درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
87/11/19
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه: 47
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مشهور در میان اصحاب بلکه اجماع حیوانی که خون جهنده ندارد خون آن پاک است
مسئله در حالی که علی نحو قضایای طبیعیه اجماع روی آن است و ضرورت در فقه است اما مسئله مشکلی شده است این که هر حیوانی ؟ اختلاف شده است .
قدر متیقن از روایات مثل مگس وپشه و امثال اینها روایت روی آن هست و اما از این ها که بگذریم دیگر روایت روی آن نیست و به اندازهای مشکل شده که مثل مرحوم آقای خویی قائل نیست به این که حیوانهای بزرگ مثلاً مثل مار مثل مارمولک مثل ماهی خون اینها نجس است آن اصاله العمومی که ایشان درست کردند تمسک به آن اصاله العموم میکنند و میفرمایند که قدر متیقن که پاک است مگس است پشه است اما بیش از این دیگر روی آن نداریم ، اما مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع میکنند مرحوم شیخ انصاری ادعای اجماع میکنند مرحوم محقق همدانی ادعای اجماع میکنند و مابقی میگویند اجماع داریم در مسئله و در فقه ما یک ضرورت است این که حیوانی که نفس سائله ندارد خون آن پاک است حالا مگس باشد پشه باشد مار باشد مارمولک باشد و ماهی چندین تنی باشد و امثال اینها. حالا آن کسانی که قطع نظر از اجماع تمسک کردهاند به روایات یک مقدار روایاتش را بخوانم.
روایات باب 23 از ابواب نجاسات جلد دوم وسائل روایت 1 صحیحه عبدالرحمان بن ابی یعفور قلت لابی عبدالله علیه السلام ما تقول فی دم البراغیث این پشههایی که شب انسان را میکشد به قول آن گفت که پشه کشتم حضرت فرمودند لیس به بأس ، خون این طوری نیست ، قلت انه یکثر ویتفاحش قال و ان کثر گفت خیلی است خونشان، فرمو دند ولو خیلی باشد خب انصافاً روایت سندش خوب است دلالتش خوب است چند تا روایت دیگر هم داریم اما راجع به برغوث است و راجع به بق است و امثال اینها ، حالا میشود تعدی کرد بگوییم که مار و ماهی و مار مولک و هرچه که خون سائله ندارد آن خونش پاک است ؟ مشکل است دیگر. اما ظاهراً اصحاب تجاوز کردهاند یعنی از مگس از پشهکوری به مگس، مگس هم روایتداریم، از مگس و پشهکوری به مثل ماهیچند صد تنی.
روایت2 روایت سکونی است از نظر سند طوری نیست این روایت این جوری است موثقه است عن ابی عبدالله علیه السلام قال ان علیاً لایری بأساً بدم مالم یذک، این تا این جا خیلی خوب است ، بدم مالم یذک یعنی هرچه که خون جهنده ندارد قابلیت برای تذکیه ندارد، یکون فی الثوب فیصلی فیه الرجل نماز در آن بخواند اشکال ندارد ، اگر این جمله نبود دلالت روایت خیلی خوب بود اما این جمله یکون فی الثوب فیصلی فیه الرجل خب دلالت میکند نماز دارد، اما پاک است یا نه؟ دیگر دلالت ندارد برای ان که ممکن است یکی بگوید مثل خون قروح و جروح است مثل خون کمتر از درهم است نجس است اما نماز با آن میشود خواند حالا به عکسش بگوییم که این یکون فی الثوب نجس است اما نماز خواندن در آن اشکال ندارد ، یک کسی بگوید که این عفوی که شما درست میکنید خلاف ظاهر است بایدعفو درست بکنید یعنی بگویید که مثل خون کمتر از درهم، خون قروح و جروح نیست اما معفو است این هم مثل آن ، اگر کسی بتواند این حرف را بزند بگوید که این عفو است نجس است اما با آن میشود نماز خواند .
