درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

88/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:76

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

    تمسک کرده بودند برای این که متنجس منجس است به یک دسته روایاتی که مربوط به آن متنجس بود که به عین نجس نجس شود، و آن روایات را خواندیم و گفتیم مربوط به بحث ما نیست، اگر چیزی به واسطه عین نجس نجس شود یعنی متنجس به عین نجس مسلم است که باید با آب آن را تطهیر کرد اگر قابل تطهیر باشد اما حرف در این است که اگر واسطه بخورد یعنی به واسطه متنجس یک چیزی متنجس شود این که می‌گوییم متنجس آیا منجس است یا نه؟ این جاست .

    یک دسته روایات هم داشتیم که دیروز خواندیم مربوط به ولوغ کلب یا شرب خنزیر بود که استدلال شده بود امام علیه السلام فرمودند آن ظرفش نه نجس است باید تعفیر کرد باید آب کشید ، یا با آب قلیل شرب خنزیر فرموده بود که آن ظرف را باید 7 مرتبه آب کشید ، دیروز گفتم این روایت‌ها دلالتش خوب است اما باز هم مربوط به بحث ما نیست برای این‌که آن ولوغ کلب ولوغ خنزییر خصوصیت دارد که برای آن خصوصیت می‌فرماید امام علیه السلام تعفیر کنید اگر خاک مال آن هم با خاک خشک خاک مال نکنی 100 مرتبه هم در آب بماند آب روی آن بریزید پاک نمی‌شود یا در شرب خنزیر گفته‌اند که باید 7 مرتبه آن را آب کشید و گر نه نمی‌شود ، لذا دیروز می‌گفتم شرب خنزیر و ولوغ کلب یک خصوصیت دارد نمی‌توانیم از آن تجاوز بکنیم و بگوییم هر متنجسی منجس است لذا مثلاً اگر آب قلیل در یک ظرفی باشد و ما دست بزنیم توی آن آب قلیل آن آب قلیل نجس می‌شود اگر متنجس نباشد عین باشد اما ظرفش نجس می‌شود یا نه؟ این بحث ماست و ما بخواهیم تمسک کنیم به روایات ولوغ کلب معلوم است نمی‌شود ، این دو دسته روایات  که اگر مطالعه کرده باشید مرحوم صاحب جواهر روی این دو دسته روایت خیلی پافشاری دارند به قول عوام خیلی مانور می‌دهند براین‌که متنجس منجس بود.

    یکدسته دیگر از روایات که یکی از آن روایات را بخوانم دلالتش بیش از همه این‌ها بهتر است .

