درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 45

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    در جلسه قبل عرض کردم که این خون نجس است  این شکی در آن نیست هم در میان عامه و هم در میان خاصه و یک ضرورت در اسلام است.

   اما آیا هرخونی؟ اثبات کردن این کار مشکل است برای این که آن چه از آن ضرورت استفاده می‌شود این که عن سبیل قضیه طبیعیه خون نجس است و اما علی سبیل استغراق هرخونی، این از آن ضرورت فهمیده نمی‌شود .

    اگر بتوانیم یک عامی درست بکنیم آن عام معتمد علیه ما می‌شود در فقه و هر کجا شک کردیم که این خون نجس است یانه ؟ باید بگوییم نجس است و اما اگر نتوانستیم چنین عامی پیدا بکنیم دیگر هر کجا شک بکنیم آن قضیه طبیعیه به ما نمی‌تواند بگوید این نجس است چون عامی نداریم لذا اصاله الطهاره می‌گوید پاک است ما اگر بتوانیم یک عامی پیدا بکنیم آن عام می‌گوید این مشکوک نجس است اگر عامی نتوانیم پیدا کنیم آن مشکوک را اصاله الطهاره می‌گوید پاک است ، اگر مطالعه کرده باشید بزرگان نظیر صاحب جواهر ، مرحوم محقق همدانی ، و بزرگان بعد از این‌ها خیلی این طرف و آن طرف زده‌اند یک عام درست بکنند که معتمد علیه در فقه باشد در موارد مشکوک، اما نشده.

     آن که این‌ها روی آن پافشاری دارند دو چیز است یک) ارتکاز متشرعه ، اجماع فقهاء، این که می‌گویند هر خونی نجس است الا ما اخرجه الدلیل این یک دلیل این‌ها.

   اما درست است ارتکاز متشرعه هست اما دلیل لبی است همچنین اجماع دلیل لبی است نمی‌تواند برای ما عام درست بکند نمی تواند برای ما اطلاق درست بکند برای این که قاعده کلی دلیل لبی لفظ ندارد تا اطلاق گیری بکنیم یا عموم‌گیری بکنیم ، چون نداشت دیگر قدر متیقنش آن ارتکاز و آن اجماع و آن تسلم دیگر موارد مشکوک را نمی‌تواند بگیرد . این یک دلیل که در جلسه قبل هم صحبت کردم.

     دلیل دوم روایات و اگر مطالعه کرده باشید خودشان می‌گویند بهترین روایات که اطلاق دارد و می‌گوید که هر خونی نجس است موثقه عمار است ، دیگر حالا اگر هم این موثقه عمار درست شد شدو الا مابقی هم که نقل فرموده‌اند خودشان می‌گویند دلالت ندارد.

     موثقه عمار روایت 2 از باب 4 از ابواب اسئار جلد اول وسائل عن ابی عبدالله علیه السلام کل شیئ من الطیر یتوضأ مما یشرب منه الا ان تری فی منقاره دماً فان رایت فی منقاره دماً فلا تتوضأ ولا تشرب منه، اگر مرغکی منقار زد در آب قلیل اگر به منقارش خون نیست که خب هیچ ، و اگر در منقارش خون است دیگر از آن آب اجتناب بکن ، گفته‌اند که اطلاق دارد این خون هر خونی .

