درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 43

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

   در مسئله میته سه تا مسئله مهم است که باید متعرض بشویم .

    مسئله اول که مسئله نهم است که ما انتخاب کردیم در میان مسائل ، از نظر عمل خیلی اهمیت ندارداما چون مثل مرحوم صدوق و ابن جنید و مرحوم فیض از متأخرین این‌ها قائل به مسئله هستند لذا مجبوریم مسئله را متعرض بشویم.

   و آن این است که هیچ حیوان مرده‌ای یعنی میته که خون سائله دارد دم سائله دارد این قابل تطهیر نیست مگر میت یعنی انسان که انسان بمیرد نجس می‌شود به مجرد مردن نجس می‌شود ولو گرم است باز هم نجس است بعد که سرد شد اگر دست به آن گذاشتند غسل واجب است اما این میت را وقتی غسلش دادند آن غسل مخصوص میت که سه تا غسل هم باید بدهند این طاهر می‌شود دیگر دست هم به او بگذارند اشکال ندارد این مربوط به انسان.

   و اما غیر انسان هیچ حیوانی نیست که قابل تطهیر باشد حالا یا خودش یا اجزایش.

    سنی‌ها تقریباً یک اجماعی دارند این که اگر پوست حیوان مرده را دباغی کنند پاک می‌شود و تقریباً باید بگوییم که همه آنها قائل هستند به این که پوست میته قابل تطهیر است، اگر دباغی کنند می‌شود پاک.

     مرحوم صدوق و ابن جنید و مرحوم فیض تمایل به این قول پیدا کرده‌اند مرحوم صدوق در مقنع فتوی  روی آن داده‌اند ابن جنید هم فتوی داده این‌ها از قدماء ، مرحوم فیض هم در وافی و همچنین کتاب فقهشان روی این فتوی داده‌اند.

  ما در مسئله دو دسته روایت داریم.

     یک روایت می‌فرماید نه به دباغی پاک نمی‌شود . و این روایت‌ها خیلی هم تأکید دارد که معلوم می‌شود در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام در میان عموم حتی عوام شیعه این مشهور بوده که اگر دباغی کنند پاک می‌شود لذا ائمه طاهرین علیهم السلام هم با یک تأکیدی می‌فرماید این‌ها دروغ است و حتی می‌فرمایند که مسلمانها ، عراقی‌ها این‌ها پوست میته را دباغی می‌کنند از آن پوستین درست می‌کنند این پوستین‌ها را میآورند در ممالک اسلامی حجاز و نباید پوشید و آقا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند که عجب است این که این کار غلط را می‌کنند نسبت کذب هم به پیامبر می‌دهند که پیامبر فرموده است جلد المیته نجس و تطهیره بالدباغ.

    لذا از این روایت فهمیده می‌شود که اگر روایتی داشته باشیم که فرموده دبغ پاک  کننده است دیگر باید حمل بر تقیه بکنیم و ان فرمایش مرحوم صدوق و ابن جنید و مرحوم فیض توجه به این مطلب نداشته‌اند لذا گفته‌اند یک دسته روایت داریم که به دباغی پاک نمی‌شود یک دسته روایت داریم به دباغی پاک می‌شود بنابراین حمل ظاهر بر نص اقتضا می‌کند که بگوییم پاک می‌شود اما معلوم است چون میته است مکروه است، این لباس را نپوشیم ولی آن روایتی که تأکید روی مطلب دارد این حمل ظاهر بر نص را توفیق عرفی را از ما می‌گیرد وقتی که بدهیم دست عرف همین جور که فقهاء فهمیده‌اند روایاتی که می‌گوید که به دباغی پاک می‌شود باید حمل بر تقیه کرد که معمولاً صاحب جواهر و دیگران و قدماء و متأخرین همه همه و من جمله شیخ طوسی فرموده‌اند که این روایات را باید حمل بر تقیه کرد.