    صحیحه عیسی بن قاسم روایت 14 از باب 9 از ابواب ماء مضاف جلد اول وسائل سئلته عن رجل اصابته قطره من طشت فیه وضوء یک طشتی که در آن آب بود که در آن آب وضوء بود حالا این آب وضوء به عبارت دیگر غساله بود این طشتی که من طشت فیه وضوء یعنی در آن غساله بود که سابقاً مفصل در باره‌اش صحبت کردیم که مرحوم سید در عروه هم غساله خبث را گفتند هم غساله حدث را گفتند و بحث مفصلی کردیم روی آن حالا این عن رجل اصابته قطره من طشت فیه وضوء یعنی آب غساله فقال ان کان من بول او قذر فیغسل ما اصابه به این جمله تمسک کرده‌اند مرحوم صاحب جواهر و دیگران که در آن آب غساله سابقاً صحبت کردیم که بعضی‌ها گفته بودند که آب غساله از وضو یا از غسل دیگر با آن نمی‌شود وضو گرفت و اما اگر از بول و غایط باشد که این از بول و غایطش را فرض کرده‌ حضرت فرمودند که اگر از بول یا غایط باشد این آب غساله یغسل ما اصابه باید به آن چه می‌رسد، مثلاً طشت را بلند کرد یک مقداری از آن آب ریخت به لباسش می‌فرمایند این لباس را باید آب کشید خب دلالتش خوب است . اما یک اشکال دارد و آن این است که راجع به آب غساله ما سابقاً صحبت کردیم دیگر ، آب غساله روایت داشتیم که مثلاً از غیر بول اگر عین نجاست شده باشد آب غساله پاک است مثلاً مورد بول را خشکانده این آب غساله که روی آن ریخته می‌شود آن آب استنجاست پاک است یا مثلاً محل غایط را دارد می‌شوید ذرات غایط در آن نیست خب گفتند پاک است یا خون را رفع نجاست شده بعد آب می‌ریزند گفتیم آب غساله پاک است ، غیر از بول گفتیم همه آب غساله‌ها گفتیم پاک است ، یک دفعه نجس می‌برد گفتیم نجس است اما اگر نجس نبرد ولو این‌که صب علیه مرتین آن مرتبه دوم گفتیم پاک است در خونش هم مرتبه اول گفتیم پاک است و مسلم پیش اصحاب هم بود روایتش را خواندیم و بالاخره گفتیم دست انسان نجس است به خون ، گفتیم با زبان خون را رفع بکن دیگر عین نجاست نیست یک مرتبه آب بریز روی آن پاک است لذا آن‌جا اشکال بود بعضی‌ها گفتند آب غساله مطلق نجس است بعضی‌ها گفتند مثل صاحب جواهر خود صاحب جواهر از کسانی است که می‌گوید آب غساله مطلقا پاک است و اما مرحوم سید می‌فرماید آب غساله‌ای که دیگر بعدش طهارت باشد پاک است لذا مثل خون اگر آب بریزند روی خون برود مرحوم سید گفتند نجس است مرحوم صاحب جواهر گفتند پاک است اما اگر رفع نجاست بکنیم و آب را بریزد که خون نبرد گقتند آب غساله پاک است و این مسئله را مرحوم سید گفتند که وقتی طاهر می‌شود آب غساله قبل پاک است مرحوم صاحب جواهر گفتند نه ولو عین هم ببرد آب غساله پاک است روایات فروانی داشتیم و این روایت اتفاقاً همان جا  به این تمسک کردیم یعنی صاحب جواهر همین روایت را خودشان تمسک کردند بعد هم برایش معارض آوردند بعد هم گفتند جمع بین روایات اقتضا می‌کند آب غساله پاک است اما خوب است از آن اجتناب بکنیم لذا اصلاً این روایت مشهور هم بود آنجا ، به روایت عیسی بن قاسم که مثلاً مثل مرحوم آقای حکیم مرحوم آقای خویی اگر یادتان باشد گفتند روایت را از نظر سند باید رد بکنیم که ما گفتیم نه سند روایت عالی است هیچ اشکال ندارد تعارض است و آن روایاتی که می‌گوید پاک است آن روایات را این روایات عیسی بن قاسم را حمل می‌کنیم به تنزه و علی کل حال این روایت مربوط به آب غساله است وهیچ ربطی به حرف ما ندارد که متنجس منجس است یا نه

     خب ما دیگر روایت پیدا نکردیم که متنجس منجس باشد این همین است که مرحوم سبزواری صاحب ذخیره ایشان می‌فرماید روایتی که دلالت کند متنجس منجس است نداریم قولی هم که دلالت بکند از قدماء براین که متنجس منجس است نداریم ، مرحوم آشیخ محمد رضا مسجد شاهی هم توی آن کتاب می‌فرماید ما هرچه گشتیم روایت پیدا نکردیم براینکه متنجس منجس است و یا این‌‌که قدماء گفته باشند متنجس منجس است.