یک جمله هست میفرماید یعنی دم السمک این آیا این جمله مال امام علیه السلام است یا مال سکونی؟ معمولاً امام علیه السلام دیگر روایت خودشان را خودشان معنا نمیکنند و خیلی کم است آن هم یعنی ، مرحوم صدوق در من لایحضر از این کارها خیلی میکنند یعنی تفسیر خودشان را جزء روایت میکنند اما این روایت از مرحوم صدوق نیست لذا بگوییم که مرحوم کلینی ، مرحوم شیخ این یعنی دم السمک را جزء کردهاند این هم مشکل است دیگر ، لذا این حرف اگر آن صدر روایت بود خیلی خوب است لایری بأساً بدم مالم یذک ، دم ما لم یذک لابأس به یعنی پاک است ، اما بعدش میگویند نماز خواندن لابأس به ممکن است نجس باشد و حضرت فرمودند لابأس به دم سمک هم نماز خواندن در آن اشکال ندارد فقط میتوانیم ما از بق و برغوث و امثال اینها بگوییم سمکش هم چنین است اما اگر بود که انه قال ان علیا علیه السلام یری بدم السمک انه طاهر اگر یک چنین چیزی بود خیلی خوب بود اما لابأس به که یکون فی الثوب فیصلی فیه الرجل این هم اشکال این روایت است.
دیگر بیش از این حرفها دیگر نمیشود کارش کرد ، معلوم میشود آن کسانی که حرفهای بعدی را زدهاند اینها هم توی مسئله ماندهاند از یک طرف اجماع هست به این که حیوانی که دم سائله ندارد خونش پاک است از یک طرف هم دلیل نیست لذا توی ادله نا رسائی رفتهاند .
بعضی تمسک کردهاند به آیه شریفه که آیه شریفه میفرماید که لا اجد فی ما اوحی الی این که حرام باشد الا میته و دم مسفوح و لحم الخنزیر ، آیه شریفه این است قل لا اجد فی ما اوحی الی محرماً علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر تقریب استدلال چیست ؟ گفتهاند که خب دم مسفوح را بیرون کرده ، دم غیر مسفوح به حال خود باقی است پس بنابر این دم غیر مسفوح پاک است.
اشکال مهمش این است که اگر ما تمسک به آیه بکنیم معنایش این است که خون پشه را میشود خورد و این که مسلم حرام است همان خونهای مالم یذک مثل همین دم پشه و مگس و این خونها پاک است اما خون حرام است خوردنش دیگر، لذا توجه به این جمله نکردهاند لذا میبینیم که مثلاً مثل مرحوم محقق همدانی رفته است برای ردش این که آیا این حصر است؟ آیا وصف است؟ یعنی مفهوم وصف ، در مفهوم حصرش اشکال میکنند در مفهوم وصفش اشکال میکنند میگویند پس بنابراین دلالت ندارد .
به مرحوم محقق همدانی میگوییم نه بابا به این جاها نمیرسد ما اگر بخواهیم مفهوم گیری بکنیم لازمهاش این است که دم غیر مسفوح را بشود خورد برای این که آیه شریفه در مقام خوردن است که لا اجد فی ما اوحی الی محرماً الا میته، دم مسفوح ، لحم خنزیر ، همین ردش این است که آقا این دم مسفوح که در این جا آورده شده بحث بعد ماست میخواهد بگوید آن خونهای در بدن این حیوان پاک است . انشاءالله همین الان میخواهیم بحثش را بکنیم دم متخلف بعد از ذبح پاک است، آیه شریفه در صدد این است میگوید که دم مسفوح خوردنش حرام است اما دم غیر مسفوح خوردنش حرام نیست یعنی آن خونهایی که در بدن حیوان میماند و الا اگر بخواهیم ما ظاهر آیه را بگیریم مفهوم وصف باشد ، مفهوم حصر باشد معنایش این است که دم مسفوح خوردنش حرام است دم غیر مسفوح خوردنش حلال است در حالی که نمیشود گفت . بنابراین نباید مرحوم محقق همدانی و بعد آقای حکیم و آقای خویی نباید دنبال مفهوم وصف و مفهوم حصر بروند باید دنبال این عرض من باشند مطلب درست میشود لذا آیه شریفه دلالت هیچ ندارد .
