درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 46

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

     در مسئله آخر در باب خون مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه یک مسئله آسانی دارند و این کار را برای مردم، مشکل را حل کرده‌اند مشکل را آسان کرده‌اند لذا خواندن عبارت خیلی به جاست .

می‌فرماید الدم المنجمد تحت الاظفار او تحت الجلد من البدن  مثلاً دست رفت زیر در و سیاه شد و این خون می‌دانیم که خون دوید به زیر پوست اما پوست پاره نشد روی این فرض دارند صحبت می‌کنند، یک دفعه مانده است و استحاله شده دیگر عرف به آن خون نمی‌گوید این البته باید این هم احراز بشود یقین داشته باشیم که استحاله شد، استحاله نشده یعنی چه؟ صدق علیه الدم ، و اگر استحاله شده که هیچ ، اگر استحاله نشده می‌فرمایند که فلو انخرق الجلد یا مثلاً ناخن را گرفت و ظاهر ناخن خون پیدا شد خون منجمد و وصل الیه الماء خب تا این خون به دست است هیچ، نجس است اما با آن می‌شود نماز خواند برای این که خون کمتر از درهم است اما حالا اگر تر شد ، وصل الیه الماء این تنجس آن ماء یا تنجس آن مثلاً دستی که تر شده به کاسه‌ای به لباسی مالیده شد ، می‌فرمایند که خب حالا نجس است و اگر هم تر شد منجس است و آن چیزی که برخورد با آن کرده نجس است اما می‌فرماید یشکل معه الوضوء او الغسل بخواهد با این وضو بگیرد یا غسل بکند البته باید بگویند که لا یجوز معه الوضوء او الغسل برای این‌که خون ظاهر است و آن جا که آب وضو می‌آید آن جا را نجس می‌کند آن آب هم نجس است بنابراین لا یجوز معه الوضوء او الغسل ولی فرموده‌اند یشکل معه الوضوء اوالغسل ، نمی‌دانیم مرادشان یعنی چه؟ باید بگویند لایجوز معه الوضوء اوالغسل حالا یشکل و لا یجوز فیجب اخراجه این باید با سوزن مثلاً این خون را از زیر ناخن که رو افتاده از روی گوشت این خون را اخراج بکند مگر این که حرج باشد و ممکن نباشد ومعه یجب ان یجعل علیه شیئاً مثل الجبیره دیگر باید وضوی جبیره بگیرد که مثلاً یک شصتی توی دستش می‌کند و با همان وضو می‌گیرد که این مربوط به این جا نیست مربوط به وضوی جبیره است انشاءالله بعد می‌آید که آیا اگر معمولی وضو گرفت کفایت می‌کند یا نه؟ ما می‌گوییم بله اما بزرگان می‌گویند نه باید به عنوان وضوی جبیره دست بکشد روی آن محل لذا مثلاً با کهنه آن جا را می‌بندد اگر بتواند کهنه تر نشود و اگر نشد دیگر نوبت می‌رسد به تیمم لذا می‌فرمایند وضوی جبیره می‌گیرد فیتوضاً اویغتسل وضوی جبیره خب تا این جاها خیلی خوب است و آن یشکل هم اگر به جایش گذاشتیم لا یجوز معه الوضو اوالغسل که دیگر عالی می‌شود و بعضی از بزرگان حاشیه دارند که با آب کر یا با آب جاری با آب لوله‌کشی الان می‌تواند وضو بگیرد غسل بکند برای این که آن خون در حالی که در آب کر و جاری و لوله‌کشی باشد آن خون نمی‌تواند جای دیگر را نجس بکند پس درست وضوی حسابی گرفته، اما در جلسه قبل اشکال کردیم گفتیم باید جای خون غسل داده بشود و این خون مانع است مثل آن جا که یک نقطه مثلاً رنگ جرم دارد به دست باشد خب این رنگ مانع است الان هم این خون مانع است ولو این که منجس نیست چون در آب کر است لذا این یشکل معه الوضوء اوالغسل را اگر مرحوم سید در آب جاری در آب کر گفته بودند بهتر از این بود که در آب قلیل بگویند در آب قلیل مسلم لا یجوز الاوضوی جبیره . زخم باز اگر باز است باید این زخم باز را شست اگر هم در باطن است که هیچ، بنابراین فرض کرده‌اند این‌که فلو انخرق الجلد باز شد حالا که باز شد پس جای این خون چون باز است باید بشوید و این با فرضی که خون روی آن است نمی‌تواند بشوید بنابراین وضو گرفتن غسل کردن نمی‌شود به غیر غسل جبیره‌ای یا وضوی جبیره‌ای .