     آیا این چنین اطلاقی می‌شود گرفت که دوتا دم در این روایت است بگوییم هر دمی؟ خب هر دمی اگر کسی هم بتواند اطلاق گیری بکند آن وقت یک ماهی خون دارد یعنی معمولاً ماهی خون دارد این صید کرده لب آب ماهی را دارد می‌خورد منقارش خون دارد حالا منقار را زد توی آب ، باید بگوییم این تخصیص است ، و یا گوسفندی را ذبح کردند این رفت سر آن ، منقارش خون آلوده شد آمد رفت توی آب زد باید بگوییم تخصیص است لذا کجا را می‌گوید؟ آن جا که جیفه‌ای باشد یا خون مسفوحی باشد آن وقت آن خون را می‌گوید نجس است ، می‌شود این اطلاق را گرفت که مولا در مقام بیان مراد است قرینه ذکر نکرده نگفته است دم الجیفه پس مطلق دم اراده کرده در حالی که روایت از دو جهت در مقام بیان مراد نیست در مقام بیان این است که ازاله نجاست از بدن حیوان این مطهر است از مطهرات ازاله خون حیوان لذا می‌فرماید که ببین در منقارش خون نباشد این پاک است خب از آن آب می‌شود وضو گرفت و اما اگر در منقارش خون است نه، در مقام بیان این است اما در مقام بیان این که هرخونی ، دیگر در مقام بیان نیست و ما در اصول خوانده‌ایم که ممکن است یک مطلقی از جهاتی در مقام بیان باشد از جهتی در مقام بیان باشد و از جهتی در مقام بیان نباشد حالا همین جا همین است می‌توانیم بگوییم که ازاله نجاست از این منقار دیگر هر نجاستی حالا فرضش این است که این جور است معمولاً همین طور است این وقتی که یک نجاستی ، یک چیزی اصلاً بخورد چندین مرتبه منقارش را می‌زند توی خاک ، حالا علی کل حال ، اگر هم نمی‌داند آنها یک مسائل دیگر می‌شود که باز هم در مقام بیانش نیست اگر مثلاً دیده خون است حالا نمی‌داند هست یا نیست ؟ استصحاب دارد اگر از اول نمی‌داند منقارش خونی شده یا نه ؟ برائت دارد و آنها مربوط به روایت نیست روایت در مقام بیان نیست و آن که روایت در مقام بیان است این است که ازاله نجاست از مطهرات است و اما ازاله نجاست از هر نجسی ؟ در مقام بیان نیست ، ازاله نجاست از خون جیفه در مقام بیان نیست و غالباً هم اتفاقاً این جوری است که اگر روایت را بدهند به عرف می‌گوید که مراد از این دم یعنی جیفه معمولاً این‌ها می‌روند سر یک لاش ، آن وقت که گوشتش را می‌خورند منقارشان هم خونی می‌شود لذا این که ما از این دم کل دم اراده کنیم با مقدمات حکمت ظاهراً نمی‌شود.

   اگر در مقام بیان باشد قدر متیقن ندارد هر اطلاقی قدر متیقن دارد اگر ما مطلق را درست بکنیم دیگر نمی‌توانیم قدر متیقن‌گیری بکنیم اگر مطلق را درست نکنیم همان است قضیه طبیعی می‌شود و قدر متیقن آن جیفه است، حالا من از راه غلبه می‌گویم که قدر متیقنش جیفه است ولی علی کل حال باید این را اثبات بکنیم که امام علیه السلام در مقام بیان این بوده که هر خونی نجس است قید نیاورده پس هر خونی نجس است و اگر هم یک کسی بگوید که ایشان هم شاید همین را می‌خواهند بگویند یک مقدمه‌ای هم مرحوم آخوند درست کرده‌اند قدر متیقن در مقام تخاطب اگر این هم باشد که هیچ، در ما نحن فیه قدر متیقن در مقام تخاطب هست برای این که قدر متیقن در مقام تخاطب جیفه است یعنی غلبه، چون غلبه قدر متیقن است و علی کل حال مرحوم حاج آقا رضا و به تبع آن مرحوم آقای خویی آن قدر اصرار روی این روایت دارند نمی‌دانم چرا؟ معلوم است این روایت دلالت اصلاً ابداً بر این ندارد که کل دم نجس و نظیر این روایت این موثقه عمار را نمی‌دانم چرا روی آن پافشاری دارند ؟ نه ، نظیر موثقه عمار که لفظ دم در روایت آمده اگر بتوانیم اطلاق‌گیری بکنیم خب می‌گوییم هر دمی اما ما پیدا نکردیم یک روایتی که آن دمی که در آن روایت است اطلاق داشته باشد به این معنا که مولا در مقام بیان مراد باشد و قرینه ذکر نکرده باشد پس هر دمی، دیگر اگر حرف مرحوم آخوند هم عقیده شما باشد قدر متیقن در مقام تخاطب هم نباشد .