     علی کل حال ما مرد می‌خواهیم در جلسه که یک روایت بیاورد که متنجس منجس است خیلی عالی است اگر بخواهیم حسابی مثل صاحب جواهر درست بکنیم یا مرحوم حاج آقا رضا مرحوم حاج آقا رضا هم در حالی که می‌گویند متنجس منجس نیست اما برای این‌که متنجس منجس است یک ده بیست تا روایت می‌آورند حتی مرحوم حاج آقا رضا چون که متنجس را منجس نمی‌دانند چهار پنج تا دلیل دارند که بعد صحبت می‌کنیم این روایت‌ها را مجبور شدند حمل کردند بر تکلیفی نه وضعی ، و این عجیب هم هست از فرمایش ایشان که می‌فرمایند مثلاً مثل این روایت .

    اجتناب از آن واجب است اجتناب نکردن حرام است و اما این‌که پاک است یا نجس؟ می‌گویند پاک است یعنی این روایت‌ها را وقتی که خواندند می‌بینند معارض دارد آن چهار پنج تا دلیل دیگر هم که بعد صحبت می‌کنیم مرحوم  حاج آقا رضا می‌آورند می‌بینند روایت‌ها تمام است این ادله هم به نظر خودشان تمام است پس این ده پانزده تا روایتی که نقل کرده‌اند چه کنند؟ می‌گویند حمل می‌کنیم بر تکلیف نه وضع، و می‌گوییم مثلاً از آن آبی که دست زدیم توی آن و نجس شد این حرام است خوردنش ، حرام است استعمالش اما اگر استعمال کرد پاک است اما اگر خورد طوری نیست آن وقت مثال میزنند عجب هم هست مثال می‌زنند مرحوم حاج آقا رضا می‌فرمایند مثل ظرف طلا و نقره می‌بیند ظرف طلا و نقره در حالی که پاک است اما استعمالش حرام است و این از عجایب است این مردی است که انصافاً راستی تحقیقش خیلی خوب است مرحوم حاج آقا رضا خیلی محقق است انصافاً عرفیتش هم خیلی خوب است یعنی عرفیتش خیلی بهتر از مرحوم صاحب جواهر است اما این جا یک حملی که هیچ دقت عقلی هم نمی‌تواند باور کند چه رسد عرف، جمع بین روایات بکنیم به این روایاتی که می‌گوید متنجس منجس است حمل کنیم بر تکلیفی نه وضعی یعنی متنجس پاک است متنجس منجس نیست اما اگر به لباست باشد لباست متنجس باشد مثل ظرف طلا و نقره که حرام است این هم حرام است استعمالش والا پاک است حالا این‌جا مرادم است که ما اصلاً روایت پیدا نکردیم تا برسد به این‌جور حمل‌ها و این ‌جور حرف‌ها و دیگر ما تقاضا کردیم از شما خیلی که آقا این بحث را به آن اهمیت بدهید از شما استفاده کنیم علی کل حال تا حال ما روایتی که دلالت براین‌که متنجس منجس است نداریم .این یک حرف.