    حالا یک دو تا روایت‌ها را بخوانم

   روایت 1 از باب 61 از ابواب نجاسات جلد دوم وسائل صحیحه محمدبن  مسلم قال سئلته عن جلد المیته ایلبس  فی الصلوه اذا دبغ؟ قال لا و ان دبغ سبعین مره، خب همان کفایت می‌کرد اما وان دبغ سبعین مره معلوم است که در مقابل عامه است که گفتم حتی از روایات بعد فهمیده می‌شود که مسلمانها هم یعنی عراق این جور که دارد این‌ها پوستین‌ها را درست می‌کردند می‌فرستادند در ممالک اسلامی و امام صادق علیه السلام نهی از آنها می‌کردند

   روایت 4 ازباب 61

   صحیحه عبدالرحمن بن الحجاج روایت مفصل است من آن ذیل روایت را نوشته‌ام قلت ما افسد ذلک؟ چه چیزی موجب فساد این پوستین‌هاست که شما می‌فرمایید نپوش؟ قال استحلال اهل العراق للمیته و زعموا ان دباغ جلد المیته ذکاته این‌ها خیال می‌کنند اگر دباغی کردیم پاک می‌شود ثم لم یرضوا ان یکذبوا فی ذلک علی رسول الله صلی الله علیه وآله این‌ها راضی هم نشدند به این کار زشتشان نسبت کذب هم به پیامبر اکرم دادند که پیامبر اکرم فرموده جلد المیته تطهیره بالدباغ

    خب ظاهراً این روایت‌ها قابل این که حمل بر کراهتش هم بکنیم نیست یعنی وضع روایت می‌نمایاند که این روایت‌ها در مقابل عامه و این که آنها نسبت کذب به پیامبر اکرم دادند که جلد المیته نجس تطهیره بالدباغ ائمه طاهرین علیهم السلام در مقابل این‌ها می‌گویند نه.

  مرجوم صدوق در مقنع و ابن جنید و فیض از متأخرین فرمودهاست که دباغی مطهر است ان الدبغ یطهر.

    این‌ها تمسک کرده‌اند به روایاتی از جمله روایت 7 ازباب 34 از اطعمه محرمه جلد 16 وسائل ،

     صحیحه حسین بن زراره عن ابی عبدالله علیه السلام فی جلد شاه میته بدبغ فیصب فیه اللبن و الماء فاشرب منه واتوضأ؟ قال نعم پوست یک گوسفند مرده‌ای را این‌ها دباغی کرده‌اند مشک درست کرده‌اند در این مشک شیر و آب می‌ریزند من از این لبن اشرب منه؟ از آب اتوضأ؟ قال نعم ، خب قال نعم این نص در مطلب است آن روایت‌هاکه فرموده لا ظهور است و مرحوم صدوق و مرحوم فیض همین را فرموده‌اند که حمل ظاهر بر نص ، می‌شود حمل بر کراهت ، دبغ پاک می‌کند اما استعمالش خوب نیست مکروه است خب اگر ما باشیم و قاعده حرف مرحوم صدوق و حرف مرحوم فیض از نظر قاعده خب همین است اگر ما جمع عرفی داشته باشیم  توفیق عرفی، حمل ظاهر بر اظهر، حمل اظهر برنص، حمل ظاهر بر نص، جمع دلالی، بتوانیم تخصیص بزنیم، بتوانیم اطلاق را تقید بدهیم این‌ها همه جمع دلالی است این‌ها تعارض نیست که مرحوم آخوند یک چیزی درست کردند خیلی عالی به نام توقیق عرفی یعنی این حمل ظاهر بر نص، اظهر بر نص، حمل ظاهر بر اظهر، حمل مطلق بر مقید، حمل عام بر خاص این‌ها همه توفیق عرقی است یعنی العرف  وفّق جمع بین دلیلین بکند دیگر حالا ولو یکی از این 5 ، 6 تا هم نباشد وعرف بتواند جمع بین دلیلین بکند می‌گوییم  جمع دلالی و مقدم است نوبت به تعادل و تراجیح نمی‌رسد خب همه این‌ها درست است همه این‌ها خوب است .