  ما می‌خواهیم ببینیم اگر یک خونی را نمی‌دانم نجس است یا نه؟ اگر عام داشته باشیم می‌گوییم نجس است برای این که معنایش این جور می‌شود هر خونی نجس است الا ما اخرجه الدلیل و اما اگر اطلاق نداشته باشیم هیچ، هر خونی نجس است دلیل نداریم ، خون نجس است اما این خون نجس است یا نه؟ دلیل نداریم ، اصاله الطهاره می‌گوید پاک است و زیاد هم مثال زده‌اند که حالا فروعات بعدی می‌آییم و از جمله مثالها که مرحوم سید می‌زنند که روز عاشورا زیر هر سنگی خون دیدند . حالا این کشف است، این عالم مکاشفه است اصلاً عالم مکاشفه به درد فقه نمی‌خورد برای این که مرجعی عالم کشف داشته باشد و بخواهد رساله با عالم کشف و شهود بنویسد نمی‌شود که چنانچه خود ائمه طاهرین علیهم السلام نه کشف و شهود، تسلط بر عالم وجود داشتند اما روایت‌ها هیچ با آن علم نیامده شاید یک روایت هم نداشته باشیم روایت فقهی که پیامبر اکرم ائمه طاهرین با علمشان از همین جهت هم ما گفتیم اصلاً علم قاضی حجت نیست علم امام علیه السلام اصلاً حجت نیست در آن کشف و شهود نیست یعنی ائمه طاهرین بنایشان این بوده با مردم حرف بزنند یعنی یک فقیه نشسته بودند روی کرسی فقاهت و فقه می‌گفتند و اما یک امام نشسته باشند روایت بگویند ظاهراً نداریم این جور چیزی ، مگر در روایات غیر فقی، اصلاً این که مرحوم سید مثال می‌زند این مثال که درست نیست برای این که آن کسانی که سنگ را بلند می‌کردند خون می‌دیدند یا الان هم بعضی شهودی‌ها همین را می‌گویند دیگر روز عاشورا از آسمان خون می‌بارد زیر هر سنگی را بلند کنیم خون می‌بینیم، کشف است ماها نمی‌بینیم یعنی مسلم مردم هر سنگی را بلند کنند خون نمی‌بینند این که بعضی بی‌خردها اشکال کرده‌اند آقا این روایت چیست؟ برای این که ما هر سنگی را بلند کردیم و خون ندیدیم این جوابش این است تو کوری اگر چشم داشتی می‌دیدی اما آن چشم کشف و شهودی ، سیر و سلوکی ، بنابراین مثال مرحوم سید درست نیست برای این که آن سیر و سلوک و کشف و شهود آن در فقه ما حجت نیست ، بله اگر مثالی بخواهند بزنند این در زمان حضرت موسی قرآن می‌گوید که رود نیل برای آدم بدها خون شد لذا رود نیل آب بود کفی از آب برمی‌داشتند ظرفی از آب برمی‌داشتند خون بود دو دفعه می‌ریختند روی رود نیل آب بود ، یک کسی مثلاً آن مثال قرآن را بزند بگوید این خون آیا نجس بود یا نه؟ ولی خیلی احتیاجی به این مثالها نداریم مثالهای بعدی انشاءالله می‌آییم در باره‌اش حرف می‌زنیم من‌جمله خون مثل مار و مثل ماهی و مارمولک و امثال این‌ها این خون‌ها نجس است یا نه ؟ دلیل نداریم ، آن که می‌گوید عام، اصاله العموم ، آن که می‌گوید عام نداریم اصاله الطهاره لذا نباید مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه وارد این جور مثال ها شده باشند .