    یک حرف بالاتر از این ماقولی در میان قدماء نتوانسنیم پیدا کنیم که بگوید متنجس منجس است وخیلی‌ها می‌گویند آقا این متنجس منجس است از زمان وحید بهبهانی مانور خیلی داده تکفیر کرده مرحوم فیض کاشانی را این از زمان مرحوم محقق صاحب معتبر همین صاحب شرایع از زمان علامه به این طرف و آن وقت هرچه آمده به این طرف داغ شده که عبارت کاشف الغطاء و عبارت صاحب جواهر را دیروز خواندم خیلی داغ بود خیلی حتاکانه بود به مرحوم فیض کاشانی اما بالاخره آن وقت این‌ها ادعای اجماع کرده‌اند اجماع داریم بر این‌که متنجس منجس است و به شما گفتم از نظر قدماء اصلاً مسئله را متعرض نشده‌اند ، بله مسئله را متعرض شده‌اند در ولوغ کلب همین است که گفتیم مسئله را متعرض شده‌اند در غساله همین است که گفتیم اما این‌ها که هیچ ربطی به بحث ما ندارد یک روایت به عنوان متنجس منجس است به این معنا که می‌خواست محل بول را پاک کند دستش نجس شد، خب معلوم است این دست را باید آب بریزد روی آن پاک بشود حالا یادش رفت که این دست نجس است عرق داشت مالید به صورتش این دست نجس است معلوم است چرا نجس است؟ برای این‌که متنجس به عین نجس شده ، صورت نجس است یا نه؟ اگر بگویید صورت نجس است می‌گوییم متنجس منجس است اگر بگوید نه می‌گوییم متنجس منجس نیست ، ما در قدماء یک چنین قولی پیدا نکردیم که بگوید صورت نجس است اگر بتوانید این را پیدا بکنید این هم یک شاهکار خوبی در فقه است، اما مرحوم صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه این آقای ما این شیخ الفقهاء این که به قول حضرت امام نمی‌شود از کتابش در فقه تجاوز بکنیم فقه جواهری، انصافاً حرف بالایی است دیگر و این شیخ المشایخ در این مسئله اولاً ادعای اجماع کرده‌اند که قدماء می‌گویند ادعای ضرورت در میان شیعه کرده‌اند فرقه فاجیه ضرورت در میان آنها و بالاخره ادعای اجماع کرده‌اند ادعای اجماع این جوری بعدش هم اگر مطالعه کرده باشید می‌فرمایند که مضافاً الی الاجماع بل الضروره فی المذهب فی الدین تدل علیه روایات،

    اما یک روایت نداریم که متنجس منجس است لذا شما عزیزان خب در میان شما فضلای خوب هست دیگر ، مطالعه نمی‌کنید دیگر یکی از نقص‌های ما فعلاً همین شده که شماها مطالعه فقهی ندارید فرق بین شاگردهای مرحوم آقای خویی و شما همین است مرحوم آقای خویی سالی دو سه جلد کتاب فقهی‌ این شاگردها می‌نوشتند ایشان هم یک امضا می‌کردند پخش هم می‌شد خیلی هم انصافاً مفید است دیگر  کتابهای ایشان الان نظیر جواهر در حوزه‌ها می‌گردد خیلی شماها کمتر از آنها نیستید اما متأسفانه مطالعه ندارید یا کار زیاد دارید برف انبار شده به این‌جاها رسیده لذا ما تقاضا کردیم روز اول از شما که آقا این مسئله مسئله مشکلی است در مقابل صاحب جواهر ایستادن که بچه‌بازی نیست اما این مسئله مشکل را ما مدعی هستیم این‌ها که صاحب جواهر فرموده درست نیست جداً درست نیست یک ادعای اجماع بل الضروره دارند ما اصلاً در میان قدماء یک قول نداریم که بگوید متنجس منجس است ، این راجع به اجماعش یکی هم راجع به روایات که متنجس منجس است حالا تقاضا دارم یک هفته‌ای دیگر ظاهراً در این بحث باشیم هرچه بمانیم خوب است هرچه بمانیم جا دارد لذا تقاضا دارم پنج‌شنبه و جمعه و بعدش عمده حرفها هم این‌جاست که این‌ها می‌گویند اجماع داریم خب وقتی اجماع باشد دیگر کار آسان می‌شود می‌گویند روایاتی که الان می‌خواهم بخوانم می‌گویند روایاتی که دلالت می‌کند براین‌که متنجس منجس نیست اعراض اصحاب روی آن است خب بحث تمام شد، لذا مثلاً مثل صاحب جواهر به دو سه صفحه مسئله را تمام می‌کند اما این جوری می‌فرماید که متنجس منجس است یا نه؟می‌فرمایند بله اجماع داریم ضرورت شیعه داریم که متنجس منجس است دلیل داریم ده پانزده تا روایت است بعد از آن روایاتی که می‌گویند متنجس منجس نیست نقل می‌کنیم آن وقت می‌فرماید این‌ها اعراض اصحاب روی آن است اما رد کردنش مقام صاحب جواهر منزه‌تر از این‌هاست با یک هوچی علمی رد می‌کند و حرف کاشف الغطاء را نقل می‌کند حرف استادش را که اگر این حرفها را بزنیم دیگر دین نیست و دیگر فقه نیست العیاذبالله و بعد خودشان هم نظیر این حرف‌ها و بالاخره روایات صحیح السند ظاهرالدلاله براین‌که متنجس منجس نیست را با اعراض اصحاب از کار می‌اندازد قدماء متعرض نشده‌اند یعنی پاک می‌دانستند ، مگر نجس می‌دانستند ؟ متعرض نشده‌اند خب به وضوح باقی گذاشته‌اند، چرا متعرض نشده‌اند ؟ هیچ ، مثل این‌که مردم مسئله پیش آنها واضح بوده پیش این‌ها هم مسئله اصلاً گفتن نداشته ، حالا ما این را نمی‌خواهیم بگوییم برای این‌که احتمال می‌دهد مسئله خیلی واضح باشد برای نجاستش مسئله خیلی واضح باشد برای طهارتش ، اما آن‌چه ما می‌گوییم مسئله خیلی واضح بوده برای طهارتش، اما نه این نه آن ، هیچ کدام، اما این اجماع اصلاً نیست ، سکوت است ، ما بخواهیم به این روایات صحیح السند ظاهرالدلاله را از کار بیندازیم.