 الا این که نحوه آن دو تا روایت که خواندم  یک نحوه‌ای است که ولو ظاهر و اظهر است ولو ظاهر و نص است اما نمی‌شود توفیق عرفی بگوییم که دباغی پاک می‌کند الا این که مکروه است استعمال بشود چرا نمی‌شود ؟ برای این که عرف نمی‌تواند با آن جمله اذا دبغ قال لا تا این جا می‌تواند  قال لا خب این ممکن است که لا تحریمی باشد ممکن است لا تنزیهی باشد آن روایات که خواندم الان می‌گوید نهی نهی تنزیهی است اما آن جمله بعد و ان دبغ سبعین مره این ظهور را خیلی قوی می‌کند در تحریم، که نمی‌شود ، بهتر از آن آن جمله که حضرت فرمودند که استحلال اهل العراق للمیته لذا من می‌گویم پوستین‌ها را نپوشید و زعموا ان دباغ جلد المیته ذکاته این‌ها اشتباه می‌کنند و اشتباهشان هم به اندازه‌ای است که به فعلشان نیستند ان یکذبوا فی ذلک علی رسول الله صلی الله و آله این را ما بخواهیم حمل بر کراهت بکنیم نمی‌شود ولو لو خلی و طبعه حمل ظاهر بر نص است جمع دلالی دارد حرف مرحوم صدوق است حرف مرحوم فیض است اما وضع روایات جوری است که جمع دلالی ندارد با هم تعارض دارد وقتی تعارض داشت دیگر آن تعارض‌ها می‌آید جلو یعنی آن ترجیح‌ها یکی شهرت که این جا شهرت است حالا قطع نظر از آن شهرت آن حرفی که عرض کردم از این‌ها استشمام تقیه می‌شود و روایاتی که می‌گوید تطهیره بالدباغ حمل می‌شود بر تقیه ،

    عمده همین است که وضع روایات جوری است که استشمام تقیه از آن می‌شود که حتی همین جور که فقهاء این کار را کرده‌اند مرجح اول شهرت است آن ترجیح را جلو نیاورده‌اند یا اعراض اصحاب است آن ترجیح را جلو نیاورده‌اند که بر می‌گردد به حجت ولا حجت و رفته‌اند روی ترجیح سوم گفته‌اند روایت‌ها حمل بر تقیه می‌شود ، خب این بحث دیگر چیزی  ندارد.

    بحث مشکلی که هست این است که مشهور در میان اصحاب گفته‌اند که جنین یعنی آدمک اگر آمد بیرون این نجس است همچنین تخم مرغ اگر شکسته شد و آن مرغکی مرده آمد بیرون گفته‌اند نجس است لذا گفته‌اند که نطفه و علقه و مضغه و عطام و کسونا اللحم و این‌ها همه نجس است چنانچه اگر روح در آن دمیده شد دیگر میت است هم غسل دارد هم نجس است اگر هم دست به آن گذاشتند آن هم غسل مس میت واجب می‌شود در تخم مرغ هم مشهور گفته‌اند که آن خال خونی که در زرده تخم مرغ است نجس است و حتی گفته‌اند تخم مرغ هم نجس است مشهور، بعضی‌ها گفته‌اند که پرده دارد اگر پرده پاره شد آن زرده نجس است اما دیگر سرایت به آن سفیده نمی‌کند سفیده پاک است آن وقت تخم مرغ راجع به خونش که بعد صحبت می‌کنیم آمده‌اند گفته‌اند اگر این خون پیدا کرد خراب شد خون شد گفته‌اند این خون است نجس است بعد هم گفته‌اند اگر این بچه شد اما بچه مرده و هنوز روح در آن دمیده نشده گفته‌اند این هم نجس است مگر این که روح در آن دمیده بشود دیگر آن وقت همان بچه مرغ است و پاک است خب حالا به چه دلیل ؟ فقها نتوانستند یک دلیل حسابی برای مطلب بیاورند لذا مثلاً مثل مرحوم صاحب جواهر و مرحوم آقا رضا همدانی که دیگران هم متابعت   از این دو بزرگوار کرده‌اند گفته‌اندکه این ارتکاز متشرعه است نتوانسته‌اند یک دلیل بیاورند گفته‌اند ارتکاز متشرعه اجماع می‌گوید که جنین در شکم مادر اگر بیرون آمد ولو خون نیست یعنی از علقه و مضغه گذشته استخوانی شده حالا گوشت روی آن روییده شده باشد یا نباشد دیگر خون نیست آدمک است گفته‌اند این نجس است به چه دلیل نجس است ؟ چهار پنج تا دلیل برایش آورده‌اند ببینیم که این دلیل‌ها را می‌شود درست کرد؟