    فتلخص مما ذکرناه این که ما یک عامی داشته باشیم که آن عام به ما بگوید کل دم نجس نداریم وقتی نداریم دیگر خواه نا خواه اگر شک کردیم که فلان خون مثلاً خون ماهی آیا نجس است یا نه ؟ اصاله الطهاره و بزرگان من‌جمله مرحوم آقای خویی که از مرحوم حاج آقا رضا گرفته ایشان فتوی می‌دهد می‌فرماید که خون ماهی نجس است عجیب هم هست، چرا ؟ می‌گویند دلیل نداریم وقتی دلیل نداریم عموم ، ایشان عام درست کرده با این روایت موثقه عمار یا با آن ارتکاز ، می‌گویند اصاله العموم می‌گوید نجس است اما ما اگر دلیل نداشتیم برای خون ماهی و مارمولک و مار و امثال این‌ها اگر دلیل نداشتیم اصاله الطهاره برای ما کار می‌کند . پس بنابراین این فرع اول بحث ما در باب خون این شد که ما نتوانستیم یک عامی پیدا بکنیم من خواهش کردم از شما بگردید ببینید عامی پیدا می‌کنید یا نه؟ علی الظاهر شما هم مطالعه کرده‌اید خیلی اما پیدا نکرده‌اید اصلا.

   فرع دوم. این فرع را سابقاً صحبت کردیم اما خب می‌دانید که در عروه تکرار زیاد هست و در هر بحثی که تناسب است چون که کتاب فتوایی است کتاب فرع است باید این تکرار باشد مثل تکرارهای قرآن است که به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام می‌فرمودند اگر تکرار نداشت خلاف فصاحت و بلاغت بود برای این که کتاب اخلاق است و در اخلاق باید حتماً تکرار باشد حالا این هم عروه کتاب فرع است حتماً باید در آن تکرار باشد .