     اما بعد مسئله را خیلی آسان می‌کنند می‌فرمایند که هذا اذا علم انه دم منجمد این اگر بداند این خون است این حرفها آمد در آن و اما فان احتمل کونه لحماً صار کالدم این خون ندویده در زیر ناخن بلکه زیر ناخن سیاه شده می‌فرماید اگر احتمال بدهد که چنین است من جهه الرض چون کوبیده شده گوشت کوبیده شده آن گوشت سیاه شده ایشان می‌فرمایند کما یکون کذلک غالباً ، حالا این را از کجا می‌فرمایند ؟ نمی‌دانم که ایشان ادعای یقین می‌کنند که این دست که کوبیده می‌شود غالباً پوست است که سیاه می‌شود خون دمیده نمی‌شود زیر پوست کما یکون غالباً این فهو طاهر حالا آن که آسان می‌کند همان احتمال است نمی‌دانیم آیا خون است یا گوشت کوبیده شده؟ قاعده طهارت می‌گوید پاک است ، لذا این فرمایش ایشان کار را خیلی آسان می‌کند مخصوصاً آن فرمایش ایشان برای وسواسی‌ها هم که دیگر خیلی خوب است که ایشان از نظر فقاهت حکمی نه، از نظر یک عرف موضوعی می‌فرمایند کما یکون کذلک غالباً حلا علی کل حال این فرمایش کما یکون کذلک غالباً درست باشد یا نباشد آن فرمایش اولشان که و ان احتمل کونه لحماً صار کالدم من جهه الرض فهو طاهر. مسئله راجع به خون تمام شد .

     فرموده‌اند ششم و هفتم از نجاسات سگ وخوک است یک یک بحثش را می‌کنیم .

  راجع به سگ فرموده‌اند که مسلم پیش اصحاب است که سگ نجس است در مقابل سنی‌‌ها هم سگ و هم خوک را پاک می‌دانند اما در فقه شیعه بلکه در مذهب شیعه این‌که  سگ نجس است اشکالی نیست و اگر هم ما روایت نداشتیم برای مسئله می‌گفتیم که سگ نجس است برای این‌که ضرورت در مذهب سیعه است اما روایات فراوانی در مسئله داریم روایات باب 12 و 13 از ابواب نجاسات جلد دوم وسائل که در آن جا هم راجع به سگ هم راجع به خوک روایات فراوانی نقل کرده‌اند روایت 6 از باب 12 صحیحه معاویه بن شریح عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عن سؤر الکلب یشرب معه اویتوضاً قال لا قلت الیس هو سبع خب سگ هم مثل گرگ، مثل گربه قال لا والله انه نجس لا والله انه نجس خب دلالتش خیلی خوب است این تکرار حضرت وقسم خوردن و این‌ها هم مثل این که در میان عامه گیر کرده بودند آنها پاک می‌دانستند می‌گفتند این هم یک درنده‌ای مثل سایر درنده‌هاست همان طور که آنها پاک هستند این هم پاک است و حضرت آن جا که تقیه نبوده مثل همین روایت فرمودند نه بابا سبع است یعنی چه ؟ این نجس است به خدا قسم نجس است.

     آن سئوال از سگ کرد حضرت فرمودند نجس است حالا روی کلب صید هم می‌آییم حرف می‌زنیم.