   یکی گفته‌اند این یک قطعه مبان از حی است و قطعه‌ای که مبان از حی باشد نجس است که سابقاً جند روز قبل در باره‌اش صحبت کردیم که سئوال می‌کرد که شکار کرد دست آهو را  قطع کرد اما آهو فرار کرد یا آهو را گرفت ذبح کرد این دست چه؟ فرمودندکه این میت است این نجس است آن وقت کم‌کم فقهاء آمده بودند روی پوست‌هایی که از بدن جدا می‌شود مشهور گفته بودند که این پوست‌ها هم نجس است برای این که مبان از حی است که سابقاً اشکال کردیم مرحوم سید هم اشکال کردند گفتند نه دیگراین‌ها پاک است می‌خواهد در وقت کندن درد بیاید می‌خواهد درد نیاید روایت هم داشتیم حالا این جا گفته‌اند این قطعه مبان از حی است اشکالش این است که این ظرف و مظروف است مثل تخم مرغ است که از شکم میت بیرون بیاید حتی مثل شیر اگر یادتان باشد بالاخره مشهور در میان اصحاب گفته‌اند که شیر در پستان در باطن که پاک است وقتی هم بیاید بیرون آن هم پاک است چرا؟ گفته‌اند این بند به این میت نیست،  مثل بند ناف و امثال این‌ها بلکه ظرف و مظروف است وقتی ظرف و مظروف شد دلیل بر این که این نجس باشد نداریم . این دلیل اولشان که گفته‌اند القطعه المبانه من الحی ان قاعده القطعه المبانه من الحی نجس است پس این جنین هم نجس است . این دلیل اول که این جور گفته‌اند و این جور جواب داده‌اند .

    گفته‌اند که ذکاه الجنین ذکاه امه روایات فروان داریم مسلم هم هست پیش اصحاب و آن این است که آهو را شکار کرد در دل آهو یک بچه آهو پیدا شد ، مرده است گفته‌اند که این آهو را که شکار کردی ذکاه این ذکاه بچه‌اش است یا مثلاً گوسفند را که جنین دارد گوسفندرا سر بریدند گفته‌اند که گوسفند به واسطه ذبح شرعی پاک است آن بچه توی دلش هم پاک است این مسلم پیش اصحاب است ، گفته‌اند این جا هم همینطور .

   اشکالش این است که حرف مذکی که نیست . حرف این است که جنین از حی بیرون آمده نه از مذکی ، و ما بخواهیم بگوییم این هم مثل آن مسلم قیاس است. این روایت آن چه دلالت دارد این است و اما ما مفهوم گیری کنیم مفهومش می‌شود مفهوم لقب که اگر مرد میته امه میته جنینه خب مسلم روایت نمی‌شود از آن استفاده کرد حتی به عقیده من استخعار هم ندارد، بعضی از بزرگان مثل مرحوم حاج آقا رضا اول استدلال به آن کرده‌اندو بالاخره با استشعار و استحسان آمده‌اند جلو اما انصاف قضیه این است که ذکاه الجنین ذکاه امه این مفهوم ندارد ، بدیهی عقلی هم نیست مثل این است که ما بگوییم زید را اکرام بکن بگوییم بدیهی عقلی است آن عالم را هم اکرام کن نمی‌شود که، ما گفتیم زید را اکرام کن نه اولویت است نه التزام است نه لزوم است هیچ کدام این‌ها نیست آن که هست این است ان بچه مرده توی دل آهو که ذبح شده پاک است حالا ما بگوییم که این بچه آهو که در دل مرده است این نجس است ، چه جوری می‌شود ؟ لذا استشعارش هم پیش من فایده‌ای ندارد استشعار هم ندارد استحسان هم ندارد فقط آن چه دلالت دارد همین است که بچه مرده در دل آهو که تذکیه شده است پاک است ، حالا بگوییم که بچه مرده در دل آهو که مرده است این نجس است نمی‌شود ظاهراً،

   مثل تخم مرغ ، مرغ مرده است تخم مرغ در شکمش است تخم مرغ می‌آید بیرون پاک است این هم همین طور است دیگر جنین است که ظرف و مظروف است می‌آید بیرون پاک است خود آن آهو مرده خب نجس است اما بچه که از شکم آمده بیرون ان چرا؟ وصل نیست ظرف و مظروف است اگر وصل بود آری ، وصل نیست بچه در شکم مادر است ، نه این که وصل به آن باشد مثل همین تخم مرغ دیگر، همان تخم مرغ چه جور می‌گویید که وصل نیست و ظرف و مظروف است این جنین با تخم مرغ مثل هم است و هیچ تفاوت ندارد همین‌طور که در تخم مرغ هرچه در تخم مرغ می‌گویید در جنین هم بگویید ، این هم دلیل دوم.

     دلیل سوم گفته‌اند میته است چون میته است نجس است .

