را بهم نزنند نماز جماعت را بخوانند بعد هم یک کسی برود این نجاست را آب بکشد این‌جاها من خیال می‌کنم اصلاً فور به حال خود باقی است به این قدر تأخیر فور از بین نمی‌رود .

باید مأموربه تمام بشود مثلاً میت را یک عده‌ای دارند می‌روند دفن بکنند وجوب از همه مردم برداشته نمی‌شود تا این‌که آن میت دفن بشود این‌جا هم همین‌طور است وجوب هست تا این‌که ازاله نجاست بشود اما آن که من عرض می‌کنم این فور عرفی این به این اندازه طوری نیست تأخیر ازاله نجاست به این اندازه اشکال ندارد برای این‌که آن فوری که دیروز می‌گفتیم سرجایش باقی است حالا اگر کسی بگوید نه این فور ضرر می‌خورد ، بایستد به نماز این ازل النجاسه ضرر می‌خورد برای این‌که فوراً بود و به این فوراً ضرر خورد می‌گوییم حالا که ضرر خورد چه ؟ می‌گوید امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام یا خاص است این نماز باطل است برای این‌که منهی عنه است و نهی در عبادت موجب فساد است گفتیم امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام یا ضد خاص اصلاً نیست. حالا اگر کسی بگوید امر به شیئ مقتضی نهی از ضد عام یا ضد خاص است با ترتب درست کردیم ازل النجاسه وان عصیت فصل ، اگر قسم چهارم کسی قبول نکرد نوبت به حرف شیخ بهائی با اقتضا درست می‌کنیم برمی‌گردد به این‌که اگر نماز خواند کتک دارد اما نمازش صحیح است

وصلی الله علی محمد و آل محمد