درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
88/01/16
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه:68
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .
بحث دیروز که عنوان شد راجع به زبیب تمری و زبیب عنبی بود یعنی آب کشمش و آب خرما ، گفتم در باب آب انگور روایاتی هست در اینکه اگر آب انگور جوش بیاید خوردنش حرام است تا اینکه یا ثلث آن برود و یک ثلث باقی بماند که به آن میگویند شیره ویا استحاله بشود یعنی بشوید سرکه و اما علی کل حال آیا نجس است یا نه ؟ بالاخره دیروزدلیلی برای نجاستش پیدا نکردیم لذا آب انگور اگر جوش بیاید چه به جوش بیاورند یا خود به جوش بیاید در آن حال خوردنش حرام است اما نجس باشد یا نه ؟ گفتیم نه، پاک است و دیروز یک دلیلی که معتنا باشد برای نجاست پیدا نکردیم.
بحث امروز راجع به آب کشمش و آب خرما و امثال اینها آب زردآلو آب هر میوهای، اینها اگر جوش بیاید آیا حرام است خوردنش یا نه؟ آیا نجس است یا نه؟
در این جا دلیلی برای حرمت نداریم چه رسد دلیل برای نجاست و اجماعی در مسئله هم نیست و دیروز گفتم اصلاً مسئله را قدماء متعرض نشدهاند دیروز گفتم که مرحوم صاحب جواهر میفرماید این مسئله از زمان بحرالعلوم پیدا شده و از زمان بحرالعلوم تا الان اختلاف شده که آیا اگر جوش بیاید پاک است یا نه؟ خوردنش حرام است یا نه؟
آن کسانی که گفتهاند خوردنش حرام است و مثل ماءالعنب است دیگر ماء الزیب و ماءالتمر و امثال اینها هر میوهای دو تا دلیل دارند بر این که خوردنش حرام است نجس هم هست این دو تا دلیل را بنا شد امروز بررسی بکنیم ببینیم آیا این دو تا دلیل میتواند برای آنها کار بکند یا نه؟
دلیل اولشان یک روایت است این روایت در کتب اربعه نیامده یعنی این روایت در مرآی و منظر قدماء نبوده است حتی مثلاً مثل صدوق که من لا یحضر را نوشتهاند بعد هم یک روایات شاذی مثلاً بنام خصال نوشتهاند در آن جا هم نیامده یعنی قدماء روایت را نقل نکردهاند یک کتابی است به نام کتاب زیدنرسی این روایت آنجا آمده ، روایت را زیدنرسی از ابی عبدالله علیه السلام نقل میکند و یکی از آن کتب اربعه مأه که اسمش را میگذارند اصل از آن اصل این روایت را یعنی این زید نرسی یک کتاب دارد در آن کتاب از امام صادق سلام الله علیه نقل میکنند ، فیالزبیب یدق و یلقی فیالقدر کشمش را میکوبد بعد میریزد توی دیگی یا کماجدانی که دارد میجوشد فقال حرام حتی یذهب ثلثاه فرمودند اینکه جوش میآید دیگر خوردنش حرام است تا اینکه این دوثلثش برود یک ثلثش باقی بماند فقال حرام حتی یذهب ثلثاه قلت الزبیب یلقی فیالقدر یک دفعه میکوبندش و میریزند در دیگ یک دفعه هم همین جوری یلقی فی القدر قال هو کذلک سواء واذا عدت الحلاوه و الی الماء فقد فسد وقتی که آن آب گوشت مثلاً آن آبی که در قدر است وقتی که شیرین شد این آبگوشت فاسد میشود .