   حالا این میته است؟ خود مادرش میته است درست است اما این بچه توی شکم مادر اگر چهار ماهش تمام شده باشد و مرده باشد میته است این هم درست است اما هنوز روح در آن دمیده نشده و چون که روح در آن دمیده نشده بگوییم میته، این میته نیست میته آن است که موت حتف انف باشد یعنی روح دمیده شده باشد بمیرد به این می‌گویند میته و اما جنینی که هنوز روح در آن دمیده نشده نه غسل دارد نه دست به آن بگذاریم غسل دارد و همچنین ما بخواهیم بگوییم میته است و نجس است میته نیست .

    بله آن روایات که می‌گفت اگر از زنده دنبه قوچ دنبه میش را ببرند برای این که سنگین شده گفتند اگر مجبوری اگر اضطرار روی این داری برای اصلاح کارت است طوری  نیست امااین نجس است انه میت ، از آن روایت‌ها می‌شود آورد این جا ؟ بگوییم که این هم مثل همان است خب یک قیاس است دیگر این هم مثل همان است به چه دلیل مثل همان است؟ بخواهید بگویید میته است هنوز روح در آن دمیده نشده که روح برود تا بگوییم میته ، بگوییم میت، بخواهیم بگوییم مثل آن دنبه که قطع شده مثل دست قطع شده از میت این هم که قطع شده از میت که نیست بنا شد ظرف و مظروف باشد لذا صدق میته بر آن بکند عرفاً یا آن تنزیل انه میت ظاهراً این هم مورد شک است همین مقدار که شک کنیم بس است ، دیگر دلیل نیست و کل شیئ طاهر دلالت بر طهارت می‌کند ، اگر مرد ذکاه امه ذکاه الجنین دیگر ظاهراً دلالت ندارد.

    مرحوم آقای خویی هم ادله را که عرض می‌کند می‌فرماید انه جیفه به مرحوم آقای خویی می‌گوییم جیفه با میته چه فرقی می‌کند؟ آن دلیل را مرحوم حاج آقا  هم آوردند گفتند انه میته خودشان هم قبول نکردنداین که انه جیفه خب ما می‌گوییم انه لیس بجیفه و اتفاقاً آن مرده گندیده را به آن می‌گویند جیفه، که اگر مرحوم آقای خویی بخواهند استدلال بکنند می‌گویند که پس لازمه حرف شما این است که این آهو الان مرده یا دستش کنده شده ، مرده اما هنوز نگندیده پس باید بگوییم پاک است، جیفه یعنی میته ، میته یعنی جیفه اما جیفه اگر گندیده باشد به آن می‌گوبند جیفه اگر نگندیده باشد می‌شود میته و خب این بچه که از دل مادر آمد بیرون ، این جنین ، آدمک این هنوز نگندیده ، باید اول بگوییم میته ثم بگوییم جیفه در وقت گندیدن آن وقت بگوییم نجس است ، در میته بودنش خب لنگ هستیم خود مرحوم آقای خویی هم لنگ هستند دیگران هم لنگ هستند لانه میته گفته‌اند نه لذا مجبور شده‌مرحوم آقای خویی گفته‌اند انه جیفه، بهترین دلیل‌ها همین آقای حکیم که از مرحوم حاج اقا رضا همدانی گرفته‌اند حاج آقا رضا هم از مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند مذاق متشرعه یعنی می‌گویند اجماع بعد می‌گویند از اجماع بالاتر مذاق متشرعه می‌گوید این‌ها نجس است، می‌شود درستش کرد؟

   خب ما متشرعه هستیم انشاءالله، مذاق ما می‌گوید این‌ها پاک است آن کسانی که می‌گویند این چهار تا دلیل شما درست نیست می‌گویند مذاق متشرعه می‌گوید کل شیئ طاهر حتی تعلم حالا فکرهایش را بکنید شما، آنها نتوانستند صاحب جواهر تا الان نتوانستند یک دلیل حسابی بیاورند خودشان هم قبول دارند و بالاخره آن که عمده دلیلشان است اجماع است بعد از آن 5 تا دلیل در مسئله داریم دیگر اجماع یعنی چه ؟ اگر هم مذاق متشرعه باشد از ما آخوند‌ها گرفته‌اند دیگر از مراجع گرفته‌اند گفته‌اند نجس است این‌ها هم گفته‌اند نجس است

وصلی الله علی محمد و آل محمد