  حالا یک فرعی که سابقاً صحبت کردیم الان هم دو دفعه باید صحبت کنیم نسبت داده‌اند به مرحوم شیخ طوسی که ایشان فرموده‌اند یک ذره خون پاک است نسبت داده‌اند به صدوق رضوان الله تعالی علیه این جمله دوم را سابقاً نخوانده‌ایم و ابن جنید که این دو بزرگوار فرموده‌اند خون اگر به مقدار گودی کف دست باشد پاک است و هر دو هم دلیل آورده‌اند  مرحوم صدوق تمسک کرده‌اند به یک روایتی ، مرحوم شیخ طوسی هم تمسک کرده‌اند به یک روایتی لذا دو تا روایت را باید بخوانیم ببینیم دلالت دارد یا نه ؟ و خیلی هم مشکل می‌شود که ما بگوییم که این خون اگر خیلی باشد نجس است اما اگر ذره شد پاک است یک تعبد خیلی مهمی می‌خواهد و الا عرفیت ندارد عرف اگر می‌گوید خون نجس است خب دیگر کم و زیاد و امثال این‌ها که ندارد حالا علی کل حال برای شیخ طوسی یا شیخ طوسی برای آنها استدلال کرده‌اند روایت 1 از باب 8 از ابواب ماء مطلق جلد اول وسائل صحیحه علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر علیهما السلام عن رجل رؤف خون دماغ شد فامتخط ، فین کرد فصار ذلک الدم قطعا صغاراً ذره ذره شد فاصاب انائه یکی از آن ذره‌ها اصابه کرد به آن ظرفش ، یعنی ظرفی که آمده بود وضو بگیرد هل یصلح له الوضوء منه؟ فقال ان لم یکن شیئاً یستبین فی الماء فلا بأس و ان کان شیئاً بینا فلا تتوضأمنه، نگاه کنید در آب ببینید خون هست یا نه ؟ اگر خون هست نجس است اگر خون نیست پاک است، این از کجایش استفاده می‌شود که ذره خون پاک است؟ این نمی‌داند آیا خون در این آب هست یا نه ؟ حضرت فرمودند نگاه کن ببین اگر آن ذره‌ها آن فین که کردی آن قطعه صغارها آن ذره‌ها اگر توی آب است نجس است اگر نیست پاک است ، مرحوم شیخ طوسی و آن کسانی که البته اعراض اصحاب است کسی هم غیر از شیخ طوسی نگفته و من خیال هم نمی‌کنم شیخ طوسی فرموده باشد ، حالا غیر از شیخ طوسی احدی نگفته از فقهاء ولی این روایت دلالت بر قول شیخ طوسی ندارد برای ان که این روایت می‌گوید توی آب نگاه بکن اگر خون دیدی نجس است یعنی آن ذره اگر در ظرف است نجس است اگر نه پاک است اگر شک کردی پاک است حضرت همین جا را گفتند این که می‌گویی فاصابه انائه اگر می‌بینی اگر می‌دانی نجس است اگر نمی‌دانی پاک است ، حضرت می‌خواستند جواب حسابی هم بدهند و مورد شک را هم بگویند حضرت فرمودند اگر می‌بینی نجس است اگر نمی‌بینی پاک است، سابقاً هم صحبت کردیم این را بعضی از بزرگان مرحوم حاج آقا رضا ایشان فرموده‌اند که این اصلاً می‌گوید که اصاب انائه , نمی‌گوید فاصاب ماء انائه ، این ظاهراً مشکل است گفتن مخصوصاً جواب که آقا می‌دهند نگاه به آب بکن این مرادش انائه یا اصاب ماء انائه ولی مرحوم حاج آقا رضا می‌گویند اصلاً روایت می‌گوید فاضلاب انائه یک ذره به بدنه آن ظرف هست می‌بیند، با آن آب می‌شود وضو گرفت یا نه؟ حضرت فرمودند آن آب پاک است برای این که ذرات خون که در آن آب نریخته تا نجس باشد، و اگر می‌بینی نجس است اگر نمی‌بینی پاک است و علی کل حال روایت هیچ دلالت ندارد یا این جور که من عرض می‌کنم که فرض هم بکنید سؤال کرد از این که ذره خون توی آب افتاد حضرت فرمودند که راستی افتاد یا نه؟اگر شک نداری نجس است و اگر شک داری پاک است دلالت می‌کند بر این که آن ذرات خون نجس است  اگر هم حرف مرحوم حاج آقا رضا باشد باز هم همین‌طور است می‌فرماید سؤال می‌کند یک قطره خون دیدم الان به ظرف است حالا آن آبهای توی ظرف پاک است یا نه ؟ حضرت فرمودند خب آنها اگر بدانی ذرات افتاد در آن نجس است اگر نه پاک است ، ظاهر روایت این است ، ظاهراً نمی‌شود . بعضی مثل حضرت امام سابقاً اگر یادتان باشد گفتم ایشان می‌فرمایند در همین کتابشان می‌فرمایند که مرادشان ذرات منتشر در هواست که آنها اصلاً پاک است مثل مثلاً بخار وقتی که از روی بول از روی غایط بلند می‌شود خب ذرات این بخار همان ذرات غایط است ذرات بول است ، چون نمی‌بینیم پاک است لذا بخار بول پاک است مثل رنگ خون پاک است در حالی که همه این‌ها، آن خون است آن هم بول است اما چون عرفیت ندارد دقت عقلی است پاک است. بعید است این جور که حضرت امام می‌فرمایند بگوییم که مراد روایت این باشد که قطعا صغاراً یعنی قطعاً صغیراً که اصلاً نمی‌شود دید ظاهراً فرمایش امام هم درست نیست خیلی خوب این تا این جا . این هم فرع سوم ما.

    اما حرف مرحوم صدوق، روایت 5 از باب 20 از ابواب نجاسات جلد دوم وسائل صحیحه مثنی بن عبدالله گفته‌اند روایت ضعیف السند است می‌خواهند با ضعف سند روایت را از کار بیندازند باز روایت لااقل مصححه است برای این که روایت ابن ولید و صدوق و ابی داود این‌ها توثیق کرده‌اند مثنی را و حالا مرحوم نجاشی ساکت روی آن مانده اما مثل مرحوم ابن ولید مثل مرحوم صدوق و این‌ها صدوق از رجالی‌های خیلی بالاست هم چنین ابی داود کتاب در رجال دار لذا این‌ها توثیق کرده‌اند علاوه بر این بزنطی و ابن مغیره از این روایت نقل کرده‌اند و همین روایت را مغیره از مثنی‌ نقل می‌کند و ابن مغیره از اصحاب اجماع است بنابراین این که بزرگان گفته‌اند روایت ضعیف السند است، نه، روایت صحیح السند است حالا اگر خیلی جدی بگیریم روایت مصححه است دیگر تفاوت با صحیحه موثقه و این‌ها ندارد عن ابی عبدالله علیه السلام قلت له انی حککت جلدی فخرج منه الدم فقال ان اجتمع قدر حمصه فاغسله و الا فلا، مرحوم صدوق می‌گویند تمسک به این روایت کرده برای این که اگر خون به مقدار گودی کف دست نباشد پاک است که حضرت فرمودند که اگر به اندازه کف دست هست اغسله و الا لازم نیست بشویی.