کلما غلی بنفسه او بالنار فقد حرم حتی یذهب ثلثاه آب کشمش خود به خود جوش بیاید مثل اینکه میخواست سرکه بیندازد از کشمش و صبر میکند این جوش میآید یا اینکه توی دیگ میریزند به واسطه آتش جوش میآید کلما غلی بنفسه او بالنار فقد حرم حتی یذهب ثلثاه،
یک اشکال شده گفتهاند خب این روایت اصلاً ضعیف السند است برای این که زید نرسی را توثیق نکردهاند تضعیف نشده اما توثیق هم نشده اما این اشکال وارد نیست برای این که ابن ابی عمیر در همین کتاب و در غیر این کتاب زیاد روایت از زید نرسی نقل میکنند، نه راجع به کشمش و خرما و عنب و اینها ، نه، یک روایات دیگر ابن ابی عمیر از زید نرسی روایت نقل میکند منجمله همین روایت را ابن ابی عمیر از زید نرسی نقل میکنند لذا از این جهت روایت را نمیتوانیم بگوییم که ضعیف السند است چون زید نرسی توثیق نشده.
الا اینکه اشکال این است که این روایت این کتاب اصلاً در مرآی و منظر بزرگان نبوده مثلاً نقل میکنند این زید نرسی آمد ایران و آذربایجان دنبالش هم بودند از این شهر به آن شهر از آن شهر به آن شهر آن وقت یک شب منزل یک کسی از رفقایش ماند آن مثل اینکه خیلی خدمت به او کرد صبح که میخواست برود این کتاب را داد به این و گفت این کتاب اصلی از اصول است من روایاتش را از امام صادق علیه السلام نقل میکنم مواظب این کتاب خیلی باش آن آقا هم در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام مخفی کرده بود از ترس و این اواخر یعنی بعد در زمان غیبت ، بعد این رو افتاد اما در حالی که منتشر کرد در مرآی و منظر نبود لذا مرحوم کلینی مرحوم شیخ مرحوم صدوق از او روایت نقل نمیکنند، متأخرین هم از او روایت نقل نمیکنند مثلاً در حالی که 160 کتاب پیش صاحب وسائل بوده که صاحب وسائل نوشته خود ایشان در جلد آخر 160 کتاب پیش ایشان بوده همین کتاب زید نرسی پیش ایشان بوده اما در این 20 جلد وسائل یک روایت از ایشان نقل نمیکند ، لذا چون چنین است اصل کتاب مورد اتهام است و مشکل است انسان این اصل را از اصولی بداند که بتواند از آن روایت نقل بکند و روی آن فتوی بدهد ، لذا معمولاً بزرگان مثل صاحب جواهر و مرحوم محقق همدانی و مرحوم شیخ انصاری و بعدش هم مثل مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی و استد بزرگوار ما حضرت امام و حتی استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در حالی که یک رجالی بالا بودند انصافاً اما سختگیر در رجال نبودند در حالی که ایشان سختگیر در رجال نبودند کتاب زید نرسی مورد وثوقشان نبود ، این اشکال روایت است.