گفتهاند که سابقاً هم خواندیم یک دسته روایات داریم میته اینها پاک است ، پس به طریق اولی خون اینها هم پاک است . یک روایت بخوانیم.
روایت 2 باب 35 از ابواب نجاسات ، حفص بن غیاث روایت موثقه است میگویند حفص شیعه نیست من قبول ندارم اینها را برای این که اینها اصحاب امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام را متهم میکردند به همین چیزها که واقعیت نداشت، لا یفسد الماء الاما کانت له نفس سائله آب را مرده چیزی فاسد نمیکند الا دم سائله داشته باشد بنابراین موش بیفتد توی آب و غیر آب نجس میشود اما پشه بیفتد توی آب و بمیرد آب نجس نمیشود میشود گفت؟ بگوییم که میتهاش که نجس است پس خونش هم نجس است. خون در پشه تا نمرده که خون باطن است و پاک است حالا مرد خودش نجس میشود اما خونش هم نجس میشود یا نه ؟ نمیدانم حالا بشود هم ، بحث ما این است که آن پشه زنده است خونش به لباس ماست پشه گزید دستم را گذاشتم روی آن ، مرد، خونش به دست و لباس و امثال اینها ، حالا بگوییم که میته این که نجس است پس خون این هم نجس است، نمیشود گفت دیگر ، یک قیاس حسابی است .
بنابر این دلیلی نشده برایش پیدا بکنیم بر این آن حیوانی که نفس سائله ندارد این خونش پاک است هر حیوانی باشد این عام ، هر حیوانی باشد قیاس است میتهاش نجس است پس خون زندهاش هم نجس است خون مردهاش را ما میگوییم نجس نیست ، حالا پشه پاک است پس خونش هم پاک است هیچ کدام را نمیشود گفت نه نفیاً نه اثباتاً، نداریم ظاهراً یک دلیلی که دلالت بکند این که حیوانی که خون سائله ندارد خونش پاک است ، نداریم دلیلی لذا کلی وقتی دلیل نداشته باشیم دیگر آن قاعدهای که درست کردیم با آن قاعده باید بیاییم جلو ، ما اصاله الطهاره درست کردیم گفتیم این اصاله العموم برای این که کل دم نجس این اصاله العموم را نداریم اگر یادتان باشد وقتی که گفتند خون نجس است علی سبیل قضایای طبیعیه خون در مقابل غیر خون نجس و از نجاسات خون است ، اما هر خونی؟ بزرگان گفته بودند آری، از کجا هرخونی؟ گفته بودند که یکی ارتکاز متشرعه یکی هم موثقه عمار که ما گفتیم ارتکاز متشرعه دلیل لبلی است دلیل لبی را نمیشود از آن عموم گرفت نمیشود از آن اطلاق گرفت، موثقه عمار هم گفتیم در مقام بیان چیز دیگری است و راجع به این که هر دمی نجس است آن هم دلالت ندارد پس عامی در مسئله نداریم اگر شک کردیم مثلاً خون مارمولک پاک است یا نجس؟ اصاله الطهاره میگوید پاک است ما این جوری جلو آمدیم اما بزرگان اصاله العموم درست کردهاند و تمسکشان هم به همین دو چیزی است که گفتم یکی ارتکاز یکی مثل موثقه عمار که لفظ دم آمده گفتیم بله دم در روایات آمده اما در مقام بیان چیز دیگری است نه در مقام بیان این که الدم نجس، مفروض گرفته است که خون نجس است و روی آن خون نجس است دارد بحث میکند اما ما بگوییم که اطلاق دارد عام است ،عام که نیست ، مقدمات حکمت باید جاری بشود و مقدمات حکمت را نمیتوانیم جاری بکنیم بنابراین عام ندارد که کل دم