     حالا روایتی که دلالت می‌کند براین که متنجس منجس نیست چندتایش را بخوانم روایت 1 از باب 6 از ابواب نجاسات جلد 2 وسائل صحیحه حکم بن حکیم روایت صحیح السند است علاوه براین‌که همین روایت را ابن ابی عمیر از حکم بن حکیم نقل کرده ولی حکم بن حکیم را همین طوری که در کتاب‌ها من‌جمله صاحب جواهر آمده به عنوان صحیحه آمده  انه سئل اباعبدالله علیه السلام فقال له یک کسی از حضرت امام صادق علیه السلام سئوال کرد فقال اقول فلا اصیب الماء آب پیدا نکردم که آن را بشویم وقد اصاب یدی بشیئ من ذلک البول اما خشکاندم مثلا، دستم هم به این بول رسید اما رفع نجاست کردم وامسحه بالحائط و بالتراب ثم تعرق یدی فامسح به وجهی او بعض جسدی او یصیب ثوبی قال لابأس به، این دستت که متنجس به نجس است این‌که نجس است اما صورتت که متنجس به متنجس است لباست که متنجس به متنجس است دیگر شستن لازم نیست ، روایت سندش انصافاً خیلی خوب است دلالتش هم خیلی خوب است مرحوم صاحب جواهر فرموده‌اند اعراض اصحاب روی آن است ولش کن ، حالا این اعراض کجاست چیست؟ نوشته‌ام که روایت ابن ابی عمیر که در همین روایت نقل کرده حکم بن حکیم را، صفوان و حماد و جمیل و ابان که همه این‌ها از اصحاب اجماعند از او روایت نقل می‌کنند مرحوم نجاشی هم از ابن عقده نقل توثیق او کرده ، گفتم که علاوه براین خود صاحب جواهر تصدیق می‌کند این‌که روایت صحیح السند است، لذا این یک روایت می‌گوید که عرق کردم دستم به صورتم مالیدم