یک حرف دیگر هست و آن این است که خیلی خوب کتاب تازه پیدا شده اما مثلاً صاحب سرائر یک مستطرفاتی دارد آخر سرائر ایشان خبر واحد را حجت نمیداند خبر ثقه را حجت نمیداند ومیگوید که باید دو تا خبر را عادل نقل بکنند در حالی که خبر واحد را حجت نمیداند اما در آخر سرائر مستطرفاتی دارد . قریب 100 تا روایت به بالا در آنجا آمده عمل هم به آن کرده ادعایش هم این است که آن اصول اربعه مأه بعضی از آنها پیش من بوده لذا در آخر مستطرف مثلاً میفرماید که اصل بزنطی پیش من بوده اصل جمیل بن دراج پیش من بوده و دیگر بعد از صاحب سرائر هم میبینید که معمولاً اصولی که در آخر مستطرفات آمده حجت میدانند خب این هم در مرآی و منظر قوم نبوده اما معمولاً به روایاتش عمل میکنند دیگر، یا مثلاً شهید اول بعضی از اصول اربعه مأه پیش او بوده که در ذکری از آن اصول اربعه مأه ایشان روایت نقل میکند خب اعلام هم به آن عمل میکنند آن هم همینطور است دیگر یعنی همین کتاب پیش شهید معلوم نیست از کجا به دستشان آمده همین مقدار که کتاب بزنطی است از آن روایت نقل میکند . هیچ تفاوت نمیکند زید نرسی با آن کتابهایی که پیش شهید بوده که حتی نقل میکنند یک دختر عالمهای داشته وقتی شهید را شهید کردند ارث را میخواستند قسمت بکنند این دختر گفت که من ارث نمیخواهم به جایش این کتاب را به من بدهید که یکی از کتابهای اربعه مأه بوده این خانم به جای ارثی که به او میرسیده قبول کرده ، بوده ، مثل مرحوم محقق در معتبر مرحوم محقق حتی در شرایع بعضی اوقات یک روایاتی نقل میکنند که پیش آنها اصول اربعه مأه بوده نه همه و از آن جا مرحوم محقق روایت نقل میکند لذا این که ما رد بکنیم آقای خویی میگویند ضعیف السند است نه، روایت ضعیف السند نیست برای اینکه ابن ابی عمیر از این زید نرسی روایت نقل میکند منجمله این روایت همین جا از زید نرسی نقل شده لذا زید نرسی موثق است برای اینکه این ابی عمیر لایروی الا عن ثقه ، کتابش را بخواهیم رمی بکنیم، نه، یک کتاب در مرآی و منظر قدماء نبوده دلیل نیست برای اینکه این کتاب حجت نباشد و الا باید بگوییم کتابهای صاحب سرائر در مرآی و منظر قدماء نبوده اما خب قبول دارند و به آن عمل میکنند دیگر یا کتابهایی پیش محقق پیش شهید و اینها بوده از آن روایت نقل میکنند خودشان هم در شرایع و معتبر و اینها روایت را نقل میکنند و کسی نگفته که چون در مرآی و منظر قوم نبوده لذا روایت حجت نباشد لذا این سند است اگر کسی این جور بگوید اعراض اصحاب ، اعراض اصحاب هم نیست یعنی کتاب پیش قوم نبوده ، یک دفعه کتاب بوده و به آن عمل نکردهاند میگویند اعراض اصحاب ، ما اصلاً این کتاب زید نرسی در میان متأخرین پیدا شده .
لذا من خیال میکنم روایت حجت باشد اصول اربعه مأه که مقطوع نیست اصل پیش ایشان نبوده یعنی این اصول اربعه مأه همهاش پیش کلینی نبوده لذا روایاتی که در تهذیب از اصول اربعه مأه نقل میکنند کلینی نقل نمیکند یا روایاتی که مرحوم صدوق از اصول اربعه مأه نقل میکنند شیخ طوسی نقل نمیکنند یعنی کتاب پیش ایشان نبوده این اصول اربعه مأه متفرق بوده در آن کتابخانه کوخ که این سنیهای متعصب آتش زدند کتابخانه ما را و کتابهای خطی اصول اربعه مأه و امثال اینها بود و بعدش هم کرسی شیخ طوسی و مدرس شیخ طوسی را آتش زدند این اصول اربعه مأه شاید همهاش آنجا بوده اما آنچه مسلم است این اصول اربعه مأه در حالی که مورد امضای ائمه طاهرین است بعضی پیش صدوق بوده پیش مرحوم کلینی نبوده بعضی پیش مرحوم کلینی بوده پیش مرحوم شیخ طوسی نبوده این کتب اربعه مأه معمولاً از اصول اربعه مأه گرفته شده چهار تا کتاب است یعنی بعضی از اصول اربعه مأه پیش شیخ طوسی بود پیش صدوق نبود بعضی پیش صدوق بوده پیش کلینی نبوده از