نجس، نوبت میرسد به اصاله الطهاره خب ما نحن فیه هم همینطور است الا کسی از اجماع بترسد بگوید آقا اجماع در مسئله هست دیگر آن اجماع مقدم بشود بر اصاله الطهاره اما از نظر اصولی حالا در فقه این حرفها را دیگر نمیتوانیم بزنیم از نظر اصول خب اجماعی حجت است که گنگ باشد بی مدرک باشد کاشفیت داشته باشد اما اگر اجماع از همینها سرچشمه بگیرد که گفتیم آن یک ان قلت بگوید آن یک ان قلت بگوید آن بگوید روایت سکونی دلالت دارد آن بگوید روایت سکونی دلالت ندارد هرچه ان قلت قلت طلبگی بکنیم اجماعمان را به آن ضربه میزنیم ، لذا اجماع داریم انصافاً هم داریم نمیشود منکر این اجماع شد و این فرمایش آقای خویی درست نیست و کسی نگفته ، اجماع هست اما این اجماع قطعی المدرکیه است حالا دیگر برای ما که اصاله الطهاره داریم خیلی تفاوت نمیکند برای این که ما یا تمسک کنیم به اصاله الطهاره و اگر تمسک به اصاله الطهاره نه مقدم بر اصاله الطهاره تمسک میکنیم به اجماع برای ما فرق نمیکند به اجماع تمسک بکنیم درست است آن اشکال را دارد اما به اصاله الطهاره دیگر هیچ اشکال در مسئله نیست ، اما آن کسانی که اصاله العموم توانستند درست بکنند مثل مرحوم صاحب جواهر و مثل مرحوم محقق همدانی این جاها دیگر تمسک میکنند به آن اصاله العموم . اما تمسک میکنند اما خودش را میآورند اسمش را نمیآورند یعنی دیگر از این ترسیدهاند که بگویند خون ماهی نجس است . ولی چون آقای خویی دیگر نترسیدهاند مثال زدهاند گفتهاند بنابراین مگس و پشه و اینها خونشان پاک است اما راجع به مار و مارمولک و ماهی و امثال اینها گفته خونش نجس است . آن اجماعی که در مسئله بوده قوم نتوانستند اسم این چیزها را بیاورند اما گفتهاند در موردی که شک کنیم اصاله العموم داریم ولی مرحوم آقای خویی میفرمایند اصاله العموم داریم پس بنابراین خون اینها نجس است حالا ما هم به مرحوم آقای خویی عرض میکنیم اصاله الطهاره داریم علاوه بر این اجماع داریم از این اجماعها نمیشود در فقه گذشت لذا سراغ هم نداریم چه قدماء چه متأخرین از این گونه اجماعها بگذرند ، حالا شماها بگردید ببینید که مثلاً مثل شیخ انصاری که رسمشان است در مکاسب اول اخبار را نقل کنند اول شهرت را نقل کنند بعد اجماع را نقل کنند بعداستدلال بکنند آن وقت خیلی جاها مرحوم شیخ انصاری استدلالهای خودشان را خیلی قوی به قوت مکاسب ، مکاسب خیلی کتاب قوی است انصافاً مثل فرائد مرحوم شیخ انصاری اما استدلالها را در مقابل شهرت چه رسد در مقابل اجماع اهمیت به آن بدهند یعنی در جایی که میبینند مثلاً استدلالها مخالف با شهرت است مخالف با اجماع است یک الا در مسئله هست و همچنین قدماء من الان یاد ندارم که یک فقیهی راستی در مقابل شهرتها در مقابل اجماعها فتوی داده باشد . این خلاصه حرف است . لذا جرأت داشته باشید اجماع را زیر پل آن بزنید نوبت میرسد به اصاله الطهاره اصاله الطهاره جاری کنید اگر عام درست کردید اصاله العموم جاری بکنید این مسئله دیگر چیزی ندارد.