    و من تلک الروایات روایت 2 از همین باب 6 آن که خواندم روایت 1 از باب 6 از ابواب نجاسات جلد 2 ، این را می‌خواهم بخوانم روایت 2 از باب 6 است صحیحه العیسی بن قاسم ، سئلت اباعبدالله علیه السلام عمن مسح ذکره بیده ثم عرقت یده فاصابه ثوبه یغسل ثوبه ؟ قال لا این دیگر خاک هم ندارد تا آقا خاکش را مطهر بداند می‌شود معنا کرد این‌جور که آقا می‌گویند؟ یعنی دستش را مالید به عورتینش سئوال کرد دستم نجس شد یا نه؟ این که نیست دیگر نمی‌خواهد که بگوید که هرکس دست به عورتینش مالید این باید دستش را آب بکشد، خب معلوم است دیگر چیست /.، سندش خوب است دلالتش هم خوب است این‌ها هم گفته‌ها را به اندازه‌ای می‌شود گفت که صاحب جواهر ، صاحب جواهر وقتی بخواهند یک چیزی را اثبات بکنند نمی‌دانم توجه داشتید یا نه؟ یک برف انبار عجیبی می‌کنندیک ده بیست تا دلیل می‌ریزند روی هم در حالی که خودشان هم قبول ندارند این دلیل بر این است که خیلی مسلط برفقه است ، لذا ایشان اقرار دارد روایت‌ها را بله این روایت یک صدری دارد که مرحوم صاحب وسائل این صدر را این‌جا نقل نکرده دو تا روایت بوده برای این‌که رسم روات این جور بوده مخصوصاً مثل زراره‌ها و امثال این کسانی که طلبه بودند و برای نقل روایات کتاب می‌نوشتند اصول اربعه مأه یک ده بیست تا روایت از امام علیه السلام نقل می‌کردند آن وقت قال ، روایت دوم هم قال ، همین‌طور روایت سوم انسان وقتی مطالعه کند خیال می‌کند یک روایت است در حالی که 20 تا روایت است این رسم روات است همه هم قبول دارند حالا اما این مرحوم صاحب وسائل فرموده‌اند دو تا روایت است این روایتی که خواندم این روایت یک صدر هم دارد صدرش را جایی دیگر نقل می‌کنند حالا صدرش را نقل بکنم،

   روایت 2 از باب 31 از احکام خلوت جلد اول وسائل باز صحیحه همین عیسی بن قاسم ذیل را نقل کرده ، سئلت اباعبدالله علیه السلام عن رجل بال فی موضع لیس فیه ماء فمسح ذکره بحجر و قد عرق ذکره و فخذه قال یغسل ذکره وفخدیه ، خب این می‌گوید که متنجس منجس است برای این‌که محل بول را گفت آب بکشد ران را هم گفت آب بکشد ، الا این‌که بگوییم که بول به آن رسیده این خیلی بعید است آن وقت به قرینه آن روایاتی که صحیحه عیسی بن قاسم گفت متنجس منجس نیست من خیال می‌کنم یقین دارم ، اما به عنوان خیال به عنوان ظن این یغسل ذکره لا فخذیه بوده که صدر و ذیل با هم جور می‌آید آن وقت ، یعنی محل بول را بشوید برای این‌که متنجس به عین نجس است اما فخذیه را دیگر لازم نیست بشوید برای این‌که متنجس به متنجس است ، خیال می‌کنم این لا فخذیه باشد آن وقت صدر و ذیل با هم جور می‌آید ، بنابراین لا فخذیه باید باشد اگر فخذیه باشد متنجس منجس می‌شود اگر لا فخذیه باشد متنجس منجس نمی‌شود متنجس به عین نجس نجس می‌شود ومن یقین دارم این جوری است که لا فخذیه بوده ، اگر باشد یا نباشد علی کل حال این صدر و ذیل منافات با هم ندارد که ما بخواهیم بگوییم روایت‌ها مجمل است اگر یک کسی هم نپذیرد بگویید روایت مجمل است این هم این روایت ، حالا ده پانزده تا روایت هست یک دو تا دیگرش هم انشاءالله برای روز شنبه به شرط این‌که شما یک ده پانزده تا روایت بیاورید که متنجس منجس است یک چند تا هم بیاورید متنجس منجس نیست

وصلی الله علی محمد و آل محمد