همین جهت هم مرحوم کلینی برای نوشتن این کافی دنبال همین اصول اربعه مأه بود خیلی جاها رفت در عراق تقریباً همه آنجا که مثل مرحوم علامه امینی که الغدیر را نوشت همه جا رفت خیلی کتابخانهها با یک التماسها کتابهای سنی شیعه تا این الغدیر را توانست بنویسد مرحوم کلینی هم 25 سال این طرف و آن طرف از این ده به آن شهر از آن شهر به آن مملکت از آن مملکت به آن مملکت تا 25 سال زحمت روایات را جمع کرد از همین جهت هم خیلی از روایات در کافی است که نه در تهذیب هست نه در استبصار هست نه در من لایحضر اما همین مرحوم کلینی که دنبال اصول اربعه مأه بود بالاخره یک کتابهایی پیش صدوق بود به دست ایشان نرسید یک کتابهایی پیش شیخ طوسی بود به دست ایشان نرسید لذا ما به صرف اینکه بخواهیم بگوییم کتاب در مرآی و منظر قدماء نبوده نمیشود روایت را از دست بدهیم به صرف اینکه مرحوم نجاشی زید نرسی را توثیق نکرده نمیشود روایت را از دست بدهیم در حالی که ابن ابی عمیر از زید نرسی خیلی روایت نقل میکند اصلاً مشایخ از این زید نرسی خیلی روایت نقل میکنند اجلای اصحاب حالا منجمله ابن ابی عمیر است که در همین روایت هم واقع شده، لذا از نظر سند میتوانیم بگوییم که خوب است.
مخفی بوده کم کم پیدا شده چه جور کلینی توی یک ده یک اصل پیدا میکرد آن اصل را میگرفت ده تا روایت در کافی میآورد ، خب آن هم همینطور است دیگر یعنی هرچه راجع به کلینی گفتید همان را راجع به زید نرسی میگوییم آن کسی که کتابش را منتشر کرد که مورد توثیق است آن را که نمیگویند مورد توثیق نیست .
و اما دلالت عن ابی عبدالله علیه السلام فی الزبیب یدق و یلقی فی القدر و یصب علیه الماء کشمش را له میکند میریزد توی دیگ آب میریزد روی آن ، آن وقت دیگر نگفته آب میریزد روی آن چطور میشود خب یعنی جوش میآید دیگر میخواهد بخورد حضرت فرمود فقال حرام حتی یذهب ثلثاه تا دوثلثش برود آن وقت خوردنش حلال میشود خب تا این جا حرمتش خوب است امادیگر دال بر نجاست نیست برای این که حضرت فرمود حرام نگفتند که حرام و نجس ، علاوه بر این دیروز گفتم که آقا هم الان گفتند همین که آب میریزد روی آن و جوش میآید اگر نجس باشد آبها را نجس میکند و وقتی آبها نجس شد دو ثلثش هم برود دیگر آن آب نجس نجس است باید اصلاً نشود خورد اما حضرت فرمودند حتی یذهب ثلثاه خوردنش حلال است، دیگر نص نیست همینطور که عرض میکنم دیگر پس دلالت بر حرمت دارد دلالت بر نجاست ندارد نص نیست ، نص هم باشد حرام است اما نجس است؟ ندارد دلالت دیگر میگوید حرام است ، ما میگوییم حرام است نجس هم نیست برای اینکه اگر نجس بود باید که دوثلثش برود یک ثلث باقی بماند باز هم باید نجس باشد برای اینکه به مجردی که جوش میآید آبها را نجس میکند وقتی آبها نجس شد دیگر این آبها هیچ وقت پاک نمیشود دو ثلثش هم برود آن کشمش دیگر پاک نمیشود خب این بگوییم حرام است قلت الزبیب یلقی فی القدر قال هو کذلک آن تفاوتی نمیکند که اول کشمش را بریزند بعد آب را بریزند روی آن یا اول دیگ جوش آمده کشمش را بریزند توی آن خب اینها دیگر تفاوت نمیکند بالاخره همین اشکال من اگر دیگ به جوش آمده حالا کشمش را میریزند توی آن کشمش جوش میآید خب خوردنش حرام است خوردن همه این دیگ دیگر میشود حرام تا اینکه دوثلث آن برود یک ثلث باقی بماند خب حرام است نجس است یا نه؟ نه، برای اینکه اگر نجس باشد دیگ را نجس میکند دیگ نجس دیگر پاک نمیشود پس به اندازهای که فعلاً تا این جا بیاییم بگوییم که روایت زید نرسی میگوید حرام است نه نجس و مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی و خیلیها در حاشیه بر عروه که میگویند هم حرام است هم نجس تا این جا پیدا نکردیم که روایت بگوید نجس است روایت میگوید خوردنش حرام است .