     روایت 2 از باب 12 ، صحیحه ابی العباس انه سئل ابا عبدالله علیه السلام عن الکلب فقال رجس نجس لایتوضاً بفضله واصبب ذلک الماء و اغسله بالتراب اول مره ثم بالماء این دیگر که مورد فتوای فقهاء هم هست که همین جوری پاک نمی‌شود البته ظرف ، باید اول آن را خاک مال کرد سپس آن را آب کشید اما حضرت این‌جا فرمودند اغسل بالتراب اول مرة ثم بالماء این اغسله بالتراب یک مجازی است ، غسلش نمی‌گویند لذا فقهاء هم در رساله نگفته‌اند که با خاک بشوی، حتی شستن با خاک را فقهاء اشکال می‌کنند و آن این است که اگر تر کرد آن خاک را و به کاسه مالید می‌گوید پاک نمی‌شود باید خاک مال کرد یعنی خاک خشک را که امروزی‌ها می‌گویند یکی از معجزات همین است که آن که این میکروب را می‌کشد آن خاک است نه گل نه آب لذا حضرت فرمودند فاغسله بالتراب اول مره ثم بالماء روایت مربوط به ظرف است عن الکلب فقال رجس لا یتوضاً بفضله و اصبب ذلک الماء از آن ظرف ، فقهاء می‌گویند آن که باید خاک مالی کرد کاسه است و اما دست را خاک مال کنند گفته‌اند لازم نیست لذا دلیلی برای این که سگ شکاری اگر یک آهو را گرفت ولو دندانهایش تر بوده است و این آهو را گرفته می‌گویند همان جایش را آب بکش کفایت می‌کند یا اگر سگ بدنش را مالید به لباس شما همان روایت‌ها که یکی را خواندیم می گوید که آب بکش کفایت می‌کندد اما راجع به ظرف می‌فرمایند واصبب ذلک الماء و اغسله بالتراب اول مره ثم بالماء فقهاء راجع به این خصوص ظرف طبق این روایت صحیحه ابی العباس فتوی داده‌اند. این هم این روایت .

    صحیحه ابن مسکان روایت 6 از باب اسئار جلد اول وسائل این دلالت می‌کند علی عدم نجاست عن ابی عبدالله علیه السلام قال سئلته عن الوضوء مما ولغ الکلب فیه والسنور او شرب منه جمل او دابه او غیر ذلک یکی از حیوانها ایتوضأ منه او یغتسل؟ قال نعم الا ان تجد غیره فتنزه عنه خب روایت از نظر سند خیلی خوب است دلالتش هم خلی خوب است می‌گوید سگ پاک است اما تنزه از آن خوب است، چه باید کرد؟ اگر قاعده اصولی باشد آن روایت‌ها را حمل بر این روایت می‌کنیم همه روایت‌ها را می‌گوییم تنضح برای این که هم نعم نص در مقصود است هم این فرمایش امام علیه السلام که فرمودند این اگر آب دیگر داری خوب است از آن اجتناب بکنی الا ان تجد غیره فتنضح عنه که این جمله الا ان تجد غیره فتنضح عنه این قرینه می‌شود آن نعم کفایت می‌کند حمل ظاهر بر نص است اما این الا ان تجد غیره فتنضح عنه این قرینه می‌شود بر این که آن روایت‌‌ها که گفته‌اند نجس است نجس کراهتی است .

    الا این که این فرمایش ایشان فرمایش خوبی است که آقا بله حمل نص بر ظاهر است اما آن ظاهرها جوری است که بخواهیم حمل بر تنضح بکنیم مشکل است برای این که حضرت در دو تا این روایت‌ها قسم خورده‌اند، آن وقت تعارض واقع می‌شود آن وقت تقریباً دو تا اظهر با هم تعارض پیدا می‌کند یکی این روایت که الان خواندیم که فرمودند که لا والله انه نجس لا والله انه نجس، روایت 10 هم همین است سئلت اباعبدالله علیه السلام عن لحم الکلب فقال هو مسخ این از جمله مسوخات است بنابر این این نجس است فقلت اهو حرام؟ حالا که نجس است حرام است خوردنش؟ و این نمی‌دانم چیست سنی‌ها خوردنش را حلال می‌دانند ظاهراً این جور نیست اما مثل این‌که آن زمانها مثل این زمان که اهمیت به سگ می‌دادند ظاهراً از روایت فهمیده می‌شود این جوری است که یک اهمیت به این گوشت سگ می‌دادند حضرت فرمودند هو نجس اعیده علیه ثلاث مرات کل ذلک یقول هو نجس من هی مرتب به حضرت گفتم این حرام است این نجس است؟ حضرت فرمودند بله نجس است، دو دفعه گفتم نجس است؟ فرمود بله نجس است اعیده علیه ثلاث مرات کل ذلک یقول هو نجس، این هم معلوم می‌شود در مقابل عامه که می‌گفتند پاک است خودش حلال است حضرت دو سه مرتبه در این روایت فرمودند نجس است نجس است نجس است لذا این‌ها را بخواهیم حمل بکنیم بر تنضح به قرینه روایت ابن مسکان علی الظاهر نمی‌شود لذا با هم تعارض می‌کند، این تا این‌جا .