مسئله بعدی هم که آن هم مسئله مشکلی شده است خون متخلف بعد از تذکیه است خب میدانید وقتی که سر گوسفند را گاو را بریدند خب دم مسفوح ، خونی که از رگها بیرون میآید چهار رگ یا دو رگ بریده میشود خون به اندازه کافی بیرون میآید وقتی که خون بند آمد خب رسمشان است که سر گوسفند را آب میکشند در وقتی که آب کشیدند دیگر همه گوسفند را پاک میدانند منجمله خونهایی که در بدن گوسفند است خیلی هم هست یعنی وقتی پوست را برطرف کنند شکم را پاره بکنند مرتب خون و آب خون و امثال اینها میریزد بیرون همان گوشتی که شما در مغازه قصابی میگیرید اینها را حتی نمیتوانید هم آب بکشید هرچه آب بکشید زنتان وسواسی باشد و قصاب را قبول نداشته باشد در ظرفی بگذارد و هی آب بریزد و بهطور کلی گوشت را از بین ببرد بعضی زن طلبهها که دیگر اصلاًگوشتی نمانده اما باز هم این گوشت را بگذار آن طرف یک قدری صبر بکنی خون از آن میریزد همان یک کیلو گوشت شاید یک سیر خون در ظرف دیگر باشد که راستی آب کشیده شده، خب این خونها گفتهاند که اینخونها همه پاک است لذا آب کشیدن این گوشت لازم نیست همین گوشت را با خونها میشود پخت و خورد ، خون متخلف بعد از تذکیه ، دلیل چیست؟ ندارند چیزی لذا معمولاً دو سه تا دلیل میآورند دلیلها خوب است. یک) سیره متشرعه اگر یک خانمی هی ور رفت به گوشت هی این لخته خونها را گرفت و ریخت دور بعد هم گذاشت توی کاسه هی آب ریخت روی آن این را وسواس میدانند و گوشتی که از قصاب میگیرند قصاب که مسلمان است ظاهرش پاک است اصاله الصحه دارد اصاله الطهاره دارد آب کشیدنش هم لازم نیست و خونها یی که در عمق این گوشتهاست همچنین آن لکه خونها که پیداست اینها همه همه پاک است گفتهاند سیره متشرعه و گفتهاند نگو اجماع بگو ضرورت در فقه ، نگو ضرورت در فقه بگو سیره متشرعه تا زمان ائمه طاهرین علیهم السلام و ردعی از این سیره نشده پاک است. یک دلیل دیگر هم ندیدهام کسی بگوید مرحوم آقای حکیم میگویندآن هم دلیل خوبی است از استادشان مرحوم آقای آخوند در کفایه گرفتهاند اگر یادتان باشد مرحوم آخوند در کفایه در جلد 2 اوایل جلد دوم میفرمایند آیا قصد وجه واجب است یا نه؟ بگویم نماز ظهر واجب به جا میآورم قربه الی الله آیا این قصد واجب است؟ در علم اجمالی میفرمایند ایشان میفرمایند نه، میگویند چرا؟ میگویند برای این که هیچ اثری در روایات ما نیست یک مسئله عام البلوی همه نماز میخوانند و این قصد وجه سؤالاً و جواباً در روایات ما نیامده عدم الوجدان یدل علی عدم الوجود این جاها این که مشهور شده عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود میگویند همهجا نه این جاها عدم الوجدان یدل علی عدم الوجود برای این که اگر قصد وجه واجب باید سئوال بکنند باید ائمه طاهرین علیهم السلام در تشریح نماز که نماز را خب خیلی شرح دادهاند ائمه طاهرین علیهم السلام و خود پیامبراکرم باید در آن شرحها وجه را گفته باشند و چون نگفتهاند دلیل بر این است که واجب نیست و این فرمایش مرحوم آخوند در کفایه در فقه خیلی میآید ، دیدم آقای حکیم رضوان الله تعالی علیه همان حرف مرحوم آخوند را این جا هم میآورند و حرف بسیار عالی است که بگوییم آقا این خونهای متختلف چون که سئوال و جواب روی آن نشده اصلاً، همین نبود روایات دلیل بر این است که پاک است چه جور سئوال و جواب روی دنبه نشده سئوال و جواب روی جگر نشده سئوال و جواب روی گوشت نشده برای این که پاک بوده دیگر ، سئوال و جواب روی دم متخلف نشده پس پاک است. فرمایش ایشان هم خیلی خوب است اما چون بحث مشکلی است مطالعه کنید ببینید شما غیر از این سه تا دلیل که بزرگان گفتهاند آیا دلیل میتوانید پیدا کنید یا نه؟ اگر توانستید به من بگویید تا به دیگران بگویم
وصلی الله علی محمد و آل محمد