آب کشمش یا خود کشمش بالاخره زبیب است دیگرزبیب جوش آمده و در آن روایت هم که گفت تغییرش هم میدهد یعنی وقتی کشمش را بریزند و آب را بریزند روی کشمش جوش بیاید آن آب شیرین میشود وهمینکه شیرین میشود معلوم میشود آب بوده رنگ آن را برداشته است .
آن وقت این جا بعد حضرت فرمودند که اذا ادت الحلاوه الی الماء فقد فسد یعنی تا جوش نیامده هیچ اما اگر جوش آمد و جوشید و کم کم آن شیرینیاش را داد به آب که در قدر است آن آب فاسد میشود آقایان گفتهاند فقد فسد یعنی فقد نجس ، چرا؟ ظاهرش این است اذا ادت الحلاوه الی الماء فقد فسد یعنی گفتیم شربه حرام این جا هم شربه حرام اما فسد ای نجس ، ای تنجس خیلی مؤونه میخواهد لااقل احتمال که بگوییم فقد فسد ای شربه حرام حالا نمیدانیم آیا نجس هم شد یا نه؟ کل شیئ طاهر میگوید دیگر نجس نشد بنابراین این روایت دلالتش تا آنجاست که بگوییم این حرام است اما نجسش را دیگر نمیتوانیم بگوییم ، مرحوم شیخ الشریعه از همین فسد استفاده کردهاند فقد تنجس که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی هم در حاشیه بر عروه و همچنین در رسالههایشان میفرمودند اگر کشمش را زیر پلو گذاشتند و باد کرد این هم نجس است هم خوردنش حرام است آن وقت میگفتند پلو چه میگفتند اگر سرایت به پلو کرده پلو را هم نجس کرده خوردن آن پلو هم حرام است به استاد بزرگوارمان آقای بروجردی عرض میکنیم که این روایت زید نرسی اگر دلالت هم داشته باشد میشود فقد فسد ای یحرم شربه اما فقد فسد ای ینجس الماء حالا ضمیر فسد به ماء برمیگردد ای یتنجس الماء دیگر این را دلیل نداریم .
فتلخص مما ذکرناه ما روایت را از نظر سند درست کردیم اما از نظر دلالت نه حرمتش را میتوانیم درست بکنیم نه نجاستش را ، اینکه مرحوم آقای خویی میگویند دلالت روایت خیلی خوب است هم برای حرمت هم برای نجاست اما روایت ضعیف السند است و به آن نمیشود عمل بکنیم به مرحوم آقای خویی میگوییم نه روایت از نظر سند خوب است از نظر دلالت نه دلالت بر حرمت دارد نه دلالت بر نجاست ، دلالت بر نجاست که هیچ جا نیست دلالت بر حرمتش هم آن تقریبی که من کردم که اگر این کشمش را بریزند توی این آب این حرام بشود این اول کار است.