    مرحوم محقق همدانی و همچنین مرحوم شیخ طوسی این‌ها گفته‌اند آقا بین این دو تا عام و خاص مطلق است در نظر آب آن روایاتی که می‌گوید که این آب نجس است مراد آب کر است و حمل مطلق بر مقید این جور می‌شود که اگر آب کر باشد نجس نمی‌شود اما خوب است آن آبی که سگ از آن ولوغ کرده است از این آب خوب است وضو نگیریم و اما اگر آب قلیل باشد نجس می‌شود . مرحوم شیخ طوسی فرموده‌اند و مرحوم محقق همدانی امضاء کرده‌اند و مرحوم آقای خویی امضاء کرده‌اند و اما نمی‌دانم مطلق و مقید این‌جا چیست؟ برای این که این‌ها عامین من وجه است هر دو مطلق هستند .

    مرحوم شیخ طوسی شاهد آورده‌اند این خوب است حمل مطلق بر مقید، نگفته‌اند حمل مطلق بر مقید گفته‌اند یک روایت داریم شاهد جمع است و آن روایت به ما می‌گوید اگر آب کثیر باشد طوری نیست اگر آب قلیل باشد طوری است.

    روایتش را بخوانیم روایت 7 از باب 12 موثقه ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه السلام قال لاتشرب سؤر الکلب الا ان یکون حوضاً کثیراً       یستقی به، لاتشرب سؤر الکلب الا این که کر باشد خب این روایت شاهد جمع برای آن روایت هاست و اما این که مرحوم شیخ طوسی یا محقق همدانی، مرحوم آقای خویی می‌گویند حمل بر مقید، حمل مطلق بر مقید نیست حتی حمل اظهر بر ظاهر هم نیست ظاهر بر اظهر هم نیست با آن حرفهایی که ما زدیم که آقا طمطراق دارد که سه مرتبه می‌گوید لا والله نجس است اما این روایت خوب شاهد جمع است و ای کاش مثل مرحوم محقق همدانی این‌جور فرموده بودند که دو دسته روایت داریم این‌ها هر دو مطلق است یک روایت داریم روایت بیان می‌کند دو دسته روایت را و آن این است که اگر از آب کر آن سگ بخورد خوب است انسان از آن آب دیگر وضو نگیرد و اما اگر از آب قلیل بخورد آن آب نجس است، علاوه بر این‌که نجس است آب را باید ریخت، باید آن‌جا را تعفیر کرد‌ یک مرتبه خاک مال هم کرد دیگر روی عرض من عالی در می‌آید خودشان هم فرموده‌اند حمل مطلق بر مقید بعد گفته‌اند شاهد، به آنها عرض می‌کنیم نه، حمل مطلق بر مقید نیست بگویید دو دسته روایت داریم این‌ها هر دو ظاهر است با هم متعارض است روایت ابی بصیر جمع بر دو دسته روایت می‌کند یک را حمل می‌کند بر آب قلیل، یکی را حمل می‌کند بر آب کثیر.

     اما یک مسئله دیگر هم هست و آن مسئله این است که انسان می‌فهمد این‌جور روایت‌ها حمل بر تقیه باید بشود آن ذوق فقهی ولو نوبت به تقیه نمی‌رسد یعنی تا جمع دلالی نداشته باشیم نوبت به ترجیح نمی‌رسد بعد از ترجیح هم نوبت می‌رسد به اعراض اصحاب که اصحاب از این روایت ابن مسکان اعراض کرده‌اند بعد هم نوبت می‌رسد به شهرت و شهرت روایی آن طرف است دفعه سوم نوبت می‌رسد به حمل بر تقیه اما آدم وقتی وارد روایات اهل بیت علیهم السلام در این مسئله بشود می‌فهمد مخصوصاً این که او هی مرتب می‌گوید حرام است یا نه؟ حضرت می‌فرمایند که بله حرام است می‌فهمد آن روایتی که می‌گوید حرام نیست آن روایتی که می‌گوید نجس نیست حمل بر تقیه می‌شود خب علی کل حال تا این‌جا رسیدیم به این که سگ نجس است حالا بحث روز شنبه انشاء الله خوک هم نجس است یک بحث هم راجع به سگ شکاری آیا پاک است یا نه؟ انشاء الله روز شنبه در باره‌اش حرف بزنیم .

وصلی الله علی محمد و آل محمد