   در این باب 20 سه چهار تا روایت صحیح السند است و نمی‌دانم صدوق چرا تمسک به آن روایت‌ها نکرده؟ در آن روایت‌ها هم مثل همین روایت است الا این که آنجا درهم دارد که اگر خون به مقدار درهم، درهم با همان گودی کف دست یا انگشت شصت یعنی آن بند انگشت سر شصت این‌ها همه یکی است لذا توی رساله‌ها مطالعه کرده‌اید اگر یادتان باشد همین است که معمولاً می‌گویند درهم بعضی‌ها می‌گویند گودی کف دست بعضی‌ها گفته‌اند بند انگشت بزرگ  همه‌اش یک چیز است حالا مرحوم صدوق چرا تمسک نکرده‌اند به آن دو سه تاروایت؟ نمی‌دانم و تمسک کرده‌اند به این روایت حمصه ، علی کل حال ما در این باب 20 چهار پنج تا روایت داریم روایت 1 و 2 و 4 و 6 و 5 که روایت 5 را الان خواندیم ، روایت 1 و 2 و3 و 4 و 5 و 6 از این باب مثل هم است که می‌فرماید که خون کمتر از درهم پاک است یعنی فلا تغسله، الا این که معنایش این است آیا نماز با آن بخوان طوری نیست ؟ یا این که پاک است ؟ فقهاء همه این را فهمیده‌اند که یجوز الصلوه فیه اگر از در هم بیشتر است فلا تصل فیه این غیر از این است که ما بگوییم پاک است مثل خون قروح و جروح است ، خون قروح و جروح نجس است اما با آن می‌شود نماز خواند ولو این که برایش هم عسر و حرج نباشد با خون کمتر از درهم و خون قروح و جروح می‌شود نماز خواند فقهاء همه همه این را فهمیده‌اند لذا جواب مرحوم صدوق را هم مرحوم صاحب جواهر و دیگران همین جور داده‌اند که آقا معنای فاغسله و الا یعنی لا تصل فیه قرینه‌اش هم آن روایات که خون کمتر از درهم می‌گوید فلا تصل فیه دلیلش آن خون قروح و جروح که می‌گوید نجس است اما لا تصل فیه نجس بودن و نبودن غیر از این است که در نماز معفو است یا نه ، و این که حضرت فرمودند فاغسله و الا فلا یعنی مربوط به نماز یعنی عفو است در نماز اما نجس است حالا ذره باشد یا گودی کف دست باشد یا خیلی. این هم فرع سوم

     اگر کسی راستی شک بکند که پاک است یا نجس ؟ خب روی قاعده ما می‌گوییم اصاله الطهاره پاک است اما بزرگان که عموم درست کرده‌اند می‌گویند که آن عموم می‌گوید نجس است ولی ظاهراً نوبت به این حرفها نمی‌رسد و همه فقهاء فهمیده‌اند از این روایت‌ها یعنی نجس است ، معفو در نماز است ، نظیر خون قروح و جروح است.

     فرع بعد که آن هم فرع مشکلی است گفته‌اند که خونی که از حیوانی که خون جهنده ندارد پاک است . حالا دلیلش چیست ؟ یک مطالعه دقیقی روی آن بکنید مثل این که بزرگان نتوانسته‌اند اطلاق، عموم درست بکنند لذا مثل مرحوم حاج آقا رضا و این‌ها تمسک به عام کردند گفتند کل دم نجس و این خون نجس است مثل ما تمسک به اصاله الطهاره کردیم و می‌گوییم این خون پاک است حالا قطع نظر از آنها آیا روایت خاصی در مسئله داریم یا نه؟ انشاءالله پیدا کنید از شما استفاده کنیم

وصلی الله علی محمد و آل محمد