مرحوم آقای خویی گرفتهاند از مرحوم محقق همدانی رضوان الله تعالی علیه که اینها میگویند اصلاً این روایت را به آن نمیتوانیم عمل بکنیم چون کشمش آب ندارد و نمیدانیم مردشان چیست ؟ کشمش آب ندارد یعنی چه؟ خب نم دارد برای این که کشمش را بشکافند نمناک است تر است کشمش هرچه خشک باشد آب دارد الا اینکه مثل انگور نیست که آب باشد نم است دلیلش هم این است که همین روایت اذا ادت الحلاوه الی الماء خب همین دلیل بر این است که آب دارد دیگر و اینکه مرحوم حاج آقا رضا میفرمایند آب ندارد پس اصلاً از بحث ما بیرون میماند آب ندارد تا بگوییم پاک است یا نجس است میگوییم نه فرق است بین یک چوب را بیندازید توی دیگ توی ظرف و بجوشانید خب هیچ ، اما کشمش را یک قدر بجوشانید فوراً نم پس میدهد لذا معلوم است آب دارد دیگر ، آبش را داد به این یعنی نم است نمیشود که بدون آب ، آب دارد یعنی کشمش است که خشک شده نه کشمش است که بیآب شده و کشمش هرچه بماند بالاخره آن نم توی آن از بین نمیرود نم یعنی آب، آب یعنی نم، آن وقتها حلوا چوه درست میکردند و من حلوا چوهها را خوردهام دیگر همین زیرگذر جدهها یک کسی بود آنجا حلوا چوه درستمیکرد سنگ آسیاب بود و کشمشها را میریختند و آسیاب میکردند و یک دیگ حسابی تری و همان دیگ کشمش، همان که این روایت گفت ، گفت یدق و یلقی این یک دیگ بود و میریختند و چوه را میریختند توی آن و بالاخره حلوا چوه درست میکردند مثل گز که الان درست میکردند و از آب بود دیگر اما آبش این جوری است که همه چیز هم اینطور است دیگر آب دارد نمیشود که بدون آب، اگر راستی زیر منگنه الهی بخواهند یک چیزی را آبش را بیرون بکشند خیلی آب دارد لذا ماها که اینجا نشستهایم دوقسم ما آب است یک قسم ما خاک است . همین ستون بدون آب که نمیشود، زیر منگنه فشارش بدهند آب میآید از آن بیرون یک ثلثش آب است دو ثلثش خاک است ، اینها که بیشتر هم میگویند همه چیز آب دارد هیچ چیز بدون آب نمیتوانید پیدا کنید اما کشمش آبش معلوم است این ستون آبش معلوم نیست ، علمی است عرفی نیست اما کشمشرا باز بکن میبینی نم دارد حسابی تر است دیگر توی کشمش تر است لذا وقتی تر است همین تر غل میآید حرام میشود دیروز گفتم راجع به انگور میگویند عصیر مرحوم آقای خویی تصدیق میکنند میگویند راجع به کشمش و راجع به خرما میگوییم نبیذ نمیگوییم عصیر ، شاید برای همین باشد که آن آب دارد و این دو تا آب ندارند به حسب ظاهر اما اگر راستی در کشمش و در خرما را باز کنید
یک اشکال دیگر هم به روایت هست یعنی اشکال به استدلال اینکه روایت دلالت نمیکند بر اینکه وضع خرما چه جور است و اینکه فرمودهاند مثل آقای بروجردی میفرمایند هم زبیب و هم تمر اگر انداختید توی آش آش را نجس میکند خوردنش هم حرام است میگوییم آقا این روایت زید نرسی فقط راجع به کشمش است راجع به خرما که نیست خرما را از کجا میخواهید بیاورید؟
فتلخص مما ذکرناه تا اینجا که نتوانستیم درست بکنیم که کشمش و خرما را اگر بریزی توی آش و جوش بیاید خوردنش حرام است یا این که آش را نجس میکند.
حالا فردا راجع به استصحاب تعلیقی صحبت بکنیم ببینیم استصحاب چقدر دلالت دارد؟
وصلی الله علی محمد و آل محمد